فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عبادت» ثبت شده است

۱۱
شهریور

پرستش

   در میانه مطلب پیشین اشاره شد که اصلاً "پرستش" یعنی چه؟  مجالی نشد بدان پاسخ داده شود و اکنون بدان می پردازیم.  هرچند معلوم نیست پاسخ ما جامع یا کافی باشد بهرحال نکات جدیدی باخود مطرح میکند که قابل تأمل است.

   پرستش واژه ای کاملاً فارسی در اصل به معنای مرقبت و نگاهبانی است، اما بتدریج معنای دیگری پیدا کرده معادل آنچه در عربی "عبادت" گفته میشود.  مثلاً آتش پرستی نیاکان ما، مراقبت از آتش بوده که با ورود دین جدید مورد تقبیح قرار گرفته و باصطلاح شرک دانسته شد.  اصولاً رویه هر دین جدید، برچسب زدن غیرواقع بر آئین جاری بوده تا توده مردم را از آئین پیشین دور و به دین تازه دعوت کند.  در دوران کهن که از کبریت و فندک خبری نبوده ایجاد آتش متضمن زحمت بسیار بوده واز اینرو اهالی روستا باید قدر آتش را دانسته در نگاهبانی آن در یک محل مشخص بنام آتشکده کوشا باشند تا اهالی هروقت بخواهند، شعله ای از آن برگرفته به اجاق خانه خود برند.  اداره اجاقِ خانه با فرزند بوده و آنها که فرزند نداشتند "اجاق کور" نامیده میشدند که هنوز هم بین مردم مصطلح است. اصطلاح دیگری که هنوز رایج و از ریشه "پرستش" است پرستار است که به کسی اطلاق میشود که مراقب بیمار است که معادل فرنگی آن نرس است.  واضحاً کار پرستار عبادت مریض نیست!  سرپرست نیز از همان ریشه است که کسانی را زیر هدایت و راهنمائی خود داشته باشد.  بعدها از واژه آتش پرست چنان مفهومی ساختند که عبادت کردن آتش را به اذهان متبادر میساخت که البته دروغ بود.  در اهمیت هر واژه باید به زمان و مکان رواج آن توجه داشت.  که اگر به نقش حیاتی آتش در زندگی اولیه توجه شود اگر بشر آنرا معبود خود اختیار میکرد جا داشت زیرا حیات او واقعاً بسته به وجود آتش بود.  آئین کهن، نور را تکریم میکرد و در مواقع خاص رو به خورشید آنرا ستایش میکرد.  از زاویه علم امروز هم که نگاه کرده شود، وجود ما بلکه وجود کل حیات وابسته به ادامه درخشش خورشید است و بود و نبود ما قطعاً بدان وابسته است!

   در معنای امروزی، پرستش را میتوان با تکریم و احترام یکی گرفت.  مثل واژه "میهن پرست" که دوست داشتن میهن است و نه عبادت کردن میهن به آن معنای ادیان ابراهیمی.  متشابهاً پرستش پرچم همان معنا را دارد که در مواقع خاص در خیابانها نصب میشود درست در همان رابطه ای که امروزه تصویر بزرگان خاندان با احترام روی طاقچه نصب میشود و یا مجسمه افراد شهیر در پارک ها.  انگ گاو پرستی که مسلمین به هندوها زده اند نیز در همین رابطه معنا پیدا میکند که چیزی جز احترام به گاو در سنت مقدس آنان نیست که وجودش را منشاء برکت دانسته اند.  این تحریف عقاید مستمسکی شد در دست مسلمین برای حمله به هند و غارت ثروت آن بنام جهاد علیه بت پرستان.  ناگفته نماند آنچه مورد ستایش هندوان است الهگان و خدایانی اند که نماد و نقش و نگاری از آنها تهیه کرده در معابد خود نصب کرده اند.

   حال برگردیم به ریشه و ببینیم منظور بشر اولیه از "پرستش" بت ها چه میتوانسته باشد؟  مشهور چنین است نقشی روی سنگ یا چوب تراشیده جلوی خود گذاشته آنرا میپرستیدند.  این یعنی چه؟!  هرطور که به موضوع بنگریم برای ما قابل فهم نیست.  قبلاً دیدیم که تلقی خالق جهان هستی بودن هم نمیتوانست درست باشد.  پس منظور چه بوده؟  بیائید تصور کنید فن عکاسی در آن روزگار کهن معجزه آسا فراهم میبود.  چکار میکردند؟  عکس بزرگان خود را قاب کرده بجای سنگ تکریم میکردند!  این پرستش، جز احترام و تکریم نبوده همان کاری که امروز ما هم میکنیم!  اگر در زمان به عقبتر برگردیم، حوادث طبیعی مثل سیل و طوفان و رعد و برق و امثال آن انسان را میترسانید و در ورای هریک از این پدیده ها موجودیتی نامرئی را محرک آنها پنداشته و از آنها درخواست ترحم و شفقت داشته است.  شبیه همین کاری که امروزه برخی علما کاغذ دعا را داخل رودخانه می اندازند تا او به رحم آید.  پدید آمدن ارباب انواع و خدایان نیز در امتداد همین فکر بوده که مرحله آنی میسم را در سلسله تطور فکر بشر تشکیل میداد.  این روند طی زمان دچار استحاله شده شکل های انتزاعی تری بخود گرفته آخرینش پدیده تک خدائی امروزی است.  این روند باز نخواهد ایستاد و سیر استعلائی خود را طی خواهد کرد منتها نباید از یاد برد که پایه همه این احترامات، ترس از طبیعت، ترس از تاریکی، و ترس از مرگ بوده است.

   در شرق دور هنوز ستایش الهگان و خدایان در جامعه بودائی و هندو جاریست.  نمادهای محترم را در محل خاصی نگاهداری و نگاهبانی میکنند موسوم به معبد یا آنچه نزد عوام مشهور است به بتکده.  مردم به رسم نذورات غذاهائی که برای خدایان میآورند میدانند که در واقع صرف راهبانی میشود که وقف خدمت رسانی هستند.  این نذورات در ادیان ابراهیمی نیز هست، منتها اگر از حد متعارف تجاوز کند باعث ثروتمند شدن طبقه روحانی شده وظیفه اصلی آنها گم میشود.  خدمت رسانی به مردم جای خود را به فرمان رانی بر مردم میدهد. 

   در دوران پیش از زرتشت، قربانی کردن گاو در آئین میترائیسم رایج بود که زرتشت هم آن و هم آزار به سایر حیوانات را مکروه دانست.  در گذشته های دور، انسان نیز میتوانست شامل حال قربانی شدن باشد که مانند سایر رسوم وارد ادیان سامی شده نشانه آنرا در داستان ابراهیم و ذبح فرزند میبینیم.  برای خشنود ساختن یهوه، بخشی از قربانی روی سکوی آلتار که مخصوص این رسم بود کباب شده بوی آنرا به بالا میفرستادند که ادامه آن بوی حلوای امروزی برای ساکنین عالَم عِلوی است.  رویه قربانی تا به امروز ادامه داشته و به مواردی مثل خرید خانه و اتوموبیل نیز تسری پیدا کرده است. 

   در اصلاحات کلیسای پروتستان، نمادهای منتسب به بت پرستی مثل نقاشی دیوارها حذف و کلیسا خیلی ساده بدون تشریفات شد.  ولی اگر منصف باشیم، هرقدر هم شخص بی تفاوت باشد، با ورود به صحن کلیساهای معروف کاتولیک و با دیدن نقاشی های خیره کننده بزرگان هنر، هرقدر هم شخص بی دین باشد، بارقه های معنویت درون وی خواهد جوشید!  بار دیگر ثابت میشود که مجسمه و نقاشی و بطور کلی هنر، محرک ذهن برای تداعی معانی بویژه در حوزه معنویات است.  سرشت انسان متمایل به قبول علائم و نمادهاست که انگیزه را برای قبول چیزهای ناپیدا قوی تر میکند.  حذف هنر از جامعه بخاطر دین، ضربه بزرگی بر فرهنگ ملل بوده است.  در سرزمین حجاز، هنوز حجر الاسود بهانه ای برای رضایت خاطر حجاج است که با کشیدن دست روی آن تیمن و تبرکی حاصل کرده باشند.  همین معنی را زوار با دیدن ضریح پر زرق و برق امامان و کشیدن دست روی آن کسب میکنند بدون آنکه بدانند اینها همه، ادامه همان ذهنیت باصطلاح بت پرستی است!

   پرستش از شکل ابتدائی خود که بر پایه "ستایش" بوده اکنون به "عبادات" تغییر شکل داده و حاوی نماز و روزه و سایر واجبات دینی است.  پرستش، بجز انجام فرائض دینی، در اصل همان ستایش است منتها اینبار برای موجودی یگانه.  با این تفاوت که حالا چون نامرئی و ناپیداست، حالتی انتزاعی بخود میگیرد که برخلاف سابق که انتساب خلقت جهان به بُت ها باور پذیر نبود اینبار میتوان آنرا بدو منتسب کرده ضمناً باورپذیر هم باشد.  وقتی به مجردات میرسیم همه چیز ممکن میشود کما اینکه خالق جدید اکنون هزاران نام و لقب دارد.  پرستش، فرایند پر پیچ و خمی در طول تاریخ طی کرده که معلوم نیست در مقطع فعلی متوقف شود.  تحول و تطور فکر بشر امریست اتصالی و پیوسته و غیر قابل توقف.  باید دید پدیده پرستش در آینده به چه سمت و سوئی خواهد رفت، اگر که بحال خود رها شود یا که نخبگان هدایتش کنند.

خلاصه آنکه، مشکل امروز جامعه ما نه "پرستش" است و نه اینکه آیا مردم چیزی را میپرستند یا نمیپرستند.  بلکه مشکل اساسی ما در این هزارو چند صدساله سنگ بنای کجی است که کار گذاشته شد.  ظهور همه آنچه بصورت مشکلات متعدد فرهنگی رخ داده محصول خشت هائی است که به عنوان آموزه های بعدی روی این سنگ بنای کج بار شده و بقول معروف تا ثریا میرود دیوار کج!  حتی اگر آموزه ها بخودی خود بد هم نباشند چون بر سنگ بنای کج استوارند نتیجه سودمند به بار نخواهد آورد.  بالاخره روزی باید این سنگ بنا راست شود تا آنچه بر آن استوار است نیز راست آید.  چون ماهیت مسأله، ذهنی است پس تخریب فیزیکی در کار نیست و حل مشکل نرم افزاری است.  فقط کافیست این پدیده پرستش، ستایش، نیایش، و هر آنچه بدان منسوب است بعنوان موضوعی شخصی به مردم واگذار شود و توجهات، مجدد به زندگی واقعی معطوف گردد.  شرط اصلی، آزاد گذاشتن ملت در حق انتخاب امور دینی و معنوی است تا خود بهترین نگاهبان آن باشند.  بگذارید سوژه "پرستش" را، هرچه میخواهد باشد، مردم به مقتضای درک و فهم خودشان خود انتخاب کنند.  آنگاه خواهید دید با توقف تجارت دین، چگونه معنویات جامعه متعالی شده جهان جای بهتری برای زیستن خواهد شد.

  • مرتضی قریب
۲۳
اسفند

معماها -4

    اسامی زیادی وجود دارد که معانی آن طی زمان دگرگونه شده و امروزه تلقی دیگری از آنها نزد مردم است.  این سوای حجم عظیم تحریفی است که در این چند دهه اخیر توسط نظام مذهبی ایجاد شده و حوزه ادبیات را نیز از تجاوز مصون نگذاشته است.  به آنها نیز پرداخته خواهد شد.  اکنون به واژه ای پرداخته میشود که بی ارتباط با مراسم پایان سال نیست.

  1. پرستش.  در لغت به معنی مواظبت است کما اینکه "پرستار" عنوان کسی است که مواظب چیزی است و امروزه مشخصاً برای مراقب بیمار بکار میرود که همه با آن آشنا هستیم.  اما در گذشته های خیلی دور پرستار میتوانست نام کسی باشد که مراقب آتش است و مواظب است مبادا خاموش شود!  مگر چه اهمیتی داشت؟  اهمیت آن امروز برای ما که بسادگی با فندک یا کبریت آتشی بر میفروزیم ناملموس است.  از شاهنامه، کشف آتش را خوانده ایم که چگونه با اصابت دو سنگ بر هم جرقه ای ایجاد شده اولین آتش به دست انسان ایجاد شد.  واضحاً اهمیت زیادی داشت که این شعله ایجاد شده خاموش نشود و در محلی حفظ و نگهداری شود تا بعداً مردم برای ایجاد آتش در خانه و کاشانه خود از آن بهره گیری کنند.  پُرواضح است که آتش در ایجاد تمدن نقش درجه اول داشته است.  پس جایگاه های ویژه ای موسوم به "آتشکده" تعبیه شد تا منبع دائمی آتش آنجا باشد تا هرکس نیاز داشت به آنجا رفته شعله ای برگیرد.  طبعاً فرد یا افرادی هم موظف به پرستاری از آتش شدند تا با آوردن بوته و هیزم نگذارند خاموش شود.  واژه آتش پرست میراث آن دوران است و ابداً ریطی به تعریفی که تازیان از "عبادت" داشتند ندارد.  در ادوار بعدی صفت مقدس به آتش و آتشکده افزوده شد تا در حفظ و نگه داشت آن کوشا باشند همانطور که آب و نگاهداشت پاکیزه آن نیز مقامی شامخ یافت.  بعلاوه، "نور" که از آتش برمیخاست نیز نمادی مقدس شده به سایر فرهنگ ها راه یافت.  بطوری که در قرآن نیز خداوند نور آسمانها تلقی شد.  چرا مقدس؟  زیرا نور، دنیای تاریک آنروزگار بشر را زندگی بخشید.  در ایران باستان، نور نماینده اهورامزدا و نشانه راستی و حقیقت است.  در جهت مخالف، تاریکی و ظلمت، نماینده اهریمن و نشانه دروغ و باطل است.  اسطوره پیکار دائمی بین خیر و شرّ و دوگانگی بین آنها از همین جاست.  گاهی خیر و گاهی شرّ پیروز است کما اینکه طی چند دهه اخیر که دروغ و باطل در کشور حکم میراند خود نشانه تسلط اهریمن و عُمّال وی است.

ایرانیان باستان چیزهای مفید برای بقای زندگی را پاس داشته و آنها را "ستایش" میکردند.  پُر بیراه هم نبود چه امروز میدانیم اگر خورشید که بعنوان منبع نور ستایش میشد خاموش میگردید، حیات رخت بر می بست.  بعلاوه، از میان قدرت های ماوراء طبیعی، اهورامزدا نیز ستایش ویژه داشت.  بینش امروز مشکل خاصی با آن ندارد.

با اینکه قرنهاست آتش دیگر آن اهمیت نخستین را ندارد، معهذا هنوز بعنوان نمود پاکی و صداقت در جشن ها و آئین های ایرانیان حضور دارد.  اما ارباب دیانت و طالبان، توجه به این مراسم را تهدیدی علیه بازار خود تلقی کرده با عناوینی چون "آتش پرستی" و امثال آن در پی محو آثار مادّی و معنوی گذشته این سرزمین هستند. 

  1. عبادت.  اما در مقابل، آنچه میراث تازیان است واژه "عبادت" است.  غالباً به اشتباه آنرا برابر پرستش میگیرند که در واقع بیشتر با واژه "ستایش" همسنخ است.  از پیش از اسلام، اعراب به برخی از ارباب انواع ارادت ورزیده و لذا خود را "عبد" یا بزبان امروزی برده آن موجود متافیزیکی قلمداد میکردند.  کتاب "الاصنام" ابن کلبی شرح مختصری از طیف وسیع بُت های عربستان را میدهد.  برخی مهم و دارای مجسمه سنگی و برخی هم کم اهمیت تا آنجا که سنگ کوچکی در محل زندگی فرد بوده که هنگام خروج بعنوان تیمُن آنرا لمس میکرده، چیزی شبیه تسبیح امروزی.  لذا افراد متشخص آن دوران خود را بنام یکی از مهم ها نامیده و اسامی عبدالعزی، عبدمنات، عبدود، عبدالمدان، عبدالله، و امثال آن رایج بود.  این تفکرات خود نیازمند بحثی جداگانه است ولی بسیار بعید مینماید آنطور که مشهور است عبادت کنندگان، قائل به آفرینش جهان بدست این اصنام بوده باشند.

خلاصه آنکه، تغییر معانی و تحریف واژگان که طی قرون صورت گرفته پاره ای عمدی و پاره ای سهوی بوده است.  بر اُدبا و فرهنگ دوستان است که در حد توان به پالایش این حوزه یاری رسانده سهمی در روشنگری و خروج از دوران سیاه داشته باشند.  از فرقه مروّج دروغ و طرفدار باطل هیچ امید آگاهی بخشی نتوان داشت بلکه باید فقط بخود متکی بود.

  • مرتضی قریب