فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی

تأملی در اصول

جمعه, ۳ اسفند ۱۴۰۳، ۰۸:۵۳ ق.ظ

تأملی در اصول

   امروز شرایطی را شاهد هستیم که عامه مردم نه تنها در معیشت روزانه مانده اند، بلکه اگر بیمار و محتاج دارو و درمان شوند بسختی از پس آن برآمده گاهی از فرط استیصال خود را تسلیم قضا و قدر میکنند.  در حالیکه فقر بیش از پیش شدت کرده عده ای را وادار به خودکشی و عده دیگر را مجبور به زورگیری حتی بقصد کشت میکند و در شرایطی که رئیس اجرائی کشور از فقدان پول برای پرداخت معوقات حقوق بگیران و همسان سازی حقوق بازنشستگان داد سخن داده میگوید بودجه ای برای ساخت نیروگاه و احیای منابع گاز و نفت و سایر زیرساخت ها ندارد، معهذا در چنین شرایطی امداد غیبی ظاهر شده در عین فقر و مسکنت مردم پول هنگفتی بصورت ارز در اختیار اجانب قرار میگیرد.  بیگانگانی که هدف آنها خلاف آرمانها و آرزوهای صاحبان اصلی این پولهائی است که مدتهاست سخاوتمندانه بدون رضایت صاحبان اصلی بدامان آنها ریخته میشود.  پرسش اینجاست چرا و چگونه؟

   چطور چنین شده؟  لازمست قدری به عقب بازگشته و از تعاریف و اصول اولیه آغاز کرد.  حکایت ما، حکایت آن پیرِ دچار آلزایمر است که بعد سالها ناگهان بهبود یافته و مجبور است همه چیز را از نو فرا گیرد.  لذا چاره ای نیست که مجدد به مفاهیم بنیادی، هرچند بدیهی، بازگشته و روی برخی اصول یک به یک تأملی دوباره کنیم. 

   مفهوم حقیقی حاکمیت چیست؟  هر جامعه ای، ولو هرقدر کوچک و بدوی، برای تنظیم روابط درون جامعه نیازمند راهکاری است.  روال برای این مقصود چنین بوده که جامعه فردی را از میان خود انتخاب و منصوب کند.  چون این فرد باید همه وقت خود را وقف این مسئولیت کند لذا هریک از آحاد جامعه با تخصیص کسر کوچکی از درآمد خود امور زندگی و تشکیلات او را بنحوی که دغدغه دیگری جز اداره جامعه نداشته باشد تأمین میکنند.  اگر همین مقیاس کوچک را به شهر و استان و کل کشور تسری دهیم، متوجه خواهیم شد که روح مطلب همچنان یکیست و حاکمیت چیزی نیست جز وکالت مشروط مردم به فردی حقیقی یا حقوقی که امور جامعه را بر مبنای آنچه که رضایت جامعه است تمشیت کند.  طبعاً با گسترش امور، علاوه بر تأمین حقوق رهبر کشور، لازمست زیرساخت های کشور از قبیل معادن، راه، بهداشت، دفاع، آموزش همگانی، و سایر فواید عمومی با پرداخت مالیات سر و صورتی بگیرد.  واضحاً نحوه هزینه کرد کماکان با رضایت صاحبان اصلی کشور خواهد بود.  پرسش اینجاست موضوعی بدین بداهت چگونه باین فاجعه انجامیده است!؟

   یکی از مهمترین دلایل این امر، ایدئولوژی است که وقتی حکومت دچار آن شود، منطق رنگ باخته شب را میتوان روز و روز را شب جلوه داد.  وکیل مردم در این حالت به رهبر بلامنازعی بدل میشود که همه چیز را برای خود میخواهد.  بویژه وقتی نوع دینی آن در کار باشد، خلیفه ای میشود که از کیسه ملت ولی بنام خودش به هرکس و ناکس بخشش میکند.  از ترفندهای مستبد تابو سازی و ساختن نمادهای مقدس پیرامون هر امر بیهوده در این نوع اخیر است تا استمرار حکومت را دائمی کند.  نظام ایدئولوژیک مذهبی در ابتدا با ادعاهای شیرین و گوش نواز مثل اینکه شیفته قدرت نیستیم تشنه خدمتیم روی کار آمده ولی با گذشت زمان نیات واقعی یک به یک آشکار شده بهمان نسبت توهمات عامه یک به یک رنگ میبازد!  نهایتاً ملت متوجه میشود بجای اینکه نظام در خدمت خلق باشد، اوست که بخدمت نظام درآمده! اما در عوض، در دایره قدرت توهمات شدت بیشتری گرفته متملقین برای اینکه دوام خود را قوام بخشند به چاپلوسی رأس هرم متفق میشوند.

    بنابراین سازوکاری که ابتدا بطور غریزی رویه ای طبیعی بوده با پدیدار شدن ایدئولوژی و با به صحنه آمدن توهمات، شکلی انحرافی بخود گرفته و بصورت حاکمیتی که امروز شاهدیم درآمده است.  فراتر از آن، وضعیت خاص امروز حاکی از وجود تفکری است که دشمنِ موجودیت ملی این سرزمین شده ولی طی دهه ها آنرا بگردن سوء مدیریت یا تحریم و اختلاس میانداخت.  حال آنکه ماهیت واقعی آن، با وجودی که واقعاً دشمن است منتها دشمنی است که در بطن وطن است!  شواهد ریاضی ماوراء هرگونه شبهه ای اشاره بر واقعیت داخلی آن دارد.  قبلاً اشاره شد که مثلاً اگر دانشجوئی در امتحان تستی پاسخ همه 20 سوأل را غلط انتخاب کرده باشد ظن قوی میرود که این کار را عامدانه کرده باشد که احتمال تصادفی بودن بسیار ضعیف است.  حال اگر منصفانه داوری کرده باشیم و همه اقدامات نظام را عامدانه در جهت دشمنی با مردم ندانیم، فرض کنیم مثلاً از 100 فقره اقدامات مهم، بالاخره چند تائی مثلاً 10 فقره دانسته یا نادانسته در جهت منافع مردم صورت داده شده باشد.  تابع دوجمله ای، احتمال آنکه 90 تای باقی را تصادفی اشتباه انجام داده باشد حدود 10-17 میداند. پس چاره ای نمیماند جز آنکه نتیجه شود دشمن همینجاست و دشمنی قطعاً دانسته و عامدانه بوده است!  خواننده کنجکاو برای آنکه به صدق این گفتار پی برد بهتر است خود مستقلاً با استفاده از ابزاری که در مطلب پیشین ارائه شد (1403/9/18)، تعداد اقدامات مهم را 100 یا 200 یا هر عدد دیگری گرفته و ضمناً ببیند چه تعداد از آنها واقعاً در صرفه و صلاح مُلک و ملت و باقی در جهت خلاف انجام شده و بعلاوه، احتمال انتخاب گزینه غلط را هم مشخص کند.  مثلاً این احتمال در روش شیر یا خط، ½ و در چهار گزینه ای ها ¾ و امثال آن میباشد.  احتمال کلی که شخص بدین ترتیب بدست میآورد چنانچه خیلی کوچک باشد معرف این است که شخصیت حقیقی یا حقوقی که سیاست های کلی را تبیین کرده عامدانه قصد دشمنی داشته است.  البته خواننده میتواند هر روش کمّی جایگزین را که درست میداند بکار برده و خود منصفانه قضاوت کند.  برخی را عقیده بر این است که هیچ دشمن خارجی هرگز نمیتوانسته است چنین به ریشه این آب و خاک طی این چند دهه زده باشد.  کاربست ریاضی فارغ از هرگونه احساساتی متأسفانه مؤید این گمان تلخ است.  آنان که خرابکاری ها را ناشی از وجود مسئولین بی کفایت و ضعف توانائی آنها میدانند، توجه ندارند که انتصاب و چیدمان همین افراد نیز آگاهانه و عامدانه انجام شده است!  در یک کلام، چنانچه شخصی عامی و نادان صرفاً با عمل شیر یا خط و بطور شانسی مبادرت به اخذ تصمیم در اجرای موارد مهم کشور میکرد، نتیجه کار و حال و روز کشور بمراتب درخشانتر و ثمربخش تر از وضع حاضر در میآمد!  

خلاصه آنکه، بالاخره این دشمن نابکار کیست؟  آیا صرفاً شخصیتی حقیقی و بدخواه است که با تجمیع قدرت در دستان خودش اراده ملی را سلب و افکار اهریمنی خود را به پیش میبرد؟  یا صرفاً مجموعه شیاطین کوچک درون اذهان ملت است که در قامت یکنفر، جمع و متبلور شده مصداق همان گفته شاعر است: که از ماست که بر ماست؟!

 

نظرات  (۵)

جناب استاد من از اینهمه مقالات  ارزشمند و خردمندانه شما بسیار میاموزم براستی چیزی نمیتوان به آن افزودفقط حیرت 

ما هیچ ما نگاه *

عنوان کتابی از سهراب

در یکی از روز نامه های داخلی از قول کسی آمده بودکه ما اسرائیلراخواهیم گرفت ودر آن سیب زمینی خواهیم کاشت !؟۴۵۶۴۱

راه رهایی؟

بنظر میرسد آرمان‌های برابری وبرادری وآزادی که انسان از بیش از دوهزارسال پیش بدنبال آن بوده نه تنها تحقق نیافته بلکه امروزه مورد هجوم بیشتر قرار گرفته و زشتی وناهنجاریهای ننگ آور بر بشریت سلطه پیدا کرده است فقط نگاهی گذرابه به سه کشور بزرگ جهان چین وروسیه وآمریکا بیاندازیم میبینیم  چین کمونیست ! در تمام عرصه های استعمار واستثماروعدم آزادی گوی سبقت از همه جهان خواران گذشته ربوده ودیگری کشور شاهنشاهی روسیه است که قصابی بی رحم بر مردم خود وکشتار مردم دیگر کشورها دوران ایوان مخوف را بیاد میاورد واما امریکا ، که دیکتاتوری پنهان سرمایه داری در آن وغارت  همه مردم جهان ، مأمنی برای دزدان وجنایتکاران وسرمایه دارن بی وطن شده است اینها مشتی از خروار است اگر موجودی هوشمند از کهکشان ویاسیاره ای دیگر به زمین ما که قبل از مدنیت بهشت براین بوده نگاه کند دچار شگفتی می‌شود که جز دیوانگان نمیتوانستند اینگونه حکومت‌ها را ایجاد وکمر به نا بودی هنجارهای طبیعی بیاندازد بنظر می‌رسد دستانی نا مرئی سرنوشت بشر را رقم میزند که به نابودی آن خواهد انجامید این از سر نا امیدی نیست بلکه حقیقتیست آشکار نظم نوین جهانی که آقایان پوتین وترامپ وشی چین پینگ وغیره بدنبال آن هستند جزبزرگتر شدن کشورهای خود وبالابردن تولید نا خالص ملی وغارت دیگر کشورها...چیز دیگری نیست تنها چیزی که در این نظم نوین جای ندارد انسانیت وآزادی وبرابری وعدالت است که گمشده همه تاریخ بشریت است راه حل عملی چیست ؟این کیمیائی است که تا کنون یافت نشده و همه راههای ارائه شده توسط فلاسفه وبرگزیدگان ... ذهنی وایدئولوژیک وغیر عملی بوده ومیبینیم که انسان امروز بدتر از هر روزگار دیگر مبتلابه آنست وای بر نسلهای آینده که چه برایشان باقی میگزاریم زمین آلوده ،نابودی محیط زیست ،انفجار جمعیت ،بمب‌های هسته ای ... باشد که دست آورده‌ای سترگ دانشمدان در آینده این دردهای درمان کند

تأملی در اصول مرا به این اندیشه کشاند که چرا به این روز افتاده ایم آیا ریزش بسیار دین باوران واخلاق مداران است یا عقب ماندگی اقتصادی و ‌فرهنگی ؟چرا امروزه معنویات پشیزی ارزش ندارد وآنچه پرستیدنی وبت برای انسان شده ثروت و خوشگذرانی است وبرای بچنگ آوردن این بت همه کار انجام می‌دهند از دروغ وفریب وریا ودزدی وفساد وآدم کشی وغیره البته اینها درگزشته نیز بوده ولی امروزه بی اندازه شده واین امر تنها افراد راشامل نمی‌شود بلکه سیاستمداران وحاکمان وقدرتمندان را نیز در بر گرفته ارزش انسان‌ها به میزان ثروت آنهاست چرا که عدالت وآسایش وشکوه مادیات و وجدان وزیبارویان ومدارک دکترا گرفتن وغیره خریداری شدنی گردیده است پول وقدرت وخوشبختی ملاک همه چیز شده در نظام های سرمایه داری که بتقریب همه جهان را فرا گرفته یکشنبه الون ماسکها وجف بیزوس های میلیارد سر برمیاورند‌ومیبینیم‌که قدرت مداران وثروتمندان همچون گرگهایگرسنه بجان ملتها افتاده اند براستی وبااندوه فراوان باید گفت آدمی گر صد هنر دارد تمکن بایدش*

دستبرد به شعرلسان الغیب  

 

  

 

 

وفریب و

تأملی در اصول مرا برآن داشت که چند جمله زیر را بنویسم

اصلی بر همه اصول‌ها باید حاکم باشد وآن اصل اینست که هیچ اصل درجهان پایدار ودایمی ومقدس نمیباشدچراکه هرچه که وجود دارد درحال تغییر و دگرگونی وحرکت است ماده لا یتغیر وجود ندارد واین همان چیزیست که یونانیان باستان آنرا درک وفهمیده بودند ومنها هنوز نفهمیده ایم!؟

۳۵۶۲۵

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی