فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «افلاس» ثبت شده است

۱۵
مرداد

تقلید

    لابد از مطالب پیشین چنین برداشت میشود که تقلید مذموم است؟  اما لزوماً نه چنین است.  تقلیدی که تاکنون مورد مذمت بوده تقلید کورکورانه است.  تقلیدی است که ذهن شخص در قبال آن مُنفعل است.  تقلیدی است که عموماً در حوزه دیانت و امور مذهبی رایج است.  در این امور بر فرد مقلد است که چشم بسته از آنچه ارباب دیانت میگویند پیروی کرده چیزی از خودش در نیآورد.  باری، تا آنجا که مربوط به حوزه نظر باشد و ارتباطی با زندگی روزمره نداشته باشد، این نیز برای خودش دنیائی دارد.  مشکل از آنجا آغاز میشود که تقلید در امور دیگران مداخله داشته باعث تنش در جامعه شود.

   اما تقلید هائی هم هست بد که نیست خیلی هم خوب است.  مثل اینکه برای خوش نویسی از یک خط خوب تقلید شود یا برای هنرمند شدن از نمونه های عالی تقلید شود.  یا برای تخلق به اخلاق حسنه به آدمهای خوب تأسی شود.  اما برای همین تقلیدهای خوب هم اگر قرار باشد روحیه ابتکار و نوآوری در کار نباشد، به درجا زدن و انجماد خواهد کشید.  خطاطان خوب، شیوه های بدیع و جدید خلق کردند و هنرمندان مطرح، سبک های جدید معرفی کردند.  اینست که در تقلید نیز بابِ تفکر در همه حال باید باز باشد تا تحول و تعالی ممکن باشد.

   اما این تقلید خوب به هنر و اخلاق محدود نیست که در عرصه علوم و فنآوری نیز چنین است.  در دانشگاه، دانشجو آنچه را از استاد میشنود در وهله نخست بصورت دربست میپذیرد.  کسی که تمام دوران تحصیل را اینگونه فرا گرفته باشد، پس از فارغ التحصیلی چه بسا مهندس خوبی باشد یا در عرصه آموزش استاد خوبی بشود بویژه اگر حافظه خوبی هم داشته باشد.  در عرصه ادبیات یا تاریخ و جغرافی ممکنست این شیوه قرین موفقیت باشد اما در عرصه علوم چنین نیست.  مهندسِ مبتکر و یا دانشمندِ واقعی کسی است که در مجموعه آنچه فرا گرفته قادر به دخل و تصرف بوده چیزهای نو و افکار جدید بیافریند.  مهمترین دلیل پیشرفت تکنولوژی و علم همانا وجود همین معدود مهندسین و دانشمندان واقعی است.  حقیقت آنست که امروزه صحنه کشور از این افراد تهی شده و علت آن کُشتن روحیه پرسشگری و ابتکار است که پیشتر ذکر شد.

   تبعات تقلید کورکورانه بیشمار است که یکی از نتایج آن همین اتفاقاتی است که مکرر شاهدیم.  مسئولین همه انگشت بدهانند که این حوادث چرا رخ میدهد!  دلیل آن ساده است.  وقتی بساط پرسش و پرسشگر برچیده شود آنچه میماند دنباله روی و تقلید است.  بجای آنکه خِرد و تخصص فضیلت باشد، حامی پروری و داشتن مُهر بر پیشانی ملاک ارتقا و احراز مشاغل کلیدی میشود.  در چنین نظامی هرکه بیشتر ابراز جان نثاری کند محبوبتر است و بر صدر مینشیند.  اتفاقاً این رویه چیز جدیدی نیست که درست از همان زمانی آغاز شد که رئیس جمهور جدید در قامت یک دانشجوی پزشکی متعهد با کمک رفقای خود شروع به پاکسازی اندیشه از سطح دانشگاه و موسسات آموزشی کرد!  ذخیره فکری کشور از همان آغاز کار رو به تباهی رفت که تا امروز همین بوده عیناً نظریه "پنجره شکسته" را تداعی میکند.  از همان آغاز، بجای اینکه تفکر قاعده باشد، شکلِ سر و وضع ظاهر ملاک تعهد و تشخص میشود.  فقط این نیست که مملکت به اِفلاس کشانده میشود بلکه تبعات ثانویه ای هم دارد که یکی از آنها همین افزایش تصاعدی نفوذی هاست!  در چنین نظامی چون خِرد محل اعتنا نیست، هر فردی با هر نیتی و با هر درجه ای از هوش و سواد با ظاهرسازی و خودنمائی در قامت مورد علاقه نظام میتواند بسرعت ترقی کند.  او با سردادن همان شعارهای سران نظام، بلکه تندتر و کوبنده تر، نامزد اِشغال پست های کلیدی میشود.  نهایتاً همان میشود که سابقاً در کشورهای دیگر هم شده و جواب داده است.  حلقه ای که اینگونه پا گرفت، افراد صادق و سازنده و پرسشگر را با برچسب هائی مثل "دشمن"، "نفوذی"، "غربگرا" و امثالهم بعنوان مزاحم و فضول حذف ولی رفقا را بداشتن رانت های میلیاردی پشتگرم میسازد.  در این بازی، بیگناهانی به جرم ناکرده معترف و زندانی یا اعدام میشوند.

خلاصه آنکه، تقلید کورکورانه تبعات وخیمی دارد که به امور دینی منحصر نمیشود.  اما همراهی آن با ایمان ایدئولوژیک در یک نظام ایدئولوژیک شدت آن را صد چندان میکند.  تفکر آزاد در چنین شرایطی رخت بربسته جای آنرا تظاهر و ریا گرفته حلقه های قدرت بر مبنای آن شکل میگیرند.  استقرار و استمرار این وضعیت کشور را به ورطه اِفلاس کشانده و واکنشی زنجیری برای تخریب شکل می گیرد.  تخریب در همه چیز، نه تنها در آب، برق، انرژی، هوا، جنگلها، خاک، محیط زیست، بلکه حتی در اخلاق و روابط اجتماعی نیز راه پیدا میکند.  و مهمتر از همه ذخیره فکری کشور هم تهی شده و آنچه اهمیت ویژه پیدا میکند، ایدئولوژی است که بابت حفظ آن قربان کردن همه چیز مباح است حتی کل کشور و مردمش!

  • مرتضی قریب
۱۳
مرداد

مشارکت

    آیا مشارکت مذموم است؟  قطعاً خیر.  دستکم این روزها فضا پر از نصیحت است و صاحبان افکار متفاوت را به مشارکت برای سازندگی کشور فراخوانده و همه را به این امر خیر دعوت میکنند.  توگوئی قبلاً مشارکتی نبوده و اولین بار است که قرار است با مشارکت همگانی کشور به سمت تعالی و آرامش پیش رود.  اما آیا در پسِ این نصایح حقیقتی هم هست یا طبق معمول این 45 ساله، فقط حرف است ولاغیر؟  طبعاً و منطقاً اگر مشارکت چیز خوبی باشد که هست باید در همه مراتب اجتماعی دیده شود.  پائین ترین سطح آن خانواده است و کوچکترها مشارکت را در محیط خانه یاد میگیرند.  سپس به محیط مدرسه، محل کار، خدمات اجتماعی در شهر و روستا تا مشارکت در امور سیاسی و احزاب و البته انتخابات میرسد.  ناگفته پیداست که حلقه های واسط لنگ میزند.  اگر این سلسله مراتب را به بیرون مرزها هم تسری دهیم، مشارکت در سطح بین المللی اهمیت ویژه پیدا میکند.  پیشرفت کشورها در گرو این سطح از مشارکت است!  نظامی که دم از مشارکت میزند آیا به این بخش از وظیفه خود واقف است؟  در حرف بله ولی وقتی مشارکت سیاسی بصورت احزاب در داخل کشور تعطیل است معلوم است که این فراخوان هم مانند سایر فراخوان ها نمایشی بیش نیست. مشارکت بین المللی هست اما صرفاً به برادران هم مسلکی محدود است که البته سودش را یکسویه برده و میبرند.  ناهنجاری نهادینه و فراگیر میشود.

   برای آشنائی با روانشناسی "اِفلاس" به ذکر مثالی میپردازیم.  فرض کنید در خیابانی راه میروید که زمین پُر از آشغال و کثافت است.  دستمال کاغذی مصرف شده ای دارید و دنبال سطل آشغال میگردید.  منطق متعارف چه حکم میکند؟  هرکسِ دیگری باشد با خود میگوید آشغال من میان این همه زباله گم است و آنرا بزمین انداخته دنبال سطل نمیگردد.  اما همین فرد اگر در خیابانی تمیز در جامعه ای مرفه باشد، حتی اگر سطل هم پیدا نکند دستمال را در جیب گذاشته در خانه به سطل میاندازد!  برخی این رفتار را به روانشناسی "پنجره شکسته" تعبیر کرده اند.  خانه ای بی صاحب و متروکه با پنجره ای شکسته که دیگران را دعوت میکند پنجره های سالم را هم با سنگ بشکنند!  نکبت و افلاس کم کم منتشر و فراگیر میشود و خانه، محل تجمع ولگردان و خلافکاران شده ابعاد آن گسترش می یابد.  متشابهاً در سطحی بالاتر، خانه ملت جایگاه جنایتکاران حرفه ای شده اهالی خانه کز کرده به گوشه ای پناه میبرند.  دیگر کسی بفکر آبادی این خانه و ساکنین اصلی آن نیست سهل است، همه مجبورند در فساد از یکدیگر سبقت جویند.  دزدی در همه ابعاد و فساد و جنایت در همه زمینه ها امری رایج شده و درد بزرگی میشود که امروز شاهدیم.  نظریه افلاس میگوید که اگر در همان مراحل اولیه جلوی آن گرفته نشود، مرتب گسترش یافته دیگر اصلاح پذیر نخواهد بود و چه بسا به بیرون از مرزهای ملی سرایت کند.

   رفتار حاکمیت تعیین کننده است.  کتاب "شرح زندگانی من" تالیف عبدالله مستوفی بشرح تاریخ اجتماعی دوران قاجار میپردازد.  او با قلمی شیوا بشرح جزئیات زندگی خود و مردم همعصر خود پرداخته است.  از جمله، در توصیف رفتار ناصرالدین شاه به این نکته دقیق اشاره میکند که "در استبداد، رفتار پادشاه برای رجال سرمشق است".  که البته توده مردم هم سرمشق میگیرند که ضرب المثل "الناس علی دین ملوکهم" نیز به همین اشاره دارد.  مردم از رفتار بالا دستی ها، خوب یا بد، سرمشق میگیرند.  و عجیب تر اینکه رؤسای کشورهای دوست و هم مسلک نیز از یکدیگر سرمشق گرفته مقلد هم میشوند.  انعکاس آنرا در انتخابات ریاست جمهوری ونزوئلا میبینیم که آنجا نیز منطق ارسطوئی واژگون شده و آرای 30% بزرگتر از 70% میگردد.  آنها هم که باور نکنند بطریق مقتضی ارشاد میشوند. 

    خلاصه آنکه، بجای مشارکت، آنچه دیده میشود، تضادها و تناقض هاست.  در حالیکه تحصیل کرده ها در حال فرارند بر طبلِ تولیدِ مثلِ انفجاری کوبیده میشود.  چه  منطقی پشت آن است جز آنکه حاکمیت پشتوانه آینده خود را در جهل و فقر میطلبد.  نظام اسلامی بعد دهه ها تحمیل معنویات به سبک ایمان ریائی، ماهانه حدود 50 اعدامی دارد.  یعنی بعد اینهمه معنویات باید این اندازه خلافکار داشته باشیم؟  لابد جرم آنها باید عظیم باشد زیرا غارت کنندگان ثروت ملی آزادانه بکار خود مشغولند.  جرم اعدامی ها یا تار موئی بوده یا ترانه ای و ابراز نظری!  اینها هیچکدام مستوجب اعدام نیست که هدف اصلی، مستهلک کردن انرژی جامعه در کارزار مخالفت با اعدام و منحرف کردن افکار عمومی از غارت منابع ملی و قرارداد های خانمان برباد ده است! در پی هر حادثه، از زنان، هنرمندان، کارگران، زندانیانِ در بند، معلمین، ورزشکاران، و بازنشستگان انتقام گرفته میشود.  هزینه ریخت و پاش اربعین از صندوق های بازنشستگی برداشت میشود که کمترین و آخرین نمونه آن است.

  • مرتضی قریب