کسب مهارت های جدید
دوستی در نامه ای خصوصی اظهار گلایه کرده بود که علیرغم علاقه ای که در انتخاب رشته مهندسی هسته ای داشته اند معهذا پاسخ دلگرم کنننده ای از محیط و به ویژه استادان همین رشته دریافت نمیکنند. البته این دلسردی باعث تأسف است گواینکه بنظر میرسد این نگرش به همه رشته ها تسری پیدا کرده است. البته این هم درست است که عرضه و تقاضا در بازار دانش آموخته های دانشگاهی دچار عدم تعادل شده و به وضع موجود دامن میزند. اما همانطور که خود گفتید قرار هم نیست که همه دقیقاً در همان زمینه کارشناسی رسمی خود مشغول کار شوند. چه بسا بعداً زمینه متفاوت دیگری شما را جذب خود نماید. تاریخ تفکر علمی پراست از این تغییر مسیر ها. به عنوان مثال از تاریخ "ریاضی دانان نامی" که این شبها مطالعه میکنم، نمونه میآورم که اغلب ریاضی دانان بزرگ در ابتدا (و یا در تمام عمر) شغل اصلی آنها چیز دیگری بوده. مثلاً فرما وکیل حقوقی بوده و ریاضی فقط یک سرگرمی بعد کار برایش محسوب میشده. نیوتون، در بخش مهمی از زندگی خود رئیس ضرابخانه سلطنتی بوده و بسیار هم در این شغل توانا بوده و شبها در بازگشت به خانه به حل مشکلترین مسائل ریاضی مطرح شده میپرداخت. لایب نیتس نیز در اصل حقوق خوانده بود و ،متأسفانه، بخش بزرگی از اوقات او رسماً به حل دعاوی شاهزادگان پروس میگذشت. جالب تر از همه، شرح حال خاندان برنولی است که گویا استعداد ریاضی در ژن آنها بوده و ریاضی دانان بزرگی، از جمله دانیل برنولی، از نسل های متوالی این خاندان برخاست. نکته جالب اینکه تقریباً بلااستثنا حرفه اصلی که خوانده بودند حقوق یا طب بود. در کشور خودمان نیز کم نیستند آدمهای مهمی که بعد چند بار زیگزاگ زدن بلاخره به علاقه واقعی خود پرداخته و به آن معروف شدند و البته شما آنها را میشناسید. بیان این مطلب برای تأیید این روش نیست که چه بسا انتخاب زود هنگام علاقه شخصی هم برای فرد و هم برای جامعه مفیدتر است اما سخن در این است که اگر شکوفا شدن استعدادهای ذاتی کمی هم به درازا بکشد دنیا به آخر نمیرسد. لازم نیست همه ریاضیدان یا فیزیکدان شوند. خیلی ها سال آخر پزشکی را رها و شاعر شدند! ما باید در درجه نخست برای خود مفید باشیم سپس برای دیگران. اگر سوار هواپیما شده باشید و به دستورات ایمنی پرواز دقت کرده باشید باید اول ماسک اکسیژن را برای خود بکار برید که بعد قادر به عمل مشابه برای طفل کنار دست خود باشید. تا آنجا که سعدی به عنوان حکیمی عمل گرا میگوید: "عالم که کامرانی و تن پروری کند - او خویشتن گم است، که را رهبری کند!"
پس نگران تغییر رشته نباشیم چه اینکه خود بخود هرآنگاه ایجاب کند به سراغمان میآید. حتی نگران تغییر عقیده نیز نباشیم چه آنکه آن چیزی که اصلاً تغییر عقیده نمیدهد سنگ است و موجود جاندار به اعتبار افزایش آگاهی و تجربه حق دارد عقاید خود را جرح و تعدیل کند. اگر همه دنیا با این رویه مخالف باشند، دستکم ما ایرانی ها که سالی یکبار خانه تکانی میکنیم نباید با آن مخالف باشیم. همانطور که در پایان هر سال نسبت به ادامه نگاهداری اسباب مستعمل و از رده خارج تجدید نظر میکنیم و فرسوده ها و مخروبه ها را دور میافکنیم چه ایراد دارد در مورد محتویات مغز نیز همانگونه رفتار کنیم. مگر ارزش ما از میز و صندلی فرسوده کمتراست؟! خیلی از لوازم روزگاری کارا بوده اما امروز فرسوده شده یا انواع جدیدتر و کاراتر جایشان را گرفته. البته تبلیغ مدگرائی و مصرف گرائی نیست ولی آیا رضایت میدهید فلان وسیله ازدور خارج شده نیم قرن پیش بیمارستان برای نجات جان شما استفاده شود یا ترجیح میدهید آخرین تکنولوژی روز برایتان استفاده شود؟ پس بیائیم برای محتویات داخل مغز خود نیز اهمیت قائل شده هر چند مدت باز بینی و "خانه تکانی" کنیم. این کار خود بخود در حیطه علم و تکنولوژی انجام میشود ولی برای مضامین اجتماعی ضرب المثل "خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو" جلوی این مهم را میگیرد. و البته کمتر کسی هم داوطلب از بین بردن این تابو است. در آینده به مطالب مورد تقاضای شما نیز خواهیم پرداخت.