حکومت آرمانی -12
اکنون به مروری مختصر از آنچه در حوزه استبداد میگذرد میپردازیم. چیزی که مستبدان جبار از گذر تاریخ آموخته اند این است که توده ها به قدرت گردن مینهند. منتها به محض آنکه مستبد علائمی از مهربانی را نشان دهد آنرا ضعف مستبد تلقی کرده و نه تنها تحت تأثیر قرار نمیگیرند بلکه متمایل میشوند بر علیه او بشورند. بعلاوه، چون مفاهیم دینی سازش ناپذیرند، و خیلی راحت میتوان روان افراد را به انقیاد درآورد، مستبد در حکومت دینی میداند که از راه تلقین میتواند توده ها را متقاعد کند. هرچند این نیز حدی دارد.
مستبد میداند که توده ها از طریق منطق تحت تأثیر قرار نمیگیرند اما با بکار گیری احساسات بهتر میتوان افکار آنها را در اختیار گرفت. مؤثرترین راه تحت تأثیر قرار دادن توده ها، اجرای مراسم عزاداری و به غلیان درآوردن احساسات آنهاست. بی جهت نیست که نظام دینی آرزو دارد تمام ایام سال عزاداری باشد! یکی از این مراسم تعزیه است که در ماه خاصی از سال انجام میشود. پس باقی اوقات چه کنند؟ راه انداختن مراسم تشییع جنازه در شهرها برای کشیدن مردم به میدان. هسته مرکزی توجه نظام دینی بر دنیای مردگان متمرکز است، البته برای توجه مردم و نه برای خواص!
مؤثر ترین راه برای تحریک قوه تخیل توده ها، اجرای نمایشات مانند تعزیه و مداحی و امثال آن است. بعلاوه، در بالای منابر میتوان معجزات و خرق عادت را در قالب داستانهای شگفت انگیز گنجانده و مثلاً یک جنایت در اعماق تاریخ را چنان عمده کرد که شنوندگان، هزاران جنایت را که در دوره خود و با چشم خود دیده اند ندیده انگارند و مرتکبان آنرا در کنار خود نبینند. سوء استفاده از جنازه مردگان و سوار کردن منویّات خود روی تابوت مردگان از اصول اساسی نظام دینی است. توده واقعیات را نمیبیند ولی داستانها را باور میکند. مستبد تمام جنایات خود را انکار میکند و از اینکه اسناد محرمانه ارتکاب جنایات او و قشون آتش باختیارِ لو رفته او انتشار عمومی پیدا کند باکی ندارد. چرا که با یک کلمه بخیال خود همه را مجاب میکند: "دشمن". هرچند گذشت زمان بسیاری از توهمات را زدوده است.
علت موفقیت ادیان در انقیاد فکر توده ها، همانا القاء تعصب به باورمندان است و دشمن پنداشتن کسانی که ایمان آنها را ندارند یا حاضر به پذیرش عقاید آنان نیستند. ریشه سنگ دلی و قساوت قلب در دین در همین جاست که مستبد را در حکومت دینی قادر میسازد اراذل و اوباش را زیر عنوان آتش باختیار بسیج کند. بی شک گسترش فقر و استیصال افراد، عامل دیگری برای فروش وجدان به مستبد است. مستبد روانشناسی توده ها را نیک میداند و نیک بهره برداری میکند.
بنابراین همه مسیر ها مجدد برمیگردد به فرهنگ توده و توضیحاتی که قبلاً اشاره شد. نظام استبداد دینی، تمام کوشش خود را بعمل میآورد تا مردم را با فرهنگ اصیل تاریخی خود بیگانه ساخته و بجای آن، مجموعه ای از بدآموزی ها را زیر نام فرهنگ دینی بر مردم تحمیل کند. گوستاو لوبون معتقد است که "سرنوشت ملت ها را نه حکومت ها بلکه خصلت های ایشان رقم میزند". یعنی در عمق جامعه، هنوز فرهنگ توده هاست که فعال مایشاء است.
قدرت واقعی فرهنگ در "کتاب" است، ببینیم جایگاه آن کجاست. یک لیست حقوقی اخیراً از 81 سازمان دولتی منتشر شده که در صدرش سازمان انرژی اتمی با دستمزد حداقلی 58 و حداکثری 181 میلیون تومان ماهانه قرار دارد. بدنبالش شرکت های خودرو سازی و سپس شرکت نفت و سایر ادارات هستند. ولی نکته غم انگیز و عبرت آموز انتهای لیست است که کتابخانه ها با حداقلی 8 و حداکثری 29 میلیون قرار دارند. یعنی کتاب، اولویت آخر در نظام دینی است! با توجه به میزان متوسط مطالعه حدود چند دقیقه شاید تعجبی هم ندارد. آیا جایگاه کتاب و کتاب خوانی گویای ماهیت فرهنگی این نظام نیست؟ نظامی که هیئت حاکمه اش شاید همان چند دقیقه را هم صرف نکرده باشند. نمونه بیشمار است. نگاه کنید به از رو خواندن انگلیسی و عربی وزیر خارجه اش که در همه دنیا لایق ترین فرد در این پست گمارده میشود که ویترین و آبروی حکومت است. یا دعای تحویل رئیس سینمائی و سواد عمومی نمایندگان که نام معروفترین موزه دنیا را نمیدانند. از چنین امامزاده ای چه معجزی انتظار است؟ نظام را قبول ندارید بازهم رأی دهید! این منتخبین قرار است چه خدمتی کنند؟ خلاصه آنکه، بموازات هر تلاشی برای تغییر اوضاع، مبادا پرداختن به فرهنگ فراموش شود. نه اینکه تا ظهور فرهنگ آرمانی دست بر دست گذاشت. بلکه تلاش مستمر برای رسوب زدائی ذهن و بازگشت به اصول در همه حال در جریان باشد. آنچه خود داشت زبیگانه تمنا میکرد.