فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گمراهی» ثبت شده است

۱۸
مرداد

دین و دانش

    اگر ذیل کلمات کلیدی "دین"، "دانش"، و "علم" جستجو شود حدود 100 مطلب جداگانه در این وبگاه یافت خواهد شد که این موضوعات را بحث کرده باشد.  پس با اینکه نیازی به تکرار دوباره نیست با این حال سوء تفاهمات ما در این موارد آنچنان زیاد است که شاید هزاران بار بحث در این موارد بازهم کم باشد.  اینهمه ناشی از سوء تفاهمات تاریخی بیشمار ماست.  علیرغم استقبال از تغییرات سیاسی، معهذا تا بدآموزی های فرهنگی رفع نشود و "رسوبات فکری" پاک نگردد، بهترین سیاست ها شانسی برای دوامی نخواهد یافت.  چون دانش، بحث روز شده کمی بیشتر درباره آن توضیح میدهیم.

   آنچه در تلقی عامه دانش اطلاق میشود، همه گونه اطلاعات را شامل میشود بطوریکه از قدیم هرکس حافظه بهتری داشت نزد مردم دانشمند محسوب میشد!  حال آنکه بطور اخص، دانش، فن آوری، و اطلاعات حوزه های متفاوتی هستند که گاهی با تساهل همه را یکی میگیرند.  با اینکه دانش را "شناخت" معنا کرده اند اما باید دانست که این شناخت یک شناخت مولد است که عمدتاً از راه تجربه حاصل میشود.  بعبارت دیگر دانش را نمیتوان خرید بلکه با زحمت و مرارت در آزمایشگاه ها یا مؤسسات علمی تولید میشود و محض "اطلاعات" دیگران در مقالات و کتب علمی درج میگردد.  انتقال و استفاده دست دوم دانش، دیگر تولیدِ دانش تلقی نمیشود!  مثلاً آنچه یک کارآموز پزشکی انواع بیماری ها و راه درمان آنها را در کتابها خوانده و یاد گرفته صرفاً مجموعه اطلاعات است و البته در نوع خود بسیار ارزشمند است و وی ممکنست در آینده پزشکی عالی مقام هم بشود.  اما کسی که مانند پاستور عامل بیماری هاری را کشف کرده و روش سترون کردن از میکروب را ابداع کرده اوست در مقام "دانشمند" حتی اگر مدارج آکادمیک را هم طی نکرده باشد.  همچنین است سایر مباحث مثل فیزیک.  آنچه دانشجو در مراحل مختلف دانشگاهی یاد میگیرد یافته های دانشمندان فیزیک از عصر ارشمیدس است تا به امروز.  نه آنچه او یاد گرفته دانش است و نه خودش خیلی هم خوب یاد گرفته باشد دانشمند فیزیک است!  او در بهترین حالت میتواند یک استاد بسیار متبحر برای تدریس آنچه فرا گرفته، باشد که در نوع خود هم مفید است و هم قابل احترام.  اغلبِ کسانی را که دانشمند مینامیم از همین قسمند. اینگونه یادگیری ها جمع آوری اطلاعات است، که هوش مصنوعی امروزه استادِ آنست.  اما کسی که در مؤسسه ای تحقیقاتی مشغول تحقیق در حوزه خاصی بوده و با تلاش خود مرزهای دانش را پیش برده باشد، او را میتوان دانشمند یا متشابهاً محقق نامید.  اهمیت او بسته به اهمیت دستآوردش است.

   اما این میان سوء درک زیادی درباره "فن آوری" وجود دارد.  فن آوری یا تکنولوژی، کاربست نتایج دانش در کاربردهای گوناگون است.  دانش اگر وارد کاربست نشود صرفاً شناختی نظری باقی میماند.  لذا فن آوری، ادامه منطقی دانش است.  برخلاف دانش که قابل انتقال نیست اما فن آوری انتقال پذیر است.  بطور عادی قابل خریداری است همانطور که بسیاری کشورها آنرا بنام Know how، از کشور مبداء میخرند و در ادامه خود آنرا توسعه میدهند.  مثلاً کشور آلمان در دهه 60 میلادی تکنولوژی نیروگاه های هسته ای را از آمریکا خرید و خود آنرا توسعه داد بطوریکه نیروگاه اولیه بوشهر محصول همان فن آوری است.  گاهی هم بصورت قاچاق یا دزدی منتقل میشود آنچنان که عبدالغدیر خان معروف زمانی که کارمند تاسیسات غنی سازی اروپا بوده فن آوری مزبور را دزدیده به کشور خود منتقل کرد.  او نیز بنوبه خود برای انتقال این دستآورد به کشورهای هم مسلک تأخیر را مجاز ندانسته و آنرا در معرض فروش شرعی قرار داد!  طبعاً آنها که بنیه صنعتی لازم را دارا هستند میتوانند از آن بهره برده و حتی در ارتقاء آن کوشش کنند.  اما در هر حال، فن آوری، دانش تلقی نمیشود و تبلیغاتی که سعی دارد هرگونه فن آوری را بنام دانش اصیل و بنام خود بنمایاند نادرست بلکه گمراه کننده است.  آنچه در حقیقت دانش اصیل و بومی برادران کذاوکذا است و تبلیغ شده همانا کرونا یاب مستعان 110 بوده که دولتی بود مستعجل!

خلاصه آنکه، تبلیغات و فریبکاری باعث خلط مفاهیم و گمراهی میشود. پولِ کافی که باشد همه چیز قابل خرید است چه برای سلاح اتمی و چه خرید آدمهای درمانده برای جنگهای نیابتی.  منتها چقدر کافی؟ فقط از حکومت های جبّار ساخته است که دست در کیسه ملت داشته از پس آن برمیآیند. اگر کشوری بنیه صنعتی متعارف داشته باشد در کلیه حوزه های فن آوری توانا بلکه سرآمد خواهد شد. که از راه های متعارف میتوان تکنولوژی وارد ساخت. منتها وقتی ملت نامحرم و امور بر مبنای دروغ باشد گمراهی بروز کرده اصل فدای فرع میشود.  روش متعارف آنست کشور، خود دوستدار و مولد دانش باشد نه صرفاً ریزه خوار خوان دیگران. این مقصود حاصل نمیشود مگر انقلابی فکری درگیرد وتوهمات رایج یکسره زدوده شده ملت وارد عصر نوزائی فرهنگی شود.  نه تنها در دانش جائی خواهیم یافت بلکه بیکباره همه چیز جای درست خود را خواهد یافت.  

 

  • مرتضی قریب
۱۳
تیر

منشاء شرّ

    مشاهده جریانات معاصر انسان را در بهت و حیرت فرو میبرد.  بهت و حیرت که براستی اینهمه دروغ و گمراهی از کجا آمده است؟  سرچشمه شرّ کجاست؟  چرا باید بنام معنویات، با وعده نسیه تأمین زندگی جاوید، انسان از حقوق حقه طبیعی و نقدِ زندگی محروم شود؟  آیا گرفتاری تاریخی ما در درک مفهوم شرّ است؟

    پرسش اساسی این است که اولاً آیا شرّ واقعاً وجود دارد یا صرفاً اصطلاحی بیش نیست؟  دوم اینکه اگر وجود دارد چگونه بوجود میآید و سوم اینکه چگونه باید دفع شود؟  پیش از هرچیز باید گفت که خیر و شرّ، در آن مفهومی که اینجا مورد بحث است، معلول وجود تمدن و شهر نشینی است.  چه انسان ها مادام که پراکنده و دور از یکدیگر زیسته با یکدیگر تعاملی نداشته باشند، شرّی از ناحیه انسان وجود نخواهد داشت.  بطور خلاصه آنچه بنظر میرسد به قرار زیر است.

    اول اینکه، برخلاف دوگانه نور و ظلمت، شرّ وجود واقعی داشته و بمثابه فقدان خیر تلقی نمیشود.  اما چگونه بوجود میآید؟  بنظر میرسد عامل اصلی آن گمراهی است و از دل گمراهی شرّ پیدا میشود.  گمراهی خود از طریق ایدئولوژی، دینی یا غیر دینی، نشر و تکثیر میشود.  حال باید دید گمراهی چگونه از ایدئولوژی تولید میشود.  گمراهی میتواند به میانجی گری عوامل مادّی یا صرفاً بر مبنای الفاظ و عواطف انسانی ایجاد شود.  در حالت نخست مثل این میماند که کسی یک چوب خشک را در دست گرفته و ادعا کند که این کوه دماوند است!  سپس با القاء این ناممکن در ذهن دیگران و کنترل اذهان بخواهد مخاطبین را در خدمت خود آورد.  اینکه او خودش به این ناممکن معتقد باشد یا نباشد البته چیز دیگریست.  پُرواضح است کسی آنرا باور نکرده و طبعاً عقل سلیم نمیپذیرد.  اما گزینه ساده تری وجود دارد و آن این است که مدعی بجای توسل به عینیات، به الفاظ و ذهنیاتی روی آورد غیر قابل لمس.  مثلاً بگوید که ارواح زیرِ زمین مدتیست بر او ظاهر شده او را دعوت به ارشاد مردم کرده اند.  و با این ادعا متوقع پیروی مردم و گرد گشتن زیر پرچم خود باشد.  اما انسان در طول تاریخ همواره به چشمان خود اعتماد بیشتری داشته و دارد تا به ذهنیات.  لذا از مدعی خواسته میشود قدرت فائقه خود را در امری مادّی و ملموس متبلور سازد تا باور پذیر باشد.  در تاریخ ادیان، این امر به "معجزه" موسوم است یعنی طرف کاری کند که مردم عادی از انجام آن عاجز باشند.  مثلاً خواسته شود چوبی را در دست بگیرد و آنرا تبدیل به کوه کند.  مسلماً چنین چیزی ناممکن است و مدعی در این مرحله عموماً واپس کشیده به همان اندک باورمندان اولیه دل خوش میکند. 

    اما مدعی ممکن است در این مرحله میدان را واگذار نکند و بگوید هرکس او را باور نکند به عذاب الیم از سوی ارواح زیرزمین دچار خواهد شد.  اما بعد مدتی که خبری نشود و ضمناً با بیشتر شدن پیروان، فرقه او اندک قوتی یافته باشد میتواند دستور دهد عذاب الیم را بر ناباوران وارد کرده موجب عبرت مردد ها شده فرقه نوپای خود را قوام بیشتری بخشد.  طبعاً در چنین صورتی عده زیادی از ترس جان، اجباراً او را باور کرده کمر به خدمت در راه او خواهند بست.  این چنین است که گمراهی مانند بهمنی مرتباً بزرگ و بزرگتر شده به اطراف و اکناف سرایت میکند.  لذا این گمراهی با استبداد رأی رابطه مستقیم داشته با هذیان و خودبزرگ بینی به اوج میرسد. 

   باید توجه داشت حتی اگر در ابتدا ایده اولیه بیراه نبوده باشد، معهذا طی گذشت قرنها کم کم رنگ باخته و از فرقه که نام و نشان اولیه را یدک میکشد جز پوسته ای متورم ولی تهی شده از معنا باقی نخواهد ماند.  در این مرحله است که محتوا فراموش و صورت بر محتوا غلبه کرده تبدیل به اصل میگردد.  آنچه عمده میشود صرفاً "نام" است و برای حفظ آبرو هر کاری مباح است.  که اگر قدرت و سلطه هم در کار باشد "نان" هم خواهد داشت که برای حفظ آن عبور از همه چیز، حتی اصول مقدسه، نه تنها مباح بلکه واجب خواهد بود.  طبعاً برای بقای فرقه و حفاظت در برابر گزند روزگار، دستگاه وتشکیلاتی لازم میآید که مهمترین وظیفه آن تولید گمراهی و جلوگیری از روشنگری و سرکوب پرسشگر است.  لذا بیشترین شرّ از دل گمراهی و بزرگترین گمراهی از بطن ایدئولوژی میآید.  نبرد با گمراهی و دفع شرّ فقط با کمک دانش میسر است.

خلاصه آنکه، شرّ نیز مانند خیر امریست نسبی.  شرّ از گمراهی و آن از ایدئولوژی زائیده میشود.  گاهی ایدئولوژی در سطح اولیه خود بمثابه نوعی فلسفه متوقف میماند همانگونه که آئین زرتشت در اصل نظریه ای فلسفی بود. گاهی هم بعلت هوای نفس یا فوران خیالات وارد مراحلی میشود که شرح آن رفت.  و بدترازبد وقتی که مدعی نمایندگی آسمان هم باشد.  نوشداروی شرّ و دوای گمراهی آموزش عمومی است و لاغیر.  و پا گرفتن این نیز در گرو حضور نظمی پاسخگو و مردمسالار است.

  • مرتضی قریب