فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اثر متقابله قوی» ثبت شده است

۲۷
ارديبهشت

حاشیه ای بر مادّه گرایی

    پیرو بحث "مادّه گرائی"  فلسفی، اکنون اگر این دیدگاه را اختیار کرده آنرا حقیقت بدانیم، در این صورت مکتب مادّه گرایی مکتبی است یگانه و اینگونه نیست که بدیلی باشد برای مثلاً "ایده آلیسم" یا هر ایسم دیگری!  پس باید گفتار خود را شفاف تر کرده در ادامه چنین استدلال کنیم:

   اگر دنیائی که در آن زندگی میکنیم یگانه باشد، که فکر میکنیم هست، در این صورت اصلاً عبارت "مادّه گرایی" در اشاره به وجود این دنیا حاوی چه معنائی خواهد بود؟  جز این است که ذهن را مشوش کند؟  زیرا وقتی اختیار گرایش بسمت امری را نشان میدهیم معنای آن اینست که اختیار گرایش بسمت چیز دیگری غیر از آن هم وجود دارد.  در حالیکه وقتی صحبت از اصالت جهان است و آنرا یگانه می پنداریم، عبارت "مادّه گرایی" حشو و زاید مینماید.  متشابهاً لفظ "مادّه" هم تابع همین قاعده خواهد بود یا دستکم تأکید بر آن زاید بنظر میرسد.  زیرا وقتی همه چیز مادّی است دیگر چه لزومی برای اشاره به تبعیض باشد؟ 

   هنگامی که عبارت "سفیدی" را بکار میبریم برای این است که کیفیت دیگری مثل "سیاهی" هم در مقابل وجود دارد، اما اگر بالفرض در دنیائی زندگی میکردیم که همه چیز سفید میبود آیا کاربرد این عبارت معنائی داشت؟  طبعاً وقتی بدیلی وجود ندارد چگونه میتوان از سفیدی گزارش کرد؟  مثال مشابه را میتوان از فیزیک با مثال "گرانش" ذکر کرد.  واکنش بین اجرام همواره جاذبه است لذا در جهانی که زندگی میکنیم استعمال لفظی مانند "جاذبه گرایی" بی مورد خواهد بود زیرا واکنش بین دو جرم خود بخود جذب است و نیازی به تصریح نیست چه خبری از دافعه نیست مگر در داستانهای تخیلی!  البته این را نباید با جاذبه و دافعه کولونی اشتباه گرفت که آنجا هر دو وجه آن مجاز است.  در آنجا میتوان از "دافعه گرایی" هم نام برد و این لفظ را با تساهل به سایر امور تسری داد.  راستی اگر بین اجرام الکتریکی و یا مغناطیسی فقط جاذبه وجود میداشت، آنگاه در حوزه اثرات متقابله چهارگانه طبیعت فقدان "دافعه" چه جایگاه و مفهومی میداشت؟! 

   شاید در بادی امر این موضوعات از بدیهیات بنظر رسیده و بحث پیرامون آن زاید باشد.  لیکن باید گفت که اتفاقاً سرچشمه مشکلات اساسی ما در همین "بدیهیات" است که کمتر مجال واکاوی آن دست میدهد.  شاید درک این نکات بسادگی بیان آنها نباشد و همینجاست که اهمیت تبادل افکار در یک محیط آزاد و فارغ از ترس خودنمائی میکند.  وقتی بحث آزاد درنگیرد طبعاً همه کس خود را محق میداند و می پندارد نظریه او درست است.  کما اینکه ادعا نمیشود هر آنچه اینجا بیان شد لزوماً درست باشد.  خوشبختانه بحث های علمی سالمتر و کم حاشیه تر از بحث های سیاسی است زیرا در مباحث سیاسی، اغلب ایدئولوژی مبنای تقابل اندیشه هاست و چون در مقام حرف همه متشابهاً ادعای پیروزی دارند توافقات کمتر دست میدهد. 

خلاصه آنکه، بنا بر سنت عادت کرده ایم در برابر هر تزی، تصویر دوقلوی آنرا هم مجاز دانیم.  اگر یک جهان باصطلاح "مادّی" داریم لابد باید یک جهان "غیرمادّی" هم باشد که ما آنرا درک نمیکنیم.  اگر یک مظهر پاکی و نورانیت داریم، یک معادل ناپاکی و تاریکی هم باید موجود باشد.  ولی از کجا معلوم که این تشابه سازی در واقعیت همیشه برقرار باشد کما اینکه مثال گرانش نیوتونی از همین قسم است.  اگر از زاویه یکتا پرستان هم نگاه کنیم، اگر به احدیت و یگانگی ذات باری باورمندیم چرا باید در برابر تز یگانگی جهان مادّی مقاومت ورزیم؟  اگر میدانستیم مادّه چگونه از اعماق کائنات جوشیده و بصورت حاضر تجسد و تکثر پیدا کرده (1399/2/18) روزی هزار بار سرِ تعظیم برابر جرم گِل ناچیز فرود میآوردیم!  اگر این را بواقع میدانستیم، مادّه را اینگونه حقیر قلمداد نمیکردیم!  و اگر اینها و خیلی چیزهای دیگر را میدانستیم وضع ما اینگونه نمیبود!  در پایان تأکید شود نگرش حاضر ربطی به اصطلاح رایج مادّه گرایی نزد عموم ندارد که اشاره به طمع جمع ثروت است که اتفاقاً این نزد داعیان قلابی معنویات رایج است.

  • مرتضی قریب
۲۸
فروردين

اثر متقابله قوی

    با تجاوز اخیر روسیه به اُکرایین، نظر عده زیادی از مخاطبینِ ما و نیز سایر رسانه ها به این بحران و حواشی آن جلب گردید.  چه بخواهید و چه نخواهید فرد مجبور است در این مسائل دارای نظر باشد.  حتی اگر به زبان نیز اظهاری نباشد ولی بهر حال هر فردی در هر موضوعی دارای نظر هست؛ چه بر زبان بیاورد چه نیاورد.  اما در حاشیه های این جنگ، روابطی شکل میگیرد که برخی قوانین اصلی طبیعت را به ذهن ما تداعی میکند.

    تمام نیروهای طبیعت به چهار اثر متقابله اصلی فروکاهیده میشود و چیزی خارج از این چهار وجود ندارد:

1- نیروی گرانش که ضعیف ترین در این دسته است.  با شدت نسبی 1

2- نیروی هسته ای ضعیف.  با شدت نسبی  1025

3- نیروی الکترومغناطیسی.  با شدت نسبی  1036

4- نیروی هسته ای قوی.  با شدت نسبی 1038

همانطور که ملاحظه میشود، پرقدرت ترین نیرو در طبیعت همانا درسطر آخر است که ما آنرا اثر متقابله قوی نامیده ایم.  این نیرو همانست که پروتون ها و نوترون ها را در هسته اتم در کنار هم نگاه میدارد.  پروتون ها با بار مثبتی که دارند قاعدتاً باید یکدیگر را بشدت دور کنند، معهذا نیروی قوی هسته ای با شدتی بیش از 100 برابر قوی تر از آن، آنها را چسبیده بهم نگاه میدارد.  ضمناً از این مقایسه معلوم میشود که چرا نیروی گرانش فقط در اجرام فوق العاده بزرگ خودنمائی میکند.  در روابط روزمره آنچه را حس میکنیم عمدتاً حاصل نیروهای الکترومغناطیسی است.  دانشمندان معتقدند که همه این نیروها در ابتدای زمان از یک منشاء سرچشمه گرفته اند و فیزیک دانان نظری برای اتحاد این چهار جوهر سخت کوشیده و میکوشند.  تاحال، موفقیت هائی بوده لیکن گرانش تاکنون از زیر بار آن شانه خالی کرده است.

   اما همه آنچه درباره نیروهای اساسی طبیعت گفته شد چه ربطی به جنگ اُکرایین دارد؟  مقایسه ساز و کار طبیعت با آنچه در پهنه سیاست میگذرد میتواند بسیار جالب و آموزنده باشد.  هرچند این مقایسه ها فقط جنبه نمادین داشته و قابلیت تعمیم ندارد.  در عرصه سیاست، افراد ظاهراً مستقل هستند و در بیانات خود این احساس استقلال فکری را به مخاطبین القا میکنند.  آنها هرگونه تحت تأثیر دیگران بودن را از خود مبرا دانسته و سخنان عامه پسند ایراد میفرمایند.  اما گاهی در بروز بحران های همه گیر، وضع فرق کرده و ناگهان روابط واقعی بین سیاستمداران ماوراء هر شک و شبهه ای هویدا میگردد.  بقول معروف، کند همجنس با همجنس پرواز.  در جنگ اخیر ناگهان مرزبندی ها عیان گردید و مستبدین در یک ارتباط اسرارآمیز یکدیگر را یافتند.  گویا از طریق نوعی امواج مرموز، یا میدانی خاص، دلهای اینان بهم نزدیک است و ناخودآگاه یکدیگر را تقویت روحیه میکنند. شاید هم ذهن آنان در یک هارمونی معنوی از طریق شبکه ناپیدائی شبیه اینترنت هماهنگی کرده و ضربآهنگ مشابهی مینوازد.

   تشابه یاد شده از این منظر جالب است که با اینکه پروتون ها در فواصل عادی یکدیگر را دفع میکنند، اما چنانچه فاصله در حدود ابعاد هسته باشد، بلافاصله یکدیگر را چنان جذب میکنند توگوئی هیچ تنافری در بین نبوده.  مثلاً اگر چهار یا پنج پروتون را باین ترتیب کنار هم آورید بلافاصله یکدیگر را قاپیده و سامانه سفت  و محکمی تشکیل میدهند.  نیروی هسته ای قوی، برخلاف الکتروستاتیک، فقط از نوع جاذبه است.  در صحنه ارتباطات جهانی، سردمداران سیاسی دنیا برخی دوستی و برخی دشمنی میورزند.  اما در ارتباط معنوی بین مستبدین آنچه غالب است فقط جاذبه دوستی و همدلی است.  این یکرنگی و همدلی چنان بی شائبه پردامنه است که منافع ملل تابعه خودشان را هم تحت الشعاع قرار میدهد.  

   در چنین اوضاع و احوالی، ارادتمندان استبداد و آنها که این رویه فکری را میپسندند نیز بطور خودجوش همراهی و همفکری نشان داده و از مواضع مستبد، صرفنظر از درست یا غلط بودن، پشتیبانی میکنند.  طبعاً مادام که این هواخواهان هستند، مستبد نیز خواهد بود.  منتها روال معمول چنین است که به این اکتفا نشده و امور مهمه بر سبیل قضا و قدر واگذار نشود بلکه برای محکم کاری، حلقه هائی از ارادتمندان با مال و ثروتی که از کیسه خلیفه بخشیده میشود چالاک و باطراوت آماده جانفشانی نگاه داشته میشوند تا جیفه دنیا آنان را در هواخواهی و پشتیبانی معهود بیش از پیش متعهد سازد.  چنین روالی، چیزی جز دستورالعمل پخت و تولید فساد نیست.  اینگونه است که فساد در نظام استبداد ایجاد و نهادینه میشود و برخی معصومانه در خیال اند که زدودن فساد در چنین نظامی میسر است.  نمونه ها کم نیست، مثلاً در بحران اخیر شاهدیم که تعدادی از بهره مندان فساد در آن کشور، موسوم به اَلیگارش ها، تحریم شدند ولی معهذا مستبد حتی در غیاب حلقه فساد، کماکان بکار خود ادامه میدهد.  تأکیدی مجدد بر اینکه مبارزه با معلول راه بجائی نمیبرد جز آنکه علت را دریافته شود.  

 

 

 

 

  • مرتضی قریب