فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زبان» ثبت شده است

۲۹
اسفند

پُرسود ترین شغل کدام است

     حدود 150 سال پیش که حاجی سیاح بعد سالها سیر و سیاحت جهان تازه یه وطن مراجعت کرده و از راه بوشهر به پایتخت، مدتی را در شیراز توقف کرده بود، یکروز که به باغ یکی از عیون دعوت شده بود در محضر عده ای این پرسش درگرفت که "کدام کار و صنعت در ایران بیشتر دخل دارد؟".  اینکه اظهار نظر حضار چه بود و به چه نتیجه ای رسیدند را به خواننده علاقمند وامیگذاریم که کتاب خواندنی "خاطرات حاج سیاح" را حتماً بخواند.  این کتاب و بویژه کتاب 4 جلدی خاطرات یحیی دولت آبادی متضمن اوضاع اجتماعی، اقتصادی، و سیاسی ایران در نیمه دوم قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم است که مطالعه آنها به گره گشائی از طلسم سیاسی و حل معمای عقب ماندگی کشور ما کمک وافر میکند.  اکنون، عنوان این مقال در ادامه همان پرسشی است که یک و نیم قرن پیش در محضر عده ای متعجب ازعقب ماندگی مفرط ایران مطرح شد.  شرحی که در پی خواهد آمد نگاه از زاویه ای دیگر به همان مقولاتی است که نزدیک دویست سال است ذهن روشنفکران ما را آزار داده و میدهد منتها با دیدی متفاوت و شاید مستدل تر.

   فرض کنید جویای شغلی پُردرآمد و پُرسود هستید ولی عمر را به بطالت گذرانده و هیچ هنری ندارید.  نه حرفه ای آموخته اید و نه حوصله یک کار شرافتمندانه و نه کاری خداپسندانه دارید.  در عین حال خواهان همه چیز باهم هستید که در کمترین زمان راحت ترین شغل، بدون دردسر پردرآمد و بدون مالیات و کسورات و ضمناً با آبرو و حیثیت برای خود دست و پا کنید.  چه باید کرد؟!

   شاید یک گزینه ورود در بازار داروهای معجزه آسا باشد که با بهره از محصولات گیاهی و حیوانی ادعای درمان انواع بیماری های لاعلاج را داشته یا مانند طب سنتی چینی با باله کوسه و پنجه ببر و شاخ کرگدن قوه باء را در طالبان آن افزایش دهید.  منتها این کار نیازمند داشتن حداقلی از مهارت های تجربی و آگاهی های گیاهی و جانوری است که بدون آنها، ادامه کار مشکل خواهد بود. 

    گزینه دیگر، رمالی و طالع بینی و امثال جن گیری و باز و بسته کردن طلسمات است که گرچه سوادی لازم ندارد اما در دنیای مدرن که چشم و گوش ها باز شده با اقبال کمتری روبروست و درآمدی که گذشته ها داشته در حال حاضر ندارد.

   اما گزینه مهمتر همانا تأسیس دین یا مرام جدید و فراخواندن مریدان و جمع وجوه شرعیه است که همواره آینده درخشانی داشته و دارد و بُرد زیادی در زمان و مکان دارد.  منتها خطر اصلی این کار، برانگیخته شدن دشمنی رقبای کهنه کار است زیرا آنها رقیب جدید را برنتابیده ریسک بالائی دربر خواهد داشت و بسا خطر مرگ در پی داشته باشد.  لیکن لازمه موفقیت بزرگ، خطر پذیری بزرگ نیزهست یعنی که آمادگی جنگ مسلحانه و نابودی رقبا را داشته باشید.  ضمن اینکه سریع ترین راه برای گسترش و جذب بیشترین پیرو، جنگ است که مخالفین را کشته و یا مجبور به قبول دین خود کنید.  گو اینکه امروز، برخلاف قدیم، دنیا چنین رویه ای را نمی پسندد و احتمال پاگرفتن چنین دینی اندک است.

   بجای ایجاد یک دین جدید، راه محافظه کارانه و کار بی خطر سوار شدن بر ریل یکی از ادیان موجود است که بدون اینکه به هیچیک از اصول آن لزوماً التزامی داشته باشید پشت نام آن مخفی شوید.  خوبی این روش آنست که پیروان لازم از قبل وجود دارند و نیازی نیست دنبال پیرو جدید باشید.  اصل، انتخاب "نام" است بدون آنکه نگران "محتوا" باشید.  مادام که خود را مقید به "نام" کردید، هر محتوائی را میتوان ایجاد کرده و آنرا ادامه همان خط مکتب اصلی نمایش دهید.  در این مورد قانونی وجود ندارد و هرآنچه مصلحت شما ایجاب کند میتوانید آنرا بنام مصلحت دین جازده و سایرین هم با میل و رغبت قبول کنند.  آن شمار اندکی هم که تردید کنند به عناوین مختلف میتوانید از سر راه بردارید.  مؤثرترین سلاح شما در برابر مخالفین "تکفیر" است.  این واژه از ریشه "کُفر" بمعنای پوشاندن است.  پوشاندن چه؟  پوشاندن حقیقت.  کدام حقیقت؟  حقیقت فقط یکیست و آنهم طبعاً حرفهای شماست و باقی آنچه دیگران گفته اند یا میگویند و خواهند گفت چیزی نیست جز اباطیل!  پس او که جسارت ورزیده سخن شما را تأیید نکند مترادف است با کافر و سزاوار حذف.

   وقتی دین خود را زیر پوشش یکی از ادیان جاافتاده عرضه کردید، میتوانید امیدوار باشید که کار و کسب شما بسهولت و بدون دغدغه خاطر پیشرفت خواهد کرد زیرا زحمت اصلی را شخص یا اشخاص دیگری قبل از شما کشیده اند و شما جز حرف زدن زحمت دیگری نخواهید داشت.  لذا مهمترین ابزار مورد نیاز در این شغل جدید "زبان" است که هر آدم عادی آنرا دارد بشرط آنکه آنرا کمی تمرین دهید.  اگر خود موفق نشدید، تمرین را باید زیر نظر کسانی که کهنه کارند ادامه دهید.  بعلاوه، آنها بشما یاد خواهند داد چگونه ظاهری با طمأنینه اتخاذ کرده و داستانهای خود را در لباسی عامه پسند ارائه دهید.  بعد مدتی که کار و بار شما حسابی رونق گرفت، تازه زمان استراحت و بهره برداری از نعمات آن است. اما ممکنست مشکلی جدید بروز کند.  دکان های دیگری که پیش از شما بوده یا بعداً آمده اند، آنها نیز بیکار ننشسته و متاع خود را تبلیغ کرده ممکنست پیروان شما را وسوسه کنند تا از شما بریده به آنها بپیوندند.  در اینجا باید فکرتان را بکار اندازید، از عالم غیب مدد گرفته و به این ناسپاسان حالی کنید که ترک این بهترین دین که با زحمت فراوان تدارک شده روا نیست و عالم ملکوت از عهد شکنان بیزار و مجازات سنگینی در انتظارشان خواهد بود.  لذا برای بیمه عمر دین خود، واژه "ارتداد" را پیش خواهید انداخت برای آنهائی که مرتد شده و از دینی که یکبار قبول کرده اند اینک اظهار پشیمانی میکنند.  برای سایرینی که مرتد نشده ولی در کار شما اخلال کرده دست از فضولی در کار آسمانها بر نمیدارند واژه های "محاربه با خدا" و "افساد فی الارض" یعنی فساد روی زمین را ابداع خواهید کرد، منتها چون در این زمانه همه میدانند زمین مرکز جهان نیست بهتر است واژگان مدرن تری چون "فساد در منظومه" یا "فساد در راه شیری" و امثال آنرا نیز اضافه کنید تا دست شما بازتر باشد.  به اینجا که میرسد، دیگر کار از دست شما هم خارج است و این پیروان متعصب شما هستند که چه بخواهید و چه نخواهید شغلی را که آغاز کردید بسا بهتر از شما ادامه داده و اخلاف شما را هم از آن برخوردار سازند. 

    با اینکه محور اصلی کار شما زبان است و بشارت و اِنذار، اما این کافی نیست زیرا حرف و سخن بزودی فراموش میشود.   پس لازمست برای استمرار بنائی که پی افکنده اید اجرای یک سلسله آداب و اعمال را نیز در دستور کار قرار داده تا بلکه مکمل و مؤید سخنان شما باشد.  از یاد نبریم آنچه مردم دوست دارند و آنها را سرگرم نگاه خواهد داشت احکام عملی میباشد بویژه اگر بدان خصلت آسمانی هم داده و بصورت عادت درآید.  متشابهاً در مورد آداب عملی نیز لزومی ندارد که بامعنا بوده و منطقی پشت آنها باشد مثل اینکه با کدام پا از خانه خارج شوید، چه  حیواناتی را بکشید و بخورید، با کدام دست غذا بخورید و چه ذکر کنید، موقع استراحت در چه راستائی بخوابید و کدام پا را روی کدام پا بیاندازید و امثال آن.  البته مریدان خود میدانند که چگونه برای هرچیزی توجیهی یافته و هر امر موهومی را چنان مهم جلوه دهند توگوئی علت پیدایش جهان بخاطر آن بوده است.  مردم اگر به چیزی علاقه پیدا کنند چه حرف های تکراری و داستانهای بی سر و ته باشد و چه آداب مهمل و بسا خطرناک، خود کتابها در توجیه و تأیید آن مینویسند که شما که مؤسس آن بوده اید به عقلتان هم نرسد.

    همانطور که هیچ متاعی بدون آگهی و تبلیغات فروش نمیرود، بازار دین نیز مستثنی نیست.  آگهی همان آگاهی دادن است که بار مثبت دارد و حاوی واقعیات درباره متاع است.  اما تبلیغات، در عمل جنبه منفی داشته و حاوی اغراق یا اخبار نادرست است برای پیشبرد چیزی که حقیقت ندارد.  در این مورد خاص، تبلیغات آنهم بصورت مستمر از ابزارهای اصلی پیشرفت بازار شماست و جا دارد بخشی از درآمدها بدان اختصاص یابد.  تبلیغات بقدری مؤثر است که میتوان موش را رنگ کرده بجای شیر عرضه کرد و اگر مداومت داشته باشد، عاقل ترین افراد را هم مجاب خواهد کرد.  بویژه اگر برای موضوعاتی که قبول آن دشوار باشد صفت "مقدس" بدانها بخشیده و ذهن عامه را برای پذیرش هرچیزی آماده ساخت.

خلاصه آنکه، در اینجا به همان نتیجه ای میرسیم که حاجی سیاح و دوستانش 150 سال پیش به آن رسیده بودند و آن اینکه پرسود ترین شغل و پردرآمد ترین و در عین حال راحت ترین و بی خطر ترین تجارت که مورد عزت و احترام همه نیز باشد چیزی نیست جز شغل دین.  متأسفانه نام دین نیز همچون بسیاری موضوعات از محتوا خالی شده و زیر نام آن هر سودائی میسر است.  در اصل اگر نظر به محتوا داشته باشیم و نه نام، دین قرار است مجموعه مختصری از اصولی کلی باشد که فرد یا جامعه برای خود در پیش گرفته و بهروزی خود و جامعه را در پیروی از آن بداند.  لذا حاصل آن باید بهتر شدن کیفیت زندگی هرروز نسبت به روز پیشین باشد و اگر جز این باشد در اصالت و حقانیت آن باید تردید کرد.  اما آتچه امروز به نام دین و در پوشش آن عمل میشود در اصل تجارتی پر سود است برای ارباب دیانت درعین در فقر و عقب نگاهداشتن توده که در بیخبری و جهل باشند تا آن سود حاصل گردد.  بویژه که دو عنصر شیخ و شحنه امروز یکی شده و فساد هردو از آستینی واحد بیرون آمده است.  نتیجه نهائی سوء استفاده از نام دین، همانست که امروز به رأی العین دیده میشود که جز جنایت عریان و تبهکاری و تخریب و دزدی و فساد گسترده در همه ابعاد نیست.  طنز تلخ نظام های مخفی پشت نام دین، همانا تعمیق آموزه های دوران زمین مرکزی با اتکا به ابزارهای عصر اتم و مکانیک کوانتوم است.  اما کیست که نداند دعوا فقط برسر دو چیز است؛ قدرت و ثروت. 

بعدالتحریر:  دوستی که پیش نویس اولیه این نوشته را دیده و خوانده بود نقدی بر آن داشت که مضمون آن بقرار زیر است:

    آنچه در باب آداب و رسوم گفته شد، ممکنست تصویری منفی در اختیار گذارد حال آنکه آداب و رسومی که  بی آزار باشد، حتی اگر فاقد معنا و مفهوم هم باشد ممکنست برای همبستگی جامعه مفید باشد.  چه بسا این قبیل سنت ها باعث دلبستگی بیشتر به میهن و ترویج فضیلت ها باشد و همه را نباید با یک چوب راند.

    اما در باب "ارتداد" باید گفت که این اصطلاح متعلق به دورانی است که هیچ تناسبی با عصر ما ندارد.  امروزه سازندگان اجناس، کالای خود را با قید ضمانت کیفیت عرضه میکنند که احیاناً بهر دلیلی خریدار خوشنود نباشد آنرا پس داده پول خود را دریافت کند.  حال چطور است که خداوند که طبق تعریف، سازنده کائنات با این عظمت میباشد به متاع خود، یعنی دین الهی، اطمینانی نداشته باشد که اگر کسی پشیمان شد آنرا پس نگیرد؟  نه تنها پس نگیرد بلکه باتهام ارتداد خون او را هم بریزد!  و حتی باین هم قانع نشده بعد مرگ او را تا ابدالآباد در آتش بسوزاند!  آیا شک برانگیز نیست؟  چه کسی آنرا باور میکند؟

   همین بحث عیناً در باب "محاربه با خدا" صادق است.  اینکه کسی با آفریدگار کیهان بجنگد مثل اینست که در مقیاسی کوچکتر با کوه بجنگد.  آیا آنها که این اصطلاح را پیش انداختند دیوانه بودند؟  خیر، آنها در زمانه ای بودند که خدا مانند پادشاهی بر فراز ابرها در حالی که خدمتکاران و کرّوبیان اطرافش پرسه میزدند تماشاگر رعایای خود روی زمین بود.  این اصطلاحات با این تصورات وضع شد.  بعدها که اطلاعات بیشتر شد جنگ با نایب خدا و امثال مترادفات آن مطرح شد که در حقیقت همه برای ارعاب مخالفان و تحکیم موقعیت ارباب دین وضع شد.  همچنین است "فساد در زمین" که اگر نیک نگریسته شود مفسدین واقعی همانها هستند که این عناوین را برای حذف بیگناهان ابداع کرده بکار گرفته و میگیرند.  قوانین مدنی امروزی جائی برای این سوء استفاده ها نمیگذارد و به این عناوین نیازی ندارد.

   در انتها ذکر موضوعی مهم لازم میآید.  بنا بر اساطیر کهن ایرانی، اهریمن همواره با اهورامزدا در نبرد بوده منتظر فرصت است بر او غلبه کند که گاهی میکند!  متشابهاً همین معنا در ادیان ابراهیمی مندرج است که شیطان همواره در صدد فریب آدمیان است و هیچ فرصتی را از دست نمیدهد.  آیا باورمندان به این چارچوب فکری، انتظار ندارند که اکنون همین اتفاق در عمل رخ داده باشد و شیطان رجیم بر بخشی از آدمیان مسلط و در صدد تسلط بر باقی جهان باشد؟  طبق این برداشت، شیطان قطعاً بیکار ننشسته و از هر فرصتی برای حکومت بر فرزندان آدم سود خواهد برد.  ساده لوحانه است اگر تصور شود او برای مقاصد خویش با شکل زشت واقعی و با دو شاخ بزرگ بر سر ظاهر شود.  طبعاً او برای فریب، در شمایلی ظاهر میشود که مورد علاقه و پذیرش مؤمنین باشد یعنی مثلاً پیری نورانی با ریشی مرتب و تظاهراتی که از یک عارف انتظار میرود.  ضمن اینکه شیطان، نه بخاطر قیافه اش، که گهگاه تغییر میدهد، بلکه بخاطر خباثت ذاتی و اعمال خلاف و دروغ و نیرنگ است که شیطان است.  از باورمندان باید پرسید چرا فکر نمیکنید که این سناریو امروز پیاده شده و در حال اجراست؟!  اگر چنین است، آیا ممکنست ورق برگشته نور بر تاریکی غلبه کند؟

  • مرتضی قریب
۲۹
شهریور

مهمترین اختراع بشر

   گاهی برخی پدیده ها برای ما آنقدر پیش پا افتاده است که به اهمیت آن فکر نمیکنیم.  اصولاً غرق شدن در روزمره این خطر را بدنبال دارد که راجع به چیزهائی که میبینیم آنگونه که باید و شاید توجه نمیکنیم و اغلب آنها را بدیهی می انگاریم.  یکی از این بدیهیات موضوع "زبان" یا محاوره است.  بنظر میرسد که مهمترین یا دستکم یکی از مهمترین اختراعات یا ابداعات بشری همین باشد.  زبان یکی از راه هائی است که بشر افکار و خواسته ها و امیال خود را به همنوع خود انتقال میدهد.  اشکال ابتدائی تر آن بین حیوانات نیز برقرار است ولی یگانه راه ارتباطی نیست.  چه بسا برخی با ایما و اشاره و بدون باز کردن دهان ارتباط برقرار میکنند و برخی پرندگان با نوک زدن و تماس بدنی یا امثال آن منظور خود را منتقل میکنند.  اما در هر حال ارتباط صوتی شایع ترین نوع ارتباط بین حیوانات و البته انسان است.  اینکه چگونه انسان با تولید آواهای مختلف توانسته یک خط ارتباطی با همنوع خود برقرار کند واقعاً شگفت انگیز و قابل تأمل است.  برای آنان که موضوع بدیهی مینماید باید عرض کرد که از لحاظ نظری بستر های دیگر نیز همواره موجود بوده و علی الاصول قابل بهره برداری بوده است.  مثلاً ارتباط بصری از طریق تکان دادن دستها یا اجزای صورت بهمان اندازه میتوانست و میتواند مؤثر باشد.  امروزه برای آنان که مشکلات شنوائی یا آوائی دارند ارتباط بصری کماکان همین کار را میکند.  سالهاست که برای این دسته از ناتوانی های جسمی یک قرارداد عمومی وضع شده و برای آنها بصورت یک زبان بین المللی کاربرد دارد و از این مزیت هم برخوردار است که برخلاف "زبان" در همه کشورها به یکسان قابل فهم است.  البته برای زبان نیز چنین قراردادی بین المللی امکانپذیر است و در گذشته ها تحت نام  "اسپرانتو" ابداع شده بود.  اساس این زبان قراردادی بر بنیان زبان لاتین و لذا دارای بیشترین فایده برای گویندگان زبانهای لاتینی بوده است.  

    با اینکه برد علائم نوری بیشتر از آوای صوتی است (فارغ از سرعت نور که بیشتر از سرعت صوت است)، معهذا در فرآیند تحول پستانداران، ارتباطات صوتی جایگاه ویژه ای یافته است.  اتفاقاً بشر تا قبل از دوران ارتباطات جدید، به این موضوع واقف بوده و در بحبوحه جنگ ها و بحران ها برای انتقال پیام از راه دور از علائم بصری مثل ایجاد دود روی تپه ها استفاده میکرده است.  ولی بهر حال هنوز این سوأل باقیست که چرا در میان انواع ارتباطات، ارتباط آوائی جایگاه نخست را یافته است.  شاید یکی از دلائل آن، تکامل تارهای صوتی بسیار پیشتر از آزاد شدن دستها در اجداد ماقبل تاریخ ما باشد.  برای ارتباطات بصری استفاده از دستها بسیار مؤثرتر از اجزای صورت است، زیرا از مسافت های دور بهتر دیده و درک میشود.  دلیل دیگر شاید در نحوه انتشار این دو پدیده فیزیکی است.  نور به خط مستقیم سیر میکند در حالیکه صوت از منیع خود در همه جهات منتشر میشود.  منظور اینست که برای دیدن علامت نوری، شما باید روبروی ناشر آن باشید تا دو چشم شما که در یکطرف بدن است آنرا دریافت کند.  این در حالیست که برای شنیدن یک علامت صوتی، گوش های شما آنرا از هرطرف که فرستاده شده باشد دریافت و درک میکند.  احتمال دارد در فرایند تکاملی جانوران این نوعی مزیت محسوب میشده که جانور از خطرات پشت سر نیز بسرعت آگاه میشده است.  لذا شاید این موارد همه دست در دست هم باعث برتری و تفوق سامانه گفتاری در ارتباط میان آنها شده باشد.  

   اما از آنجا که تکامل راه خود را رفته و به حرف کسی گوش نمی سپارد، چه بسا در آینده های دور و در پس قرون و اعصار، نوع دیگری از ارتباطات شکل بگیرد که ماوراء هرگونه گمانه زنی باشد.  بعید نیست با پدیدار شدن تکنولوژی های جدید ارتباطی، زبان محاوره ای کم کم رو به افول گذاشته و روش مؤثرتر دیگری، که نمیدانیم چیست، جایگزین آن گردد.  تکامل منحصر به گذشته های دور نیست بلکه همواره در جریان بوده و اثرات آن تدریجاً در  طی زمانهای طولانی آشکار میشود.  امروزه شاهدیم که چگونه تلویزیون و سایر وسایل ارتباطی مدرن کم کم جایگزین محاوره سنتی بین والدین و کودکان شده و گاهی نیز منجر به بروز اختلالاتی میگردد.  اینکه این روند خوبست یا بد جای بحث بسیار دارد.

  • مرتضی قریب