ضرباهنگ
پیشتر دیدیم نبود درک درست از مفهوم "نسبت" ها چقدر میتوانست و همچنان میتواند فاجعه بار باشد. اکنون به یکی دیگر از سوء درک های کلیدی بین کارگزاران حکومت یعنی مفهوم ضرباهنگ یا خلاصه تر "آهنگ" میپردازیم. برای درک درست آن طبق معمول به پاره ای مثالهای ساده و عملی تکیه میکنیم.
فرض کنید کسی میخواهد پیاده از میدان ونک به تجریش برود. او شروع به پیاده روی کرده بعد مثلاً یکساعت بی هیچ مشکلی به آنجا میرسد. اما در نوبتی دیگر عجله دارد میخواهد با سرعت بیشتری همین فاصله را طی کند. شروع به دویدن کرده اما هنوز صد یا دویست متر را طی نکرده که غش کرده بر زمین میافتد. چرا؟ برای اینکه آهنگ گرمای تولیدی در بدن وی از آهنگ گرمای دفعی به محیط بیشتر بوده مازاد آن در بدن تلنبار شده بزودی او را از پا میاندازد. در دفعه قبلی آهنگ تولید و دفع حرارت برابر بوده مشکلی ایجاد نکرد. جالب است همین پدیده عیناً در نیروگاه ها برقرار بوده بویژه هنگام خاموشی نیروگاه های اتمی ممکنست باعث حوادث وخیم شود. چه حرارت پسمان ناشی از واپاشی همچنان برقرار است ولی فقدان سیستم برداشت حرارت موجب انباشت حرارت شده به ذوب هسته مرکزی میانجامد.
همین اشتباه محاسبه را در جنگل زدائی مرتکب میشوند. به غلط تصور میکنند اگر بخشی را پاک تراشی کردند خود بخود بعد مدتی جای زمین برهنه دوباره جنگل می روید. حال آنکه زمین برهنه بزودی رطوبت خود را از دست داده و نه تنها جنگل احیاء نمیشود بلکه تدریجاً موجب نابودی بخش های دست نخورده نیز میشود. در مقیاسی بزرگتر، کاری که با ریه زمین، جنگلهای آمازون، میکنند مصداق جنایت علیه بشریت است. در مثال دیگر، فرض کنید کسی یکماه امساک کرده نیمی از غذای خود را نخورده آنرا صرفه جوئی کند. اما روز آخر تصمیم بگیرد جبران کرده همه را یکجا میل کند. چه میشود؟ می میرد! زیرا آهنگ فراوری غذا در بدن با آهنگ ورود غذا در بدن تناسبی نداشته موجب مرگ او میشود. این اشتباهات محاسبه در همه زمینه هاست کما اینکه در نیمه اول دهه 50 خورشیدی که درآمد ارزی حاصل از نفت بیکباره ده برابر شد، بجای ذخیره مازاد، تماماً وارد بازار مصرف شد. عدم تعادل مزبور به بحرانی انجامید که بخشی از علل انقلاب 1357 میتوانست از تبعات آن باشد. بی جهت نیست اقتصاد دانان مرتب از رشد متوازن صحبت میکنند. یک رشد بزرگ اقتصادی غیر قابل هضم برای جامعه، مصداق همان حجم غذای زیادی است که یکباره وارد بدن شود. یک رشد نامتوازن علاوه بر سطح ملی برای جهان نیز دردسر آفرین خواهد بود. دیدیم که عمده ترین تولید کننده گازهای گلخانه ای چین است زیرا به هدف بالاترین رشد اقتصادی و سروری دنیا، پروائی ندارد کره زمین را نابود سازد! آلودگی هوا ناشی از دود و خاکستر بکنار! مثال دیگر، رشد مثبت جمعیت دنیاست که مابه التفاوت آهنگ تولید مثل و آهنگ تلفات است. در ادوار قدیم که تلفات ناشی از جنگ و بیماری های عفونی با تولید مثل برابری میکرد، برخلاف حاضر، جمعیت زمین نسبتاً ثابت بود.
نقطه عطف بحث حاضر، گرمایش زمین است. برخی هشدار افزایش دمای کره زمین را جدی نگرفته و بدرستی میگویند گاز کربنیک و سایر گازهای گلخانه ای همواره از آتشفشان ها در حال ورود به جوّ زمین است و مقدار آن دستکمی از بخش صنعتی انسان ندارد. اما واقعیت این است که گاز کربنیک همواره توسط دریاها و نیز نباتات جذب شده و بطور طبیعی آهنگ تولید و جذب آن کم و بیش در توازن است. اما آنچه اضافی توسط انسان تولید میشود با آهنگی است که طبیعت مجال جذب و هضم آنرا ندارد. واقعیت دوم این است که این بخش صنعتی که حاصل سوخت های فسیلی است خود زمانی پوسته حیوانات و نباتاتی بوده که روی زمین زندگی میکرده اند. نکته اینجاست که آهنگ تولید این گازها بسیار فراتر از قدرت طبیعت در جذب آن و شاید تبدیل دوباره به نبات و حیوان باشد. فرآیند اخیر بسیار زمان بر است و آهنگ تجسد این گازها بصورت بدن های جامد اولیه بسیار کند تر از ورود این گازها به اتمسفر زمین است. نتیجه نهائی؟ قطعاً گرمایش مستمر کره زمین.
خلاصه، اکنون که فرزانگان در حصرند و بی هنران بر تخت، بر جوانان نیک خواه فرض است تا آنجا که ممکن است این اصول اولیه را بر دست اندرکاران دیرفهم آموزش دهند بلکه بفهمند که آهنگ نزولات آسمانی ثابت است و آهنگ رو به تزاید جمعیت مصرف کننده آب نمیتواند و نبایستی حتی بدان نزدیک شود چه رسد از آن عبور کند! هرچند بیفایده بنظر رسد ولی گرچه دانی که نشنوند بگوی، هرچه دانی زنیکخواهی و پند،.. . توگوئی در ایجاد سرزمین سوخته رقابتی بین دو گروه در جریان است: گروهی برای نابودی کشور ما و گروهی برای غیر قابل زیست کردن مابقی کره زمین!



