فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اشقیا» ثبت شده است

۱۵
شهریور

دو کشور در یک سرزمین

    گرفتاری های عدیده در همه زمینه ها چنان بالا گرفته و چنان درهم تنیده شده که امکان پرداختن تیتروار نیز میسر نیست چه رسد رسیدگی مشروح به هر یک.  لذا بجای پرداختن به وضع موجود، به یک سناریوی تخیلی در یک سرزمین خیالی در زیر پرداخته خواهد شد که چگونه یک خط فکری اشتباه به چه نتایج فاجعه باری میتواند بیانجامد.

    در این داستان سرزمینی وجود دارد که دو کشور در آنِ واحد در همزیستی در کنار هم بسر میبرند.  با همه شگفتی و ناباوری ولی چنین چیزی ناممکن نیست و فعلاً بشرح آنچه درون آن میتواند بگذرد می پردازیم.   کشور اول که کشور مسلط است جمعیتی کمتر از 1% جمعیت کل سرزمین را داراست و ساکنین آن موسومند به خواص.  کشور دوم که کشور تابع است جمعیتی بیش از 99% جمعیت کل سرزمین را شامل میشود و مردمان آن، موسومند به عوام و تحت سلطه آن 1 درصد.  این ترکیب کلی سرزمینی واحد است با زبان و فرهنگی واحد که پس از یک دگردیسی شگفت، دو کشوربا دو فرهنگ بمثابه یک کل واحد از نظر سیاسی شد.  اهالی اولی اشقیا هستند و دومی که توده اکثریت اند مردمانی رام و بی آزارند. 

   این سیستم دو کشور در یک سرزمین چگونه کار میکند؟  طبعاً بار بر دوش توده اکثریت است که با کار خود تولید ثروت میکنند.  اشقیا چکاره اند؟  آنها هم سیاست های کلی را که توسط رأس کشورِ خواص تدوین شده نظارت میکنند.  توزیع ثروت چگونه است؟  بیش از 99% ثروت تولیدی در سیاهچاله اشقیا مکیده شده راهی بانک های خارج و یا خرید مستغلات در جزایر بهشتی شده و طبعاً بخشی هم صرف حفاظت از خود میشود چه برای نیروهای نظامی در داخل و چه مزدوران خارجی در خارج.  که این آخری با برهم زدن نظم و ایجاد تشنج در کشورهای همسایه، آنها را بخود مشغول کرده اشقیا بتوانند با فراغ بال به سیطره خود ادامه دهند.  نیروی نظامی داخلی و سایر نهادهائی که در خدمت اشقیا هستند، چه در لباس فورم و چه در لباس شخصی، جزو همان توده اکثریت هستند که علیرغم میل باطنی به استخدام اشقیا درآمده اند.  همانطور که گفته شد سهم این توده بیش از 99 درصدی از ثروت ملی کمتر از 1% است، کافی فقط برای سرپا بودن!  لذا با ایجاد فقر و تولید استیصال در این مردم به راحتی میتوان نیروی کار آنان را استثمار کرده تا به نفع خواص مصادره شود.

    شگفت اینجاست که با وجود همه جنایاتی که اشقیا میکنند و توده مردم را در غل و زنجیر کرده آنها را به فقر و بینوائی دچار کرده، هرکه اعتراض کند را حبس و شکنجه کرده ابائی از کشتن بیگناهان نداشته و در عین حال سرزمین تاریخی آنان را غارتگرانه از منابع حیاتی تهی ساخته به ویرانه ای لم یزرع تبدیل کرده به اینهم ابقا نکرده با برنامه های افزایش اجباری جمعیت در صدد از بین بردن آخرین روزنه های امید برای احیای احتمالی سرزمین بوده، چگونه این رویه همچنان ادامه داشته و فرقه ای کوچکتر از 1% بر جمعیتی بیش از 99% چنین سیطره داشته آب از آب تکان نخورده است؟!

   واقعاً چنین چیزی چگونه میسر است که اقلیتی چنین جنایتکار بر اکثریتی خاموش سیطره داشته باشد؟  شاید یک وجه آن ایدئولوژی باشد بویژه نوع دینی که قادر باشد ملتی را به خفتگان بدل نماید.  زیر پوشش دین، با قراردادهای پنهانی آینده ملت پای اربابان خارجی قربانی و فساد خود را پیروزی دین مینمایند. بانکهای خواص پول مردم را گرد کرده بجای رونق اقتصاد، به مؤسسات خود واریز کرده اندک اندوخته مردم را میبلعند.  فساد اقلیت حاکم، اکثریت خاموش را نیز که ذاتاً درستکارند علیرغم میل باطنی آلوده کرده.  اما اگر سوگیری سیاست عوض شده بر ریل درست قرار گیرد همه به اصل خویش بازگشته برخلاف تصور همگانی، یکشبه همه چیز رو به بهبود میرود هرچند بازسازی ویرانه ها زمان خواهد برد.

خلاصه آنکه، سناریوی بالا ممکنست شباهت هائی را به ذهن متبادر سازد.  کارشناسان و آگاهان فن چنان غرق جزئیات شده اند که تصور میکنند با تیغ جراحی بتوان اقتصاد مفلوک را احیا و خرابی ها را سامان بخشید.  یا این تصور که  اگر کارشناسان مؤمن باشند مشکلات خود بخود رفع میشود.  درست به این میماند که راننده ای جاده را در مسیری خلاف آنچه مقصد است  طی کند.  راننده حتی اگر قهرمان فرمول یک باشد و خودرو اَستون مارتین با سرعت km/hr  344 باشد باز هم به مقصد نخواهد رسید.  اتفاقاً امکانات هرچه بیشتر شود از مقصد دورتر و نتیجه مأیوس کننده تر خواهد بود!  پس اولین گام، در پیش گرفتن مسیر درست است و این در حکمرانی به معنی اتخاذ سیاست های کلی درست است.  جهت گیری اگر عاقلانه باشد، سرعت حرکت حتی اگر کم هم باشد بالاخره رسیدن به مقصد قطعی است.  پس در پی سیاستگذارِ عاقل باید بود!

  • مرتضی قریب