فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تحریم» ثبت شده است

۰۸
آذر

دنیای تضادها

    در زیرنویس آخرین مطلب، خواننده ای نظر داده اند که مشکل اصلی جهان از حاکمان فاسد و مستبد است که در هر 4 قدرت صنعتی میتوان سراغ گرفت.  بویژه به رهبران سیاسی قدرت های بزرگ اشاره کرده که چگونه مردمان را اسیر هوی و هوس خود کرده در سایر کشورها افراد صالح را برداشته دست نشانده های خود را میگمارند.  البته حکام دست نشانده خود چنین حسی نداشته بلکه خویش را مستقل ترین عنصر عالم انسانی میشمارند.  چه بسا واقعاً هم ندانند مجری سیاست های برادر بزرگتری هستند.  در پایان، نومیدانه میگویند گویا تاریخ از پیش نوشته شده و ما را در آن اختیاری نیست.

   شوربختانه این یأس و ناامیدی گریبانگیر همه بویژه قشر تحصیل کرده و تکنوکرات شده هرکه در توان خود ببیند فرار از کشور را بر قرار ترجیح میدهد.  بطوریکه جمعیت آوارگان طی این چند دهه خود باندازه ای است که اگر مجال یابند ظرفیت تشکیل کشوری در سایه را دارند.  اما همانطور که در بالا نظر دادند، بکجا پناه برند که دنیا خود بسمت یکدست شدن پیش میرود.  اما از دیدگاه برخی دیگر، نظام های موجود دنیا دو دسته هستند.  یکی دنیای متعارف و دستکم در ظاهر مقید به قوانین، و دیگری دنیای شرّ که فارغ از هر قاعده ای هرچه بخواهد میکند و به گردن نمیگیرد.  در ویترین این دسته هرچه بخواهید هست از استبداد، خرابکاری، آدم ربائی، باج خواهی، بمب گذاری، قاچاق، پولشوئی، ترور و ارعاب، رشوه، خریدن افراد با پول، راه انداختن جنگ های نیابتی و غیره و غیره گرفته تا این اواخر که پاره کردن کابل های ارتباطات زیر دریا را هم به ویترین خود اضافه کرده اند. دیدگاه مزبور معتقد است که دنیای شرّ بعید است خوی آدمی پذیرد و لذا بنظر میرسد چاره ای نیست جز اینکه دنیای متعارف هم راه دنیای شرّ را در پیش گیرد!

    برخی امید بسته اند شاید با آمدن قریب الوقوع فلان رئیس کشور، اوضاع دنیا فرق کند.  اما برفرض هم بکند محدود به چهار سال خواهد بود، حتی اگر تمام عمر هم بر مسند قدرت باشد همچنان پرسش اینست که بعد چه؟  اگر در فکر راه حل های اساسی و بلند مدت هستید به اصلاحات متکی به انسان های میرا نمیتوان دل بست.  پس چاره را در سازوکاری دائمی و قانونی باید جست.  تنها شکل قوانین فراگیر را امروزه در قامت سازمان ملل متحد میتوان سراغ گرفت.  با اینکه ایجاد آن با نیت خیر بوده است، منتها سالهاست ناکارآمدی آن در تحقق آن نیات خیر زبانزد همگان است. علت اصلی، وجود نمایندگانی هست که حکومت ها را نمایندگی میکنند و نه ملت ها را.  پس شاید چاره را باید در تشکیلاتی هم ارز آن جستجو کرد که افراد آن نمایندگان واقعی ملت ها باشند و نه حکومت ها.  امروز بیش از هر زمان دیگری امکان بالقوه این تشکل بنام "شورای ملل متحد" موجود است.  ارتباطات شبکه جهانی اجازه میدهد اعضای این شورا بدون نیاز به دفتر و دستک و هزینه های بالاسری هرکس از محل زندگانی خویش با دیگر اعضا در ارتباط بوده درباره هر موضوع به اجماع رسیده آنرا علنی کنند.  تنها پشتوانه عملی آنچه مقرر کرده اند، پشتیبانی مردم دنیاست.  که مثلاً اگر در مورد فلان موضوع، حکومت فلان کشور راه حل پیشنهادی را نپذیرد با تحریم همه جانبه مردم دنیا مواجه شود.  امروزه بایکوت اقتصادی ابزار قدرتمندی برای به کرسی نشاندن مقصود بشمار میرود.  عده ای حتماً خواهند گفت "نمیگذارند"، "عملی نیست"!  خوب این در مورد هر راهکاری متشابهاً صادق است.  راه حل شما چیست؟!  یا باید تسلیم شد یا اگر شما جایگزینی دارید مطرح کنید. 

    جهان شرّ همواره چند گام جلوتر از جهان متعارف است.  درست مثل دزد یا تروریستی که زمان عمل را او تعیین میکند و در بادی امر موفق است.  جهان شرّ نیز مانند سایر تراست ها ائتلافی متشکل از همفکران است که احتمال موفقیت او را صدچندان میکند.  این جنگ های بیهوده که ایجاد کرده اند اگر همین امروز هم فیصله یابد زخم های آن مدتهای مدید باقی خواهد ماند.  مراکز اقتصادی تخریب شده، خانه های سوخته، و سایر خرابی ها حتی اگر ترمیم شود، جان های تلف شده  زنده نخواهند شد.  این کنسرسیوم شرّ، نان سفره مردم را ربوده خرج ایجاد خرابی هائی میکند که ربطی به ملت ندارد.  دستمزد نازل پرستاران، حقوق ناچیز و معوقه کارگران و معلمان، موجودی صندوق های بازنشستگی و هر آنچه از منابع قابل نقد باشد صرف ادامه حیات مزدوران بیگانه ای میشود که بیش از پیش مورد تنفر مردم کوچه و بازار قرار گرفته اند.  اینها در سایه نبود شورای جهانی ملتها صورت میگیرد که اگر میبود شاید جلوی دست اندازی به حقوق ملت گرفته میشد.

خلاصه آنکه، بالاخره دنیا به این نتیجه خواهد رسید که خود باید کار خود را در دست گیرد.  نقل آن داستان است که وقتی بلدرچین از جوجه ها شنید که فردا کشاورز خود برای درو خواهد آمد گفت دیگر وقت آن رسیده که باید مزرعه را ترک کرد.

  • مرتضی قریب
۳۰
آبان

دکترین هسته ای

    حدود 20 سال است که در داخل و خارج مرتباً تکرار و تکرار میشود که برنامه هسته ای نظام صلح آمیز است.  اول از همه اینکه چیزی اگر واقعاً صلح آمیز باشد چه نیاز به اینهمه هیاهو دارد.  مثل اینست که سازمان ملل مرتب در بوق و کرنا کند که مثلاً غذائی که به گرسنگان آفریقا میرساند عملی صلح آمیز است!  کسی که از عمل خود شک نداشته باشد چه نیاز دارد که مرتب قسم و آیه بیاورد که کار من درست است!  معمولاً دروغگویان مرتکب این اعمال میشوند.

   دوم و مهمتر اینکه این "برنامه صلح آمیز"، مثل سایر برنامه ها، هدفی پیش رو دارد که باید انجام شود.  خوب، چرا انجام نمیدهند؟ آیا برای انجام یک برنامه صلح آمیز چند دهه کافی نیست؟  گفته شده تولید سوخت با غنای بالا برای مصرف در نیروگاه است.  اگر منظور نیروگاه بوشهر باشد که نیازی به سوخت غنای بالا ندارد و تازه اگر نیاز باشد هم هیچ اقدامی صورت نگرفته.  اگر منظور ساخت نیروگاه متکی به صنعت داخلی است که برای برپائی آن نیز هیچ اقدامی در این چند دهه صورت نگرفته و اگر هم صورت بگیرد غنای اقتصادی سوخت همچنان غنای پائین است زیرا باید برق تولیدی بصرفه باشد.  در هر حالت، نخستین گام این میبود که دستکم یک بسته سوخت قابل استفاده برای نیروگاه ساخته میشد تا شاید شک و تردید دیگران مرتفع شود.  متخصصین میدانند که ساخت بسته های سوخت مورد نیاز نیروگاه های اتمی خود نیازمند تشکیلات وسیع صنعتی جدی است و با های و هوی فاصله بسیار دارد.  ساخت یک نیروگاه نوعی مشابه بوشهر و حتی از آنهم بهتر، حدود چهار یا پنج سال بدرازا می انجامد.  هر زمانی بیش از این مدت، در تناقض با اقتصادی بودن نیروگاه است و اگر چند دهه بطول انجامد حاکی از هدف دیگری جز تولید برق بوده مشکوک به اهداف دیگری میباشد.  برفرض هم که بالاخره با کمک خارجی یک نیروگاه 1000 مگاواتی از دل این "برنامه" بیرون آید، برق خروجی آن، گرانتر از طلا میشود!  چه هزینه های مستقیم و غیر مستقیم تولید برق با این برنامه که بر کشور تحمیل شده، از تصور خارج است.  ضمن اینکه وجود یک یا دو نیروگاه اتمی نقش چندانی در مصرف کل کشور نداشته گشایشی در معضل بی برقی نخواهد داشت.

   بنابراین، با توجه به صحبت هائی که از مشاوران نظام شنیده میشود، شاید برنامه اصلی همانا ساخت بمب باشد؟  پرسش اینجاست که اگر چنین است پس چرا انجام نمیشود؟  آیا زمانی بالغ بر بیست سال کافی نبوده؟  مردم تا کی باید همچنان هزینه های سرسام آور آش نخورده و دهان سوخته را بدهند؟  آیا عاقبتِ کار، مصداق آن ضرب المثل معروف نخواهد بود که "هم پیاز را خورد، هم چوب را خورد و هم پول داد"؟  قبلاً طی چند مطلب دنباله دار (1402/5/8) تاریخچه مختصر صنعت اتمی و حکایت پروژه منهتن ذکر شد.  ساخت اولین بمب اتمی از هیچ آغاز شد و فقط طی 3 سال از 1943 لغایت 1945 آمریکا موفق به ساخت آن شد.  این در حالی بود که از سطح تقریباً صفر آغاز و دانش تجربی و علمی آن طی این مدت ایجاد شده منجر به چنین دستآوردی آنهم با صرف کلاً فقط  3 میلیارد دلار گردید.  امروز نه تنها تمام آن اطلاعات  فراهم است بلکه امکانات وسیع محاسباتی و سایر اجزاء دیگر در دسترس بوده و درنگ بی اندازه، سوأل برانگیز شده است.  لذا منطقاً میپرسند پس چرا "برنامه" را به ثمر نمیرسانید؟  اینهمه تردید و تغییر خط برای چیست؟  تحریم و هزینه های کمر شکن که مرتباً در افزایش و بر مردم سرشکن میشود تا کی باید ادامه یابد؟  مگر هر برنامه ای نباید پایانی داشته باشد؟

   اما اکنون صحبت از "تغییر دکترین هسته ای" در میان است.  این به چه معناست؟  سالها گفتگوی زیاد و پر تنش و دامنه دار با طرف های درگیر، همه و همه در اثبات صلح آمیز بودن برنامه هسته ای نظام بوده که به نتایجی هم دست یافت.  اکنون که صحبت از تغییر دکترین هسته ای است آیا به معنای اینست که این برنامه دیگر قرار نیست صلح آمیز باشد؟  مگر اینهمه هزینه و تحمیل تحریم ها بر توده مردم برای اثبات صلح آمیز بودن نبوده که حالا عکس آن در برنامه قرار گرفته؟  آیا این به معنای تأیید همان حرفهائی نیست که تاکنون ادعای کذب میخواندیم؟  این یک بام و دو هوا تا کی مقرر است استمرار داشته باشد؟  آیا این تغییر دکترین، دادن چراغ سبز رندان به رقیب حاضر به یراق نیست که آنرا بهانه کرده از ترس سفت کردن آخرین پیچ و مهره های بمب، حمله پیشگیرانه را آغاز و برنامه "صلح آمیز" را یکسره بر باد دهد؟!

نتیجه آنکه، موضوع ترس آنطور که برخی القا میکنند ناصحین ترسیده اند نیست بلکه حرف اساسی اینست که کار بالاخره در یکجا باید تمام شود.  حالت تعلیق و آویزان جز هدر دادن آخرین ته مانده سرمایه های ملی ثمری ندارد. وقت آن است ریاکاری معمول کنار گذاشته شود وآنچه در برنامه هست، ولو بدون رضایت ملت، یکسره انجام و تکلیف روشن شود. 

  • مرتضی قریب
۰۸
فروردين

معماها -11

    دنیای ما آکنده از عبارات دوپهلو و گاه چند پهلوست.  در گذشته هم بوده اما در زمان حاضر بنظر میرسد با شدت بیشتری برقرار است.  مسأله فقط غامض گوئی نیست بلکه گاه خیلی از عبارات روشن و صریح بیان شده ولی به عمق آن که مراجعه میشود میبینید دروغ است، اما دروغی روشن!  کلاً سعی بر این است که واقعیت ها به عکس نمایانده شود.

  1. فرافکنی.  نمونه های فراوانی برای ارائه هست که به یکی از آخرین ها اشاره میکنیم.  هفته پیش، حمله ای تروریستی منسوب به داعش در یک کنسرت در حومه مسکو منجر به چندصد کشته و مجروح شد.  اما رئیس جمهور بجای اشاره به داعش، صراحتاً گفت که تروریست ها عامل اُکرائین بوده اند.  چرا؟  چون موقع فرار بسمت اکرائین فرار کرده اند!  گذشته از اینکه گویا به بلاروس نزدیکتر بوده اند تا به اکرائین، باید پرسید این حرف یعنی چه؟  این دیگر از فرافکنی هم گذشته به مزاح شبیه است.  فرافکنی یعنی اینکه بجای پرداختن به اصل حادثه، کاری کنی که انگار حادثه ربطی به غفلت و سهل انگاری شما نداشته.  پس چه بهتر آنرا گردن دیگری بیاندازیم.  در کلیه نظام های استبدادی یک کلمه هست که حلّال همه مشکلات است.  این کلمه سحرآمیز، "دشمن" است!  پس بجای اینکه بگردیم ببینیم عامل اصلی که بوده یا از کجا آمده یکراست سراغ "دشمن" برویم که منافع جنبی هم دارد. با این بهانه، حملات به اکرائین را میتوان تشدید کرد.  چه نوع حملاتی؟ ساده ترین اهداف، خانه های مردم بلادفاع است که تصاویر آن را در اخبار دیده ایم.  این نیز یکی دیگر از وجوه مشترک همه مستبدین است که نیروی سرکوب متوجه آسانترین اهداف یعنی مردم بلادفاع است!  رئیس سازمان دُول متحد و مسئول اتحادیه اروپا هم از آن بیخبرند چون موقع وقوع حملات رویشان آنسو بوده و ندیده اند!  متشابهاً در جنگ تریاک 2 قرن پیش، بازرسین رشوه گیر دولت چین که در بنادر باید مراقب میبودند، در لحظه تخلیه مواد رویشان را آنسو کرده و راست هم میگفتند که ندیدند!  رشته ای نامرئی اینگونه افراد را که شاید خود نیز بیخبر باشند بهم متصل میکند.

گذشته از فرافکنی، نگاه کنید به نحوه استدلال.  میگوید تروریست ها عامل اکرائین بوده اند چون بدان سمت در حال فرار بوده اند.  این بدان میماند که مثلاً در دوره اقتدار شوروی کمونیستی، اگر فردی صبحگاه بقصد عزیمت بسوی محل کار از خانه خارج شده چندین قدم بسوی شمال رفته تا به خیابان اصلی برسد، فوراً توسط آمرین به معروف دستگیر شود به اتهام اینکه بسمت شمال یعنی شوروی در حرکت بوده!  شاید میخواسته آنجا پناهنده شود؟  شاید هم اگر در جهت عکس به خیابان پائینی میرفت با اتهام مشابه همدستی با اعراب تحت الحمایه روباه پیر روبرو میشد!  پس این نشان میدهد که مستبد برای دستآویز خود به هر چیزی چنگ میزند.  الغریقُ یتشبث بکل حشیش.  او از دروغ های خود پروائی ندارد.  اگر تورم افسار گسیخته مرتب در افزایش است، مدعی است که در حال کاهش است!   در نظام دروغ، گویا همه چیز از مدار NOT عبور میکند. 

گذشته از همه اینها نگاه کنید چه کسانی حمله به کنسرت مسکو را محکوم کرده اند؟  وزیر خارجه دولتی آنرا محکوم کرده که دولت او سخت ترین برخورد را با کنسرت ها نشان داده و حتی آنها که باصطلاح مجوز هم داشته  را بهم زده است!  سیاست بخودی خود آلوده به ریا هست چه رسد در دست ارباب دروغ و تزویر قرار گیرد.  فرافکنی که با تزویر جفت شود محشر بپا میکند.  میگویند باعث تمام نابسامانی ها و مشکلات ما وجود "تحریم"ها بوده.  لذا عده زیادی از ما و سایر کشورها سالها وقت و انرژی صرف کرده "برجام" را میسازند.  که آن نیز البته بخاطر عدم اعتقاد فرو میریزد.  چه اینکه، رئوس نظام تحریم ها را مثبت ارزیابی کرده و آنرا دستآورد و باعث پیشرفت دانسته اند.  بالاخره تحریم ها خوب است یا بد؟  شاید اگر به دفترچه لغت-معنی این نظام مراجعه کرده باشیم، منظور از "دستآورد" تحریم، جز نعمت برای کاسبان تحریم معنا نشده باشد. 

خلاصه آنکه، در فرافکنی اگر سوژه موجودی زنده باشد لفظ دشمن بکار میرود که اغلب هم همینطور است.  اما اگر بی مهری از سوی طبیعت باشد بسته باینکه خشکسالی باشد میگویند تقصیر "تغییر اقلیم" و اگر سیل بیاید باز هم مقصر تغییر اقلیم است!  در واکنش به نابودی جنگلها و فضای سبز میگویند اشکالی ندارد 1 میلیارد درخت میکاریم! توگوئی ادعا هرچه بزرگتر باشد مقبول تر است.  حال چگونه و با چه وسیله ای، جزئیاتی بی اهمیت است که نظام وقتش را نباید بیهوده تلف کند.

 

  • مرتضی قریب