آسیب شناسی ظواهر
آسیب شناسی ظواهر
منظور از عنوان بالا، تأثیر پذیری ما از ظاهر اشیاء، ظاهر آدمها و ظاهر اماکن است. بعبارت دیگر بخشی از خساراتی که تاکنون متحمل شده ایم ناشی از این خصلت تأثیر پذیری از ظواهر بدون توجه به بطون پدیده هاست. این یعنی چه؟ یعنی اینکه مثلاً وقتی کسی سخنرانی میکند، صرفنظر از اینکه محتوای صحبت او چیست و چقدر درست یا نادرست است، فرد ناخودآگاه بیشتر تحت تأثیر شکل و قیافه سخنران، لباس او، طرز بیان و میزان گیرائی سخنان او و سایر ظواهر واقع میشود. عوامل اخیر معمولاً تأثیر بیشتری بر قضاوت شنونده دارد تا محتوای سخنرانی و راست و غلط بودن نتیجه گیری های سخنران. میزان این تأثیر در بحث های سیاسی و انسانی بمراتب شدیدتر است. تفاوت رادیو با تلویزیون از همین جاست که شنیدن از طریق رادیو باعث حذف برخی از عوامل یاد شده میشود و مخاطب تمرکز بیشتری بر موضوع بحث پیدا میکند. در گذشته برای استخدام خواننده یا مجری رادیو، معمولاً صدای آنان را از پشت پرده مورد سنجش قرار میدادند تا فقط طرز بیان سنجیده شود و ناخواسته تحت تأثیر سایر عوامل قرار نگیرند.
خوشبختانه در مورد خواندن کتاب هیچ یک از عوامل یاد شده مزاحم نمیشود زیرا کتاب را خواننده صرفاً بخاطر عنوان انتخاب کرده و ممکن است اصلاً با نویسنده یا مترجم آشنائی نداشته باشد. لذا تنها تأثیری که وجود دارد ناشی از محتوای اثر است و چون مکرر میتوان در متن بالا و پائین رفته آنرا سبک سنگین کرد لذا بخوبی از نقد آن برآمد. مثلاً آیا شکل ادبی متن زیبا و روان است؟ آیا گزاره های او قرین واقعیت اند؟ اگر ترجمه است خوب انجام شده یا نه؟ و امثال آن. البته اگر کتاب درباره علوم باشد خیلی راحت تر میتوان داوری کرد زیرا حقایق علمی دلبخواه نیست و تابع احساسات نویسنده نیست. اما از آنسو، داوری درباره متون فلسفی و علوم انسانی مشکلتر است و مستلزم نظر اهل فن است. معهذا ممکن است چنان بد نوشته یا ترجمه شده باشد و چنان ثقیل برای فهم متعارف که ناتوانی نویسنده را خواننده بحساب کم سوادی خودش بگذارد! از این دست در بازار کتاب بسیار است. کتاب هائی که بدست راقم این سطور میافتد، عادت بر این است که نظر خود را درباره صورت و محتوا در هامش برخی اوراق مینویسد و خلاصه آنرا در برگ اول کتاب درج میکند که بداند بعدها که مراجعه میکند، کتاب ارزش خواندن دارد یا خیر. بسیاری از کتب از همین دست است که گفتیم.
اما نکته مهم اینجاست که نوشته ای را درباره اش داوری کرده مردود قلمداد کرده اید اگر در حضور نویسنده این بررسی را انجام میدادید آیا باز هم همین نظر را میدادید؟ واقعیت اینست که خواه ناخواه تحت تأثیر ملاقات نویسنده باحتمال زیاد نظر ما تغییر میکرد. این نیست که از ترس باشد بلکه خود بخود تحت تأثیر ظواهر قرار میگیریم. چه بسا نویسنده فرد شریفی باشد با مو و محاسن سپید که تحت تأثیر حضورش نظر واقعی را تغییر دهیم. گفتگوی رودررو اثر گذار است و بهمین دلیل آنها که نمیخواهند نظرشان را تغییر دهند از گفتگوی مستقیم و رودررو پرهیز میکنند.
این اثر گذاری ظواهر در مورد ابنیه فرهنگی و دینی شدیدتر است. مردم وقتی وارد یک بنای دینی میشوند خود بخود تحت تأثیر فضا قرار گرفته حال و هوای معنوی پیدا میکنند. در حالیکه ممکن است بنای مذکور کوچکترین رابطه ای با معنویت نداشته باشد. گویا در یکی از استانهای کشور مقبره یکی از سرداران عرب هست که هنرش قتل مردمان این سرزمین بوده و با این حال زوار از همه جا بی خبر وارد بنای مزبور شده تحت تأثیر رنگ و لعاب مقبره از جسد دفن شده خیر و برکت میطلبند! پس بی جهت نبوده که در ادوار کهن، هر شهری معبد خود را داشته که وقف خدای آن ناحیه بوده سعی بلیغ میشد که هرچه با شکوه تر باشد تا اهالی خود و سایر شهرها را تحت تأثیر قرار دهد. در این رقابت شهر همسایه معبد خود را بزرگتر و با شکوه تر میساخت و اگر جنگی واقع میشد، معبد مغلوب تخریب میشد و اهالی میپذیرفتند که خدای شهر غالب قوی تر و محق تر است. علاقه به تخریب، رابطه نزدیکی با ایدئولوژی دارد که در بدو انقلاب اسلامی دیدیم که چگونه باورمندان قصد تخریب بقایای تخت جمشید را داشته اند. بنابراین احترام به عقاید و معابد قوم مغلوب و حتی کمک به بازسازی آن در ادوار کهن رفتاری خلاف عرف محسوب میشده است. در حوزه ابنیه ملاحظه میشود که چگونه ظواهر اهمیت داشته نقش تعیین کننده در روابط ملل داشته که تا همین امروز دربارها جاه و جلال خود را به رخ دیگران میکشند.
خلاصه آنکه، ملت ها همواره در معرض خطر فریب ظواهر از هر نوع هستند. ما ناخودآگاه تحت تأثیر ظواهر قرار میگیریم و از آن گریزی نیست. اما شیادان و حقه بازان با ظاهری حق بجانب با چند سخنرانی مهیج همواره مترصد فریب مخاطبان قشری خود هستند و بخوبی از این ضعف آگاه اند. منتها، دوای آن حقیقتاً جز آموزش عمومی هیچ نیست!

درهر پدیده ای چه فرهنگی یا طبیعی ویا سیاسی وغیره سه چیز بسیار روشن وجدای از هم ولی باپیوندی ساز واره دیده میشود یکم چرائی پدید آمدن دوم چگونگی این پدیده وسوم نیست شدن آنها مراد من از این سخن بسیار کوتاه دربخش سیاسی واجتماعی است برای نمونه چرا دیکتاتوری ویا دموکراسی والیگارشیوغیره بوجود میایند وچگونه میبایست زشتی ها وناهنجاریهای آنها را ازبین برد وپدیده حکومتها واجتماع مربوطه را به نیکوترین شکل در آورد درست همانند غریبی در آب که تنها به حال ونجات خود میاندیشد نه به دوبخش دیگر شما در آسیب شناسی ظواهروسایر جستارهای پیشین به هر سه بخش با نگرش علمی بسیار پرداخته اید من بر این باورم که شما با نوشته هاواندیشه های دانش بنیادتان بیشتر به بخش رهائی ازآفات استبداد وبی فرهنگی خرد گریزی عنایت فرمائید همچنانکه در آسیب شناسی به آن پرداخته اید