فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ارتباطات» ثبت شده است

۲۹
خرداد

روژا ایگناتووا و میراث او

    شرح کامل داستان این خانم، گاهی موسوم به "ملکه کریپتو" و گاهی بنام "دکتر روژا"، را میتوانید در منابع عمومی دنبال کنید که بسیار آموزنده است.  البته از این نوع اعجوبه ها بیشمارند منتها ما برای نتیجه گیری خاص در راستای تبعات فاجعه بار "ایدئولوژی" به مثال ایشان اکتفا کرده ایم.  ایشان در سالهای حدود 2016 که رونق ارزهای دیجیتالی بود و بیت کوین بسرعت در حال افزایش قیمت بود از تشنگی بازار، فکر بکری بسرش زد و رمزارز جعلی onecoin را در رقابت با بیت کوین وارد بازار کرد.  او از بزرگترین نقطه ضعف مردم یعنی یکشبه و بدون دردسر پولدار شدن بیشترین حُسن استفاده را کرد.  اما آنچه او ادعا میکرد اصالتی که رمزارزها باید دارا باشند را فاقد بود.  اتفاقاً برخی حرفه ای ها بدین موضوع توجه داشتند و هشدارهائی به خریداران میدادند.  نکته ظریف داستان همینجاست که چگونه چیزی را که وجود ندارد میتوان در ذهن دیگران القاء کرد که وجود دارد و حتی آنان را به طرفداران شوریده ای تبدیل کرد که حاضر باشند جان در راه مراد خود فدا دهند!  رمز کار در ایراد سخنرانی های شورانگیز این خانم بود که با تکیه بر تحصیلات عالیه در آکسفورد و شخصیت کاریزماتیک و دورنمای زیبائی که برای مخاطبین به تصویر میکشید توانست میلیونها نفر از مخاطبانش را مجاب کند که روی این رمزارز تقلبی سرمایه گذاری کنند.  اما خوب که کارش گرفت و توانست با فریب 3 میلیون نفر حدود 19 میلیارد دلار به جیب زند ناگهان در اواخر 2017 بکلی ناپدید شد.  جالب اینکه علیرغم همه افشاگری هائی که خبرگان این حرفه در رسانه ها انجام دادند، سرمایه گذاران فریب خورده که محو تماشای صحبت های او در کنفرانس ها و تبلیغات مجلات و خبرنامه ها شده بودند اصلاً گوش نمیدادند.  هواداران افراطی او حتی بجای اینکه خود تحقیق کنند در عوض علیه افشاکنندگان به دادگاه شکایت کردند!  واقعاً چه میشود انسان بدین درجه از کری و کوری میرسد؟!

    بخشی از برگ برنده این خانم شناخت خوب او از روان شناسی و از نقاط ضعف مردم و البته استفاده عملی از این شناخت بود.  اما بخش دیگر سرشت ما انسان هاست که به سادگی فریب میخوریم.  نفرمائید من یکی فریب نمیخورم! موقعیت که پیش آید همه ما از صدر تا ذیل در معرض فریب خوردن هستیم.  بحث حاضر نیز در رابطه با همین بخش دوم است چه در هر حال اینجا و آنجا شیادانی در کمین اند که بر ماست مواظب خود باشیم.  مادّه اولیه برای فریب خوردن "طمع" است که در همه کم و بیش موجود است.  حال این طمع ممکن است درباره ثروت و مال دنیا باشد که اغلب چنین است.  یا این طمع ممکن است برای "سرای باقی" و همآغوشی با حور و پری باشد که در جوامع دینی چنین است.  اما آنچه در هردو مورد مشترک است اینکه شخص فریبکار "رؤیا" میفروشد و فریب خوردگان هم با رضای کامل میخرند!  مثلاً آنچه باعث موفقیت این خانم شد تبلیغات گسترده حول ارزش گرا بودن و آینده دار بودن وان کوین بود.  رویه ایشان برمبنای شرکت های هرمی بود که افراد، گروه های نزدیک به خود را جذب و مجاب به ورود به بازی میکنند تاعده هرچه بیشتری را با خود وارد کنند.  با این روش، اعتبار خریداران قدیمی در ساختار هرمی بالاتر میرفت.  آنچه خریداران را دلگرم میکرد وعده های اغراق آمیزی از درآمدهای بالا بود و بعلاوه ورود خریداران جدید و سرشناس آنها را امیدوارتر میکرد. 

    دو کاربرد مختلف از دو نوع طمع در بالا ذکر شد یکی "دنیوی" و دیگری "اُخروی" که هریک بتنهائی جذاب است تا قربانیان بیشماری را جذب کند.  با اینکه طمع فصل مشترک اغلب کلاهبرداری هاست اما تفاوتی در این دو مورد وجود دارد.  کلاهبرداری مالی بالاخره بزودی افشا میشود زیرا فریب خوردگانی که بیصبرانه منتظر دریافت سود هستند با افتادن پرده به پایان ماجرا میرسند.  اما در کلاهبرداری ایدئولوژیک دریافت پاداش موکول به قیامت است و لذا فریب خوردگان این اندازه خوش شانس نیستند که در حیات خود پی به فریب خوردگی خود برند.  در داستان خانم مزبور، فریب خوردگان حتی پس از ناپدید شدن این خانم و محکومیت قانونی وی تا مدتها حقیقت را باور نمیکردند و بعبارتی شاید میترسیدند باور کنند.  این ما را یاد گفته مشهور برتراندراسل میاندازد که از او پرسیده بودند چرا یک متعصب از شک در عقاید خود میترسد؟ راسل گفت: شاید او با خود فکر میکند که چگونه به تاول های کف پایم بگویم تمام راه را اشتباه آمده ام! 

خلاصه آنکه، میبینیم عناصر مهم در کلاهبرداری "دنیوی" چقدر با نوع "اُخروی" آن برای ما آشناست.  فروش "رؤیا"، "تبلیغات"، "تحویل به آینده دور"، "تحریک طمع"، "وجود شخصیت کاریزماتیک"،.. .  براستی اگر روزی اهریمن بخواهد بر جامعه دینی حاکم شود چه میکند؟  با شاخ و دُم ظاهر میشود؟ یا همچون خطیبی زبردست با هیئتی مقدس ظاهر شده از همه عناصر فوق بیشترین بهره را خواهد گرفت؟  آیا کلاهبرداری اُخروی نیز فرجامی دارد یا موکول است بروز واقعه؟

  • مرتضی قریب
۲۲
دی

پروژه هارپ و تغییر اقلیم

    میگویند اگر اوضاع بهمین منوال پیش رود بزودی با بحران مواجه میشویم.  باید گفت کاملاً در اشتباهید، هم اکنون در قلب بحران هستیم!   در حقیقت بحران محیط زیستی، همچون سایر بحرانها، از ابتدای نظام اسلامی آغاز شده و لزوماً ناشی از اقدامات چند ساله اخیر نیست.  منتها بمصداق الغریق یتشبث بکل حشیش، نظام ناکارآمد به هر سوژه ای که مناسب بیند دست انداخته و علت العلل ناکارآمدی خود را بگردن این و آن میاندازد.  یکی از این سوژه ها موضوع گرم شدن و تغییرات اقلیمی کره زمین است.  مثلاً خشک کردن عامدانه دریاچه ارومیه را ناشی از آن قلمداد میکنند تا تبعات کار خود را توجیه نمایند.  اما حقیقت اینست که در همسایگی دریاچه ارومیه، دو دریاچه مشابه دیگر وجود دارند یکی وان در ترکیه و دیگری سِوان در ارمنستان.  هردو دریاچه، برخلاف ارومیه، کماکان در بهترین حالت خود بوده و از شادابی و پرآبی در نشاط اند!  لذا این فقره از توجیهات نزد ارباب خِرد خریداری نداشته صرفاً برای فریب افکار عمومیست.

    اخیراً پروژه هارپ را مفید یافته و کارفرمای آن یعنی آمریکا را مسئول نابسامانی محیط زیستی معرفی میکنند.  این یکی طبیعی تر هم هست زیرا چهل و اندی سال است بر طبل دشمن دشمن کوبیده شده پس چه بهتر این را نیز همچون سایر ناکامی ها بگردن او انداخت که همراستا با تبلیغات قبلی باشد.  متأسفانه بخشی از جامعه آکادمیک نیز بر اثر عدم شناخت بر این آتش میدمد و در سوء برداشت ها شرکت میکند.  صرفاً شنیده اند که آن پروژه ای سری است و چون هر پروژه سرّی طبعاً ما را نشانه گرفته پس قطعاً کاسه ای زیر نیم کاسه پنهان است.  میگویند امواجی بسمت یونسفر پرتاب میکند پس لابد خشکسالی های ما ناشی از آن است.  پس چرا این امواج را مسئول زلزله های اتفاقی ندانیم؟  چه بهتر زمین لرزه را هم به پای آن نوشته و چیزی از دشمنی خصم کم نگذرایم.  حال که بدینجا رسید، بدنیست دزدیده شدن ابرهای اطراف فلات ایران را هم بگردن آن گذاریم زیرا از پروژه ای که سرّی باشد همه کاری ساخته است!

   اما واقعاً پروژه هارپ چیست؟  پاسخ ساده است: ارتباطات با زیر دریائی ها.  آنچه سرّی نیست و هر دانش آموخته فیزیک کم و بیش میداند، میزان جذب شدید امواج الکترومغناطیسی درون آب است که فقط در ناحیه امواج خیلی بلند، یا فرکانس های پائین، شدتش کمتر میشود.  فلسفه وجودی زیردریائی اختفا در اعماق آبهاست.  اما ارتباطات با آن نیز مهم و در شرایط حساس، حیاتی است.  چگونه؟  استفاده از آنتن های بسیار بلند ضروری است.  اما آرایه آنتن های بلند روی زمین بسیار چشم گیر و ابداً قابل پنهان کردن نبوده و در شرایط جنگی از اولین هدف های آسان برای دشمن است.  لذا اگر سازه آنتن از کار افتد، تماس با زیردریائی ها قطع شده و بود و نبود آنها که برای روز مبادا زیر آب مخفی بوده اند علی السویه میشود!  یعنی چه؟ یعنی یحتمل جنگ را باخته اید.  پس چه باید کرد؟  بهتر است تلاش شود آنتن بسیار بلند را در جای طبیعی آن در آسمان مقرر داشت.  با روشی که در این کوتاه نمیگنجد، استفاده از لایه یونسفر اطراف زمین گزینه ای طبیعی است.  اکنون، بهتر است دست از سر پروژه هارپ هم برداشته عقل را فرا راه خود قرار داد.

    گاهی هم بارورسازی ابرها توسط همسایگان بعنوان دزدی ابرها عنوان میشود که آنهم بی ربط است چه اینکه این روش هم هزینه زیادی داشته و هم در گستره کوچکی مؤثر واقع شده نمیتواند تأثیرات در مقیاس وسیع داشته باشد.  افراد فاقد تفکر علمی و آلوده به ماوراءالطبیعه حاضرند هر آنومالی و ناهنجاری را بگردن غیر انداخته همه را مسبب و مقصر ببینند الا خود را.  اینگونه است که در رسانه ها دزدیده شدن ابرها پیش کشیده میشود چه با هارپ چه با هر روش غیبی دیگر.  

   حقیقت این مسائل در فهم قوانین بقاست.  بعنوان مثال همه شواهد نشان میدهد و آمارهای نظام نیز خود اذعان دارد که مردم این سرزمین در طی این چهار دهه و نیم بطور سیستماتیک فقیر و بقول معروف مستضعف شده اند. چگونه؟  یا ثروت آنها از هرقسم که باشد مورد تاراج قرار گرفته و یا درآمدهای ارزی کاهش یافته است.  چون درآمدهای ارزی کاهش نیافته و بلکه بیشتر هم شده، پس باید قائل به دزدی بود.  طبعاً این در شأن یک نظام مقدس نبوده و ما نیز باید چنین فرض کنیم.  پس تنها علت ممکن، افزایش جمعیت مصرف کننده است که اتفاقاً بلعیده شدن آبهای زیرزمینی و خشک شدن دریاچه ارومیه و سایر دریاچه ها و رودخانه ها و هدر رفتن خاکهای کشاورزی و نابودی جنگلها و مراتع و دست اندازی در محیط طبیعی و در یک کلمه تخریب و خشکی سرزمین همه و همه ناشی از فشار بیش از حدِ تحملِ جمعیتِ مصرف کننده بر اقلیم است. 

خلاصه اینکه همه اینها و خیلی بیش از همه این ها همگی دسته گلی است که سیاست کلی دشمنِ مردم به آب داده و مادام که این سیاست در کار باشد وخامت بیشتر در راه بوده، نیازی به دشمنِ خارجی نیست.  فریب تبلیغات را نباید خورد!

  • مرتضی قریب