فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نور» ثبت شده است

۲۲
خرداد

نیمه تاریک ماه

    در یکی دو مطلب پیشین سوء برداشت هائی بوجود آمده که در زیر مختصراً اشاره میشود.  واقعیت اینست که در یک نوشته در قطع آ4 مگر چقدر امکان شرح و بسط است که جای برداشت نادرست باز نباشد؟  هدف اصلی که در صفحه اصلی وبگاه نیز آمده عادت دادن ذهن به نقد و دیدن موضوعات از دریچه ای دیگر است.  این دریچه دیگر، دیدگاه علمی است!  این که دیگران چیزهائی گفته اند بسیار عالیست، ولی نباید مانع شود که فرد استنباط خود را بدون ترس بیان کند.  برای این منظور بهترین رویه، تشویق دیگران به تفکر مستقل است که در برخورد با مسائل چه فلسفی چه غیره، ذهن خود را نیز بکار گیرند و اسیر گفتار دیگران چه بزرگان علم و فرهنگ و چه سیاست بازان حقه باز نباشند.  گزافه نباشد اگر بگوئیم که بخش عمده ناکامی جامعه ما ناشی از عدم توجه به همین نکته ساده ولی مهم است که قرن هاست چوب آن را میخوریم. 

    آنچه مهم است مفاهیم است و نه لزوماً الفاظی که صورت بیان آنهاست.  مثلاً گفتیم که بودنِ "سایه" از جنس دیگر اعیان نیست بلکه بودن آن بتبع نور است که همانا "وجود" واقعی اوست.  پس نمیتوان برای سایه همان اصطلاح وجود را بکار برد که درباره نور و سایر اشیاء بیان میشود، هرچند که در محاورات از وجود سایه سخن میگوئیم.  نور را با نور میشناسیم نه با ظلمت (تاریکی)!  لذا قیاس نور و ظلمت (فقدان نور) ابداً مشابهتی با خیر و شرّ ندارد، هرچند با تساهل در محاورات بکار میرود.  زیرا شرّ، در مفهومی که ما میشناسیم، وجودش واقعی است و به مثابه فقدان خیر تلقی نمیشود!  از همین قسم است معنای "هستی" عالم که ربطی به آن نیستی در معنای "عدم حضور" ندارد.  اگر میگویند جهان ما رو به "نیستی" است فقط یک اصطلاح زبانی در معنای تغییر صورت است.  که هستی همواره هست بوده.  گم شدن میان الفاظ و خلط آنها راه بجائی نبرده و قیاسات نباید ما را گمراه کند.  بعلاوه، دانش روز را هم نباید از نظر دور داشت کما اینکه قدما، نور را نه مادّه بلکه از جنس دنیای قدسی میپنداشتند!  گناهی هم نداشتند زیرا لطافت نور چنین ایجاب میکرد.  تازه، از پهنه وسیع و آن بخش نادیدنی الکترومغناطیس و بُرد آن ابداً تصوری نداشتند چه اگر کارکرد وسایل الکترونیک امروزی را در کار میدیدند، به قدسیت آن نیز ایمان میآوردند.  در اهمیت تفکر مستقل به چند نمونه بسنده میکنیم:

   عده ای به کرویت زمین و هیئت جدید اعتقاد ندارند و زمین را تخت و ثابت میدانند.  واقعیت ملموس هم همین احساس را میرساند مگر آنکه خلاف آن ثابت شود.  لذا خواننده این سطور، جدا از آموخته های تعبدی، از کجا میداند که اینگونه نیست؟  اگر قرار است موضوعی نقد شود، باید به بخش اصلی پرداخته از اشتغال به حواشی پرهیز کرد.  سخن در برخی موضوعات حالت تابو دارد و به گوینده آن انگ میزنند.  مثلاً همین پدر معنوی راست افراطی فرانسه زمانی گفت موضوع کوره های آدمسوزی در آلمان نازی مسأله مهمی نبوده که فوراً با برچسب فاشیست روبرو شد.  حال آنکه سخن او در این مورد خاص درست بوده زیرا همین امروز کوره های آدمسوزی در اروپا و آمریکا برپاست و مردگان را میسوزانند!  پس اگر ایرادی هست باید به اصل موضوع وجود اردوگاه های مرگ و شرایط سخت آن پرداخت.  و مهمتر از همه اصلاً چرا باید انسان را به گناه اعتقادات اسیر کرد؟  و چرا هنوز این رویه ستمکارانه ادامه دارد؟  که خاموشی جز همراهی با ستمکار نیست. 

    بالاخره، موضوع روز، نیمه تاریک یا پنهان ماه است که سفینه چینی برای استخراج نمونه هائی از خاک، رهسپار آنجا شده است.  باز هم اینجا الفاظ ایجاد شبهه میکند گوئی یک نیمه ماه تاریک است، حال آنکه هردو نیمه ماه به تناوب توسط خورشید روشن است.  منتها فقط یک نیمه ماه بسمت ماست.  بعلاوه، مگر جنس دو نیمه ماه متفاوت است؟! البته پیش از چین دیگرانی هم همین راه را رفته بودند، ولی تبلیغات چنان مینماید گوئی نیمه دیگر ماه چیز دیگریست!  متعاقباً نمونه برداری ها نشان خواهد داد چنین چیزی نیست حتی اگر تصادفاً در نمونه بازگشتی قطعه ای طلا یافت شود.  چه اگر پروژه مزبور فارغ از تبلیغات قرار بود کار جدیدی انجام دهد بهتر میبود یکی از قطبین ماه که بالقوه میتواند حاوی آب یخزده زیر قشر خارجی باشد انتخاب میشد.  هندوستان نیز سال گذشته برای ابراز توانائی، فضاپیمای خود را بر قطب جنوب ماه نشاند.  فضاپیمای چین میتوانست برای تکمیل پروژه مزبور قطب شمال ماه را در نظر میگرفت.  اثبات وجود رگه هائی از آب در کره ماه امری مهم است که برنامه های آتی زیست بر سطح آن کره را میتواند تحت تأثیر قرار دهد.

خلاصه آنکه، افزایش حجم دانسته ها بخودی خود امریست لازم و مطلوب، اما بالاتر از آن قدرت تحلیل موضوعات و پرورش فکر در فهم مستقل موضوعات است که اهمیت دارد.  مهم نقد علمی است، حتی اگر خلاف دریافت عمومی باشد.

  • مرتضی قریب
۲۳
اسفند

معماها -4

    اسامی زیادی وجود دارد که معانی آن طی زمان دگرگونه شده و امروزه تلقی دیگری از آنها نزد مردم است.  این سوای حجم عظیم تحریفی است که در این چند دهه اخیر توسط نظام مذهبی ایجاد شده و حوزه ادبیات را نیز از تجاوز مصون نگذاشته است.  به آنها نیز پرداخته خواهد شد.  اکنون به واژه ای پرداخته میشود که بی ارتباط با مراسم پایان سال نیست.

  1. پرستش.  در لغت به معنی مواظبت است کما اینکه "پرستار" عنوان کسی است که مواظب چیزی است و امروزه مشخصاً برای مراقب بیمار بکار میرود که همه با آن آشنا هستیم.  اما در گذشته های خیلی دور پرستار میتوانست نام کسی باشد که مراقب آتش است و مواظب است مبادا خاموش شود!  مگر چه اهمیتی داشت؟  اهمیت آن امروز برای ما که بسادگی با فندک یا کبریت آتشی بر میفروزیم ناملموس است.  از شاهنامه، کشف آتش را خوانده ایم که چگونه با اصابت دو سنگ بر هم جرقه ای ایجاد شده اولین آتش به دست انسان ایجاد شد.  واضحاً اهمیت زیادی داشت که این شعله ایجاد شده خاموش نشود و در محلی حفظ و نگهداری شود تا بعداً مردم برای ایجاد آتش در خانه و کاشانه خود از آن بهره گیری کنند.  پُرواضح است که آتش در ایجاد تمدن نقش درجه اول داشته است.  پس جایگاه های ویژه ای موسوم به "آتشکده" تعبیه شد تا منبع دائمی آتش آنجا باشد تا هرکس نیاز داشت به آنجا رفته شعله ای برگیرد.  طبعاً فرد یا افرادی هم موظف به پرستاری از آتش شدند تا با آوردن بوته و هیزم نگذارند خاموش شود.  واژه آتش پرست میراث آن دوران است و ابداً ریطی به تعریفی که تازیان از "عبادت" داشتند ندارد.  در ادوار بعدی صفت مقدس به آتش و آتشکده افزوده شد تا در حفظ و نگه داشت آن کوشا باشند همانطور که آب و نگاهداشت پاکیزه آن نیز مقامی شامخ یافت.  بعلاوه، "نور" که از آتش برمیخاست نیز نمادی مقدس شده به سایر فرهنگ ها راه یافت.  بطوری که در قرآن نیز خداوند نور آسمانها تلقی شد.  چرا مقدس؟  زیرا نور، دنیای تاریک آنروزگار بشر را زندگی بخشید.  در ایران باستان، نور نماینده اهورامزدا و نشانه راستی و حقیقت است.  در جهت مخالف، تاریکی و ظلمت، نماینده اهریمن و نشانه دروغ و باطل است.  اسطوره پیکار دائمی بین خیر و شرّ و دوگانگی بین آنها از همین جاست.  گاهی خیر و گاهی شرّ پیروز است کما اینکه طی چند دهه اخیر که دروغ و باطل در کشور حکم میراند خود نشانه تسلط اهریمن و عُمّال وی است.

ایرانیان باستان چیزهای مفید برای بقای زندگی را پاس داشته و آنها را "ستایش" میکردند.  پُر بیراه هم نبود چه امروز میدانیم اگر خورشید که بعنوان منبع نور ستایش میشد خاموش میگردید، حیات رخت بر می بست.  بعلاوه، از میان قدرت های ماوراء طبیعی، اهورامزدا نیز ستایش ویژه داشت.  بینش امروز مشکل خاصی با آن ندارد.

با اینکه قرنهاست آتش دیگر آن اهمیت نخستین را ندارد، معهذا هنوز بعنوان نمود پاکی و صداقت در جشن ها و آئین های ایرانیان حضور دارد.  اما ارباب دیانت و طالبان، توجه به این مراسم را تهدیدی علیه بازار خود تلقی کرده با عناوینی چون "آتش پرستی" و امثال آن در پی محو آثار مادّی و معنوی گذشته این سرزمین هستند. 

  1. عبادت.  اما در مقابل، آنچه میراث تازیان است واژه "عبادت" است.  غالباً به اشتباه آنرا برابر پرستش میگیرند که در واقع بیشتر با واژه "ستایش" همسنخ است.  از پیش از اسلام، اعراب به برخی از ارباب انواع ارادت ورزیده و لذا خود را "عبد" یا بزبان امروزی برده آن موجود متافیزیکی قلمداد میکردند.  کتاب "الاصنام" ابن کلبی شرح مختصری از طیف وسیع بُت های عربستان را میدهد.  برخی مهم و دارای مجسمه سنگی و برخی هم کم اهمیت تا آنجا که سنگ کوچکی در محل زندگی فرد بوده که هنگام خروج بعنوان تیمُن آنرا لمس میکرده، چیزی شبیه تسبیح امروزی.  لذا افراد متشخص آن دوران خود را بنام یکی از مهم ها نامیده و اسامی عبدالعزی، عبدمنات، عبدود، عبدالمدان، عبدالله، و امثال آن رایج بود.  این تفکرات خود نیازمند بحثی جداگانه است ولی بسیار بعید مینماید آنطور که مشهور است عبادت کنندگان، قائل به آفرینش جهان بدست این اصنام بوده باشند.

خلاصه آنکه، تغییر معانی و تحریف واژگان که طی قرون صورت گرفته پاره ای عمدی و پاره ای سهوی بوده است.  بر اُدبا و فرهنگ دوستان است که در حد توان به پالایش این حوزه یاری رسانده سهمی در روشنگری و خروج از دوران سیاه داشته باشند.  از فرقه مروّج دروغ و طرفدار باطل هیچ امید آگاهی بخشی نتوان داشت بلکه باید فقط بخود متکی بود.

  • مرتضی قریب