ذهنیاتی که باید دور ریخت
ذهنیاتی که باید دور ریخت
تاکنون درباره ذهنیات مثبتی که باید در بررسی پدیده ها اختیار کرد گفتگو کرده ایم. اکنون میخواهیم به ذهنیات رایجی درمیان خود بپردازیم که بهتر است از شرّ آنها خلاص شد. در حقیقت، افکاری که در ادامه به شرح آنها خواهیم پرداخت، افکاری متروک و چه بسا زیان آور است و بهتر آنست که در موزه تاریخ افکار برای اطلاع آیندگان نگاهداری گردد. زندگی آسوده تر مردمان در گرو شناخت بهتر جهان پیرامون است و ذهنیاتی که در ادامه لیست میشود مانع بزرگی در رسیدن به این مقصود است.
1- ما از قافله تمدن عقب مانده ایم!
با اینکه عبارت فوق بیان نوعی واقعیت است اما پذیرش آن بعنوان یک حقیقت ابدی بسیار مسموم و زیان بار است. پذیرش آن به این معناست که قافله تمدنی وجود دارد و ما باید حداکثر سعی خود را بکنبم تا بلکه بدان برسیم. که اگر برسیم باید خوشحال باشیم. اما پرسش اینجاست که اگر قافله ای وجود نداشته باشد باید چکار کرد؟ باید دست روی دست گذاشته استراحت کرد؟ چرا ما خودمان قافله سالار تمدن نباشیم که دیگران از پی ما بیایند؟ آیا تا ابدالدهر باید دنباله رو قافله تمدن کذائی باشیم؟ مبادا حرکت رو به قهقرا را قافله تمدن خود تلقی کرده باشیم!
2- پزشکی مدرن، توطئه ای برای نابودی طب سنتی ماست!
سالهاست که با آمدن پزشکی مدرن به میهن ما، طب گیاهی سنتی نیز به موازات برای درمانهای ساده استفاده شده و میشود. مردم نیز برای درمانهای جدی راهی مطب پزشکان مدرن شده یا راهی بیمارستان های استاندارد میشوند. گاهی هم برای ناخوشی های سبک مثل خشکی مزاج و امثالهم به طب سنتی مراجعه کرده و جواب میگیرند. وفور عطاری های گیاهی خود صدق این مدعاست. اما اخیراً گروهی سروصدا راه انداخته که گویا پزشکی غربی در صدد نابودی طب سنتی ماست. در این ادعای واهی چنان پیش رفته اند که با ساخت شربت و حب های من درآوردی در تاریکخانه های خود ادعای نوآوری و پیشرفت در طب سنتی داشته و درمان ویروس کرونا را نوید میدهند. گویا تشکیلات بهداشت کشور نیز یارای مقابله با این مصادیق را ندارد.
3- واکسیناسیون کرونا برای انهدام جمعیت بشر است!
موضوع واکسیناسیون در کشورهای عقب مانده در سالهای پیشین همواره با سوءظن مردم مواجه میشد. تا اینکه کم کم عموم مردم به مزایای آن پی برده و از آن استقبال کردند. اما اخیراً در پی همه گیری ویروس کرونا، اخباری جعلی منتشر شده و میشود که گویا تولید واکسن حقیقتی ندارد و توطئه ای برای محو بشریت است. کلیپ هائی که در رسانه های مجازی منتشر میشود به این توهم دامن میزنند. مدار اصلی آنها بر این است که گویا آقای بیل گیتس با عوامل چینی دست به یکی کرده اند تا طبق نظر ایشان این ویروس تهیه شود تا بیل گیتس بتواند از راه تولید واکسن به ثروت بازهم بیشتری دست یابد. حالا چرا جمعیت کره زمین را نابود کند معلوم نیست. منطقاً باید جمعیت بیشتر را تشویق کند تا متقاضی بیشتری برای واکسن مسموم خود پیدا کند. بگذریم از اینکه ایشان را با ملکه انگلیس خویشاوند کرده اند و پای تمام شرکت های غربی را هم در فساد مزبور بمیان آورده اند. فقط شرکت های روسی و چینی در امانند که مظلومانه نگاه میکنند! عوامل اینان گناه تولید این ویروس را بگردن آمریکا میاندازند. چنین نوع نگاهی، برفرض هم صحت داشته باشد، هیچ کمکی به حل مشکل نمیکند.
4- جهان مادّی یک جهان بی ارزش است و باید از آن دست شست!
برای کشف حقیقت این عبارت، بهترین راه همانا نظاره کردن زندگی مروجین این عبارت است. البته این موضوع جدیدی نبوده بلکه به قدمت تاریخ است. کما اینکه سعدی قرنها پیش خود در وصف اینان گفته است: ترک دنیا به مردم آموزند/ خویشتن سیم و غله اندوزند. البته با پیشرفت زمانه، جایگزین های بهتری بجای سیم و غله وجود داد. ترویج بی ارزشی دنیا، خود مستمسکی برای بیمه جهان پسین است که البته با پرداخت حق بیمه های گزاف تأمین میشود. ضمن اینکه مروجین مزبور خود کمترین اعتقادی بدان ندارند. امروزه اثرات زیانبار این ذهنیت به روشنی هویداست.
5- جهانیان با ما سر عناد دارند!
چرا با ما دشمنی میورزند؟ میگویند چون چشم دیدن پیشرفت ما را ندارند. این نیز ترفند دیگریست که کاستی های خود را بگردن دیگران بگذاریم و خود را از پاسخگوئی رها کنیم. اگر کمی بیشتر کاوش کنید در اغلب موارد، در پس پرده ابراز چنین عباراتی، به مطامع مادّی گوینده خواهید رسید. مثلاً دستگاهی ساخته میشود که ویروس کرونا را از صد متری نشان دهد که بعد معلوم میشود کار نمیکند. طبعاً با بیان "جهانیان با ما دشمن اند"، فرافکنی میسر شده و پرونده بسته میشود. گاهی هم ممکنست طمع مالی در بین نبوده و فقط بدفهمی در کار باشد. سالهاست معروفست که شیخ بهائی حمامی در اصفهان ساخته بود که با یک شمع گرم میشد. انگلیسیان آمدند که راز آنرا درک کنند، نفهمیدند و آنرا خراب کردند. در معصومانه ترین حالت، رد پای تئوری توطئه اینجا نیز دیده میشود. این ترفند، کار شیادان را آسان میسازد زیرا با استناد به آن خود را از هر مسئولیتی مبرا میسازند.
6- ما قدیمی ترین تمدن دنیا هستیم!
بیان درست تر آنست که البته یکی از قدیمی ترین ها هستیم. اصولاً مگر قدیمی ترین بودن امتیاز خاصی ایجاد میکند؟ یا مگر تمدن های جدید با بدبختی و نکبت مترادف هستند؟ یا مگر از زیر بته بعمل آمده اند؟ پس چه اصراری هست که آنرا مرتب تکرار کنیم. آیا همه تمدن های قدیمی وضع و حال خوبی دارند؟ طبعاً خیر. اگر هم حقیقتی بر آن مترتب باشد لزومی به تکرار آن نیست.
7- فرهنگ ما برترین فرهنگ جهان است!
این نیز شبیه عبارت پیشین است. البته هر ملتی مایل است فرهنگ خود را برترین بداند و اشکالی هم ندارد. اما اگر هم حقیقتی بر آن جاری باشد، تبلیغ و تکرار آن جز اثر منفی حاصلی ندارد. مُشک آنست که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید. تعریف از فرهنگ ما بهتر است از دهان دیگران شنیده شود. ضمن آنکه فرهنگ برتر باید اثری در جهان اطراف خود داشته باشد و صرف گفتن نباشد. بعلاوه ابراز چنین عبارتی نزد دیگران جز خود ستائی طور دیگری تلقی نمیشود. فرد هنرمند از آثارش شناخته میشود و نیاز به خود ستائی نیست. از آثار زیانبار چنین ذهنیتی همین بس که فراورده های فکری و مادّی دیگران نزد ما کم ارزش جلوه کرده و از فواید آن خود را محروم کرده ایم. یکی از مصادیق آن، موضوع بند 2 میباشد.
8- زگهواره تا گور کتاب بخوان!
در اصل قرار بوده "زگهواره تا گور دانش بجوی" باشد. دنبال دانش رفتن چیز بدی نیست بشرطی که پس از اشباع شدن از دانش، چیزی هم نصیب دیگران و جامعه خودتان شود. اما حالت افراطی آن همانست که در بند بالا ذکر شد. اطرافیان مرتباً به جوانان توصیه میکنند کتاب بخوانند. اما نمیگویند چه بخوانند. هیچ چیز بیهوده تر از این نیست که فرد تمام عمر خود را صرف کتاب خواندن کند. اگر در گذشته ها چنین توصیه هائی میشد، باری، کتاب ها خطی و گرانبها و جز اندکی دور از دسترس همگانی بود. اما امروز اگر وارد یک کتابخانه شوید که تا سقف پر از کتاب است، تمام عمر هم اگر صرف کتاب خواندن کنید تازه کسر بزرگی از کتابها باقی میماند. خواندن کتاب باید هدفی داشته باشد والا پر کردن مغز با مسائل متفرقه و اغلب بیهوده جز خستگی مغز و اتلاف وقت و عمر نیست. به دانشجویان توصیه میکنیم در برخورد با پدیده ها، در وهله نخست، بجای مراجعه به کتاب و جستجو در حل المسائل ها خود بفکر فرو رفته و درباره آن تأمل کنند. مراجعه به کتاب، آنهم کتاب خاص و فصل خاص فقط باید پس از نضج گرفتن عقیده شخصی انجام شود. حفظ کردن متون کتابها بدون ایجاد نقد و نظر شخصی و بدون جمعبندی با سایر خوانده شده ها جز هدر دادن وقت جوانان هیچ سود دیگری ندارد.
9- انیشتن گفته بیش از 10% مغز استفاده نمیشود!
20 درصد از انرژی بدن توسط مغز بلعیده میشود ولی فقط 10% آن کار میکند؟ زهی کم التفاتی. محققین اعصاب نشان داده اند که تمام بخش های مغز همواره در حال فعالیت است حتی در حالت خواب نیز بخش های عمده در کارند. اما نکته اینجاست مگر انیشتن علاّمه دهر بوده که در هر حوزه ای متخصص بوده باشد. ممکنست ایشان در حالت وجد چنین چیزی را گفته باشد ولی مگر حتماً صحیح است؟ ایشان در حالت جدی نظرات علمی دیگری هم بیان فرموده بودند که درست نبوده. مشکل در مخاطب است و نه گوینده پیام. ما عادت کرده ایم و داریم که اگر از کسی خوشمان آمد، همه حرفهایش را بی بروبرگرد قبول کرده و از آن دفاع کنیم. اینجا نقد را بر انیشتن وارد کردیم، دیگران را خودتان حدس بزنید. در نبود رسانه های آزاد و نبود بحث آزاد این مشکل همواره وجود خواهد داشت و رفع نخواهد شد. بویژه اگر اساس آموزش های ابتدائی بر بنیان های غلط گذاشته شده باشد.
10- ما اشرف مخلوقاتیم!
ارسطو میگوید: "انسان حیوانیست ناطق". منظور وی اینست که از کلیه جهات انسان و حیوان مشابه یکدیگرند الّا اینکه انسان حرف میزند و حیوان حرف نمیزند. اگر ارسطوی گرامی ناراحت نشود، حتی این تفاوت نیز وجود ندارد و جه تعداد حیوانات که مثل بلبل حرف میزنند. در گذشته های دور تفاوت را بر سر شعور میدانستند یعنی انسان دارای شعور است اما جانور خیر. دکارت از جمله فلاسفه ای بوده که بر این اختلاف صحه گذاشته است. اما چه کنیم که بسیاری از حقایق کشف شده در سالهای اخیر دقیقاً نشان از وجود شعور در حیوانات دارد و بعضی بر برخی برتری دارند. بعبارت دیگر، درجاتی از شعور وجود دارد و نه فقط بودن یا نبودن. به بیان دیگر طیفی از شعور یا خودآگاهی وجود دارد که در یک سر آن تک یاخته ای ها و در انتهای آن انسان قرار دارد. اما چند نکته بر این واقعیت مترتب است. یکی اینکه در گذشته ها آزار و اذیت حیوانات رایج بود زیرا فکر میکردند آنها نه شعور دارند و نه احساس، در حالیکه از برخی جهات احساسات آنها بسی فراتر از انسان است. حبس کردن حیوانات در قفس باغ وحش ها درست مثل این است که موجودات برتری که ممکنست در کرات دیگر باشند باینجا آمده و ما را برای تماشا و خوشآمد خودشان در قفس به معرض تماشا بگذارند. نکته دوم در همین راستاست یعنی با توجه به تعداد زیاد کرات مشابه زمین که قبلاً فقط حدس زده میشد ولی در سالهای اخیر با تلسکوپ فضائی کپلر که خاص این موضوع طراحی شده کشف گردیده اند، وجود حیات و شاید حیاتی بمراتب پیشرفته تر از ما در جهان غیر ممکن نیست. نکته دیگر که قبلاً در بحث اخلاق گفنه ایم اینکه صفت "وحشی" بیشتر به انسان میچسبد تا حیوانات. حیوانات گوشتخوار که میگوئیم درنده اند، تنها غذایشان گوشت است که آنهم وقت گرسنگی سراغش میروند. در حالیکه نوع انسان به چیزی رحم نکرده و نمیکند. بگذریم از اینکه از نظر فیزیولوژیک به علفخواران بیشتر شبیه است. انصاف بدهید کدام خونخوارترند.
11- زیارت اهل قبور!
روش جاری امروزی برای زیارت درگذشتگان رفتن بر سر مزار است. اعتقاد بر اینست که روح درگذشته فقط در آنجا حضور شما را درک کرده و احتمالاً سپاسگزار شما هم خواهد شد. پرسش اینجاست که اگر 10 متر دورتر شوید چه؟ یا 100 متر؟ یا اصلاً در محل زندگی خود باشید و به یاد آن مرحوم بیفتید؟ طبعاً مردم ترجیح میدهند بر سر مزار از او یادی کنند. چرا؟ چون همانطور که پیشتر گفته ایم انسان مراسم عینی را بر مراسم ذهنی ترجیح میدهند. اینهمه مجسمه و نقاشی های رنگارنگ در مسیحیت برای تسهیل همین امر است. قبه و بارگاه و ضریح در دین اسلام نیز متشابهاً برای همین امر است. زیرا اگر طبق تعریف، فرض را بر این بگیریم که روح یا هر اثر درگذشته خاصیت روان بودن را داشته و قابلیت تحرک را دارد، دیگر چرا در همانجا که نشسته اید یادی از وی نکنید؟ البته این زیارت حضوری ضرری هم ندارد و قصد مخالفت با آنرا نداریم. ولی در شرایطی مثل امروز که پرهیز از تجمعات توصیه شده، چرا روش جدید را امتحان نکنیم. ضمن اینکه ایرانیان باستان راه بهتری داشتند و بعوض رفتن سراغ مردگان، سالی یکبار آنها را دعوت به آمدن میکردند. مراسم چهارشنبه آخر سال یادگاری از آن دوران است. نیاکان ما با برپا کردن آتش بر بام خانه های خود، روان درگذشتگان خود را راهنمائی میکردند که باند فرود اینجاست. بدین ترتیب روان مردگان خود را آن شب با بُخور و امثال آن پذیرائی میکردند. امروزه شکل جهش یافته ای از آن بنام چهارشنبه سوری هنوز انجام میشود. شاید زیارت آخرین شب جمعه سال نیز برگرفته و امتداد همان رسم باشد.
نتیجه:
حتی اگر هم نخواهیم در برخی از این افکار تجدید نظر کنیم و زیانبارترین آنها را به دور بریزیم، دستکم بد نیست بدانیم از کجا آمده اند.
باى ذنب قتلت
این روزها بکام مرگ رفتن بیش از ده تن از جوانان این کشور که بیشرشان شاید از لایه هاى زیرین مردم بوده اند وکوهنوردى ارزانترین ورزش و گردش برایشان بودخون جگر و داغدارمان کرد این براى هزارمین بار است که این گونهرویدادهاى زهر آگاهى پیش میاید و این نه مرگ که قتل است و این اگر نا کارآمدى آقایان و بى ارزشى جان ایرانیاننیست پس چه چیز است با پیش بینى هوا شناسىى و کمى آگاهى رساندن رسانه ها و کمک نیروهاى انتظامى و فدراسیونىکوهنوردى و آمادگى بسیح به آسانى میتوانستند از این پیش آمد نا گوار جلو گیرى کنند
بارى اگر پیش از انقلاب کسى نوشته پنجم دیماه شما را میخواند میگفت این باورها از روى نادانى ونا آگاهىهاى ماایرانیان است اما این روزها با استفاده از این رسانه ها و شبکه هاى گروهى همه مردم از اوضاع جهان آگاه میباشند وخوب میدانند که ایران کشورى عقب افتاده و جهان سومى است ودر همه رده بندیهاى اقتصادى و سیاسى و علمى وفرهنگى جزو آخرینها میباشد فقط کافیست به تورم بالاى سى در سد و فرار مغزها و سرمایه و فساد و بیکارى و بیدادگرىو نبود ازادى هاى ابتدائی و رشد منفى تولید نا خالص ملى و فقر و
بیکارى وضریب بالاى جینى و عدم تعادل دستمزدها و هزینه ها و ارزش گذرنامه و سقوط شدید ارزش پول ملى و همینگونهالى ماشاءاله… کافى است فقط یکفقره آن که تورم بالاى سى در سدرا به یک اقتصاد دان بگویید بقیه پیش کش این روزهاسخن گفتن از تیترهائى که شما در نوشته اخیر خود آورده اید بوسیله گروهى خاص آنهم نه از روى ایمان بلکه بمنظورسیاسى آن را تبلیغ میکنند و گرنه همه نا راستى بسیارى از آنهارا میدانند خانه از پاى بست ویران است شما فقط نگاهىبیاندازید به قانون اساسى این کشور نود و نه در سد حذف هستند و آنوقت به همین قانون ٩٩در سد راى مثبت داده اندیعنى بهائى و کلیمی و مسیحى و خدا نا باوران هم راى مثبت اصولاً اگر ٩٩در سد مردم یک کشور یک گونه عقیده و ایمانداشته باشند واى بر مردم و واى بر رهبران بیچاره که با این مردم چه کنند
نمىخواهم خیلى دور بروم و به شکست ایرانیان از اعراب برگردم …
شاید از ظهور نا پلئون و شکستهاى پى در پى فتحغلیشاه از روسها و بدنبال آن بى لیاقتى قاجارها که که سلطانصاحبقرانش جرگه و زن با ر گیى را به همه ایران و ایرانیان ترجیح میداده تا امروز کمر این امت از زیر بار استثمارواستعمار و غارت روس و انگلیس و آمریکا و این چین نوبر نو رسیده که همه رکوردها را زیر و رو کرده رهائى نیافته است ٠البته علل بزرگتر هم بوده …
گفت آن یار جزو گشت سر دار بلند. جرمش آن بود که اسرار هویدا
روشن است که نخبگان کشور با شکافتن موانع تاریخى واجتمائى و سیاسى و غیره راه مبارزه مدنى را به آنهانشانخواهند داد