حاشیه ای بر مادّه گرایی
حاشیه ای بر مادّه گرایی
پیرو بحث "مادّه گرائی" فلسفی، اکنون اگر این دیدگاه را اختیار کرده آنرا حقیقت بدانیم، در این صورت مکتب مادّه گرایی مکتبی است یگانه و اینگونه نیست که بدیلی باشد برای مثلاً "ایده آلیسم" یا هر ایسم دیگری! پس باید گفتار خود را شفاف تر کرده در ادامه چنین استدلال کنیم:
اگر دنیائی که در آن زندگی میکنیم یگانه باشد، که فکر میکنیم هست، در این صورت اصلاً عبارت "مادّه گرایی" در اشاره به وجود این دنیا حاوی چه معنائی خواهد بود؟ جز این است که ذهن را مشوش کند؟ زیرا وقتی اختیار گرایش بسمت امری را نشان میدهیم معنای آن اینست که اختیار گرایش بسمت چیز دیگری غیر از آن هم وجود دارد. در حالیکه وقتی صحبت از اصالت جهان است و آنرا یگانه می پنداریم، عبارت "مادّه گرایی" حشو و زاید مینماید. متشابهاً لفظ "مادّه" هم تابع همین قاعده خواهد بود یا دستکم تأکید بر آن زاید بنظر میرسد. زیرا وقتی همه چیز مادّی است دیگر چه لزومی برای اشاره به تبعیض باشد؟
هنگامی که عبارت "سفیدی" را بکار میبریم برای این است که کیفیت دیگری مثل "سیاهی" هم در مقابل وجود دارد، اما اگر بالفرض در دنیائی زندگی میکردیم که همه چیز سفید میبود آیا کاربرد این عبارت معنائی داشت؟ طبعاً وقتی بدیلی وجود ندارد چگونه میتوان از سفیدی گزارش کرد؟ مثال مشابه را میتوان از فیزیک با مثال "گرانش" ذکر کرد. واکنش بین اجرام همواره جاذبه است لذا در جهانی که زندگی میکنیم استعمال لفظی مانند "جاذبه گرایی" بی مورد خواهد بود زیرا واکنش بین دو جرم خود بخود جذب است و نیازی به تصریح نیست چه خبری از دافعه نیست مگر در داستانهای تخیلی! البته این را نباید با جاذبه و دافعه کولونی اشتباه گرفت که آنجا هر دو وجه آن مجاز است. در آنجا میتوان از "دافعه گرایی" هم نام برد و این لفظ را با تساهل به سایر امور تسری داد. راستی اگر بین اجرام الکتریکی و یا مغناطیسی فقط جاذبه وجود میداشت، آنگاه در حوزه اثرات متقابله چهارگانه طبیعت فقدان "دافعه" چه جایگاه و مفهومی میداشت؟!
شاید در بادی امر این موضوعات از بدیهیات بنظر رسیده و بحث پیرامون آن زاید باشد. لیکن باید گفت که اتفاقاً سرچشمه مشکلات اساسی ما در همین "بدیهیات" است که کمتر مجال واکاوی آن دست میدهد. شاید درک این نکات بسادگی بیان آنها نباشد و همینجاست که اهمیت تبادل افکار در یک محیط آزاد و فارغ از ترس خودنمائی میکند. وقتی بحث آزاد درنگیرد طبعاً همه کس خود را محق میداند و می پندارد نظریه او درست است. کما اینکه ادعا نمیشود هر آنچه اینجا بیان شد لزوماً درست باشد. خوشبختانه بحث های علمی سالمتر و کم حاشیه تر از بحث های سیاسی است زیرا در مباحث سیاسی، اغلب ایدئولوژی مبنای تقابل اندیشه هاست و چون در مقام حرف همه متشابهاً ادعای پیروزی دارند توافقات کمتر دست میدهد.
خلاصه آنکه، بنا بر سنت عادت کرده ایم در برابر هر تزی، تصویر دوقلوی آنرا هم مجاز دانیم. اگر یک جهان باصطلاح "مادّی" داریم لابد باید یک جهان "غیرمادّی" هم باشد که ما آنرا درک نمیکنیم. اگر یک مظهر پاکی و نورانیت داریم، یک معادل ناپاکی و تاریکی هم باید موجود باشد. ولی از کجا معلوم که این تشابه سازی در واقعیت همیشه برقرار باشد کما اینکه مثال گرانش نیوتونی از همین قسم است. اگر از زاویه یکتا پرستان هم نگاه کنیم، اگر به احدیت و یگانگی ذات باری باورمندیم چرا باید در برابر تز یگانگی جهان مادّی مقاومت ورزیم؟ اگر میدانستیم مادّه چگونه از اعماق کائنات جوشیده و بصورت حاضر تجسد و تکثر پیدا کرده (1399/2/18) روزی هزار بار سرِ تعظیم برابر جرم گِل ناچیز فرود میآوردیم! اگر این را بواقع میدانستیم، مادّه را اینگونه حقیر قلمداد نمیکردیم! و اگر اینها و خیلی چیزهای دیگر را میدانستیم وضع ما اینگونه نمیبود! در پایان تأکید شود نگرش حاضر ربطی به اصطلاح رایج مادّه گرایی نزد عموم ندارد که اشاره به طمع جمع ثروت است که اتفاقاً این نزد داعیان قلابی معنویات رایج است.
جناب استاد محترم پیرو دوجستار فلسفی شما در مورد ماده خواهشمندم تنها درباره اینکه آدمی با جبریت زندگی میکند یا با اختیار میدانید که این پرسش همیشه ذهن انسان را مشغول میکند اگر مختار است این چگونه اختیاری است که شما در سرنوشت وآینده خود چندان دخالتی ندارید یک مثال بسیار ساده آیا آنکه از مادر کور بدنیا آمده میتواند قهرمان بسکتبال شود یا آنکه معلول ذهنی بدنیا آمده کی توانستی دانشمند شود ؟بگذریم این جبر واختیار مسئله ایست که تا کنون نیز متفق علیه فلاسفه وصاحب نظران نمیباشد اسپینوزا میگوید انسان بهیچوجه مختار نیست وسراسر زندگانی او با جبریت همراه است هایدگر معتقد است انسان از مادر با صفات فیزیکی وذهنی ویژه زاده میشود ومرگ او نیز در دست او نمیباشد ولی انسان مختار است در بازه زمانی زادن ومرگ زندگانی خود راهر گونه که بخواهد سامان دهد بسیاری از متکلمین اسلام به لا جبر ولا اختیاربل امربین الامرین معتقد میباشند چیست ای یار گرامی بعد از این تقدیرما تا انشاءالله بعد از این پرسشهائیاز مسائل فلسفه اولی را بمیان آوریم