فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حرکت» ثبت شده است

۰۶
مرداد

نیروها در طبیعت -2

    در تبیین حرکت تیری که از کمان خارج شده، دیدیم که توجیه ارسطو چه بود.  شاید جوانان امروز به کم دانشی ارسطو بخندند اما بدانند که اساس کار وی درست بود و آن تفکرِ متعاقبِ پرسش درباره چیزی که میدید بود.  مهم نیست نتیجه چه باشد، مهم این است که او به عنصر اصلی شیوه تحقیق واقف بود.  آنچه را میدید، زیر پرسش میگرفت و سپس با تفکر درباره علل وجودی آن و بهره گیری از استدلال منطقی در صدد توجیه آن بر میآمد.  اما این شیوه چیزی را کم داشت.  قرنها طول کشید تا بالاخره گالیله حلقه مفقوده را پیدا کرد.  او با مشاهدات روش مند و بهره گیری از ابزارهای ساده توانست عنصر دوم را هم اضافه کرده تا از آن پس روش علمی با دو پایه تفکر و ادوات، شکلی روشن بخود بگیرد.  او نشان داد که مشاهده ساده کافی نیست بلکه باید آنرا برنامه ریزی کرد.  بعنوان نمونه، با کمک یک سطح شیبدار و اندازه گیری زمان، اصول اولیه حرکت را تبیین کرد.  متعاقب او، نیوتون با کمک ریاضی نه تنها قوانین حرکت را فورموله کرد بلکه مکانیک اجرام آسمانی را هم مدون ساخت.  پس از ایشان راه پیشرفت علم هموار گردید.

    با بازگشت به موضوع گرانش، هنوز بسیاری چیزها عجیب مینماید.  مثلاً کتابی که روی میز است چرا توسط گرانش بسمت مرکز زمین حرکت نمیکند؟  البته این اعجاب از دریچه چشم همان انگشت شمارهاست والا برای مردم کوچه و بازار امریست عادی و هیچ جای شگفتی ندارد.  میگویند سطح میز مانع میشود که کتاب فرو رود.  چرا؟ زیرا سطح میز نیروئی رو به بالا و در جهت عکس گرانش بر کتاب وارد میکند که نمیگذارد کتاب فرو افتد.  اما اگر این نیرو اندکی، و فقط اندکی، بیش از نیروی گرانش وارده باشد پرواز کتاب بسمت بالا را شاهد خواهیم بود!  جنس این نیروی جدید چیست؟ آیا تصادفی است که این نیرو دقیقاً با نیروی جاذبه زمین برابری کند؟  راه رفتن ما روی زمین، بازی فوتبال، خانه سازی، و تقریباً همه پدیده های روزمره از همین مقوله است.  امروز میدانیم که مسئول اصلی این پدیده نیروی الکتریکی است. 

   بارهای مثبت و منفی موجود در مواد دقیقاً با هم مساویند و لذا مادّه در حالت عادی بدون بار الکتریکی خالص است.  هنگامی که دو جسم بهم نزدیک میشوند از نظر الکتریکی نیروئی بهم وارد نمیسازند و ضمناً نیروی جاذبه بین آندو نیز آنقدر ضعیف است که عملاً هیچ واکنشی بین آن دو نیست.  مثلاً اگر توپی را بسمت دیوار پرتاب کنیم، تا پیش از برخورد، اتفاقی روی نمیدهد.  وقتی توپ به دیوار برخورد میکند بر آن فشار وارد میسازد.  این فشار ناشی از در جوارهم قرار گرفتن الکترونهای لایه خارجی توپ و الکترونهای لایه سطحی دیوار است.  نیروی دافعه بوجود آمده باعث پس زدن توپ شده و شاهدیم که توپ برمیگردد زیرا جرم دیوار آنقدر زیاد است که برجای خود می ایستد.  اما چرا این اتفاق برای کتاب رخ نداده و از سطح میز پرواز نمیکند؟  شاید وقتی کتاب را روی میز میاندازید، کتاب باندازه چند میکرون ناقابل داخل میز فرورود ولی بلافاصله واکنش میز با نیروی گرانش به تعادل رسیده عملاً چیزی را متوجه نمیشوید.  اگر گرانش را کنار بگذاریم، تقریباً همه پدیده هائی که در زندگی روزمره با آن سر و کار داریم از همین قماش است.

    ارسطو و سایر فلاسفه عهد باستان البته فکرشان به این ریزه کاری ها نرسید زیرا یگانه دریافت آنان از پدیده الکتریکی خاصیت کهربا بود که اتفاقاً نام الکترون نیز از آن اقتباس شده است.  درک جدید ما از نیروهای الکتریکی و مغناطیسی به همین دوره جدیدی که قبلاً گفتیم بازمیگردد.  اکنون میدانیم که این نیروها نیز مانند گرانش دوربردند و تصور رایج که هُل دادن گردونه در تماس نزدیک است فقط یک تقریب است!  اگر سنت اندیشه ورزی یونان باستان با آمدن مسیحیت دچار وقفه نمیشد، چه بسا نقطه آغاز دوره جدید بسی زودتر اتفاق میافتاد.  ایمان نیز نوعی فکر است منتها دشمن تفکر آزاد است.  تفکر آزاد به هر قسم از ایمان میدان میدهد ولی ایمان، از هر نوع، مانع شکل گیری اندیشه آزاد و بروز و نشر آن است.  پس بی جهت نیست که آغاز دوره جدید در اروپا مقارن شد با آزاد شدن اندیشه از سیطره ارباب دیانت.   برخلاف تصور عموم، شکوفائی منحصر به حوزه علم و فنآوری نیست که آزاد شدن اندیشه از اسارت ایمان، موجب اعتلای معنویات و اخلاق انسانی نیز شد. ارباب دیانت ضمن بهره وری از تمام دستآوردهای نو، کینه و دشمنی با نوگرائی را پایان ندادند.

خلاصه آنکه، اندیشه در اینسو هنوز در سیطره ایمان است با نتایج مشهودش. اما نه ایمانی عادی بلکه ایمانی متکی بر زر، زور، رانت، دروغ، ریا، پروپاگاند، جوّ ترور و وحشت، آدمکشی، فساد، حذف فیزیکی رقبای سیاسی حتی خودیها.  در نظام ایمانی، پاسخِ عقیدهِ غیر، زدن مشت محکم بر دهان متفکر و پرسشگر است؛ فقدان عقیده یعنی سلامتی و امنیت!

  • مرتضی قریب
۰۴
مرداد

نیروها در طبیعت -1

    درگیری ذهن بشر با مفهوم نیرو به قدمت حضور او روی زمین است.  از همان ابتدا "نیرو" برای او معنائی جادویی داشت.  با اینکه دانش امروزی ما راجع به نیرو و انواع آن نسبت به گذشته از زمین تا آسمان فرق کرده است، با این وجود، چیستی آن نزد اهل علم کماکان یک معماست.  نیوتون با نظریه انقلابی خود نیروی گرانش را با ارائه نظریه "میدان" حل و فصل کرده علت حرکت اجرام کیهانی را در حد افتادن یک سیب کاهش داد.  ناگهان آسمان با همه قداست به امری زمینی تقلیل یافت.  با اینکه اینشتین بدیلی هندسی را برای آن عرضه کرد، معهذا قانون عکس مجذور فاصله نیوتون همچنان پاسخگوی بسیاری از مسائل حرکت بوده و هست.  اما برای یک فکر فلسفی و کنجکاو همچنان این شگفتی برجاست که چگونه مادّه، فضا را دگرگون کرده میتواند از راه دور بر جسمی دیگر اثر گذار باشد!

    از حدود 400 سال پیش بدین سو بود که شیوه ای جدید موسوم به شیوه تحقیق علمی بصورت موفقیت آمیزی پدیده های مختلف طبیعی را به هم ربط داده و رمز گشائی ها سرعتی پرشتاب گرفته است.  بدین لحاظ، تاریخ بشر را به دو دوره متمایز میتوان تقسیم کرد.  یک دوره از طلوع بشر تا چند سده پیش، و یک دوره جدید از چند سده پیش تاکنون.  چه اتفاقی افتاده است که این تمایز عظیم بوجود آمده است؟  آیا مغز بشر بزرگتر شده؟  یا سلول های مغزی قوی تر گشته؟  یا بدن او قوی تر شده؟ یا حواس او چند برابر شده؟  یا اصلاً جهشی در ژن اروپائیان بوده؟ پاسخ هرچه باشد میتواند رهنمای ما برای حل معضل عجیبی باشد که ما را در اینسوی کره ارض مبتلا و اسیر کرده است.  گاهی به مطالب حاضر ایراد میگیرند که رنج بیهوده است زیرا مخاطب این مواعظ اندک اند.  آنها هم که میخوانند از سر تفنن است و گوش شنوائی نیست.  مهم شاید همان انگشت شماری باشند که نکات کلیدی را لابلای گفتار سرگردان این و آن کاویده دستمایه میکنند برای شروع یک تغییر ستُرگ.  مصدر کارهای بزرگ همان انگشت شمار کنجکاوانی هستند که تاریخ را میسازند.  فقط نام آنهاست که میماند.  از میلیونها آدمی که دوره نیوتون در جامعه او میزیستند چند نفر را میشناسیم؟!  مگر اثرگذارها چند نفر بودند؟ 

    اما این شیوه جدید چیست؟  اساس این شیوه، تفکر است یعنی بفکر فرو رفتن و غرق در اندیشه شدن.  البته از زمانهای قدیم اندیشه ورزی وجود داشته، چنانکه ارسطو خود نمونه کلاسیک فرد اندیشه ورز در دوران باستان است.  داستان زندگی حکمای باستان حکایت از آن دارد که چندان درگیر معیشت نبودند و بردگان با قبول زحمت معیشت، مجال کافی برای اندیشه ورزی آنان فراهم ساختند.  اولین معما در تاریخ فیزیک که ذهن اغلب فلاسفه باستان را بخود مشغول کرد همانا مسأله حرکت است. چه حرکات جاودانی مثل اجرام در آسمانِ ملکوتی و چه حرکات بر زمینِ دنیوی.  حس شهودی میگفت که برای هر حرکتی نیروئی باید در تماس با آن صرف شود.  ارسطو میدانست برای حرکت گردونه روی سطحی هموار باید آنرا هُل دهد، اما در تعجب بود که چگونه تیری که از کمان رها شده همچنان بدون آنکه نیروئی در تماس با آن باشد ادامه مسیر میدهد!  براستی همین امروز در جمع متفکرین ما مگر چند نفر داریم چنین باریک بین باشند؟!  باری، او به اشتباه تصور میکرد که شاید هوای پشت تیر آنرا به جلو هُل میدهد.  اما درباره اجرام آسمانی چاره ای نبود جز بمیان آوردن تصورات ماورایی و دخالت دادن فرشتگان و الهگان بعنوان نیروی راننده.  طبعاً امکانات زمانه بیش از این اجازه نمیداد.

    اما تفکر بتنهائی راه بجائی نبُرده و نمیبرد.  روش های مشاهده و تحقیق همراه آزمایش، بخش مکمل این شیوه بود که بعد از دوره گالیله رایج گردید.  نه مشاهده به تنهائی راه بجائی میبرد و نه تفکر مطلق!  ادوات و دستگاه های آزمایشگاهی کمکی برای دقت در مشاهدات و گسترش آن به ماوراء حوزه حواس است و ریاضیات و استدلال کمکی به جنبه تفکر.  اما رویکرد ما چیست؟  بزرگترین غفلت ما در اساس یعنی در "تفکر" است.  چه اینکه حاکمیت با تفکر آزاد و اندیشه ورزان مستقل بشدت برخورد کرده و بدرستی آنرا به زیان استمرار حاکمیت خود میداند.  در حقیقت، پیشینه این طرز تلقی بسیار کهن تر از دوره معاصر است.  این میان تکلیف دوره تجدد چه شد؟  در دوره ای که جامعه میخواست همرنگ باقی دنیا شود، تجهیزات و ادوات آزمایشگاهی به میدان آورده شد که ظواهر مادّی همیشه قابل خرید با پول است. آنچه قابل خریداری نیست و مغفول ماند "فکر"است!  حکومت ها چه با پول چه با قاچاق همواره رنگ و لعاب ظاهر را حفظ کرده به شهروندان سطح بالای تمدن را القا میکنند.  اما آنچه نظام های خودکامه تن بدان نمیدهند همانا آزادی "اندیشه" و نشر آن است!

خلاصه آنکه، با وجود امثال "ای بردار تو همه اندیشه ای ..." در ادبیات ما، معهذا اندیشه آزاد و مستقل هرگز پا نگرفته است.  ادامه دارد.

  • مرتضی قریب