تکلمه ای بر واکنش زنجیری
تکلمه ای بر واکنش زنجیری
پس از بحث "واکنش زنجیری" عده ای تسری و کاربرد آن را در موارد دیگر جویا شدند. اتفاقاً ما هم در این وبلاگ علاقمندیم که کاربست قوانین علمی را در سایر رشته ها بویژه در مباحث اجتماعی بیازمائیم. دوستان هم میتوانند راهنمائی کنند.
یکی از این موضوعات رشد دانش بشری است که شباهت هائی با مطلب قبلی دارد. به این معنی که روند افزایشی دایم التزاید تصاعدی دارد. واقعاً این رشد را هرروزه شاهدیم و بقدری شدید است که گاهی انفجار اطلاعات خوانده اند. اما با همه نقاط مثبتش جستجوگر را در تشخیص و گزینش اطلاعات درست کمی کند و مردد میکند. گو اینکه در استفاده از موتورهای جستجوگر، گزینه هائی که در صدر لیست طویل گزبنه ها قرار دارد معمولاً پر استفاده ترین و سرراست ترین است. در گذشته های دور نیز همین روند افزایش برقرار بوده منتها بجای هر روزه افزایش آن هر چند صد سال قابل درک بوده (مشابهت با تسری آتش زغال در منقل کباب در اوایل کار!).
نمونه هائی هم در بحث اندیشمندان داریم. داستان جلال الدین محمد بلخی و مولانا شدن وی نیز شباهت هائی با بحث فوق دارد. وی در آغاز کار فقیه عالیقدری بود که کارش منحصر به مجالس وعظ و درس بوده و بنا نبود به راهی رود که بعداً رفت. اما در این ایام پتانسیلی را در خود داشت که هنوز به مرحله فعلیت نرسیده بود. چشمه ای خارجی لازم بود تا واکنش زنجیری را در وی آغاز نماید. و این چشمه آدمی مجهول الهویه بود به نام شمس تبریز که آمد و جرقه ای در جان مولانا زد. ناگاه فعل و انفعال زنجیری آغاز شد و در مدت کوتاهی مبدل به آتشفشانی شد. پیش بینی عطار به واقع پیوست. زمانی که جلال الدین نوجوان، همراه پدر و کاروانیان از راه بلخ از نیشابور میگذشتند عطار به پدر گفت: " به زودی این کودک آتش در سوختگان عالم خواهد زد" . جرقه ای که شمس زد بزودی گسترش یافت و متکی به وجود خود ادامه یافت، بطوریکه حتی حضور شمس نیز لازم نبود. گوئی شمس خود این را نیز دریافته بود و خیلی زود محیط قونیه را ترک و چنان غیب شد که هرگز از وی خبری نشد. ولی شعله ای که در مولانا گرفت در غیاب چشمه خارجی همچنان ادامه یافت و به مثابه یک واکنش زنجیری خود کفا هردم گسترش یافت. مثنوی معنوی حاصل این دوران است.
- ۹۴/۰۸/۲۶