فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اورانیوم» ثبت شده است

۱۸
آبان

رادیوم و مظفرالدین شاه

   آنچه در پی میآید بخشی از خاطرات موسیو پائولی فرانسوی است که از طرف دولت فرانسه مأمور میزبانی و همراهی مظفرالدین شاه قاجار بوده که در 1900 میلادی هنگام نمایشگاه بین المللی وارد پاریس شده بود.  در اینجا فقط بخش کوچکی نقل میشود که مشروح آن در جلد پنجم مجموعه مقالات عباس اقبال آشتیانی مندرج است.

".. واقعه ای که شاید بیش از همه موجب تفریح خاطر باشد پیش آمدی بود که موقع تماشای تجارب مربوط به فلز رادیوم رخ داد.  به این معنی که من در حین صحبت روزی از کشف بزرگی که به دست موسیو کوری انجام یافته سخنی به میان آوردم و گفتم که این اکتشاف ممکن است اساس بسیاری از علوم را زیر و رو کند.  شاه فوق العاده به این صحبت من عشق و علاقه نشان داد و مایل شد که این فلز قیمتی پر از اسرار را ببیند.  به موسیو کوری خبر دادیم، با اینکه بسیار گرفتار بود حاضر شد که روزی به مهمانخانه الیزه پالاس بیاید و چون برای ظهور و جلوه خاص مخصوص رادیوم لازم بود که عملیات در فضای تاریکی صورت گیرد من با هزار زحمت شاه را راضی کردم که به زیرزمین تاریک مهمانخانه که بخصوص برای اینکار مهیا شده بود بیاید.  شاه و همه همراهان او قبل از شروع عملیات به این اطاق زیرزمینی آمدند.  موسیو کوری در را بست و برق را خاموش کرد و قطعه رادیوم را که همراه داشت بر روی میزی گذاشت.  ناگهان فریاد وحشتی شبیه به نعره گاو یا آواز کسی که سر او را ببرند بلند شد و پشت سر آن فریادهای زیاد دیگری از همان قبیل ضجه اطاق را پر کرد.  همگی ما را وحشت گرفت، دویدیم چراغها را روشن کردیم دیدیم که شاه در میان ایرانیانی که همه زانو بر زمین زده اند دستها را محکم به گردن صدراعظم انداخته و در حالیکه چشمانش از ترس دارد از کاسه بیرون میآید ناله میکند و میگوید از اینجا بیرون برویم.  همینکه تاریکی به روشنائی تبدیل یافت حال وحشت شاه هم تخفیف پیدا کرد و چون دانست که با این حرکت، موسیو کوری را از خود ناامید ساخته خواست به او نشانی بدهد اما دانشمند مزبور که از این تظاهرات بیزار و بی نیاز بود از قبول آن امتناع ورزید. .."

   با اینکه خواندن مشروح خاطرات مزبور بسیار جالب و زوایای تاریک تاریخ گذشته ما را روشن میکند، اما منظور ما نه بدگوئی از شاه قاجار بلکه اشاره به حواشی آن است.  فلز رادیوم که با زحمات طاقت فرسای ماری کوری و مساعدت شوهر ایشان از عناصر حاصل از تجزیه اورانیوم تهیه و تخلیص شده بود با نیمه عمر حدود 1600 سال، خود با تابش آلفا تجزیه شده و در این فرایند ایجاد گرما و نهایتاً نور میکند که در تاریکی قابل رؤیت است.  مظفرالدین شاه فردی رقیق القلب ولی بسیار خرافاتی بوده از تاریکی وحشت داشت.  اما عجیب اینجاست که در میان این خیل همراهانِ او یک آدم دانا وجود نداشت که مشاور ایشان باشد.  چطور است که از این همراهان دستکم یکنفر حاضر نشد سوأل کند که این گرما و نور چگونه است که بی هیچ عامل خارجی از این تکه فلز بیرون میآید؟  همین امروز هم برای هر آدم عادی این سوأل همچنان مطرح است که چگونه چنین امری امکان پذیر است.  زیرا این پدیده با تجارب معمول ما همخوانی ندارد. 

   میپرسند بالاخره منشاء این نور و گرما که کاستی ندارد کجاست؟  هیچ عاملی آشکارا یا حرکتی که باعث و بانی آن باشد  وجود ندارد.  متفکر امروزی لابد خواهد گفت منشاء این انرژی در قلب مادّه است.  کسی که دروس جدید را خوانده باشد کمی جلوتر رفته میگوید از اتم هاست.  پس ارسطو درست گفته بود که نهایتاً سرچشمه قوا به جائی میرسد که حرکتی بنیادی وجود داشته باشد.  لابد دانشجوی فیزیک مدرن پا را فراتر گذاشته میگوید این همان حرکات ازلی و ابدی الکترونها در قلب ماده است.  منتها اینهم قانع کننده نیست زیرا یک میله آهنی متشابهاً دارای همان ساختار اتمی است بدون تظاهر گرما و نور!  نهایتاً سرچشمه انرژی را در هسته بظاهر ساکن و راکد ماده میبینیم و سلسله علل را بدان ختم میکنیم.  شرح بازدید تاریخی مظفرالدین شاه بهانه ای بود برای نقد گفتار ارسطو و بطور کلی سایر پیشینیان که همچنان دامنگیر ذهن دانشجویان و دانشپژوهان ماست.  زمانی در گذشته، عقلای زمانه با همه نیت خیری که ممکن بود داشته باشند نظرات خود را متکی به یافته های زمانه خود عرضه کردند.  اما امروز که مینگریم اغلب اشتباه بوده است.  باید به علم زمانه خود متکی بوده شجاعت بخرج داده آنها را کنار نهاد.  لابد این ایراد را خواهند گرفت که از کجا میدانید علم شما بر خطا نباشد؟  منتها خوبی و مزیت علم این است که هرگاه بفهمد بر خطاست، بدون تعصب نظریه جدید را جایگزین قبلی میکند و ابائی از اعلام آن ندارد.  ما امروز متکی به علم زمانه خود هستیم همانطور که پیشینیان به درک ساده خود از طبیعت متکی بودند.

خلاصه آنکه، باید از خود پرسید تا کی باید اسیر اوهام و خرافات بود؟  اگر در قرون ماضی زندگی میکردیم بهر حال از همین افکار که مطابق روح زمانه خود بود پیروی میکردیم.  اما امروز که بسیاری از تاریکی های گذشته روشن شده چه؟  آیا هنوز باید وابسته و دلبسته علوم غریبه باشیم؟  البته عده ای که هنوز همان حال و هوای پیشین را میپسندند فوراً سفسطه کرده میپرسند از کجا معلوم که فردا روزی دانش شما مهجور نشود که البته در بالا پاسخ آن داده شد.  حدود یکصد سال پیش وضع علم در کشور ما همان بود که نمونه آن را در سفر شاه قاجار دیدیم.  شاید مردم عامی حق دارند از پدیده های تازه در شگفت شده حتی آنرا شیطانی بدانند همانطور که اولین عکسهای اشعه ایکس که از دست گرفته شده بود آنرا مذموم و شیطانی دانستند. اما از مردم فاضل، هرقدر هم با علم روز بیگانه باشند، انتظار میرود پرسشگر بوده دستکم منطق را فرا راه خود قرار دهند.  اینکه ارسطو گفته است علت همه حرکات بر میگردد به محرک اول در فلک نهم که خود نا متحرک است، باری، فرمایشی علمی در زمان خود بوده و قرار نیست ملاک تجارب امروزی ما باشد.  چه بسا ایشان اگر زنده شده و اوضاع روز را میدیدند در تمامی فرمایشات خود تجدید نظر میکردند.  او که معلم اول بوده است بجای خود، اما با اینهمه فلاسفه و علمای قلابی که اوهام خود را دانسته و نادانسته به خورد جامعه داده اند چه باید کرد؟  متأسفانه امروز وضع علم در کشور تغییر ماهوی با یکصد سال پیش نکرده است.  که بموازات هرگونه پیشرفت ظاهری لازمست اصلاحات در ذهنیت ها نیز صورت گیرد که بسی مهمتر است.  در عوض، فضای امروز آکنده است از لاف و گزاف و اهالی واقعی علم یا مهجور و متروک و یا کوچیده اند.  خروج از این دایره باطل جز با آموزش عمومی و ترویج عقلانیت میسر نیست.

  • مرتضی قریب
۱۷
خرداد

غنی سازی و صنعت هسته ای

جدیداً یکی از خوانندگان طی نقدی بر مطلب سابق خواستار رمز گشائی از معماهای مستتر در پروژه "غنی سازی" شدند.

    اولین معمای بزرگ که خواننده با آن روبروست این است که آیا واقعاً در صنعت هسته ای، غنی سازی اصل است و نیروگاه اتمی فرع بر آن؟  یا درست عکس آن صحیح است؟  بد نیست به جهت مشابهت، به سوخت خودرو بپردازیم.  اولین خودروهای بدون اسب با نیروی بخار کار میکرد.  چه انسان بطور طبیعی علاقه داشت نیروی محرکه قوی تری نسبت به نیروی حیوانی داشته باشد.  نیروی بخار دست و پا گیر بود و لذا اولین خودروی امروزی را کارل بنز در 1885 با یک موتور دوزمانه درونسوز اختراع کرد.  سوخت مدل های اولیه ایشان الکل بود.  خانم ایشان در 1888 سوار بر این سه چرخه موتوری عازم شهر مجاور شده و در میان راه در میان حیرت عابرین از داروخانه محل الکل اتانول خریده در باک خالی شده ریخت.  حالا بگوئید الکل مهمتر است یا خودرو؟  آیا خودرو بخاطر الکل اختراع شد؟  اگر الکل نبود خودرو اختراع نمیشد؟  یادمان باشد اولین رأکتور دنیا برای راستی آزمائی واکنش زنجیری اورانیوم طبیعی داشت و نه غنی شده!  باری، بنزین بعنوان سوخت استاندارد موتورهای درونسوز از اوایل قرن 20 بطور گسترده جایگزین الکل شد.  چگونه؟  جالب اینکه پالایشگاه های دیوید راکفلر صاحب امتیاز استاندارد اویل، بنزین و سایر فراورده های سبک تصفیه نفت را دور میریختند زیرا محصول اصلی آنها نفت برای روشنائی چراغ های نفت سوز بود تا کم کم با رواج صنعت خودرو بنزین جایگاه خود را برای سوخت خودرو باز نمود.  پس خودرو بخاطر بنزین اختراع نشد!  بعبارت دیگر 100 کارخانه غنی سازی داشته باشید ولی نیروگاهی برای مصرف محصول آن نداشته باشید بیفایده است.  درست مثل آنکه اصرار بر تولید بنزین باشد بدون آنکه نه خودروئی برای استفاده از آن باشد و نه بازاری برای صادرات آن.  امروزه با داشتن خودرو، بنزین را از هرکجا میتوان وارد کرد کما اینکه بخاطر کمبود تولید داخلی اکنون بنزین به کشور وارد میشود. 

   معمای دوم میگوید مگر سوخت هسته ای مانند بنزین است که از هرکجا بتوان تهیه کرد؟  منتها نگاهی به دنیای واقعی چیز دیگری میگوید.  یک نمونه، کره جنوبی با اینکه به غنی سازی دسترسی ندارد و سوخت هسته  ای تولید نمیکند، مهمترین سازنده و صادر کننده نیروگاه های اتمی است.  چهار فقره آن به امارات فروخته با هزینه ای خیلی کمتر از نیروگاه بوشهر.  این کشور بزرگترین تولید کننده انرژی هسته ای است و با اینکه در آینده ممکن است قادر باشد میله سوخت لازم را نیز خود بساز معهذا ماده اولیه غنی شده را از بازار بین المللی تأمین خواهد کرد.

   معمای سوم میگوید مگر این صنعت هسته ای نیست که باعث ترقی فن آوری کشورها شده و میشود؟  اینهم اشتباه دیگری ناشی از نداشتن اطلاعات است.  نمونه مشخص، کشور آلمان که اتفاقاً سازنده اولین نیروگاه های اتمی بوشهر بوده است با دارا بودن زیرساخت های علمی و فنی بوده که وارد این صنعت شده است و نه برعکس!  جالب اینکه این کشور صنعت هسته ای خود را طبق خواسته مردم، با همه سودآوری، تعطیل کرده است.  اگر ادعای مذکور درست میبود، اکنون باید این کشور غیر صنعتی و وابسته محسوب میشد.  آیا واقعاً اینطور است؟!

    معمای چهارم در ارتباط با هزینه گزافی است که غنی سازی بر مردم تحمیل کرده است.  آیا صرف هزینه گزاف باعث مشروعیت پروژه میشود؟  لزوماً خیر.  بستگی به تبعات حاصله دارد.  یک وقت هست که کسی با صرف پول و وقت و انرژی زیاد دوست دارد آب در هاون بکوبد.  خوب بکوبد، کسی اعتناء نمیکند.  اما یک وقت همسایه ای که با شما دشمنی دارد و مرتب به خانه شما سنگ پرتاب میکند، شروع به آوردن زرنیخ و مواد منفجره میکند.  در پاسخ به نگرانی شما خواهد گفت هزینه زیادی کرده ام تعطیل نمیکنم!  یا این فرد یک بار کامیون مواد منفجره را به حیاط خود وارد کرده باشد و در پاسخ به نگرانی شما بگوید خانه خودم است بشما ربطی ندارد!  یا کسی هزینه زیادی در برنامه ریزی ترور کسی انجام داده و در میانه راه مچش را گرفته باشند.  لذا صرف هزینه زیاد لزوماً باعث مشروعیت بخشی به چیزی نمیشود.

   معمای پنجم میگوید کشوری مصمم است حتی بقیمت فقیر کردن مردم، غنی سازی اورانیوم کند، به چه کسی مربوط است؟  البته که درست میگوید زیرا کسی با آب در هاون کوفتن مخالفتی ندارد.  چنانچه جامعه جهانی به ضرس قاطع اطمینان حاصل کند روند حاضر در غنی سازی قرار نیست به ساخت بمب منتهی شده و منحصر به غنی سازی حتی تا درجات 100% هم باشد، قطعاً مخالفتی با پروژه نخواهد داشت!  که اتفاقاً آنرا بهترین راه برای اتلاف سرمایه های کشور دانسته بسا آنرا هم تشویق کند!  زیرا در نبود کارخانه ها و تشکیلاتی که در مطلب پیشین گفته شد هیچگونه ارزشی ندارد.  تنها تفاوتی که با آب در هاون کوفتن دارد هزینه های نجومی است که طبعاً از کیسه ملت پرداخت شده.  اما سوأل اساسی اینجاست که آیا چنین اطمینانی قابل حصول است؟!

خلاصه آنکه، تصور نشود همه این احتجاجات که در بالا آمد، در مخالفت با غنی سازی است.  اصلاً ابداً.  بلکه بدین معناست که این هزینه های گزافی که از کیسه ملت پرداخت شده برای چه مقصود بوده است؟  واضح و مبرهن است که با توجه به استدلالات پیشین و شرایط موجود جز برای همان مقصود اصلی که همه میدانند نبوده و نیست.  سوأل اینجاست که پس چرا آن قدم نهائی که مقصود اصلی پروژه بوده بعد اینهمه دست دست کردن برداشته نمیشود؟  و اگر هم ادعا میشود مقصود آنطور که مشخص است نبوده پس این همه هزینه های مادّی و معنوی برای چه بوده و چه توجیهی دارد؟

  • مرتضی قریب
۰۱
خرداد

غنی سازی

    مدتهاست که موضوع فوق موضوع رسانه ها شده و اخیراً طوری شده که مردم عادی نیز کنجکاو شده میپرسند اصلاً مسأله چیست که اینطور باعث کشمکش شده و بنام حق ما در محافل بین المللی مطرح گردیده است.  از آنجا که در مورد مسائل فنی در جراید و رسانه ها اطلاعات نادرست زیاد است خود به سردرگمی بیشتر مردم کوچه و بازار دامن میزند.  لذا آنچه در زیر میآید سوأل و جواب بین آدمی عادی و فردی متخصص صورت میگیرد تا بلکه از نتایج آن افراد غیر متخصص نیز پاسخ سوألات خود را یافته باشند.  سوأل و جواب صرفاً علمی است و نه سیاسی.

س: غنی سازی یعنی چه؟

ج: درصد ایزوتوپ بدرد خور اورانیوم در اورانیوم طبیعی 0.7% است و برای استفاده در نیروگاه های اتمی باید تا سطح حدود 3.5% افزایش یابد.  برای استفاده های نظامی لازمست از 93% به بالا باشد.  این یعنی غنی سازی.

س: در این کشمکش سیاسی چرا ایران با تعطیلی غنی سازی مخالفت کرده استدلال اصلی او چیست؟

ج: دلیل میآورد که آنرا برای نیروگاه بوشهر و نیروگاه های آتی میخواهد.  این در حالیست که معمولاً سازندگان نیروگاه در دنیا تأمین سوخت آنرا در مدت عمر مفید تضمین کرده و سوخت مصرف شده را هم متعهد به دریافت هستند مگر قرار دیگری باشد.  برای رأکتورهای تحقیقاتی نیز قرار و مدار های مشابه وجود دارد که در حال حاضر در دنیا عمل میشود.

س: خوب چه اشکالی دارد کشور سوخت مورد نیاز خودش را خودش تأمین کند، چرا دیگران مخالفت میکنند؟

ج: هیچ اشکالی ندارد.  دیگران می پرسند آن نیروگاه های دیگر که برایش سوخت میخواهید کجاست؟

س: شاید در آینده بخواهیم بسازیم!  اصلاً ممکن است برای همین نیروگاه بوشهر بخواهیم بسازیم. چه اشکالی دارد؟

ج: اشکالش اینجاست که ساخت یک بسته سوخت نیروگاهی مقدماتی لازم دارد که آن مقدمات مفقود است.  اگر قراردادهای تازه برای نیروگاه های جدید میبندید باید کاربرد سوخت بومی خود را قید کرده باشید.  آیا اینطور است؟  حتی معلوم نیست نیروگاه در حال کار فعلی با بکار گیری سوخت جدیدی که شما ساخته اید موافقت کند. 

س: چرا؟ مگر چه مشکلاتی دارد؟ غیر از این است که در اتوموبیلی که از خارج وارد کرده ایم بنزین داخلی بریزیم؟

ج: برای ساخت چنین بسته سوختی که حدود 3 متر ارتفاع دارد ابتدا باید یکی از حدود 300 میله سوخت 3 متری آن ساخته شود.   تازه نزدیک 200 عدد از این بسته های سوخت برای شروع کار لازم دارد که جرمی نزدیک 90 تن سوخت با غنای حدود 3.5% را تشکیل میدهد.  برای کنترل کیفی باید حتماً در محیط واقعی یعنی داخل یک رأکتور تحقیقاتی تحت تابش قرار گرفته بعد مدتی در سلول های داغ حاوی دستگاه های سنجش تحت تست های غیر تخریبی و تخریبی قرار گیرد.  معمولاً بخش کوچکی از یک میله سوخت در دفعات متعدد تحت انواع آزمایشات قرار میگیرد تا سازنده سوخت مطمئن شود که در کارکرد عملی بسته های سوخت واقعاً دچار نشت رادیواکتیو و بروز حادثه ناگوار نمیشود.

س: خوب از کجا معلوم که ما همه این تمهیدات را نیاندیشیده باشیم؟

ج: با اینکه تمهیدات چرخه سوخت در اصفهان اجرا شده است، لیکن در حدی که نیاز یاد شده را تأمین کند نیست.  تولید سوخت هسته ای فقط غنی سازی نیست.  اولاً نیازمند کارخانه تولید آلیاژ با خلوص هسته ای که خود ملحقات دیگری هم دارد ثانیاً کارخانه سوخت معظمی لازم دارد تا بتواند خوراک نیروگاه را فراهم کند.  نیروگاه بوشهر سالانه بتنهائی نیازمند 30 تن سوخت با غنای یاد شده است.  گویا قرار شده ده نیروگاه دیگر مشابه نیز در دستور کار قرار گیرد که طبعاً خروجی کارخانه مزبور را در ده ضرب کنید.  چنین تشکیلات مُعظمی وجود ندارد و برنامه ای هم برای آن در دست نیست!

س: خوب ما تا سوخت غنی شده بقدر کافی تهیه نکرده باشیم نمیتوانیم دنبال کارخانه ساخت بسته سوخت باشیم. میشود؟

ج: این تصور کاملاً اشتباه است چه اینکه پیش نیاز ساخت میله و بسته سوخت، غنی سازی نیست.  رویه اینست که کارابتدا با سوخت با غنای طبیعی آغاز شود.  ضمن اینکه اجزای یک برنامه خودکفائی انرژی هسته ای همه باید با هم پیش روند.  تولید چند صد کیلو اورانیوم 60% به تصور تأمین سوخت نیروگاه هیچ متخصصی را مجاب نمیکند.

س: یعنی با این سوخت های غنی شده فعلی نمیتوان سوخت نیروگاه فعلی و آتی را تأمین کرد؟

ج: مصرف فقط یکسال بوشهر 30 تن 3.5% است که اگر در قدرت اسمی کار کرده باشد معادل یک میلیون مگاوات-روز انرژی است.  اگر فرض کنیم 100 کیلو سوخت با غنای 100% داشته باشیم، انرژی محتوی آن حداکثر صدهزار مگاوات-روز خواهد بود که خوراک فقط یکماه بوشهر است.  برآوردی که زمین شناسان از ذخیره اورانیوم معادن ما کرده اند نشان از این دارد که کلاً جوابگوی حتی یکسال بوشهر نخواهد بود چه رسد نیروگاه های آتی.  سوخت باید از خارج وارد شود.

س: پس اگر اینطور است این غنی سازی برای چه کاریست؟

ج: این همان سوألی است که آژانس بین المللی انرژی اتمی میپرسد و پاسخ درخوری نمی یابد.  این برنامه هسته ای و غنی سازی منُضم به آن نزدیک یک تریلیون دلار خرج برداشته که به اعتقاد آگاهان با هزینه های جانبی و عدم النفع ها بیش از 2 تریلیون دلار آب خورده است.  جامعه جهانی معتقد است این همه هزینه فقط به هدف ساخت سلاح اتمی است!

س: میگوئیم اینطور نیست کشور تصمیم گرفته هزینه بالائی برای تأمین سوخت و خودکفائی برنامه هسته ای خود بپردازد.

ج: فرض کنید عربستان بجای اینکه شکر را از منبع متعارف آن یعنی مثلاً کوبا خریداری کند تصمیم گرفته باشد در صحاری خشک خود زیر گلخانه های وسیع نیشکر کاشته و با آبی که از دریا شیرین کرده و دستگاه های عظیم تنظیم رطوبت و غیره و غیره شکری با قیمت 1000 برابر کوبا تولید کند و به خودکفایی افتخار کند.  چنین برنامه ای البته به تولید سلاح اتمی منجر نمیشود و کسی هم جلوگیر نمیشود فقط به هدر رفت منابع پوزخند میزنند.  کشورهای جهان که سازنده نیروگاه های معظم هستند خود سوخت لازم را از بازار جهانی به قیمت اقتصادی تأمین میکنند. زیرا برنامه های از اکتشاف تا معدن، تا فراوری ماده اولیه، تا غنی سازی، تا تهیه آلیاژهای خلوص هسته ای، تا کارخانه های عظیم ساخت و کنترل کیفی سوخت مستلزم هزینه ای بسیار بیش از آن است تا که از چند مرکز تخصصی ساخت سوخت خریداری کنند.  هیچ عقل متعارفی برای خوردن یک لیوان شیر، دامداری احداث نمیکند!

س: پس آیا غیرقابل توجیه بودن غنی سازی مشابه مثال تهیه شکر در بیابان است که بگوئیم پولشان را دور میریزند؟  خوب بریزند، میخواهند برای نمونه تعداد محدودی سوخت با غنای بالا تولید کنند. چه اشکالی دارد؟ چرا مانع میشوند؟

ج: تفاوت این دو مسأله همانا در خروجی کار است که به ساخت سلاح اتمی منجر میشود و کشوری که NPT را امضاء کرده تعهد داده به این سمت نرود.  عقل متعارف نمیپذیرد که این هزینه گزاف فقط برای تولید چند بسته سوخت نیروگاه باشد که تازه نیازی به غنای بالای 3.5% هم ندارد و ضمناً شواهدی هم در عزم تولید سوخت نیروگاه وجود ندارد.

س: شاید غنای بالا برای تولید سوخت رأکتور تحقیقاتی است که بما نمیدهند و در تهیه رادیوداروهای پزشکی درمانده ایم؟

ج: تأمین سوخت رأکتور مزبور از خارج تاکنون ممانعتی نداشته ضمن اینکه رادیو داروها با اینکه میتواند تولید داخل باشد بخاطر صرفه اقتصادی از خارج وارد شده و میشود و هیچگاه ممانعتی هم وجود نداشته است.

س: پس اینهمه هزینه فقط برای آن یک کار خاص است چرا آن کار را تمام نمیکنند؟

ج: درست است، برای آن کار باید از تعهدات خارج شده و سریعاً کار را تمام کنند والا اینهمه هزینه تحمیل شده توجیه ندارد!

س: شاید مقاومت در برابر جامعه جهانی در برچیدن تأسیسات غنی سازی هزینه هنگفتی است که صرفنظر کردنی نیست؟

ج: نه لزوماً.  مقادیر هنگفت دیگری پول صرف مقابر در خارج کشور میشود و مقادیر هنگفت دیگری صرف هزینه های بیهوده دیگری میشود که ابداً توجیه ندارد.  ارزهای حاصل از صادرات نفت نیز معلوم نیست کجا رفته و میرود.  ضمن اینکه اگر هزینه زیادی در طرح کشتن یکنفر صرف کرده باشید و مچ شما را گرفته باشند استدلال میکنید هزینه داده ام!

س: پس این گیر کردن در میانه راه که نه راه برگشت پذیرفته میشود و نه آنرا تا آخر طی میکنند چه معنا و مفهومی دارد؟

ج: با توجه به همه آنچه گفته شد در وضعیت حاضر یک معنا بیشتر نمیتواند داشته باشد و آن بازدارندگی است.  یعنی مستمسکی است برای چانه زنی سیاسی برای بقا که در چارچوب علمی حاضر مفهوم نیست و اطلاعی از آن در دست نیست.  پذرش اشتباهات شجاعت لازم دارد.  لذا دولت های مسئول در اینگونه مواقع، تصمیم گیری را از روی دوش خود برداشته آنرا برعهده نظر خواهی عمومی میگذارند.  این ساده ترین راه حل است.

 

  • مرتضی قریب