فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کردار نیک» ثبت شده است

۲۷
دی

برخی شُبهات

    زمانه چنان شده که نه تنها قاموس لغات بهم ریخته بار معنائی کلمات دگرگونه شده بلکه آموزه ها نیز قلب شده و با ایجاد شُبهات چیزی که برجا باید باشد استوار نمانده.  در زیر به ذکر چند نمونه اشاره میشود.

اصولگرا: در حالیکه بار معنائی اخلاقی دارد ولی امروزه رسم است به کسانی اطلاق شود که تابع هیچ اصول اخلاقی نیستند.  اصولگرای واقعی اوست که پایبند اخلاق، منطق، و اصول علمی باشد که در شرایط حاضر بهای آنرا با برچسب خوردن تحت عناوینی مثل "دشمن" یا "جاسوس" میپردازد.

عمود خیمه: بمعنای چوبی است که دکل مرکزی نگاهداری خیمه باشد.  کاربرد آن متعلق به دوران قدیم است.  منتها مرتب در بحث های سیاسی استفاده میشود که حاکی از نکته ای مهم و اساسی است.  این نکته که زندگی ما هنوز متکی به نحوه زندگی هزار و چند صد سال پیش در بیابان های عربستان است.  چیزی که عربستان خود امروز از آن دست برداشته است!

روحانیت: این نیز حاکی از شغلی است که ادعای ارتباط با روح دارد.  که در واقع، اصطلاحی جدید است جایگزین شیخ، آخوند، و مُلا که از پایان دوره قاجار رایج شده است.  اما در عمل به تنها چیزی که میپردازد مادّیات است که مادّه و دنیای مادّی در تقابل با "روح" و روحانیات است!  به صاحبان این شغل، "عُلما" یعنی صاحبان "علم" هم خطاب میشود.

نه شرقی نه غربی: با اینکه شعار مزبور اساس سیاست جمهوری اسلامی میباشد اما امروز مصلحت چنین ایجاب کرده فوراً نزد برادر شرقی رفته قرارداد جامع 20 ساله امضاء شود که حتی مجلس خودی نیز در جریان آن نیست!  راستی چه شد آن مجلس مشروطه اواخر قاجار که علیرغم همه بی سروسامانی، مانع از پاگرفتن قرارداد ننگین 1919 وثوق الدوله شد؟!

فیلتر: نه تنها در معنای سخت افزاری برای دسترسی به اطلاعات "فیلتر" گذاشته اند، بلکه در معنای نرم افزاری نیز فیلتر نصب کرده اند.  چشم و گوش یگانه راه ارتباطی ما برای کسب خبر از دنیای پیرامونی میباشد.  یک راه برای ایجاد اختلال در این کانال ارتباطی، ترویج اطلاعات غلط است.  اما روش اساسی تر و با دوام تر نصب فیلتر نرم افزاری در پیش چشم و گوش است که آنچه را وارد میشود دچار اعوجاج کند.  طایفه ای از ارباب دیانت مدتهاست بدین فن آوری دست یافته اند.

نیک و بد: جای خیر و شرّ با هم عوض شده بطوریکه او را که خیریه ای با کمکهای مردمی دایر و به ضعفا یاری میرساند، دستگیر و مؤسسه او را که اتفاقاً نام ائمه را داشت تعطیل کردند.  یکی دیگر را که به درماندگان و آوارگان از جنگ های نیابتی کمک کرده زخم ها را التیام میداد، دستگیر و به اعدام محکوم کرده اند.  بجای اینکه به امثال این افراد مدال داده از آنها تقدیر شود، آنها را محکوم کرده در عوض، مدال را به او که هواپیمای مسافری ساقط میکند میدهند. 

توجیه: در آتشسوزی گسترده لس آنجلس، برخی مقامات اظهار خشنودی کرده آنرا بحساب انتقام الهی گذاشتند.  اما دو روز بعد که خوابگاه دانشگاه اصفهان دچار آتش شد، با سلب مسئولیت از خود میگویند امریست طبیعی که همه جا رخ می دهد. 

شکست و پیروزی: رسم است شکست خود را پیروزی و پیروزی دیگران را شکست قلمداد کرده متشابهاً کارهای شرّ خود را خیر جلوه دهند.  اگر نتایج منفی کارهای این چهار دهه اخیر در نظر گرفته و مانند تکه های پازل کنار هم چیده شود، هر ناظر بیطرفی را ناچار خواهد ساخت که احتمال اینکه همه کارها در همه حوزه ها تصادفاً معیوب از کار در آمده باشد را بسیار ضعیف و در حد صفر بداند.  پس قطعاً باید اراده ای کلی وجود داشته باشد که برخلاف خواست و نظر عموم بخواهد سرزمینی سوخته تحویل آیندگان دهد.  این اراده مافوق همه اراده ها چیست؟  شاید اگر به سبک رایج در گفتمان متدین ها بیان شود، فقط اراده ابلیس است که جز ویرانی هدفی ندارد.  طبعاً او با شاخ و دُم بر تخت نخواهد نشست بلکه در هیئتی ظاهر خواهد شد که احترام عامه را جلب کرده باشد.  یعنی در شمایل مقدسین با ظاهری محترمانه و گفتاری فریبنده و گیرا.

خلاصه آنکه، علاوه بر مادّیات و بحران معیشت، اخلاقیات نیز دچار بحرانی بمراتب شدیدتر است.  مفسدین و متجاوزین به حقوق مردم پاداش میگیرند حال آنکه نیکان، اگر دربند نشده باشند، محکوم به انزوا و تبعید هستند.  با ذکر همین چند نمونه سوأل میشود چگونه ممکن است شبهات توانسته باشد چنین حجم عظیمی از ویرانی را سبب شده باشد که هر انسان متعارفی راهم متعجب و هم متأثر و متألم سازد؟  براستی خشت اول چه بوده که شاعر نالان گفته: خشت اول چون نهد معمار کج.. .

  • مرتضی قریب
۳۰
مرداد

شورای ملل مُتحد

    با بروز هر مشکلی در جامعه، طبیعتاً افراد آن در صدد چاره برای رفع آن بر میآیند.  خواه این جامعه یک قبیله کوچک باشد خواه یک کشور بزرگ.  در جوامع نوین، نمایندگان منتخب مردم بصورت سلسله مراتب پست های اجرائی را تصدی کرده تا امورات مردم به بهترین وجه سامان گیرد.  منتها در نظام های دیکتاتوری، این منتخبین شخص دیکتاتوراند که امور را انحصاراً در دست گرفته کار را چنان پیش میبرند که گوئی تنها وظیفه نظام منحصر است به حفظ و بقای خودش.  بحران حاصل از آن نه تنها گریبان مردم همان سرزمین را میگیرد بلکه به غده ای سرطانی برای بخطر انداختن دیگر اعضای جامعه جهانی تبدیل میشود.  چه باید کرد؟

    حدود یک قرن پیش برای رفع تخاصمات بین المللی جامعه ای با نام "سازمان ملل متحد" تأسیس و با اقبال جهانی روبرو شد.  نمایندگان کشورهای عضو بصورت دائمی با حضور خود در این سازمان از شکل گیری بحران هائی که به جنگ منتهی میشود پیشگیری میکنند.  بعلاوه، از بروز اختلافاتی که ممکنست نطفه مناقشات بعدی باشد پیشاپیش جلوگیری کرده سعی در ختم صلح آمیز آن دارند.  نیت اصلی پشت ایجاد چنین سازمانی نیت خیر بوده و فرض بر این بوده که دولتها نماینده ملت های خود بوده و نمایندگان حاضر در سازمان ملل نیز، صدای واقعی مردم خوداند.  اما آیا واقعاً چنین است؟

    طبعاً اگر هم چنین نبوده چاره دیگری جز این در شرایط آنروزگار نبوده است.  کشورهای توسعه یافته و دموکراتیک در پاسخ شبهه مطرح شده طبعاً خواهند گفت که نمایندگان آنها در سازمان ملل واقعاً نماینده ملت اند همانگونه که اعضای حکومت در داخل کشور نیز با رأی مردم بصورت شفاف انتخاب میشوند.  پس نکته کجاست؟  نکته اینجاست که در بیش از نیمی از کشورهای جهان شیوه دموکراتیک رعایت نشده و لذا نمایندگان آنها در سازمان ملل لزوماً ملت خود را نمایندگی نمیکنند!  شاید از منظر سرزمینی، بسیار بیش از نیمی از کره زمین در اختیار حکومت های خودکامه باشد که با درجات متفاوت از شدت و ضعفِ استبداد حکمرانی میکنند. 

    کشوری را در نظر گیرید زیر سیطره سیستمی خودکامه با شدید ترین درجات استبداد باشد.  حکومتی که با مردم خود دشمن بوده و هر سوألی را با سرکوب پاسخ داده با کوچکترین بهانه آنها را از زندگی ساقط و ثروت آنها را تصرف و حتی مزارشان را تخریب کند. ثروت کشور را به هزینه ویرانی آب و خاک و منابع طبیعی بیغما برده، در یک کلام آینده آن سرزمین را نابود سازد.  لذا چنین مردمی نه صدائی در داخل دارند، و نه در خارج در سازمان ملل شکایتش شنیده میشود.  چرا که نماینده مستقر در سازمان ملل که طبق تعریف باید نماینده ملت خود باشد جز مهره ای از همان نظام جهنمی نیست.  در چنین شرایطی بکجا باید پناه برد؟

    در چنین شرایطی هرچه پند و اندرز بوده به درب بسته خورده بطوریکه همه متفق القولند که سخنرانی بس است.  تجربه نشان داده که ایدئولوژی هرچند هم در ابتدای کارش آرمانگرا باشد، بمرور زمان تبدیل به فرقه ای متحجر میشود که تنها دغدغه اش بقای خودش است بهر قیمت ممکن.  در چنین وضعیتی حرف و سخن جایگاهی ندارد و کار از گفتار و پند و اندرز گذشته بقول قدما: دوصد گفته چو نیم کردار نیست.  پس چاره ای نیست جز آنکه آستین ها را بالا زده کرداری در عمل انجام داد.  شما بهترین سخنران هم که باشید، بزرگترین علامه دهر هم که باشید تکنفره نمیتوان کاری را از پیش برد.  پس چه باید کرد؟

    تجربه تاریخی نشان داده که در بهترین حالت با وجود نیات خیری که سازمان ملل از خود نشان داده نسبت به انرژی ای که صرف شده اثر چندانی نداشته است.  مثلاً انواع کمک های مالی و غذائی که طی سالها برای آفریقا فرستاده شده است چه سودی داشته است؟  جز آنکه عمدتاً راهی جیب های گشاد خودکامگان مستقر در آنجا شده و بحران خشکسالی، قحطی، کمبود آب، فقدان بهداشت، کماکان بد و بدتر شده.  از همه مهمتر، تنش های سیاسی نه بهتر بلکه مدام بدتر شده و قانون نتوانسته جای خود را پیدا کند.  لذا بنظر میرسد باید کم کم از سازمان ملل قطع امید کرده و در عوض، در کنار سایر راه حل هائی که عُقلا بفکرشان میرسد، راهکار اساسی ذیل را مد نظر قرار داده برای استقرار آن کوششی بین المللی آغاز شود.

   پیشنهاد میشود ضمن احترام به چارچوب فعلی سازمان ملل، سازمان ملل متحد واقعی شکل گیرد و مستقل از آن در سطح بین المللی وظیفه خود را انجام دهد؛ وظیفه ای که تاکنون از عهده سازمان ملل فعلی ساخته نبوده است.  کدام وظیفه؟  اعزام یک نماینده از سوی ملت ها، و نه دولت ها، به تشکیلات جدید برای بازتاب صدای واقعی ملت ها و ترتیب اثر به خواسته های آنان.  ممکن است کشورهای توسعه یافته ادعا کنند نماینده فعلی در سازمان ملل همان نقش را دارست.  چه بهتر، منتها استبعادی ندارد که مستقلاً شخصیت دیگری هم در این تشکیلات جدید حاضر شده چه بسا همان افکار را نمایندگی کند.  اما کاربرد اصلی این نهاد جدید برای حکومتهای استبداد زده ای است که گاه ملتی را بدون سروصدا نابود میکنند.  کارکرد اصلی چنین نهادی برای انعکاس صدای فروخورده ملت های تحت ستم است.  برای آنکه نام و برنامه آن با سازمان ملل خِلط نشود بهتر است نام "شورای ملل متحد" یا چیزی مشابه برای آن انتخاب شود که ما از این پس آنرا با "شورا" یاد میکنیم.

    اگر وجود شورا لازم و نافع است چرا در ابتدای شکل گیری سازمان ملل این ایده محقق نشد؟  اصلاً فلسفه وجودی آن چیست؟  باید یادآور شد هر زمانه ای اقتضائات خود را دارد.  امروزه سامانه فضای مجازی و ارتباطات همگانی چنان است که ارتباط بین آحاد مردم در سراسر زمین را میسر ساخته است، چیزی که صد سال پیش تصورش هم نمیرفت.  لذا باتکای فن آوری روز میتوان امیدوار بود که افکار واقعی جوامع بدرستی و بدون واسطه بازتاب داده شود و رسماً در شورائی متشکل از نمایندگان ملت ها به بحث و شور گذاشته شود.  چه حاصلی دارد؟  در درجه اول، میتواند روی سازمان ملل فعلی و تصمیمات آن اثرگذار باشد.  مهمتر از همه سخت تر کردن کار برای دول غربی خواهد بود که برای استمرار منافع خود حاضرند چشم بر فساد حکومت های مستبد ببندند.  بعلاوه، در صورتی که به صدای آن توجه نشود تمهیداتی مثل بایکوت کردن تجارت و معامله مردم دنیا با فلان حکومت متجاوز میتواند در دستور کارش قرار گیرد. 

    شورا چگونه ایجاد شود؟  بنظر میرسد کاریست که باید توسط حقوقدانان و وکلا آغاز و بتدریج با همیاری دیگر متخصصین بر بنیاد مستحکمی قوام گیرد.  بعلاوه برای بیشترین اثرگذاری لازم باشد که از همان ابتدا در سطحی بین المللی پا گرفته و طی فراخوانی عمومی نظر موافق جهانی را جلب کند.  حقیقت آنست که در دنیای حاضر فعالیت های تکنفره، هر قدر هم عالی باشد، جواب نمیدهد.  فقط در سایه کار گروهی و منطقی عده ای با نیات خیر است که میتوان به اثر بخشی نتایج امیدوار بود.  نمایندگان منتخب مردم هر کشوری میتواند با توجه به سازوکارهای موجود در فضای مجازی انتخاب شده و نهایتاً شورا موجودیت خود را علنی ساخته بر نظام تصمیم گیری بین الملل اثرگذار شود.  شاید بدین گونه تمام تظلمات پراکنده ای که گوشه و کنار دنیا طلوع و بی نتیجه غروب میکند بتواند در داخل چنین سامانه ای کانالیزه شده مؤثرتر از پیش واقع شود.

    خوشبختانه حرکت عمومی جهان به سمت و سوئی میرود که بیش از پیش نقش بالقوه مردم در اثر گذاری بر دولت ها بیشتر شده چه بسا روزی فرارسد که بوروکراسی سنتی کوچک شده نقش مستقیم مردم در تصمیمات مهم کشوری بارزتر گردد.  فن آوری هم اکنون چنین امکاناتی را اجازه داده و بر کنشگران سیاسی و اندیشمندان است که بهترین بهره برداری ممکن از امکانات موجود را تدارک بینند.  افزایش بی رویه جمعیت جهان و سیل آوارگان، فشار بر منابع ثابت و در حال مرگ کره زمین، سوراخ اوزون، گازهای گلخانه ای، تغییرات اقلیمی، خشکی دریاچه های طبیعی ناشی از سوء مصرف و فشار فزاینده جمعیت، فرسایش خاک، جنگل زدائی، و هزاران مصیبت دیگر که بر شدت آن مرتباً افزوده میشود چاره دیگری بر پیش پای دلواپسان نمیگذارد الّا صدای خود را که فی الواقع صدای مردم است بگوش سایر دردمندان رسانده بلکه در قالب این شورا بطور نظام مند از وخامت هرچه بیشتر اوضاع چه در سطح ملی و چه در سطح جهانی جلوگیری کنند.

خلاصه اینکه، هر سیستمی مختصات خاص خود را دارد و از یک موتور بُخار نمیتوان موتور احتراق داخلی را انتظار داشت.  متشابهاً نظامی بشدت تبهکار قابل تبدیل به نظامی درستکار نخواهد بود و سخنرانی و پند و اندرز اثری نخواهد داشت.  بعنوان حرکتی مدنی، کمترین کاری که میتوان انتظار داشت برپائی شورائی از نمایندگان واقعی ملت هاست که متحداً در تشکیلاتی بهمین نام با بازنگری در قواعد بازی آنرا بنفع خود تغییر دهند.  که اگر بدرستی پا گیرد، باطل السحر نظام های اهریمنی خواهد بود.  طبعاً این مهم، نیازمند حرکتی حساب شده و هوشمندانه است.

  • مرتضی قریب
۲۶
فروردين

آموزش عمومی

   در پایان مطلب پیشین اشاره شد که اکسیر اعظم برای کلیه مشکلات رایج و جاری ما همانا "آموزش عمومی" است.  ممکنست کمی تعجب آور باشد و شاید بگوئید که مدتهاست که سیستم آموزش عمومی ما از دبستان تا دانشگاه برقرار است و هرساله نخبگان و المپیادی ها از همین سیستم بیرون میآیند.  پاسخ اینست.  نکته اول اینکه یک معیار برای قضاوت درست، همواره میانگین هاست.  انگشت شمار نخبگان مهم نیست، سطح بالای درک در متوسط جامعه مهم است.  نکته دوم اینکه منظور از آموزش، فقط دانستن تکنولوژی های دست چندم نیست بلکه درک عمیق از موقعیت ما در محیط خود و مسیر بهینه در نیل به سعادت است.  

   اغلب میگویند بیان چند باره این مسائل و کاستی ها برای همه روشن است و چیزی که کم است و مورد درخواست همه، ارائه راه حل است.  نخست اینکه راه حل در گفتارها مستتر است.همان تکنیکی که لقمان حکیم بدان عمل کرد.  ضمن اینکه وبلاگی که دوتا و نصفی خواننده و دنبال کننده بیشتر ندارد چه راه حلی میتواند ارائه کند و به چه کار خواهد آمد.  حتی آن اندک خواننده ها هم حاضر نیستند بازخوردی دهند یا حتی حرف درشتی بزنند که دستکم وبلاگ نویس دلش خوش باشد که توجهی هست.  در هر حال با شیخ اجل هم نظریم که: گرچه دانی که نشنوند بگوی، هرچه دانی زنیکخواهی و پند.  در جواب این پرسش که چگونه و با چه ابزاری نیل به حل مسائل میسر است؟  میگوئیم آموزش عمومی!  یعنی آموزش درست از مهد کودک تا دانشگاه و بالاتر.  این آموزش در سطح ملی فقط از دست دولت ساخته است و فضای مجازی را یارای رقابت نیست که در شرایط احتقان سیاسی هر کمکی کند بصورت پراکنده و نامنسجم خواهد بود.  این در حالیست که در شرایط حاضر، هدف اصلی سیستم آموزش رسمی ما، ترویج همانست که در فیلم مشهور "فارنهایت 451" شاهد بوده ایم.   پس تکلیف چیست؟

   اما اگر قرار بر این باشد که آموزش عمومی از آحاد جامعه، فیلسوف و علّامه دهر ساخته و آنگاه دست بکار اصلاح امور زنند، دستکم ممکنست هزار سالی این فرایند به درازا کشد.   دوستی از آن سو اشاره میکند که: زعمل کار برآید به سخندانی نیست!   درست است و اشاره ایشان ناظر بر اصالت عمل است.  در اینجا منظور از عمل، عمل بر مبنای آخرین یافته هاست.  یعنی اگر برای رهایی از نکبت باید کاری شود، آن کار باید هم اکنون انجام شود و نه حواله دادن به بعد از آموزش ایده آل!  نگاه کنیم به دنیای واقعی و آنچه در اطرافمان میگذرد.  اولین اتوموبیل ها که ساخته شد براساس درشکه رایج بود و موتوری روی آن سوار شد.  کم کم جنبه های مختلف این نمونه های اولیه متکامل تر شده تا به ماشین های امروزی رسید.  اما اگر مقرر بود که آموزش و تحقیق بقدر کافی پیشرفت کند تا اولین اتوموبیلی که ساخته میشود مرسدس بنز امروزی از آب درآید، طبعاً هرگز اتوموبیلی ساخته نمیشد.  تمام امور دنیا بر مبنای این اصل است: "عمل بر مبنای آخرین یافته ها". 

   ما هرگز از علم آینده و آنچه در آینده بوقوع خواهد پیوست اطلاع دقیق نخواهیم داشت.  گو اینکه برمبنای برون یابی گمانه زنی هائی از سیر حوادث میسر است، اما اینکه وضع علم در آینده چطور خواهد بود آنرا نمیدانیم.  اما از گذشته ها کم و بیش مستحضریم و میتوان گزاره های کهن را بر مبنای یافته های امروز تعبیر و تفسیر و حتی حک و اصلاح کرد.  مثلاً دستور اخلاقی بسیار مشهور و محترم نیاکان ما حاکی از "گفتار نیک، پندار نیک، کردار نیک" با اتکا بر دانش روز و اهمیت عمل میتوان خلاصه کرده و فقط گفت: "کردار نیک".  زیرا گفتار خود نوعی کردار (عمل) است و گاهی عمل خود بیانگر گفتار است.  تا آنجا که نوشته اند "دوصد گفته چو نیم کردار نیست"، که کنایه از اهمیت کردار دارد.  از سوی دیگر عمل انسان خود نشانه ذهنیت (پندار) اوست و کار نیک معلول نیت (پندار) نیک است و با پندار بد، عمل شایسته حاصل نمیشود.  این نکته از آن رو گفتیم که هم تأکیدی بر اصالت عمل (تجربه) کرده باشیم و هم توجه خواننده را جلب کنیم در جهت نقد ذهنیت های گذشته.  منشاء اصلی مشکلات جامعه امروز ما، برخاسته از ذهنیت های بیمار طی قرون متمادی است.  تا خودمان را نقد نکنیم امور ما راست نمیآید.  و خودِ ما چیزی نیست جز ذهنیت ما.  تنها و شاید بهترین ابزار برای درست کردن ذهنیت ها آموزش عمومی است.

   مسأله اینجا بصورت مرغ و تخمرغ درآمده است.  برای اینکه ذهنیت های خسته و فرسوده درمان یابد و ذهنیت های درست جایگزین شود، لازمست آموزش عمومی در اختیار باشد.  برای در دست داشتن سیستم آموزشی چاره ای نیست جز اینکه سیستم سیاسی در اختیار باشد.  و برای اینکه سیستم سیاسی در دست باشد، لازمست ابتدا ذهنیت اکثریت جامعه همفکر و همراستا با عقاید درست باشد تا قادر به کسب قدرت سیاسی باشند.  و در اینجا به اول خط میرسیم یعنی وجود ذهنیت های سالم نیازمند آموزش عمومی سالم است و قس علیهذا.  برون رفت از این دور تسلسل، همراهی و همگامی اندیشه و عمل را با هم میطلبد.  لذا تکرار این واقعیت که مرتب بر اهمیت آموزش انگشت گذاشته ایم مانعی برای ضرورت و دخالت عمل نیست.  هرجا و هر وقت که اقتضا کند یک کدام باید ورود کند.  نیک که بنگریم، دنیا بهمین شیوه پیش رفته است.

   امروز اداره جامعه در دستان طایفه ای با ذهنیت های بیمار و هذیان گونه است.  تفکراتی که اینان به جامعه پمپاژ میکنند، چه از طریق سیستم آموزش عمومی و چه از طریق رسانه های جمعی، مرتباً سطح فکری را پائین و پائین تر برده تا جائی که با سطح تفکرات خودشان همتراز شده به حالت تعادل برسد.  مسأله مبرم اینان امروز در قرن 21 که در رسانه ملی مطرح میشود اینست که اگر کودکی از شیر الاغ خورده باشد نسبت او با کره الاغ چه میشود و آیا بزرگ که شد میتواند بر پشت برادر رضاعی خود سوار شود یا خیر!  موضوع به اینجا ختم نمیشود و امروز در نظر است که وزارت بهداشت مسأله سقط جنین بانوان را در دست صاحبان چنین ذهنیتی بگذارد.  البته مسائل بسیار فراتر از این نمونه هاست.  برای شناخت هر سیستمی دو راه وجود دارد.  یکی تحلیل جزئیات داخلی و یکی تلقی آن بصورت جعبه سیاه و نگاه به ورودی و خروجی آن.  از این منظر اخیر هم که بنگریم باز به نتایج وحشتناکی میرسیم.  

    خلاصه آنکه، از نخستین برخورد ما با موضوع چیستی نظام حاضر تا بیان روشن آن راهی طولانی طی شده و برای موفقیت در حل نهائی آن نیز راهی کما بیش طولانی احتمالاً در پیش است.  کلید موفقیت در کوتاه کردن راه، در گرو آموزش عمومی است که همانطور که در بالا شرح آن رفت با همراهی با عمل به نتیجه خواهد رسید.  این تأییدی دیگر بر شیوه و روش علمی است که گفتیم محصول همراهی و همدستی اصالت فکر و اصالت تجربه توأماً میباشد (97/1/19).  پاره کردن حجاب هزار ساله تاریک اندیشی به اراده های محکم و گام های محکم تر نیازدارد.

  • مرتضی قریب