پدیده های ناشناخته-2
پدیده های ناشناخته - 2
تلاش بر کوتاه نوشتن مجال بیان همه آنچه باید نوشته شود را نمیدهد. این یکی دو مطلب اخیر در پاسخ به خواننده ایست که میخواست درباره بشقاب پرنده و مثلث برمودا (و امثالهم) حقیقت داستان گفته آید. جواب آخر را هم اینک میدهیم و آن اینکه حقیقتی پشت آنها نیست و اگر کتاب یا مقالاتی در این زمینه ها میخوانید به قصد تفنن و سرگرمی باشد. حدود بیست سال پیش مقاله مفصلی با شواهد و مراجع متعدد در روزتامه اطلاعات چاپ شد که در آن بطور کامل در این خصوص توضیح داده ام. اگر توانستید نسخه ای از آن را در محیط مجازی بیابید آن را مطالعه و لطفاً برای منهم ارسال کنید. اجمالاً پدیده "یوفو" که ما بشقاب پرنده می نامیم در 1947 در مجلات وقت ظهور یافت. بتدریج سقوط یوفو و سپس پیاده شدن فرازمینی ها و ارتباط با انسانها و همینطور شاخ و برگ های عجیب و غریب دیگر نقل محافل گردید. البته یک جنبه این قضایا، که در مقدمه قبلی گفتیم، جنبه روانی و علاقمندی مردم به شگفتی و اعجاب است. پس تعجب آور نیست کسانی هم شروع به نوشتن کتاب های به ظاهر علمی و دامن زدن به تخیلات مردمی کنند. همینجا تأکید کنیم که این روزنامه نگاران و نویسندگان لزوماً همگی حقه باز نبوده و برای درآمدزائی اقدام به نشر چنین تخیلاتی نکرده اند بلکه برخی صرفاً از روی اعتقاد، منتها ساده لوحی، عمل میکنند. مهمترین کتاب پرفروش در این زمینه کتاب "واقعه روزول" بوده است که شرح مفصلی از سقوط یک بشقاب پرنده در مزرعه ای بنام "روزول" در نیومکزیکو ست. جالبست که این شهرک و مزرعه مربوطه اکنون از نقاط دیدنی جلب توریست آمریکا و دارای موزه ای حاوی اشیاء به اصطلاح یوفوی کذائی است. نویسنده این کتاب قبلاً اشتهار خود را با چاپ کتاب "مثلث برمودا" کسب کرده که در آن مدعی شده بود که در این منطقه کشتی و هواپیما مثل نقل و نبات گمشده و هرگز باز نمیگردند. برخی از این نویسندگان تا آنجا پیش رفته اند که مدعی اند حین جنگ دوم، نیروی دریائی آمریکا روشی را کشف کرده بود که باعث نامرئی شدن کشتی هایش میشد ولی از کاربرد آن صرفنظر کرد زیرا باعث سردرد و مریضی ملوانان میشد! اما حقیقت مزرعه روزول که آقایان از بیان آن در کتب خویش خودداری میکنند قطعات متلاشی شده یک بالون بود. در آن دوران نیروی هوائی برای کالیبراسیون رادارهای ردگیر زمینی خود از اینگونه بالون ها حاوی صفحات منعکس کننده رادار سود میبرد و چیزی شبیه بادبادک های بزرگ پوشیده با لایه ای از آلومینیوم بود. خلاصه اینکه یک اتفاق معمولی در یک مزرعه دور افتاده نطفه یک سری از حدس و گمان در خصوص موجودات فضائی میشود. البته از نظر نویسنده این سطور، حضور موجودات باهوش (و شاید باهوشتر) مانند ما جائی روی کرات آسمانی دوردست غیر ممکن نیست اما چنان دورند که فعلاً حتی امواج رادیوئی نیز از تائید حضور آنان ناتوان است. بهر حال نکته در اینجاست که حتی توضیحات صاحب مزرعه و مقامات دولتی نتوانست بر آتش اشتیاق دست از عقل شستگان آبی بپاشد. عجیب است که مشابه چنین حالاتی در جاهای دیگر به بهانه های مختلف و به شکل های گوناگون بروز و ظهور دارد. وقتی عده ای شوریده به چیزی دل دهند هزار تدبیر از هزار عاقل قادر به کاری نیست. در هر حال خبر هائی که در سالهای بعد در روزنامه ها انعکاس میافت گاهی بر گمانه زنی ها بر له وجود یوفو دامن میزد. گاهی چشمک های اتفاقی در رادار فرودگاه ها حکایت از حرکت جسمی ناشناس با سرعتی قابل قیاس با نور میکرد و موجب خوشحالی یوفو دوستان میگردید. در سالهای اخیر این گزارشات کم شد و شاید بکلی ناپدید گردید زیرا ارتقاء دستگاههای رادار باعث حذف کلی این چشمک ها (نوفه) شده و امروزه دیگر خبری از رؤیت یوفو در رسانه ها نیست. گزارشات حاکی از این بود که جسم ناشناس ناگهان تغییر مسیر داده با سرعتی باورنکردنی در جهت مخالف حرکت میکرد. مشتاقان یوفو را عقیده بر این بود که فرازمینیان به منابعی از انرژی دسترسی دارند که ما آگاه نیستیم. این عبارت که ما "هنوز آگاه نیستیم" خط بنیادی اینگونه تفکرات را میسازد و به محض برخورد با چنین جملاتی بدانید و آگاه باشید که در معرض یک سفسطه وسوسه انگیز قرار گرفته اید. طبعاً، بسیاری چیزهاست که ما هنوز نمیدانیم و بدان اعتراف داریم. اما در عین حال خیلی از چیزهاست که خوب میدانیم و خلافش هم دیده نشده. یکی از آنها اصل بنیادی اینرسی است که در همه جای دنیا برقرار است (اصل یکنواختی طبیعت). اگر جسمی، خواه یک ذره یا یک سفینه فضائی، در مدتی اندک دچار یک تغییر بزرگ در اندازه حرکت شود مستلزم اعمال یک نیروی بسیار بزرگ است و تفاوتی نمیکند این کار به دست انسان باشد یا موجودات فضائی. طبیعت رشوه پذیر نیست و با همه، حتی جن و پری، به یکسان رفتار میکند. تصور کنید با سرعت 100 کیلومتر بر ساعت در بزرگراه رانندگی میکنید. در یک لحظه ناگاه با همان سرعت رو به عقب رانندگی کنید. چه نیروئی لازمست (تمرین)؟! مثلث برمودا و سایر مواردی را که ما شبه علم میخوانیم در همین طبقه بندی قرار میگیرند. چطور ممکن است هر کشتی و هواپیمائی که از این منطقه عبور میکند ناگهان ناپدید شود؟ شاهد زنده اش نویسنده همین سطور که چندین و چند بار از قلب آن گذشته و صحیح و سالم بیرون آمده! گفته ها در این زمینه فراوان است و حوصله خوانندگان اندک. برای اینکه به ضعف استدلال علاقمندان به شبه علم پی ببرید شاید بد نباشد نوشته هایشان را بخوانید و چاله های استدلالشان را ببینید. ضمن اینکه اصلاً به منابع ارجاعی آنها اعتماد نکنید چه اینکه در بهترین حالت مترادف ادعای "یخ زدن آب جوش زودتر از آب سرد است" میباشد که بحث آنرا در بخش قبلی دیدیم. اغلب دوستان جوان ما با دیدن چند رفرنس پای این قبیل داستانها فوراً به صحت آن داستانها اعتماد میکنند و یادشان میرود که قانون اساسی در این موارد (و اصولاً همه موارد) شک و تردید علمی است. دستکم با دیگران مشورت کنید و یکطرفه قضاوت نکنید.
نتیجه اخلاقی: عزیزان! روش علمی روشی نسبتاً سخت و نسبتاً وقت گیر است. طی طریق در این مسیر به مثابه بالا رفتن از نردبان است که هم انرژی بر است و هم پله پله باید طی شود. روش غیر علمی سهل الوصول و بسیار سریع است. طی طریق آن به مثابه حرکت در یک سرازیری آسفالته است که هیچ زحمتی نمی طلبد. اتوموبیل را خلاص کرده و حتی بدون نیاز به فرمان و ترمز بسرعت پائین می آید. هردو مسیر بدون انتهاست. اولی بسمت دانائی و دومی بسمت نادانی.
پی نوشت!!: شاه کلید حل بسیاری از پدیده های "شبه علم" علاقه مردم به اعجاب و شگفتی است. اخیراً عبارتی از "محمد زکریا رازی" در تأیید همین نکته دیدم که حیف است عیناً نقل نشود. رازی طبیبی عالیقدر و فیلسوفی واقعی دارای استقلال رأی بوده، خواندن شرح احوال وی را به همه توصیه میکنیم. و اما عبارت او از ترجمه "سیرت فلسفی":
"بدیهی است که عامه به نقل و روایت مسائل بدیع و نادر حریص ترند، تا به نقل امور عادی و معمولی"
- ۹۴/۱۱/۱۴
بنده ی کمترین به ازای بند بند وجودم از استان لطف حضرت عالی که به خواهش این همواره شاگرد درگاهتون جامع عمل پوشاندید کمال تشکر و سپاسگزاری رو دارم.