نشانه های توسعه یافتگی
همه روزه تعداد زیادی کلیپ در فضای مجازی رد و بدل میشود تا کاربران را در جریان اوضاع و احوالات روز دنیا قرار دهد. درصدی از اینها متضمن اخبار واقعی نیست و درصد زیادی حاوی سرگرمی و طنز است که بود و نبودشان خللی وارد نمیکند. درصدی هم حاوی اطلاعات مفید است. گهگاه از میان دسته اخیر ممکنست کلیپی چنان تأثیر گذار باشد و چنان حائز اهمیت باشد که همان یک فقره و همان یک کلیپ توجیهی باشد برای وجود رسانه های مجازی و تلاش برای استمرار این مجرای مستقل اطلاعاتی. نظام های استبدادی از وجود مجاری مستقل اخبار و تبادل اطلاعات خوشنود نبوده و همواره تمام تلاش خود را برای انسداد هر تریبون آزاد بکار خواهند بست. همه این مقدمات چیده شد تا این کلیپ تأثیر گذار را که روز گذشته دریافت کردم با خوانندگان درمیان نهم.
داگلاس نورث، اقتصاددان آمریکائی برنده جایزه نوبل میگوید: " اگر میخواهید بدانید که کشوری در حال توسعه است یا نه، سراغ صنایع و کارخانه ها و ساختمانهای آن کشور نروید، اینها را به راحتی میتوان خرید یا دزدید و یا کپی کرد، حتی میتوان نفت فروخت و همه اینها را وارد کرد. برای اینکه بتوانید آینده کشوری را پیش بینی کنید، بروید به دبستانها و ببینید آنجا چگونه کودکان را آموزش میدهند، اگر کودکانشان را پرسشگر، خلاق، صبور، نظم پذیر، خطر پذیر، اهل گفتگو و تعامل و برخوردار از روحیه مشارکت جمعی و همکاری گروهی تربیت میکنند مطمئن باشید که آن کشور در چند قدمی توسعه پایدار و گسترده است."
مدتهاست در این وبلاگ، مستقیم یا غیر مستقیم، اهمیت آموزش بویژه آموزش های ابتدائی و اولیه را خاطر نشان کرده ایم. گفته ایم که آنچه بیانگر وضعیت حاضر کشور است چیزی نیست جز تظاهرات فرهنگی ما و آن نیز عمدتاً معلول چیزهائی است که در خانه و مدرسه به کودکان آموزش میدهیم (عوارض جانبی آموزش های غلط، 1400/2/21) و یا با رفتارهای خود روش استاندارد را به نمایش میگذاریم. جوهره اصلی آموزش رسمی به کودکان در این دوران سیاه، چیزی جز آنچه در جهت تحکیم نظام موجود باشد نیست. چنانچه روزی ورق برگردد و یک نظام انسانی، زمینی و نه آسمانی، برقرار گردد و توسعه به معنای واقعی خود دغدغه اصلی باشد، تغییراتی اساسی در حوزه آموزش و پرورش روی خواهد داد. زمانی حوزه آموزش عنوان "وزارت فرهنگ" را داشت ولی بعداً عوض شد و برای تأکید بر جنبه انسانی، "پرورش" نیز با "آموزش" تلفیق شد یعنی منظور فقط یادگیری حساب و هندسه و جغرافی نیست بلکه مهارتهای دیگری نیز لازم است. امروز که به پارکهای کشور میروید و انواع و اقسام زباله را در کنار سطل های زباله روی زمین ریخته میبینید متوجه میشوید که چقدر از آن اهداف عالی و مهارتهای مزبور دور افتاده ایم. در غیاب این مهارتها، شاهد سرزمین سوخته ای هستیم با جنگل های تراشیده یا آتش گرفته و رودخانه ها و دریاچه های خشک بی آب. آنهائی که این سرنوشت را برایمان رقم زده اند، راه چاره را در تولید مثل بیشتر میبینند، توگوئی این تنها هنریست که از آنان ساخته است.
مختصر آنکه، آنچه را آن اقتصاددان معروف گفته، بهترین توصیفی است که مجموع نوشته های قبلی ما را در این زمینه نمایندگی میکند. برخی کشورهای نفتی، نفت را فروختند و عمارات بلند مرتبه ساختند غافل از آنکه نقطه شروع توسعه از مدارس است با توصیفی که نورث گفته است که اگر کرده باشند زهی توفیق. یک راه دیگر توسعه قلابی را "دزدی" معرفی کرده است. در دهه 60 میلادی یک تکنسین پاکستانی نقشه های طبقه بندی شده سانتریفوژهای یک کارخانه غنی سازی هلندی که در آن کار میکرد را دزدید و با خود به پاکستان برد. متعاقباً شرکتی در دوبی تأسیس کرد با ارائه سرویس های آن چنانی برای کشورهای مسلمان. روی پوستر تبلیغاتی خود نیز عکس قارچ انفجار اتمی را گذاشت تا اطمینان هرچه بیشتر مشتری های بالقوه خود را جلب کرده باشد. داستان مربوطه را همه میدانند و گویا کتابی هم در خصوص آن نوشته شده است. او علاوه براینکه کشور خود را کامیاب ساخت، سرویس خود را به کشورهای چندی فروخت که واضحاً نام برخی را میدانیم اما چه بسا تعدادی هم باشند که برملا نشده است. یکی از تشنه ترین مشتری های او امثال گروه های القاعده و داعش میباشند که اشباع از دلارهای نفتی هستند. آنها که ساده لوحانه تصور میکنند ساخت و بکارگیری بمب اتمی در تخصص مشتی تروریست ابله نیست باید گفت سخت در اشتباهند. این افراد تکنولوژی را با علم اشتباه میگیرند. امروز اگر پول کافی داشته باشید، نه تنها قادر به خرید هرآنچه میخواهید از بازار سیاه هستید بلکه نیروی کارشناس لازم را هم با دستمزدهای نجومی میتوانید استخدام کرده بکار بگمارید. از اینرو، عدم اشاعه تسلیحات هسته ای یک عمل کاملاً عقلائی است زیرا تن ندادن به آن همانا و روزی با کمال ناباوری شاهد یک انفجار اتمی در یکی از میدانهای شهرمان همان. یک بمب اتمی دست ساخت در کامیونی به رانندگی عده ای تروریست انتحاری از جان گذشته سناریوئی تخیلی نیست. هر آنچه شما امروز دارید، دیگران هم فردا میتوانند داشته باشند. امروز شنیده شد عراق ساخت شش نیروگاه هسته ای را در برنامه دارد. مدتی پیش امارات متحده تعدادی از نیروگاه های اتمی ساخته شده خود را راه اندازی کرد. عربستان و ترکیه نیز به لحاظ چشم همچشمی برنامه های اتمی شدن خود را آغاز کرده اند. اتفاقاً احتمال موفقیت آنها در دستیابی به بمب اتمی بیشتر است زیرا هیچگاه محو یک کشور را فریاد نزده اند. خاورمیانه در تب داشتن یک بمب اتمی میسوزد. فرض کنید یکی از آنها یک عدد را ساخت. چه میشود؟! تازه میشود مثل پاکستان! کدام دستآورد؟ کدام پیشرفت؟ چیزی که در این منطقه فراوان است دلار نفتی و چیزی که کمیاب است عقل. تمام این یک پاراگراف نوشته شد فقط برای توضیح آن یک کلمه "دزدی".
قبلاً مکرر در مطالب سابق اشاره کرده ایم که ساختن کارخانه و پل و سد و نیروگاه نشانه توسعه و پیشرفت نیست، گو اینکه لازم هست ولی کافی نیست. اینها همه را با پول میتوان خرید یا حتی کپی کرد (بومی سازی!). ضمن اینکه متأسفانه در کشور ما آنچه هم از زیر ساخت های صنایع پیش از انقلاب 57 بود یا از بین بردند یا توسط نورچشمی ها از حیز انتفاع ساقط ساختند. بسیار عجیب است و خواننده این سطور شاید بسختی باور میکند که نطفه اینهمه فلاکت و سیه روزی امروز ما اتفاقاً در آموزش های دبستان و سیستم آموزش و پرورش ما بسته شده است. در دوران مدرنیته اوایل قرن حاضر، سیستم آموزشی از لحاظ کمّی گسترش بیسابقه ای یافت و در آموزش دانش ها انصافاً سنگ تمام گذاشته شد. شوربختانه کیفیاتی چون ترویج روحیه پرسشگری، خلاقیت، نظم و ترتیب، احترام به عقاید دیگران، احترام به طبیعت و حیوانات، دوری از دگماتیسم، تعامل با دیگران و اجرای بحث های آزاد از دایره آموزش فراموش شد! میگویند ضرر را از هرجا جلویش را بگیرید منفعت است. از همین رو در این وبلاگ، مرتب روحیه شک گرائی را ترویج کرده و آنرا به جوانان توصیه مؤکد میکنیم. شاید روزی که ورق برگردد آنروز آموزش درست بصورت سیستماتیک دایر و اجرا شود. تا آن روز، برعهده پدران و مادران فهیم است که دستکم سهم خود در آموزش رفتارهای درست به کودکان را ادا کرده باشند.