تکرار و تلقین
تکرار و تلقین
وقتی صفحات تاریخ خودمان را ورق میزنیم، مکرر شگفت زده از خود میپرسیم چرا چنین شده ایم و چرا کارمان بدینجا کشیده است؟ عوامل زیادی در ایجاد این معمای فرهنگی نقش داشته است که به برخی قبلاً اشاره شده است. یکی از دیگر عواملی که در شکل گیری این مقوله فرهنگی مؤثر بوده شاید شیوه تکرار و تلقین در آموزش سنتی ما باشد. شیوه رایج و حاکم در مدارس ما در این 1400 ساله اخیر، اگر از استثنائات صرفنظر کنیم، همانا کاربرد این تکنیک بوده یعنی تکرار و تلقین! این شیوه بویژه در اولین مراحل آموزش و یادگیری نوباوگان بکار برده میشد و بسیار تأثیر گذار بوده است. شیوه مکتب داری سنتی قرنها بر همین روال بوده است. تأثیر گذاری این شیوه در کودکی چنان عمیق است که حتی در مراحل بعدی نظام جدید یادگیری، این رویه همچنان در ذهن فرد جایگزین شده باقی خواهد ماند و آنرا استمرار میدهد.
منظور از طرح این شیوه یادگیری حمله بدان نیست بلکه نقدی منصفانه است که خوب و بد آن سنجیده شود. همانطور که در مطالب پیشین گفته شد، علم در این 1400 سال گذشته در کشور ما عمدتاً آن چیزی تلقی میشده که حول و حوش شریعت و زیر شاخه های آن بوده و باشندگان آن عُلما نامیده شده و میشوند. چون هنوز علم بمعنای واقعی و روش علمی بدان صورت که ما امروز میشناسیم مطرح و شناخته شده نبوده است لذا همه مباحث دینی زیر نام "علم" ارائه میشد از قبیل علم کلام، علم صرف و نحو، و غیره. حال آنکه علم واقعی با "پرسشگری" همراه است و منظور از پرسش هم هیچ نیست مگر کشف حقیقت ولاغیر. لذا در مبحث شرعیات به طالبان این مباحث آنچه آموخته میشد از طریق تکرار و تلقین بوده است. چرا؟ برای اینکه یادگیری این اطلاعات صرفاً نیازمند حافظه و کافیست آنها در مخیله حفظ شود. استدلال و پرسشگری در این امور کاره ای نیست. ادعا خواهند کرد که علم کلام بر مبنای عقل و استدلال است در حالیکه کاربرد استدلال فقط برای اینست که آنچه که قبلاً بعنوان حقایق ثابته تلقی شده توجیه عقلی شود و نه جستجو بقصد کشف حقیقت! شاید یکی از دلایلی که غزالی را از حوزه درسی ناامید کرده راه خانقاه در پیش گرفت همین علاقه وی برای کشف عقلی بوده.
بنابراین اگر تکرار و تلقین ابزار عمده آموزشی بوده از جهت این بوده که طی این هزار و چندصد سال، دانش جز جزایری منزوی مطرح نبوده است. دانش جز نزد تعداد اندکی دانشمند تک افتاده که برحسب سلیقه شخصی بدان پرداخته بودند مطرح نبوده است. چرا؟ چون قبلاً هم اشاره شد که ارباب دیانت با طرح مدارس جدید و دانشگاه ها مخالف بودند کما اینکه اوایل انقلاب اسلامی، دانشگاه محل فساد اعلام شد! اگر هم تاکنون دانشگاه ها در نظامی دینی برپا هستند در واقع جز پوسته ای برای حفظ ظاهر نیست. که نیک اگر نگریسته شود حتی در روش آموزشی کنونی که تعقل و استدلال ملاک است، همچنان محفوظات و تکرار، رویه جاری است. استدلال هم اگر هست که هست، برای تأیید کشف و اختراع دیگران است!
اما اگر از دید مثبت نگریسته شود، سوای معارف دینی، روش تکرار و تلقین برای یادگیری مباحث علوم انسانی و تاریخ و ادبیات و هنر و نظایر آن نه تنها بد نبوده و نیست که بیشترین ارزش افزوده در حوزه فرهنگی از همین بابت بوده است. در این مباحث، محفوظات نقش اصلی را داراست. هرچند در روش امروزی، حتی تحقیق جدی در این مباحث نیز بینیاز از دخالت دادن روش عقلی نیست. لذا نزد ارباب خرد، کار در حوزه دانش و پیشرفت در آن، در درجه نخست نیازمند کاربست استدلال و روش های عقلی است که پشتوانه آن چیزی جز پرسشگری نیست و نه کاربست تکرار و تلقین.
اما تلقین حقیقتاً چیست؟ اگر از فضای مجازی بپرسیم میگوید: "تلقین به بیانی ساده نوعی گول زدن خودمان است. با تکرار خواسته ذهن خودآگاه، میتوانیم یک باور جدید را در ذهن ناخودآگاه ایجاد کنیم. با تکرار میتوان آنرا در ضمیر ناخودآگاه جایگزین ساخت". به بیان ساده تر، تلقین تکنیکی است که معمولاً برای درست نشان دادن یا برحق نشان دادن حرف یا سوژه ای غلط مورد استفاده قرار میگیرد. والا اگر چیزی بخودی خود درست باشد نیازی به تلقین ندارد که آنرا درست جلوه دهند! بعلاوه، تکنیک تلقین معمولاً در نظام های دیکتاتوری در بستر تبلیغات مکرر استفاده میشود تا آنچه را که درست است از ذهن ها پوشیده و در عوض آنچه را غلط ولی بصرفه طبقه حاکمه است با تکرار القا کنند.
خلاصه آنکه، تلقین از روز نخست تولد تا هنگام مرگ و حتی پس از مرگ، دامان ما را رها نکرده و نمیکند! که یکی از مستحبات، تلقین میت است. به گوش متوفی که معلوم نیست هنگام حیات چکاره بوده پیش از دفن، اسماء مقدسه تکرار و تلقین میشود، مگر حالا که کار از کار گذشته گوش شنوائی داشته باشد. که گویا رویه ای جاری در سایر امور است.
چرا خاور میانه وبویژه کشورهای اسلامی حد اقل دراین پانصد سال اخیر این چنین در علوم -از علوم تجربی وعلوم انسانی- وفرهنگ وهنر دچار سترونی وعقب افتادهگی شده است؟شاید این تاریخ از پایان قرون وسطی آغاز شده باشد که با شروع رنسانس واختراع دستگاه چاپ وهیومنیزم وغیره همراه بوده فقط نگاهی کوتاه به تاریخ پانصد سال اخیر اروپا بیاندازید وببینید درعلوم وفنون وفلسفه وهنر چه بزرگانی داشته اندبرای نمونهگوتنبرگ،گالیله،کپرنیک،دکارت ،کانت ،منتسکیو،جان لاک،وولتر،روسو،انیشتبن وراسل وهایدگروهزاران نام دیگربیاندازید.جناب استاد من باور دارم که بد نیست جستارهای خودرااززمینه های انتقادی ونظری بسوی رهنمودهای عملی واگردانید