فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین مطالب

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سال قمری» ثبت شده است

۲۴
ارديبهشت

جهان بینی انسانی

    پیرو مطالب پیشین، پرسش شد که درباره فلسفه عدد 12 جز آنچه برای تقسیمات ساعات روزانه ذکر شد دلایل دیگری هم دارد یا خیر؟  شاید کهنترین دلیل اتخاذ عدد 12 تعداد ماه های قمری طی مدتی باشد که به آن "سال" گفته میشود.  یک سال یعنی تعداد روزهائی که فصلی خاص مجدداً تکرار میشود و تقریباً 12 بار ماه های 28.5 روزه قمری را شامل میشود.  از آنجا که برای قدما آثار آسمانی قداست ویژه داشت، همین عدد 12 نیز خود مقدس شده وارد پندارهای دینی شد.  از آنچه  میشناسیم، فقط به اسباط 12 گانه یهود و متشابهاً امامان 12 گانه شیعه اشاره میکنیم.  مرور تاریخ گذشته به ما میفهماند که آنچه فرهنگ دینی امروز را ساخته چیزی جز ملقمه ای از آموزه های بسیار دور گذشتگان نیست با این تفاوت که چون ارتباط ظاهری آن با مفاهیم قبلی قطع شده رنگ تقدس و استقلال بخود گرفته است.  مادام که نگاه انسان از آسمان منقطع نشده بسوی خودش بازنگردد، جنگ و خونریزی، خود بینی و خودپرستی، و نادانی همچنان استمرار خواهد داشت.

    در همین ارتباط ببینیم جهان بینی انسانی چیست و چه میتواند باشد.  ذکر دومثال از هزاران نمونه موجود شاید وافی مقصود باشد.  جهان بینی آسمانی بر اساس همان تقدس 12 و عقبه های آن که به بابل و کلده و آشور میرسد، میگوید کافیست فقط یک نم و نه حتی قطره ای اشک، اگر در چشم تو بخاطر یکی از 12 امامان تظاهر کند مطمئن باش خداوند تمام گناهان تو از صغیره و کبیره را یکجا خواهد بخشید!  بهمین سادگی.  پس بی جهت نیست در نظامی دینی اینهمه جنایت و ظلم توسط ارباب دیانت حاکم باشد و آب از آب تکان نخورد.  پشتگرم به این بینش، هر جنایتی مرتکب شوی، رستگاری!

    نقطه مقابل آنرا در جهان بینی انسانی داریم که نمونه آنرا از بوستان سعدی میآوریم.  آنجا که حکایت سگی تشنه است: یکی در بیابان سگی تشنه یافت/ برون از رمق در حیاتش نیافت.  کله دلو کرد آن پسندیده کیش/ چو حبل اندر آن بست دستار خویش. بخدمت میان بست و بازو گشاد/ سگ ناتوان را دمی آب داد. خبر داد پیغمبر از حال مرد/ که داور گناهان ازو عفو کرد..الخ.  دو جهان بینی متباین با وابستگان و باورمندان خود وجود دارد.

    ملاحظه میفرمایید که دو گونه عفو کردن وجود دارد.  یکی با نمی در چشم و دیگری با کاری عملی و زمینی در حق سگ، حیوانی که باورمندان دینی آنرا نجس دانسته (مقتبس از آئین یهود که سگ و خوک هردو را ناپاک میداند) چه رسد حقی برایش قائل باشند.  سعدی خود از اجله بزرگان دین بوده و بقول فروغی "متدین و مذهبی، بلکه متعصب است.  اما تعصب و تدین را هیچگاه دست آویز آزار مخالفان دین و مذهب خود نمیسازد...براستی انسان دوست و انسانیت پرست است".  بنظر ما این جهان بینی انسانی سعدی ربطی به دین و آئین او نداشته بلکه بر اساس همان اخلاق طبیعیست که ذاتاً در سرشت  هر انسانی نهادینه است مگر زیر حجاب شرعیات مدفون شده باشد.  سعدی هر مسلک دیگری هم میداشت همین بینش را ارائه میکرد.  او به "گاوان و خران باربردار، به زآدمیان مردم آزار" اعتقاد داشت زیرا ذات او در اعماق ناخودآگاه او همان خصلت "اخلاق طبیعی" بود و هرگاه از این ذات غافل میشد به همان خصلت خشک مذهب سنتی بازمیگشته است.  این ضدیت با سگ، وفادارترین یار انسان، در ادبیات مولانا نیز هست آنجا که میگوید "کریمان جان فدای دوست کردند/ سگی بگذار ماهم مردمانیم".  که اتفاقاً حقیقت عکس آن است زیرا این سگ است که جان فدای دوست کرده و بارها آنرا ثابت کرده!  بهرحال، مولانا نیز شخصیتی انسان دوست بوده و این قبیل کاستی ها در اشعار او ناشی از سیطره آموزه های دینی در افکار اوست.  در جهان بینی آسمانی، شأن همه حیوانات در قعر دنیای وجود است و آفرینش آنها صرفاً جهت خدمت به انسان است ولاغیر.  این میزان از یکسویه نگری را نه فقط در حق حیوان بلکه به کل محیط زیست تسری داده اند!

   چون موضوع سگ مطرح شد، بد نیست بدانیم سگ از خانواده گرگ سانان است و ده ها هزار سال پیش گرگی بوده تصادفاً نزد انسان آمده اهلی و یار وفادار او چه در حفاظت از خودش و چه نگهبانی از احشام او شده است.  متقابلاً انسان نیز خوراک او را متعهد شد.  اما امروزه که انسان شهرنشین بی نیاز از خدمات اوست، تعهد خود را زیرپا گذاشته این حیوان همچنان وفادار را در شهرها بی آب و غذا سرگردان رها کرده است.  گویا کم نبود، سنگ هم میزنند.  سعدیا کجائی؟!

خلاصه آنکه، جهان بینی انسانی با ظهور ادیان ابراهیمی به اعماق ناخودآگاه انسان نزول کرد.  انسانیتِ پاکِ نخستین زیر پرده ای ضخیم از مجردات مستور گشت.  امروز جهان بینی آسمانی با وعده بهشتِ نسیه، نقدِ دنیای حاضر را گروگان گرفته به جهنمی مبدل ساخته است.  مادام که این جهان بینی حاکم باشد، دنیا ابداً روی سعادت و رستگاری نخواهد دید.

  • مرتضی قریب
۱۴
ارديبهشت

معمای روزهای هفته

    معماها نه تنها از لحاظ کمیت، بلکه از نظر کیفی نیز گسترده اند.  چه بسا معمائی از عهد عتیق که امروز نیز در قرن 21 میلادی هنوز با آن دست بگریبانیم.  بد نیست بدانید که وبگاهی وجود دارد که ثابت میکند زمین تخت و ثابت در مرکز گیتی است!  هم از علم و هم از احادیث دلیل آورده است!  با بازگشت به مسائل جدی تر، یکی از معماها که این روزها عنوان بسیاری از رسانه ها شده تردید دولت بر تعطیل رسمی پنجشنبه یا شنبه است.  اهالی اقتصاد خواهان تعطیل رسمی شنبه هستند تا مغایرت کاری ما با باقی دنیا محدود به 3 روز از هفته باشد.  این در حالیست که اصولگرایان قشری بر پنجشنبه تاکید میکنند زیرا نمیخواهند شائبه پیروی از روز تعطیل مقدس یهود بوجود آید، حتی اگر این شائبه  به قیمت ضربه زدن بر اقتصاد کشور باشد و مغایرت کاری با اقتصاد دنیا را 4 روز از هفته کند.  از دید آنان هیچ چیز جز افکارشان مهم نیست زیرا مادام که از پول بادآورده نفت و سایر رانت ها ارتزاق میکنند گو دنیا را آب ببرد.  حکومتِ حامی این قشر نیز گویا موافق همین نظر است و چه بسا اجرا کرده باشد.  اکنون برای روشن شدن نظری به ریشه های امر میاندازیم.

    موضوع نگاه داشت زمان و گذشت روزگار همواره دغدغه مهم از گذشته های بسیار دور بوده است.  در مطالب قدیمی بطور مشروح بدان پرداخته بودیم.  اما بطور خلاصه بهترین و طبیعی ترین مرجع ما برای نگاهداشت زمان، پدیده های دوره ای و ثابت است.  فعلاً دقیق ترین مرجع، ساعت اتمی بر مبنای فلز اسکاندیم در ANL است که بیراهی آن 1 ثانیه در هر 300 میلیارد سال است.  مقایسه شود با عمر کیهان!  اما آنچه انسان کهن در اطراف خود داشت نه بدین دقت، اما باندازه کافی دقت داشت که هنوز هم مورد استفاده ماست.  دم دست ترین آن، چرخش شب و روز بود که روز را از دمیدن آفتاب تا غروب آن به 12 بخش مساوی موسوم به "ساعت" تقسیم کرد.  چرا عدد 12؟ بخاطر علاقه ستاره شناسان بابل به عدد 12 که قابل تقسیم بر 4،3،2، و 6 است.  در بابل، ریاضیات و نجوم پیشینه ای بس کهن داشته که بعداً مورد اقتباس یونانیان و سایرین قرار گرفت.  باری، 6 ساعت از دمیدن آفتاب تا نیمروز و 6 ساعت از نیمروز تا غروب.  ساعت آفتابی نیز یادگار آن دوران است.  طول شب را به سه "پاس" یا کشیک بخش کردند که امروزه در سربازخانه ها هنوز برای کشیک استفاده میشود.  بعدها البته طول شب را نیز به 12 ساعت تقسیم کردند که مجموعاً شبانروز 24 ساعته را تشکیل داد. 

    اما امروزه مردم هنوز با تساهل "روز" را بجای شبانروز بکار میبرند اما شروع شبانروز را از نیمه شب حساب میکنند.  تمدن های کهن شروع شبانروز را از دمیدن آفتاب آغاز میکردند ولی یهود شروع شبانروز را از غروب آفتاب تا غروب بعدی محسوب کرده و هنوز مراسم دینی را بدین ترتیب انجام میدهند.  تسری این روش به سایر اقوام سامی و سپس به ما هنوز در گفتگوها شنیده میشود که وقتی میگوئیم "شب جمعه" منظور جمعه شب نیست بلکه غروب روز پنجشنبه بسمت شب است.  ولی برای وقایع طولانی تر به واحد بزرگتری از شبانروز نیازمندیم.  فاصله زمانی بین ظهور دو هلال ماه نو، 29 یا 30 روز، این نیاز را پاسخ داده به مدت یک "ماه" موسوم گشت.  برخی اقوام مراسم دینی خود را بر پایه تقویم موسوم به "قمری" گذاشته اند که البته مشکلات عدیده خود را دارد که قبلاً شرح داده ایم ( 1395/3/6).  خورشید بمراتب قابل اتکاتر است و فاصله دو عبور متوالی آن از اعتدال بهاری (یا متشابهاً پاییزی)، 365.2224 روز میباشد. 

    غیر از واحدهای روز (شبانروز) و ماه، واحد هفته را داریم.  بار دیگر سنت بابلی ها بر این بود که طول مدت ماه را به چهار بخش هفت روزه موسوم به "هفته" تقسیم کنند.  این سنت بعداً از طریق عبرانیان که در بابل اسیر بودند به سایر ملل راه پیدا کرد که امروز ما نیز استفاده میکنیم.  منتها شاید روش ایرانیان کهن که ماه را 30 روز گرفته به هریک از روزها نامی میدادند بر هفته برتری داشت زیرا یک ماه قمری حامل تعداد درستی از هفته نیست ( 28= 7*4).  با اینکه سال هم تعداد درستی از روزها نیست و اثبات این حقیقت است که برخلاف تصور قشریون، هیچ چیز کاملی در آسمان نیست، معهذا گاهشماری خورشیدی که امروز استفاده میکنیم بر نوع قمری برتری روشن دارد.  باری، هفته وارد مذهب شد و آخرین روز آن را که خداوند استراحت کرد، بنا بر عقاید یهود روز استراحت یا شبات است (= سبت= السبت = شنبه).  اصولاً نیایش های یهود پس از رؤیت هلال ماه نو توسط خاخام ها و اعلام رسمی آن به مردم صورت میگیرد (آیا آشنا نیست؟!).  لذا برای مردم دانا هیچ قداستی در ایام هفته نیست و قشریونی که بر سر تعطیل شنبه بحران میسازند شاید با فهم حقایق بالا و اینکه عاداتی را یدک میکشند مقتبس از قومی که در صدد محو آن اند اندکی عرق شرم بر ناصیه آنان ظاهر سازد!  

خلاصه آنکه، مادام که نظام جهل و جنون در کار باشد، هیچ امر خردمندانه ای میسر نیست و کارها همچنان بر محور دشمنی و نادانی میگردد.

  • مرتضی قریب
۰۶
خرداد

اول ماه رمضان ؟

  سالهای سال است که در مورد تشخیص شروع ماه رمضان اختلاف آرا بویژه با کشور های عربی وجود دارد.  این اختلاف در این 38 سال اخیر که اجرای دقیق احکام دینی تحت توجهات دولت قرار گرفته از شدت و اهمیت بیشتری برخوردار شده است.  اغلب چنین پیش آمده که مثلاً اگر امروز اول رمضان در کشور عربستان سعودی اعلام شود شروع رمضان در کشور ایران روز بعد آن مقرر میگردد.  جالب اینکه اغلب کشورهای مسلمان با تبعیت از عربستان شروع رمضان را مطابق آنان و مطابق تقویم رسمی برقرار میکنند.  البته در پایان رمضان نیز اغلب با تفاوت یک روز همین اختلاف بین ایران و سایر مسلمانان برقرار است.  این اختلاف نظر اصولاً برای شروع و پایان همه ماه های قمری وجود دارد لیکن برای رمضان اهمیت فوق العاده بیشتری می یابد چه اینکه نگرفتن روزه گناه بوده و بدتر از همه، روزه گرفتن در ابتدای ماه بعدی که اصلاً حرام است.  با وجود همه تلاش ها که سعی میشود برای نشان دادن همبستگی مسلمین از این تفاوت ها پرهیز شود و احکام شرعی اسلام در همه جای دنیا به یکسان اجرا گردد، معهذا نشانه های آسمان سازوکار خود را داشته و به این تمایلات وقعی نمی نهد.  اما ریشه این ناهماهنگی ها کجاست؟

  اجازه دهید حرف آخر در همین ابتدا بیان شود و آن اینکه مکانیک آسمانی هیچ مساعدتی با خواسته های زمینی ما ندارد.  نگاهی گذرا به تاریخ گذشته این حقیقت را به روشنی ثابت میکند.  حکمای باستان میپنداشتند که چون دایره کاملترین مسیر بسته است پس لاجرم ذوات آسمانی (که از ذات باری نیرو میگیرند) قطعاً بر مسیر های دایروی میچرخند.  این طرز تفکر، پیشرفت علم را ناخواسته چندین قرن متوقف ساخت و بعدها معلوم شد مسیر واقعی بیضوی است.  همین سوءبرداشت برای مدت گردش آفتاب به دور زمین وجود داشت.  مصریان باستان آنرا 365 روز تمام مقرر میداشتند که بعدها در دست رومیان اصلاح شده و یک-چهارم روز بدان اضافه شد.  نهایتاً معلوم شد کسر دقیقتر 0.2422 روز است و نه 0.25 روز.  مصریان باستان به دلیل نیاز به امر آبیاری مزارع و همزمانی با طغیان نیل که در فصول خاصی از سال واقع میشد از گاهشماری خورشیدی (که بعدها معلوم شد بهترین و دقیقترین و منطقی ترین گاهشماری است) استفاده میکردند.  اقوام دیگر اغلب با دیدن اهله قمر نوع ساده تر و دم دست تر گاهشماری موسوم به تقویم قمری را استفاده میکردند.  این بویژه برای اقوام بیابانگرد که سروکاری با کشت وزرع نداشتند مناسبتر مینمود.  اما اقوام دیگری که با کشاورزی نیز مرتبط بودند بعدها آنرا اصلاح و تحت نام تقویم قمری-شمسی کاربردی تر کردند.  هر 3 سال قمری اختلاف 11 روزه با سال شمسی را تجمیع کرده و آن سال را 13 ماه مقرر میداشتند تا بدینوسیله با فصول چهارگانه سال نیز همراهی کرده باشند.  به گواهی تاریخ، بابل باستان پیشروترین منجمین را در زمینه گاهشماری در اختیار داشته و تنظیمات دقیقتر را با تعیین کبیسه در دوره های 19 ساله به نحو احسن انجام میداده اند.  بنظر میرسد که تقویم یهود نیز مقتبس از آنان (شاید در دوره اسارت بابلی) بوده است که بعداً به شبه جزیره عربستان نیز تسری یافته است.  نگاهی به اسامی ماههای عربی (ربیع= بهار، جمادی= زمستان، ..) مؤید همین نکته است که اعراب همین تقویم پیشرفته قمری-شمسی را رعایت میکرده اند.  اتفاقآً این تقویم تا چند سالی پس از هجرت پیامبر تقویم متداول بوده است اما ناگهان، به دلایلی که خارج از این بحث است، به تقویم قمری ابتدائی بازگشته است.

  در هر حال در مورد تقویم قمری، آغاز هر ماه را از اولین رؤیت هلال ماه شروع میگردد.  البته شروع ماه متشابهاً میتواند از بدر کامل و یا بطور کلی از هر یک از اوضاع خاص اهله قمر آغاز گردد لیکن برای مردم بدوی، بدون دسترسی به فنون امروزی، رؤیت هلال دقیقتر مینمود زیرا ماه یا دیده میشود و یا زیر افق است و دیده نمیشود.  طبعاً برای گذران امورات مردم یک محدوده کوچک همین اندازه کفایت کرده و بشرط آنکه اهل کشاورزی و امثالهم نباشند گاهشماری نسبتاً دقیقی را ارائه میدهد.  مشکل از زمانی آغاز میشود که این تقویم به یک محدوده وسیع از طول جغرافیائی تسری داده شود.  یادآور میشویم حرکت وضعی زمین به دور خود در هر 24 ساعت را میتوان متشابهاً حرکت خورشید از شرق به غرب به دور زمین در همین مدت فرض کرده و زمین را ثابت گرفت.  ضمناً حرکت ظاهری ماه در آسمان نیز در همان جهت ولی با سرعت آهسته تر به دور زمین میچرخد.  فرض کنید غروب روز آخر شعبان، مردم جاکارتا در اندونزی هلال ماه نو را بلافاصله پس از غروب آفتاب نتوانند مشاهده کنند زیرا درست در لبه زیر افق قرار دارد.  لذا فردا برای مردم این ناحیه شرعاً  اول رمضان نخواهد بود.  اما حدود 6 ساعت بعد که غروب آفتاب در منطقه ایران و عربستان واقع میشود، به دلیل کندتر بودن سرعت ماه، مردم این نواحی ممکنست هلال ماه نو را درست در لبه بالای افق مشاهده کرده و لذا روز آتی برای این منطقه شرعاً اول رمضان خواهد بود.  طبعآً برای مناطق غربی تر علی الاصول رؤیت هلال ماه آسانتر و اول رمضان محرز خواهد بود.  لذا برای نیمی از مسلمین، فردا اول رمضان و برای نیمی دیگر آخر شعبان تلقی خواهد شد و گاهی اختلاف تا 2 روز نیز ممکنست پیش آید.  در حقیقت، وضع از این هم بدتر است زیرا صفحه ای که روی آن ماه به دور زمین میگردد بر صفحه استوای زمین منطبق نیست و این وضع را بیش از پیش پیچیده تر میکند.  چرا که حتی برای نواحی روی یک نصف النهار نیز رؤیت ماه یکسان نخواهد بود و هرچه بسمت قطبین زمین حرکت کنیم تفاوت بین دیدن و ندیدن ماه بیشتر خواهد شد و اگر بر فرض، عدم انطباق این دو صفحه آنقدر میشد که صفحه حرکت ماه به دور زمین عمود بر صفحه استوا میگردید آنگاه اختلاف در شروع (و البته خاتمه) ماه های قمری بر مبنای رؤیت ماه شاید تا 15 روز نیز افزایش میافت!. این اختلافاتی که بروز کرده تقصیر هیچکس نیست.  ماه و خورشید و ستارگان نیز گناهی ندارند.  اگر گناهی بگردن کسی باشد، حقیقت اینستکه مشکل در ذات اینگونه گاهشماری است و مادام که از این سیستم تقویمی و روش جاری استفاده میشود مشکل همین است که هست و تلسکوپ و انواع وسایل پیشرفته و امثال آن کمکی نخواهد کرد.  اما اگر کار بدست دانشمندان باشد احتمالاً با انجام اصلاحاتی قادر به یکسان سازی آن برای همه خواهند بود.  در اینجا نیز مانند آنچه در تقویم رسمی انجام میشود میتوان مقرر کرد که حلول ماه نو روی یک نصف النهار خاص بمنزله شروع هر ماه قمری برای کل کره زمین باشد.  اما این نصف النهار کجا باشد؟  طبعاً بهتر است بجای عربستان، در محل فعلی مبداء زمان (شرق مجمع الجزایر ژاپن) مقرر گردد.  با این ترتیبات، به یکباره اختلافات ظاهری رفع میگردد (گو اینکه مسأله رؤیت شرعی همچنان بر جای خود پابرجاست).  باید اضافه کرد امروزه اکثریت مردم شهرها اگر چشمی هم به تیزی عقاب داشته باشند با اینهمه آلودگی هوا بعید است قادر بدیدن هلال شب اول ماه باشند حتی اگر ماه بالای خط افق باشد.  برای آنها که هنوز ایراد شرعی میگیرند عرض شود که "زمان" یک مقوله نسبی است و حاوی هیچگونه الوهیت خاصی نیست.  انسان تاکنون به مدد خرد خویش مشکلات را از سر راه برداشته و بنظر میرسد اگر دل به نور خرد روشن باشد مشکلات یک به یک حل خواهد شد.  اینگونه تعصب مدتی پیش در کشور ما هنگام تغییر ساعت نیز وجود داشت و مسئولین و کثیری از مردم زیر بار نمیرفتند.  ولی کم کم با آموزش و کمی مفاهمه دریافتند که نه تنها پایه های عرش تکان نمی خورد بلکه صرفه جوئی زیادی نیز در انرژی بعمل می آید.  متشابهاً همین مسأله امروزه درباره تعطیلات بین هفته وجود دارد که صدمات زیادی بر پیکر اقتصاد هنوز بیمار کشور وارد می آورد.  چرا عاقلانه این تعطیلات به ابتدا یا انتهای هفته چسبانده نمیشود که هم مردم بهتر استفاده کنند و هم باعث بیکباره تعطیل شدن کل هفته و لطمه به کشور نگردد؟  باز تأکید میشود مناسبت های فرهنگی (بویژه آنها که در تقویم قمری میچرخد) یک یادآوری نمادین است و با یکی دو روز پس و پیش رفتن آسمان بزمین نمی آید.  کما اینکه در تغییر ساعت یکبار مرتکب شدیم و اتفاقی نیافتاد!  اینکه امروز شنبه است یا یکشنبه برگرفته از عادات و تمهیدات گذشتگان ماست و هیچگونه بار مطلق معنائی ندارد بلکه صرفاً یک قرار و مدار ساده است و احتمالاً برای آن روزگار خیلی هم خوب بوده است.  بد نیست بدانید سنت "هفته" برگرفته از فرهنگ سامی است که خود، احتمالاً، برگرفته از فرهنگ بابل باستان و پیشینیان قبل از خود است.  در حالیکه در ایران باستان هر ماه 30 روز بوده و هریک نامی برای خود داشته است و خبری از هفته نبوده و در عین حال تعطیلات نیز باندازه کافی وجود داشته است.  هر سال دارای 12 ماه 30 روزه، یعنی 360 روز، بعلاوه 5 روز بی نام (موسوم به پنجه دزدیده) مشتمل بر جشن ها بوده است.   بعنوان جمله معترضه عرض شود که شاید تقسیم محیط دایره به 360 درجه و پیدایش سیستم 60 تائی ریشه در همین عقاید داشته است.  بهر حال برای مدتی در دوره انقلاب کبیر فرانسه، تقویمی مشابه این برمبنای سیستم دهدهی ابداع شد که هر ماه بجای 4 هفته دارای 3 دهه بوده با اسامی رمانتیک.  اما چندان دوام نیاورد که یا بدلیل کم شدن تعطیلات هفتگی بوده (یعنی 3 روز بجای 4 روز) یا اینکه اصولاً "ترک عادت موجب مرض است" و مردم بسادگی از عادات گذشته دست بر نمیدارند!

  نتیجه آنکه اگر خردورزی حاکم باشد همه مشکلات قابل حل است حتی مشکلاتی ناشی از رسوبات چند هزارساله.

بعد التحریر:

در مورد تعیین روز هفته هم همین حکایت عیناً برای تقویم خورشیدی وجود دارد.  مثلاً در تهران اگر اولین ساعات حلول روز شنبه باشد، چنانجه کمی بسمت غرب یعنی کشور عراق حرکت کنید وارد روز قبل میشوید.  یعنی آخرین لحظات روز جمعه و دقایقی قبل از نیمه شب!  اگر در منطقه قطب باشید، این کار دیگر بسادگی چند قدم زدن ساده میسر است و مرتب میتوانید بین امروز و دیروز طی الارض کنید!!  عزیزان! رفتارهای ما براساس قرارداد است.  این قراردادها ممکنست امروز مؤثر و زمانی دیگر ناکارا باشد.  همانطور که 700 سال پیش خال لب و چاه زنخدان (و گاهی اندکی موی پشت لب) استاندارد زیبائی زن بوده.  اما امروز چطور؟

  • مرتضی قریب