فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مشروطیت» ثبت شده است

۲۷
دی

برخی شُبهات

    زمانه چنان شده که نه تنها قاموس لغات بهم ریخته بار معنائی کلمات دگرگونه شده بلکه آموزه ها نیز قلب شده و با ایجاد شُبهات چیزی که برجا باید باشد استوار نمانده.  در زیر به ذکر چند نمونه اشاره میشود.

اصولگرا: در حالیکه بار معنائی اخلاقی دارد ولی امروزه رسم است به کسانی اطلاق شود که تابع هیچ اصول اخلاقی نیستند.  اصولگرای واقعی اوست که پایبند اخلاق، منطق، و اصول علمی باشد که در شرایط حاضر بهای آنرا با برچسب خوردن تحت عناوینی مثل "دشمن" یا "جاسوس" میپردازد.

عمود خیمه: بمعنای چوبی است که دکل مرکزی نگاهداری خیمه باشد.  کاربرد آن متعلق به دوران قدیم است.  منتها مرتب در بحث های سیاسی استفاده میشود که حاکی از نکته ای مهم و اساسی است.  این نکته که زندگی ما هنوز متکی به نحوه زندگی هزار و چند صد سال پیش در بیابان های عربستان است.  چیزی که عربستان خود امروز از آن دست برداشته است!

روحانیت: این نیز حاکی از شغلی است که ادعای ارتباط با روح دارد.  که در واقع، اصطلاحی جدید است جایگزین شیخ، آخوند، و مُلا که از پایان دوره قاجار رایج شده است.  اما در عمل به تنها چیزی که میپردازد مادّیات است که مادّه و دنیای مادّی در تقابل با "روح" و روحانیات است!  به صاحبان این شغل، "عُلما" یعنی صاحبان "علم" هم خطاب میشود.

نه شرقی نه غربی: با اینکه شعار مزبور اساس سیاست جمهوری اسلامی میباشد اما امروز مصلحت چنین ایجاب کرده فوراً نزد برادر شرقی رفته قرارداد جامع 20 ساله امضاء شود که حتی مجلس خودی نیز در جریان آن نیست!  راستی چه شد آن مجلس مشروطه اواخر قاجار که علیرغم همه بی سروسامانی، مانع از پاگرفتن قرارداد ننگین 1919 وثوق الدوله شد؟!

فیلتر: نه تنها در معنای سخت افزاری برای دسترسی به اطلاعات "فیلتر" گذاشته اند، بلکه در معنای نرم افزاری نیز فیلتر نصب کرده اند.  چشم و گوش یگانه راه ارتباطی ما برای کسب خبر از دنیای پیرامونی میباشد.  یک راه برای ایجاد اختلال در این کانال ارتباطی، ترویج اطلاعات غلط است.  اما روش اساسی تر و با دوام تر نصب فیلتر نرم افزاری در پیش چشم و گوش است که آنچه را وارد میشود دچار اعوجاج کند.  طایفه ای از ارباب دیانت مدتهاست بدین فن آوری دست یافته اند.

نیک و بد: جای خیر و شرّ با هم عوض شده بطوریکه او را که خیریه ای با کمکهای مردمی دایر و به ضعفا یاری میرساند، دستگیر و مؤسسه او را که اتفاقاً نام ائمه را داشت تعطیل کردند.  یکی دیگر را که به درماندگان و آوارگان از جنگ های نیابتی کمک کرده زخم ها را التیام میداد، دستگیر و به اعدام محکوم کرده اند.  بجای اینکه به امثال این افراد مدال داده از آنها تقدیر شود، آنها را محکوم کرده در عوض، مدال را به او که هواپیمای مسافری ساقط میکند میدهند. 

توجیه: در آتشسوزی گسترده لس آنجلس، برخی مقامات اظهار خشنودی کرده آنرا بحساب انتقام الهی گذاشتند.  اما دو روز بعد که خوابگاه دانشگاه اصفهان دچار آتش شد، با سلب مسئولیت از خود میگویند امریست طبیعی که همه جا رخ می دهد. 

شکست و پیروزی: رسم است شکست خود را پیروزی و پیروزی دیگران را شکست قلمداد کرده متشابهاً کارهای شرّ خود را خیر جلوه دهند.  اگر نتایج منفی کارهای این چهار دهه اخیر در نظر گرفته و مانند تکه های پازل کنار هم چیده شود، هر ناظر بیطرفی را ناچار خواهد ساخت که احتمال اینکه همه کارها در همه حوزه ها تصادفاً معیوب از کار در آمده باشد را بسیار ضعیف و در حد صفر بداند.  پس قطعاً باید اراده ای کلی وجود داشته باشد که برخلاف خواست و نظر عموم بخواهد سرزمینی سوخته تحویل آیندگان دهد.  این اراده مافوق همه اراده ها چیست؟  شاید اگر به سبک رایج در گفتمان متدین ها بیان شود، فقط اراده ابلیس است که جز ویرانی هدفی ندارد.  طبعاً او با شاخ و دُم بر تخت نخواهد نشست بلکه در هیئتی ظاهر خواهد شد که احترام عامه را جلب کرده باشد.  یعنی در شمایل مقدسین با ظاهری محترمانه و گفتاری فریبنده و گیرا.

خلاصه آنکه، علاوه بر مادّیات و بحران معیشت، اخلاقیات نیز دچار بحرانی بمراتب شدیدتر است.  مفسدین و متجاوزین به حقوق مردم پاداش میگیرند حال آنکه نیکان، اگر دربند نشده باشند، محکوم به انزوا و تبعید هستند.  با ذکر همین چند نمونه سوأل میشود چگونه ممکن است شبهات توانسته باشد چنین حجم عظیمی از ویرانی را سبب شده باشد که هر انسان متعارفی راهم متعجب و هم متأثر و متألم سازد؟  براستی خشت اول چه بوده که شاعر نالان گفته: خشت اول چون نهد معمار کج.. .

  • مرتضی قریب
۰۹
شهریور

غرب ستیزی

  جامعه علمی کشور بقدری رقیق و تکیده شده که نای نفس کشیدن ندارد چه رسد پاسخ به توده عظیم شبهات که هر دم بزرگتر میشود.  حدود 45 سال پیش، گفتمان غرب ستیزی مقارن نظام اسلامی در کشور تبلور یافت.  البته در ابتدا برائت از شرق و غرب هردو با هم بود ولی خیلی زود تنها دشمنی با غرب گفتمان اصلی نظام شد.  شاید ریشه های آن به دوره مشروطیت بازگردد که ارباب دیانت، نهضت جدید را تهدیدی برای موجودیت خود تلقی کرده با آن به ضدیت برخاستند.

    امروز این کینه و عداوت در اعمال و رفتار حکومت بیش از پیش نمودار است و خود تبدیل به آئینی جدید شده است.  برای مثال مؤکداً گفته شد از نسخه های منسوخ غربی استفاده نکنید.  معنای این حرف چیست؟  معلوم است که از "منسوخ" چه غربی باشد چه شرقی، هیچ عاقلی استفاده نخواهد کرد آنهم اگر کاربر  ظاهراً کارشناس باشد!  بنابراین تأکید اصلی روی غربی بودن است که کماکان همان کینه تاریخی را تداعی میکند.  توده مردم شگفت زده میپرسند چرا؟  دلیل آن چیست؟

    آیا دلیل این کینه و ترس از غرب ناشی از تکنولوژی است؟  خیر. زیرا شرق هم دارای تکنولوژی است که اتفاقاً نظام به اومتکی است.  آیا بخاطر بی حجابی در غرب است؟  خیر. در شرق هم که مقتدای ماست همین رویه برقرار است.  ناشی از اعتقادات دینی هم بطور کلی نباید باشد زیرا برادران مسلکی در شرق، خود از بیخ و بن از ناباورمندان اند.  شاید بخاطر محدودیت هائی است که مسلمین در جامعه غرب احساس میکنند؟  این نیز نامرتبط است زیرا اقلیت مُسلِم در جامعه برادران مسلکی یا سرکوب یا در اردوگاه های کار اجباری محبوسند و نظام اسلامی هم با واقعیت مزبور کنار آمده است.

    واقعیت این است که هیچ یک از موارد فوق دلیل اصلی غرب ستیزی نیست.  نکته اصلی را باید در فصل مشترک نظام اسلامی با برادران مسلکی شرق جستجو کرد.  چه چیزی مشترک است؟  فقدان آزادی بیان!  البته هرکدام با دلایل خاص خود.  نظام های تمامیت خواه طبعاً میانه ای با پرسشگری و بحث آزاد ندارند.  منتها نظام اسلامی علاوه بر همه نقاط مشترک، خصیصه ای مختص خود دارد که آن دشمنی با "مدرنیته" است!  در شیعه ایرانی این رویه عملاً از آغاز مشروطیت جوانه زد.  امروز طالبانِ سُنی نیز همین رویه را دارند.  اما مگر این مدرنیته همه آن تسهیلاتی که امروز از آن سود میبرند را در اختیارشان قرار نداده؟: ارتباطات جهانی اینترنت، موبایل، ماهواره، رمزارز، اسلحه مدرن و مهمتر از همه بمب اتمی! 

    این مُدرنیسم چه کرده که علیرغم همه خدماتی که عرضه کرده بازهم مورد غضب است؟  بزرگترین گناه مدرنیته قائل بودن به آزادی تفکر است.  چه اگر فکر آزاد باشد دیگر نمیتوان آنرا کنترل و در محدوده ایدئولوژی محبوس ساخت.  مگر با زور!  این بویژه در ایدئولوژی دینی اهمیت تام دارد، چه اگر شیوه تفکر آزاد باشد و شخص در قبول ایده ها مختار باشد آنگاه ممکن است در بازار دین رخوتی ظاهر شود که بیم آن رود سود هنگفت بازار فروش دین یکسره برباد رود.  از همین رو اصطلاحات متعددی مثل ارتداد، کفر، بغی، الحاد، رفض، و امثال آن وضع شده تا مانع وقوع این کابوس شود.  در واقع، کلید واژه اصلی همانا "آزادی" است.  بنابراین نهادهای دینی با انواع روش های سرکوب مانع شکل گیری هرآنچه ذیل آزادی است خواهند شد تا مگر رونق بازار را حفظ کنند.  در پاسخ به فقدان آزادی یک جواب در آستین دارند و آن اینکه اگر آزادی باشد همه لُخت خواهند شد!  از همین منطق به کلیت این ایدئولوژی و عوام زدگی آن میتوان پی برد.

    چنین است که اختیار پوشش سر از زنان سلب و بطور کلی آزادی پوشش که امری پیش پا افتاده است از همگان سلب میشود.  نظام درمی یابد اگر از این امور جزئی کوتاه آید، در مسائل مهمتر خلع سلاح خواهد شد.  چگونه ممکن است پذیرفت راهی که یک عمر طی شده اشتباه بوده!  این اشخاص وقتی زیر تیغ جراحی قلب میروند از جراح متخصص نمی پرسند آیا او مؤمن است یا نه، اما بمحض شفا، پشت تریبون رفته دادِ سخن میدهند که کارشناس باید مؤمن باشد!   

خلاصه آنکه، در شرایط ورشکستگی محیط زیستی، بحران آب و برق و گاز و فساد سازمان یافته و در شرایطی که ارزش سوخت قاچاق سالانه سر به 4 میلیارد دلار میزند، اصرار بر غرب ستیزی، آخرین سنگر برای حفظ موجودیت نظام است.  غرب ستیزیِ شرق بخاطر رقابت است ولی غرب ستیزی نظام اسلامی برای حفظ موجودیت است. هسته مرکزی این غرب ستیزی دشمنی با خردگرائی است و عقل را نه داشته طبیعی هر انسان بلکه محصولی از غرب میپندارد! از اینرو دشمنی با مظاهر مدرنیته و راه اندازی جنگ های نیابتی در منطقه، ابزاری غرب ستیزانه شده که جز بلعیدن ثروت ملی ثمری ندارد.

  • مرتضی قریب