فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین مطالب

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خورشید» ثبت شده است

۱۴
ارديبهشت

معمای روزهای هفته

    معماها نه تنها از لحاظ کمیت، بلکه از نظر کیفی نیز گسترده اند.  چه بسا معمائی از عهد عتیق که امروز نیز در قرن 21 میلادی هنوز با آن دست بگریبانیم.  بد نیست بدانید که وبگاهی وجود دارد که ثابت میکند زمین تخت و ثابت در مرکز گیتی است!  هم از علم و هم از احادیث دلیل آورده است!  با بازگشت به مسائل جدی تر، یکی از معماها که این روزها عنوان بسیاری از رسانه ها شده تردید دولت بر تعطیل رسمی پنجشنبه یا شنبه است.  اهالی اقتصاد خواهان تعطیل رسمی شنبه هستند تا مغایرت کاری ما با باقی دنیا محدود به 3 روز از هفته باشد.  این در حالیست که اصولگرایان قشری بر پنجشنبه تاکید میکنند زیرا نمیخواهند شائبه پیروی از روز تعطیل مقدس یهود بوجود آید، حتی اگر این شائبه  به قیمت ضربه زدن بر اقتصاد کشور باشد و مغایرت کاری با اقتصاد دنیا را 4 روز از هفته کند.  از دید آنان هیچ چیز جز افکارشان مهم نیست زیرا مادام که از پول بادآورده نفت و سایر رانت ها ارتزاق میکنند گو دنیا را آب ببرد.  حکومتِ حامی این قشر نیز گویا موافق همین نظر است و چه بسا اجرا کرده باشد.  اکنون برای روشن شدن نظری به ریشه های امر میاندازیم.

    موضوع نگاه داشت زمان و گذشت روزگار همواره دغدغه مهم از گذشته های بسیار دور بوده است.  در مطالب قدیمی بطور مشروح بدان پرداخته بودیم.  اما بطور خلاصه بهترین و طبیعی ترین مرجع ما برای نگاهداشت زمان، پدیده های دوره ای و ثابت است.  فعلاً دقیق ترین مرجع، ساعت اتمی بر مبنای فلز اسکاندیم در ANL است که بیراهی آن 1 ثانیه در هر 300 میلیارد سال است.  مقایسه شود با عمر کیهان!  اما آنچه انسان کهن در اطراف خود داشت نه بدین دقت، اما باندازه کافی دقت داشت که هنوز هم مورد استفاده ماست.  دم دست ترین آن، چرخش شب و روز بود که روز را از دمیدن آفتاب تا غروب آن به 12 بخش مساوی موسوم به "ساعت" تقسیم کرد.  چرا عدد 12؟ بخاطر علاقه ستاره شناسان بابل به عدد 12 که قابل تقسیم بر 4،3،2، و 6 است.  در بابل، ریاضیات و نجوم پیشینه ای بس کهن داشته که بعداً مورد اقتباس یونانیان و سایرین قرار گرفت.  باری، 6 ساعت از دمیدن آفتاب تا نیمروز و 6 ساعت از نیمروز تا غروب.  ساعت آفتابی نیز یادگار آن دوران است.  طول شب را به سه "پاس" یا کشیک بخش کردند که امروزه در سربازخانه ها هنوز برای کشیک استفاده میشود.  بعدها البته طول شب را نیز به 12 ساعت تقسیم کردند که مجموعاً شبانروز 24 ساعته را تشکیل داد. 

    اما امروزه مردم هنوز با تساهل "روز" را بجای شبانروز بکار میبرند اما شروع شبانروز را از نیمه شب حساب میکنند.  تمدن های کهن شروع شبانروز را از دمیدن آفتاب آغاز میکردند ولی یهود شروع شبانروز را از غروب آفتاب تا غروب بعدی محسوب کرده و هنوز مراسم دینی را بدین ترتیب انجام میدهند.  تسری این روش به سایر اقوام سامی و سپس به ما هنوز در گفتگوها شنیده میشود که وقتی میگوئیم "شب جمعه" منظور جمعه شب نیست بلکه غروب روز پنجشنبه بسمت شب است.  ولی برای وقایع طولانی تر به واحد بزرگتری از شبانروز نیازمندیم.  فاصله زمانی بین ظهور دو هلال ماه نو، 29 یا 30 روز، این نیاز را پاسخ داده به مدت یک "ماه" موسوم گشت.  برخی اقوام مراسم دینی خود را بر پایه تقویم موسوم به "قمری" گذاشته اند که البته مشکلات عدیده خود را دارد که قبلاً شرح داده ایم ( 1395/3/6).  خورشید بمراتب قابل اتکاتر است و فاصله دو عبور متوالی آن از اعتدال بهاری (یا متشابهاً پاییزی)، 365.2224 روز میباشد. 

    غیر از واحدهای روز (شبانروز) و ماه، واحد هفته را داریم.  بار دیگر سنت بابلی ها بر این بود که طول مدت ماه را به چهار بخش هفت روزه موسوم به "هفته" تقسیم کنند.  این سنت بعداً از طریق عبرانیان که در بابل اسیر بودند به سایر ملل راه پیدا کرد که امروز ما نیز استفاده میکنیم.  منتها شاید روش ایرانیان کهن که ماه را 30 روز گرفته به هریک از روزها نامی میدادند بر هفته برتری داشت زیرا یک ماه قمری حامل تعداد درستی از هفته نیست ( 28= 7*4).  با اینکه سال هم تعداد درستی از روزها نیست و اثبات این حقیقت است که برخلاف تصور قشریون، هیچ چیز کاملی در آسمان نیست، معهذا گاهشماری خورشیدی که امروز استفاده میکنیم بر نوع قمری برتری روشن دارد.  باری، هفته وارد مذهب شد و آخرین روز آن را که خداوند استراحت کرد، بنا بر عقاید یهود روز استراحت یا شبات است (= سبت= السبت = شنبه).  اصولاً نیایش های یهود پس از رؤیت هلال ماه نو توسط خاخام ها و اعلام رسمی آن به مردم صورت میگیرد (آیا آشنا نیست؟!).  لذا برای مردم دانا هیچ قداستی در ایام هفته نیست و قشریونی که بر سر تعطیل شنبه بحران میسازند شاید با فهم حقایق بالا و اینکه عاداتی را یدک میکشند مقتبس از قومی که در صدد محو آن اند اندکی عرق شرم بر ناصیه آنان ظاهر سازد!  

خلاصه آنکه، مادام که نظام جهل و جنون در کار باشد، هیچ امر خردمندانه ای میسر نیست و کارها همچنان بر محور دشمنی و نادانی میگردد.

  • مرتضی قریب
۲۳
اسفند

معماها -4

    اسامی زیادی وجود دارد که معانی آن طی زمان دگرگونه شده و امروزه تلقی دیگری از آنها نزد مردم است.  این سوای حجم عظیم تحریفی است که در این چند دهه اخیر توسط نظام مذهبی ایجاد شده و حوزه ادبیات را نیز از تجاوز مصون نگذاشته است.  به آنها نیز پرداخته خواهد شد.  اکنون به واژه ای پرداخته میشود که بی ارتباط با مراسم پایان سال نیست.

  1. پرستش.  در لغت به معنی مواظبت است کما اینکه "پرستار" عنوان کسی است که مواظب چیزی است و امروزه مشخصاً برای مراقب بیمار بکار میرود که همه با آن آشنا هستیم.  اما در گذشته های خیلی دور پرستار میتوانست نام کسی باشد که مراقب آتش است و مواظب است مبادا خاموش شود!  مگر چه اهمیتی داشت؟  اهمیت آن امروز برای ما که بسادگی با فندک یا کبریت آتشی بر میفروزیم ناملموس است.  از شاهنامه، کشف آتش را خوانده ایم که چگونه با اصابت دو سنگ بر هم جرقه ای ایجاد شده اولین آتش به دست انسان ایجاد شد.  واضحاً اهمیت زیادی داشت که این شعله ایجاد شده خاموش نشود و در محلی حفظ و نگهداری شود تا بعداً مردم برای ایجاد آتش در خانه و کاشانه خود از آن بهره گیری کنند.  پُرواضح است که آتش در ایجاد تمدن نقش درجه اول داشته است.  پس جایگاه های ویژه ای موسوم به "آتشکده" تعبیه شد تا منبع دائمی آتش آنجا باشد تا هرکس نیاز داشت به آنجا رفته شعله ای برگیرد.  طبعاً فرد یا افرادی هم موظف به پرستاری از آتش شدند تا با آوردن بوته و هیزم نگذارند خاموش شود.  واژه آتش پرست میراث آن دوران است و ابداً ریطی به تعریفی که تازیان از "عبادت" داشتند ندارد.  در ادوار بعدی صفت مقدس به آتش و آتشکده افزوده شد تا در حفظ و نگه داشت آن کوشا باشند همانطور که آب و نگاهداشت پاکیزه آن نیز مقامی شامخ یافت.  بعلاوه، "نور" که از آتش برمیخاست نیز نمادی مقدس شده به سایر فرهنگ ها راه یافت.  بطوری که در قرآن نیز خداوند نور آسمانها تلقی شد.  چرا مقدس؟  زیرا نور، دنیای تاریک آنروزگار بشر را زندگی بخشید.  در ایران باستان، نور نماینده اهورامزدا و نشانه راستی و حقیقت است.  در جهت مخالف، تاریکی و ظلمت، نماینده اهریمن و نشانه دروغ و باطل است.  اسطوره پیکار دائمی بین خیر و شرّ و دوگانگی بین آنها از همین جاست.  گاهی خیر و گاهی شرّ پیروز است کما اینکه طی چند دهه اخیر که دروغ و باطل در کشور حکم میراند خود نشانه تسلط اهریمن و عُمّال وی است.

ایرانیان باستان چیزهای مفید برای بقای زندگی را پاس داشته و آنها را "ستایش" میکردند.  پُر بیراه هم نبود چه امروز میدانیم اگر خورشید که بعنوان منبع نور ستایش میشد خاموش میگردید، حیات رخت بر می بست.  بعلاوه، از میان قدرت های ماوراء طبیعی، اهورامزدا نیز ستایش ویژه داشت.  بینش امروز مشکل خاصی با آن ندارد.

با اینکه قرنهاست آتش دیگر آن اهمیت نخستین را ندارد، معهذا هنوز بعنوان نمود پاکی و صداقت در جشن ها و آئین های ایرانیان حضور دارد.  اما ارباب دیانت و طالبان، توجه به این مراسم را تهدیدی علیه بازار خود تلقی کرده با عناوینی چون "آتش پرستی" و امثال آن در پی محو آثار مادّی و معنوی گذشته این سرزمین هستند. 

  1. عبادت.  اما در مقابل، آنچه میراث تازیان است واژه "عبادت" است.  غالباً به اشتباه آنرا برابر پرستش میگیرند که در واقع بیشتر با واژه "ستایش" همسنخ است.  از پیش از اسلام، اعراب به برخی از ارباب انواع ارادت ورزیده و لذا خود را "عبد" یا بزبان امروزی برده آن موجود متافیزیکی قلمداد میکردند.  کتاب "الاصنام" ابن کلبی شرح مختصری از طیف وسیع بُت های عربستان را میدهد.  برخی مهم و دارای مجسمه سنگی و برخی هم کم اهمیت تا آنجا که سنگ کوچکی در محل زندگی فرد بوده که هنگام خروج بعنوان تیمُن آنرا لمس میکرده، چیزی شبیه تسبیح امروزی.  لذا افراد متشخص آن دوران خود را بنام یکی از مهم ها نامیده و اسامی عبدالعزی، عبدمنات، عبدود، عبدالمدان، عبدالله، و امثال آن رایج بود.  این تفکرات خود نیازمند بحثی جداگانه است ولی بسیار بعید مینماید آنطور که مشهور است عبادت کنندگان، قائل به آفرینش جهان بدست این اصنام بوده باشند.

خلاصه آنکه، تغییر معانی و تحریف واژگان که طی قرون صورت گرفته پاره ای عمدی و پاره ای سهوی بوده است.  بر اُدبا و فرهنگ دوستان است که در حد توان به پالایش این حوزه یاری رسانده سهمی در روشنگری و خروج از دوران سیاه داشته باشند.  از فرقه مروّج دروغ و طرفدار باطل هیچ امید آگاهی بخشی نتوان داشت بلکه باید فقط بخود متکی بود.

  • مرتضی قریب
۰۱
تیر

گذران یک روز از زندگی

      وقتی یک روز آخر هفته را با آرامش سپری میکنم، میخواهم بدانم چند نفر طی آن یک روز برای من کار میکنند و زحمت میکشند تا من آن یک روز را با آرامش سپری کنم.  در بادی امر راحت بنظر میرسد ولی وقتی دست بکار حساب و کتاب میشوی، عددها بیش از آنی هست که در ابتدا فکر میکردی.  دستکم از منظر کیفی بقرار زیر است:

1- کارگران و مهندسین در معادن ذغال سنگ، چاه های نفت، پالایشگاه ها، تعمیر و نگهداری خطوط لوله، رانندگان تانکر نفت و قطارهای باری، پرسنل و خدمه اداری که در این مشاغل کار میکنند، همه و همه دست اندر کارند تا سوخت فسیلی تهیه و تدارک شود.

2- کارگران و مهندسین و ابواب جمعی نیروگاه های فسیلی،  پرسنل سازمانهای وابسته بدانها، تعمیر و نگهداری و غیره، همه و همه دست اندر کارند تا سوخت فسیلی به برق تبدیل شود.

3- سازمانهای دست اندر کار ساخت سدهای هیدروالکتریک و خدمه این سدها نیز در تولید برق مشارکت دارند.

4- سازمانها و خدمه نیروگاه های اتمی و سازمانهای وابسته از معدن اورانیوم تا تولید سوخت هسته ای در تولید برق مشارکت دارند.

5- پرسنل خطوط انتقال برق، پست های فشار قوی و ضعیف، مراکز کنترل و دیسپاچینگ، ادارات سرویس دهی و مالی و غیره و غیره، همه در خدمت این اند تا برق بمنزل شما رسیده اطمینان حاصل کنند وقفه ای در استمرار آن پیش نیاید.

6- سازمانهای آب منطقه ای، تأسیسات تصفیه آب، خطوط انتقال آب، و خدمه آن آب تصفیه شده را بمنزل شما میرسانند.

7- سازمان فاضلاب، تصفیه و رها سازی فاضلاب منزل شما را بعهده دارد.

8- ماهواره های مخابراتی، تلفن، اینترنت،رادیو و تلویزیون، نشریات و امثال آن عهده دار اتصال شما به بیرون منزل میباشند.

9- تهیه غذای شما برعهده خیل عظیم کشاورزان، باغداران، دامداران، کشت و صنعت، و سازمانهای وابسته است.

10- ارسال مایحتاج از مراکز تولید به توزیع و منزل شما بر عهده شبکه وسیع حمل و نقل است.

11- خدمات شهری و بویژه رفتگران زحمت کش، فضای زندگی شما را پاک نگاه میدارند.

     اینها که نام برده شد، شمه ای از مهمترین هاست که زندگی بدون آن میسر نیست، حال آنکه بسیاری از سرویس های دیگر هم وجود دارند که تأمین کننده سایر لوازم زندگی هستند.  ما بدون آنکه در جریان باشیم، توده بزرگی از مردمان بلا انقطاع در کارند تا یک روز از زندگی ما با آرامش سپری شود.  طبعاً حیاتی ترین این خدمات در درجه اول خوراک است و سپس آب و برق و نظافت شهری.  در این مقام، سوألی که مطرح میشود اینست که نقش ما در این موزائیک چیست؟  آیا بود و نبود ما در عرصه این همه کارها که انجام میشود مؤثر است؟ اگر مصرف کننده صرف باشیم، پاسخ منفیست و بلکه اگر نباشیم مفید تر است زیرا فشار کمتری بر مصرف میآید.  البته بازنشستگان منظور نظر نیستند چه آنها سهم خود را قبلاً بازی کرده اند.  اما اگر عضوی عادی از جامعه باشیم، نقش ما مانند قطره در برابر دریاست.  با اینکه بسیار کوچک است، بالاخره با دریاست و دریا از همین قطرات کوچک تشکیل شده.  در اینجا بیاد این بیت معروف میافتیم که:

قطره دریاست، اگر با دریاست / ورنه او قطره و دریا، دریاست

یک پرسش مهم: سرچشمه اصلی اینهمه کارها که انجام میشود کجاست؟

      مهمترین ماده اولیه تولید برق در نیروگاه های حرارتی، سوخت های فسیلی است.  این نیز حاصل تخمیر بی هوازی و تحت فشار گیاهان و جانوران مرداب های ساحلی مدفون در اعماق زمین طی میلیونها سال بوده است.  مهمترین ماده بدن اینان، کربن و هیدروژن بوده که در طی اینهمه سال هیدروکربورها را ساخته اند.  کربن بدن اینان از کجا آمده؟ در گیاه، طبعاً حاصل فوتوسنتز و جذب گاز کربنیک هوا و تبدیل کربن به آوندهای گیاهی.  جانوران در سلسله مراتب بعدی از گیاهان یا جانوران گیاهخوار تغذیه کرده اند.  همه اینها به فوتوسنتز یعنی وجود خورشید برمیگردد.  خوب، تکلیف سوخت فسیلی معلوم شد ولی آدمهائی که این کارها را انجام میدهند چه؟  بقای انسان و استمرار کار او نیز به خوراک برمیگردد و بالاترین نقطه هرم خورکی ها گیاهان هستند که قبلاً گفتیم به خورشید مربوط شدند.  بدین ترتیب تکلیف کشاورزی و دامداری و باغداری و کشت و صنعت و غیره نیز مشخص میشود.  در مورد هیدروالکتریک نیز مشخصاً فشار آب پشت سدها تولید برق میکند و وجود آب بر نقاط مرتفع بر میگردد به خورشید و عمل تبخیر آبها و تولید باد و بردن آب بر فراز کوهستان و سایر جاها.  بدین ترتیب این خورشید است که سرچشمه همه کارهای روی زمین است و چنانکه گفتیم آن پیشینیانی که خورشید را محترم میداشته اند چندان به خطا نرفته اند.  اما هنوز یکی و فقط یکی از آن 11 مورد فوق وجود دارد که بطور مستقیم ربطی به خورشید ندارد هرچند به نوعی غیر مستقیم ربط دارد.  خواننده هوشیار را دعوت میکنیم آنرا نمایان سازد.

یک نتیجه اخلاقی:

     در این یک سده اخیر، گویا انسان تصمیم گرفته که روند معکوس را عملی سازد.  باین معنی که با سوزاندن سوخت فسیلی در نیروگاه ها یا در اتوموبیل و مصارف خانگی، مجدداً آترا بصورت گازکربنیک (و البته آلاینده های دیگر) راهی اتمسفر میکند.  توگوئی این کافی نیست، جنگل های قدیمی را چه در سطح ملی و چه در سطح بین المللی از بین میبرد.  بخشی را مصرف صنعت میکند اما بخش قابل توجهی را هم آتش میزند.  آتش این ایام در محیط زیست ما بیداد میکند.  آیا این ناشی از رویه ای کلیست؟  خلاصه اینکه کره زمین در حال بازگشت به دوران گرم خویش است.  با این تفاوت که در آن دوران ها، زمین خلوت بود و اینهمه مستأجر نداشت.  نظر عموم اقلیم شناسان بر اینست که این پروسه گرمایشی ممکنست واگرا بوده و عاقبت زمین همان باشد که سیاره ناهید امروز هست.  مبارزه با این عاقبت محتوم نیازمند تشکل های دوستدار زمین چه در سطح ملی و چه بین المللی است.  امروز!، فردا دیر است.

    

  • مرتضی قریب
۲۵
آذر

خورشید و سهم آن در منظومه خورشیدی

  چندی پیش، در جائی، فردی اظهار کرده بود که خورشید در اصل برای آدمیان و ادامه زندگی هدفمند او آفریده شده است.  وی پس از تشکر فراوان از نظام آفرینش علت غائی برای وجود خورشید را همانا تولید نور و گرما برای ادامه حیات مادی و معنوی انسانها بیان کرده بود.  البته، شک نیست که حضور خورشید چه به جهت مرکز گرانش منظومه و چه به جهت تأمین انرژی نقش اساسی را در بوجود آمدن حیات بر این سیاره ایفا کرده و میکند.  اما اکنون کنجکاو میشویم که واقعاً اگر خورشید صرفاً برای ما بوده است با چه کارائی و عملکردی این وظیفه را بر عهده داشته است.  به عبارت دیگر آیا وظیفه مقدسی را که بر عهده داشته است بخوبی انجام داده و میدهد یا غیر از آنست که می پنداشتیم.

یک پرسش اساسی:  چه کسری از انرژی خورشید سهم کره زمین میشود؟

در پاسخ باید گفت، بر خلاف انتظار، سهم اندکی از آن نصیب زمین گردیده و بیشتر آن بلا استفاده رهسپار فضا میگردد.  بنابراین اگر فلسفه وجودی خورشید صرفاً در خدمت تأمین انرژی زمین بوده است باید گفت کارائی بسیار اندکی داشته و دارد.  اکنون علاقمندیم بدانیم این کارائی از این منظر چقدر است.  برای این منظور به یک حساب و کتاب ساده برای اندازه گیری کمی آن میپردازیم:

  خورشید ستاره ای است با شعاع حدود 700،000 کیلومتر و با تولید انرژی با آهنگ  S در واحد زمان که بطور همسانگرد به فضای اطراف تابش میشود.  از سوی دیگر، میزان انرژی دریافتی هر سیاره از خورشید هم به فاصله آن از خورشید، R، و هم به ابعاد سیاره با شعاع r بستگی دارد.  انرژی کل دریافتی هر سیاره، با قرص آن یعنی  PI r2 متناسب بوده (PI= 3.14) و این در حالیست که تراکم انرژی خورشید به نسبت عکس مجذور فاصله یعنی  عکس R 2   کاهش می یابد.  در روابط آتی  r نشان دهنده شعاع سیاره و  R  فاصله آن از مرکز خورشید میباشد.  اندیس ها نیز برای دو سیاره شاخص یعنی زمین و مشتری میباشد.

      

 زمین    :  rE = 6370  Km  ,      RE = 150,000,000 Km                                         


انرژی دریافتی زمین از خورشید :          

  همانطور که ملاحظه میشود، انرژی دریافتی زمین از خورشید متناسب با مجذور نسبت شعاع زمین به فاصله آن از خورشید است.  اما اگر مایل به دانستن اینکه چه کسری از کل انرژی خورشید به زمین میرسد باشیم، فقط کافیست طرفین را بر  S  ،انرژی ساطعه از خورشید، تقسیم کنیم.  به عبارت دیگر، کسر انرژی دریافتی زمین از خورشید و پس از جای گذاری اعداد مربوطه به صورت زیر در میآید:

 

 

 


  همانطور که ملاحظه میشود، سهم دریافتی زمین از خورشید کمتر از یک واحد از میلیارد واحد است.  به زبان ساده تر، اگر خورشید دستگاهی مثلاً با توان یک میلیاد وات باشد، زمین ما با همه عظمت خود فقط کمتر از یک وات دریافت میکند!  این بدان میماند که یک نیروگاه اتمی  1000 مگاوات با همه توان خود کار کرده ولی فقط برقی کمتر از 1 وات را در شبکه وارد کند که بزحمت یک چراغ قوه را نور میدهد و مابقی را در هوا تلف کند! لذا باید پذیرفت که اگر خورشید برای ما آفریده شده است متأسفانه دستگاهی فوق العاده ناکارآست.  چه اینکه باقی انرژی آن یعنی 999،999،999 وات باقیمانده بدون هیچگونه استفاده مهمی رهسپار فضای لایتناهی میشود.  در اینجا ممکن است گفته شود این ادعای بیجائی است چه اینکه سایر سیارات که همگی اعضای خانواده خورشید اند نیز از این سفره پر برکت سهمی دارند و ممکن است جمع دریافتی های آنان مبلغ قابل توجهی شده و تلاش خورشید بی جهت نباشد.  برای این منظور ابتدا سهم دریافتی بزرگترین سیاره یعنی مشتری  را محاسبه میکنیم.  برای سادگی، مقدار آنرا نسبت به سهم دریافتی زمین بدست می آوریم که ببینیم نسبت به زمین چند برابر بیشتر یا کمتر دریافت میکند.  شعاع مشتری 11 برابر زمین ولی فاصله آن 5 برابر دورتر از زمین تا خورشید است.  به عبارت دیگر:


 مشتری     :  rJ = 11 rE ,         RJ = 5 RE


  اکنون با استفاده از همان روابط پیشین مبادرت به محاسبه توان دریافتی مشتری  و سپس با تقسیم به توان دریافتی زمین و نهایتاً جای گذاری اعداد درمیابیم که:




  ملاحظه میشود که آنچه این سیاره غولپیکر دریافت میکند فقط 5 برابر سهم زمین است.  با توجه به مثال پیشین، از یک میلیارد وات توان خورشید فقط 5 وات آن نصیب این بزرگترین مصرف کننده منظومه میشود!  تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.  اگر با حوصله بیشتر سهم دریافتی سایر اعضاء را به دقت حساب کرده و آن را بر مبنای نسبی زمین درج کنیم مقادیر زیر بدست می آید:

  عطارد = 0.9 ، زهره = 1.8 ، زمین = 1.0 ، مریخ = 0.12 ، مشتری = 5.0 ، زحل = 0.88 ، اورانوس = 0.04 ، نپتون = 0.02

با جمع این اعداد، کسر انرژی دریافتی کلیه سیارات منظومه خورشیدی بصورت زیر بدست میآید:

4 x 10-9

نتیجه :  فقط اندکی بیش از یک میلیاردیم تولید انرژی خورشید توسط کل سیارات منظومه خورشیدی دریافت شده و باقی آن، یعنی عملاً تمام آن، بدون هیچگونه استفاده ای رهسپار فضا میگردد.  ضمن اینکه تا نزدیکترین ستاره ای که در فاصله چند سال نوری از ما قرار دارد هیچ توده قابل توجه دیگری وجود ندارد.  خوب است در این معنی اندکی تأمل کنیم.

نکته1:  اینکه سهم زمین با همه اهمیت آن کمتر از یک قسمت از میلیارد قسمت انرژی تولیدی خورشید است ممکن است برای پاره ای  از خوانندگان نگران کننده و حتی دلسرد کننده بنماید، ولی در هر حال واقعیتی است که باید قبول کرد.  ضمن اینکه باید گفت که هدف از ارائه این مطالب تمرینی نیز در کاربست آموزش های دریافتی ماست ولی نتیجه گیری نهائی همچنان برعهده خواننده است.  دوستانی که محتمل میدانند این انرژی تضعیف شده خورشید ممکن است نقشی در تحول کائنات و یا حتی بر خود ما روی زمین داشته باشد باید توجه کنند که همین داستان کم و بیش برای سایر ستارگان و احیاناً منظومه های وابسته به آنان وجود دارد.  نوری که شب ها از ستارگان به چشم ما میآید در واقع همان انرژی تلف شده و تضعیف شده آنان است.  این انرژی چقدر میتواند نسبت به انرژی دریافتی از خورشید مهم باشد درکش چندان مشکل نیست.  کسی چه میداند، شاید هدف این هدررفت نجومی همانا یافتن راه در شب های تاریک ما باشد و یا دستکم شاعرانه کردن شبهای تنهائی ما باشد، البته اگر که آلودگی هوا بگذارد!

نکته 2:  برای اینکه یک درک حسی از نتایج فوق داشته باشید، بیائید فرض کنیم یک بخاری برقی 1  کیلووات معمولی را در صحرا گذاشته باشید و در فاصله 10 کیلومتری از آن بخواهید گرم شوید.  کسر انرژی که از این بخاری دریافت میکنید مشابه همان چیزی است که زمین از خورشید میگیرد!  البته شما گرمائی حس نخواهید کرد ولی تعبیر دیگرش پی بردن به عظمت خورشید است.

  • مرتضی قریب