پیش دادن در دنیای مدرن
در گذشته ها که حبوبات اینطور بسته بندی تمیز نداشت و بصورت فله در بقالی ها عرضه میشد، حاوی مقادیر متنابهی خس و خاشاک و شن ریزه و حتی فضله موش بود. خوب چه باید کرد؟ کار مادر بزرگ ها و خانم های خانه همین بود که با "پیش دادن" حبوب را از آشغال جدا کرده، زوائد را دور میریختند. اینکار معمولاً با ریختن پاکت محتوی حبوبات داخل یک سینی بزرگ و پرتاب متناوب محتویات به بالا و پائین که اصطلاحاً به پیش دادن موسوم بود انجام میگرفت. شرح آنرا قبلاً داده ایم (پیش دادن به سبک قدیم، 20 آذر 1394). منتها چون خوانندگان فعلی ممکنست آنرا ندیده باشند بطور مختصر شرح میدهیم. در این ماجرا، یک اصل هندسه و دو قانون فیزیک دخالت دارند که طبعاً مورد توجه دانشجویان و دانش دوستان واقع خواهد شد.
1- نسبت سطح به حجم. اگر یک کره را در نظر بگیریم، سطح آن متناسب با توان دوم شعاع و حجم متناسب با مکعب شعاع است. لذا نسبت سطح به حجم برابر عکس شعاع است. بطور کلی برای هر شکل هندسی دیگر، و حتی نامنظم، نیز همین رابطه برقرار است و لذا هرچه جسم بزرگتر شود، یعنی ابعاد بزرگتر شود، این نسبت کوچکتر و کوچکتر میشود. بعید است بدانید همین یک اصل ساده چه نقش فوق العاده بزرگی در دنیای ما و حیات ما بازی میکند. درخشش خورشید و ستارگان، ترانسفورماتورها، بحرانی شدن قلب یک نیروگاه هسته ای، حل شکر در چای، قنداق کردن نوزادان و بسیاری از چیزهای عجیب و غریب دیگر برمبنای همین یک اصل است که غالباً در کلاس های درس آنرا شرح داده ایم. یکی از بیشمار موارد استعمال آن نیز، موضوع حاضر است.
2-اصطکاک لغزشی. مقاومت ناشی از کشیده شدن یک جسم روی یک سطح، اصطکاک لغزشی نام دارد. نیروی اصطکاک با سطح تماس بستگی دارد و لذا هرچه جسم بزرگتر باشد، اصطکاک نیز همانقدر بزرگتر است. فرض کنید یک جسم مکعب شکل روی سینی است و شما سینی را مایل گرفته اید که جسم متمایل به لغزیدن شود. نیروی سنگینی که آنرا بسمت سرازیری هل میدهد متناسب با جرم و لذا حجم جسم است. ولی نیروی مقاومتی اصطکاک با سطح متناسب است. همانطور که ذکر آن رفت، هرچه جسم بزرگتر شود نسبت سطح به حجم کوچکتر و کوچکتر میشود. یعنی نیروی اصطکاک در مقابل سنگینی کم میآورد. لذا با پیش دادن، اجسام بزرگتر راحت تر به پائین سینی سُرخورده و کوچکترها در بخش بالائی سینی رسوب میکنند. اگر تخمه یا لپه را پیش دهیم، آنها به پائین سینی لیز میخورند و خس و خاشاک ریز بالای سینی میمانند. ذرات ریزتر خاک، بهمین استدلال، در ابتدائی ترین بخش سینی باقی میمانند (غبار روی شیشه، 9 آذر 1394).
3- اصطکاک غلتشی. اگر جسم بجای کشیده شدن و لغزیدن، بغلتد با اصطکاک کمتری روبروست. ایده بلبرینگ بر همین مبناست تا لغزش را به غلتش که اصطکاک کمتری دارد در محور چرخها تبدیل کند. لذا اگر روی سینی ما برای پیش دادن، لوبیا یا نخود باشد، آنها سریعتر و راحت تر به پائین سینی میرسند و از زوائد، که معمولاً گِرد نیستند، براحتی جدا میشوند.
اینکه سینی چقدر شیب داشته باشد و با چه ضربی بالا و پائین شود، این دیگر به هنر آشپز باشی یا مادربزرگ مربوط است و تا آنجا که میدانیم به بهترین وجه انجام داده و میدهند. پیشنهاد میکنیم یکبار هم که شده، خودتان امتحان کنید. اما یک سوأل اساسی مطرح میشود که در قدیم که پیرزن ها حتی سواد خواندن و نوشتن نداشتند چه رسد به دانش فیزیک و هندسه چگونه از پس این کار فنی برمیآمدند؟ جواب آن در یک عبارت ساده نهفته است که مدتهاست در این وبلاگ مرتب و بازهم مرتب بدان اشاره کرده و میکنیم: تجربه و مشاهده عملی!
حال سوأل اینجاست که اینهمه توضیحات درباره پیش دادن چه ربطی به دنیای مدرن دارد؟ هدف ما اینست که بگوئیم در دنیای امروز نیز لازمست همین مفهوم پیش دادن را با آموزه هائی که طی زندگی دریافت کرده ایم باید انجام داد. چیزهائی که از کودکی تاکنون آموخته ایم، چه به زور و چه به اختیار، مانند حبوبات فله ای قدیم دارای انواع خس و خاشاک و بسا بسیار زیاد است. چرا زیاد؟ نگاه کنید به وضع زندگی. نحوه زندگی خود حاکی از نحوه تفکر و کیفیت این آموزه های فکریست. رنگ رخساره خبر میدهد از سرّ ضمیر. پیش دادن حبوبات امریست عینی و قابل فهم برای همه، اما پیش دادن محتویات فکری و جدا کردن سره از ناسره و بدور ریختن خرافات و جعلیات امریست بمراتب مشکلتر. لیکن بیان اموری که در زندگی با آنها آشنائی داریم کمک میکند که این مسأله مهم را درک کنیم که اولاً وجود انواع آموزه های غلط در مخیله ما امریست بدیهی، بهمان بداهت که وقتی محصولی را درو میکنید، خود بخود خس و خاشاک وارد میشود. ثانیاً، متوجه شویم که هر مشکلی راهی برای برون رفت دارد و حل این مشکل نیز کاری شیبه پیش دادن اما برای محتویات فکریست. هراز گاهی باید این محتویات را روی سینی انصاف ریخته و آنهائی را که باید دور ریخت، جدا کرده به زباله دان تاریخ سپرد. آیا برای اینکار نیازمند خواندن یک دوره مفصل فلسفه هستیم؟ ابداً. شاید همانطور که پیرزن بیسواد با حبوبات عمل کرد، دیگران نیز بدون خواندن و دانستن "نقادّی عقل مطلق" کانت هم بتوانند برای افکار خود انجام دهند. کلید طلائی همانست که در بالا اشاره کردیم: "تجربه و مشاهده عملی". ما در طی زندگی بطور حسّی از بسیاری از آموزه های اشتباه و مفسده انگیز خود (که شاید زمانی چند هزار سال پیش مشکلی نداشته) آگاهیم. نباید ترسید! با کمی شجاعت میتوان آنها را بدور ریخت. از قالب های فاسد و منجمدی که از گذشته ها به ارث رسیده باید خارج شد. قیاس در این راه وسیله خوبیست اما مثل هر ابزاری لازمست با احتیاط بکار برد. هر انسانی هرقدر بیسواد، با مقایسه کیفیت دو امر قاعدتاً قادر به تشخیص خوب از بد است. قبلاً در بحث اخلاق طبیعی (7 شهریور 1398) نشان دادیم که انسان کهن چه خوب از پس این کار بر میآمده است. خاک و غباری که طی هزاره ها بر آموزه ها رسوب کرده در معرض فساد قرار میگیرند آنها را از سودمندی اولیه خارج میسازد. ضمن اینکه چیزهائی که بخش عمده آن فاسد است باید بدور انداخته و از خیر اندک محسناتی که ممکنست داشته باشد صرفنظر کرد. فکر انسان همواره بهترین ابزار برای خلق ایده های جدید و نوین است. و مهمتر از همه اینکه این کار تشخیص سره از ناسره، وظیفه ایست فردی درست همانطور که حمام رفتن و شستشو کاریست فردی، لذا نظافت فکری نیز امریست فردی. کس دیگری نمیتواند آنرا برای شما انجام دهد. گو اینکه وظیفه محافل روشنفکری توجیه آن برای عموم با تشویق کاربستن آن است درست همانطور که امر نظافت جسمی در خانه و مدرسه برای بچه ها توصیه شده و میشود.