فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی

گالیله و اعترافات اجباری

دوشنبه, ۶ آبان ۱۴۰۴، ۰۸:۳۶ ق.ظ

گالیله و اعترافات اجباری

   در دورانی چنین سیاه که شهروندان بیگناه دسته دسته زیر فشار مجبور به اعترافات اجباری شده اعدام میشوند، به یاد گالیله و سرنوشت او در دادگاه تفتیش عقاید میافتیم.  گالیله را پدر علم مدرن میدانند که جوانی او مصادف است با قرن شانزدهم میلادی و شروع نوزائی در اروپا.  مرگ او در 1642 اتفاق افتاد که حدود یکصد سال از مرگ کوپرنیک، واضع نظریه خورشید مرکزی، میگذشت و همزمان مصادف شد با تولد اسحاق نیوتون، یکی دیگر از بنیان گذاران علم جدید. 

    بخش اعظم شهرت گالیله در پیگیری نظریه کوپرنیک این ستاره شناس لهستانی است.  نظریه کوپرنیک در کتاب خودش بسیار محافظه کارانه ارائه شده بود بدینگونه که تمام پدیده های فلکی را متشابهاً با فرض ثابت بودن خورشید و گردش زمین به دور آن میتوان تفسیر کرد.  به دلیل همین رویه محافظه کارانه با واکنش شدید کلیسا روبرو نشد.  دستگاه کلیسا باتکای آیات کتاب مقدس، تفکر زمین مرکزی را حقیقت پنداشته چون با فلک تدویر ارسطو، معلم اول، مطابقت داشت آنرا بجان خریده سخت از آن دفاع میکرد.  اما گالیله با پافشاری بر واقعیت حرکت زمین نه تنها آنرا تدریس بلکه منتشر کرد.

   کلیسا چنین نظراتی را تاب نیاورده تشویش عقاید عمومی قلمداد کرد.  پس او را به دادگاه تفتیش عقاید فراخوانده مخیرش کرد یا توبه کند یا در آتش سوزانده شود.  طبعاً او از ترس عاقبت کار، توبه کرده مجبور شد بنویسد " در هفتادمین سال زندگی در برابر شما اربابان دین و دنیا زانو زده و در حالی که کتاب مقدس را در آغوش میفشرم اعلام میکنم که ادعایم بر چرخش زمین به گرد خورشید از مستی بوده سراسر اشتباه و دروغ است".  برخی گفته اند در همان حین زمزمه کرد که ای زمین با این حال تو میگردی و برخی هم اضافه کردند که پایش را هم به زمین میکوفت. اما بنظر این اضافات ساختگی باشد زیرا دانشمند نیازی به ادا اطوار ندارد.  وقتی حقیقتی عینی وجود دارد، رد یا تأیید شما چه تأثیری دارد؟

   کسی که وجود خورشید را تکذیب کند بر او خُرده نخواهند گرفت بلکه بر او میخندند زیرا همه میدانند که خورشید وجود دارد.  لذا برای تکذیب حقایق عینی کسی را نمیسوزانند که هیچ، اصلاً محاکمه نمیکنند.  اما برعکس، چیزی که واقعیت عینی نداشته باشد بلکه به زور و جبر بر ملت تحمیل شده باشد تکذیب آن نزد هییت حاکمه ای منتسب بدان ایده مستوجب عقوبت است!  گالیله برای اثبات نظرش با اصحاب کلیسا معارضه ای نکرد زیرا اگر باوری درست باشد نیازی به معارضه برای اثبات ندارد.  این فقط افکار غلط و باورهای نادرست هستند که برای اثبات حقانیت خود ناچار از معارضه و تحمیل خود هستند!  اما نظریه گالیله نیز آن وضوح و عینیتی که وجود خورشید دارد در زمان عرضه نداشت و چون با کتاب مقدس در تعارض بود برای او دردسر ساز شد.  چه آنزمان هر فرد عامی جاهل اطمینان داشت زمینِ زیر پایش محکم و استوار و این آسمان است که برگرد او میچرخد.  پس اگر دستگاه تفتیش عقاید حقیقتاً به مرکزیت زمین همچون عینیت وجود خورشید ایمان داشت میبایست حرف گالیله را نادیده گرفته بجای کشیدن پای او به داداگاه، صرفاً وی را ریشخند کند.  اما در عوض میخواست او را بسوزاند، چرا؟!  شاید یک دلیل آن باشد که از مدتها پیش دانشمندان مرکزیت زمین را زیر سوأل برده و عقلای کلیسا خود به شک افتاده بودند.  شگفت آنکه اولین تردیدها از دوره حکمای پیشاسقراطی آغاز شده بود.  آناکسیماندر میگفت که سطح زمین نیز باید منحنی باشد تا حرکت ثوابت توجیه پذیر باشد.  گویا اولین  کسی که به کرویت زمین پی برد فیثاغورث باشد.  اما درخشانترین نظریه از آریستارخوس است که گفت "اگر قبول کنیم که کلیه سیارات و از جمله زمین حول خورشید دوران میکنند در اینصورت توجیه حرکت اجرام سماوی بسیار آسان خواهد گردید".  او توانست با مشاهده و محاسبه، نسبت قطر خورشید به قطر زمین را حساب کرده و نیز فواصل ماه و خورشید از زمین را پیدا کند (1396/11/12) و از همین رو اعتقاد داشت که چون جسم کوچکتر باید دور جسم بزرگتر بگردد پس این زمین است که گرد خورشید میگردد!  لذا میتوان تصور کرد که دستکم برخی اصحاب کلیسا بر این حقایق وقوف داشته اند.  اما دلیل دیگر شاید این باشد که حتی اگر قلباً حق را با گالیله میدانستند، پس گفته کتاب مقدس را چه کنند؟  اگر حتی فقط یکی از احکام قطعی کتاب مقدس زیر سوأل رود آنگاه قطعیت سایر احکام نیز زیر سوأل رفته و آنگاه با این تشکیلات پرابهت دینی باید خداحافظی کرد.  مسأله، مسأله حاکمیت است زیرا ایدئولوژی ها نمیخواهند حاکمیت خود را بسادگی از دست دهند.  مهم سلطه بر کرسی قدرت و حفظش به هر قیمت است. در اوج دوران تفتیش عقاید چه بسیار مردمان بیگناه که به اتهام های پوچ و واهی شکنجه و سوزانده شدند.  آنقدر بر استخوان این بیچارگان بر چرخ شکنجه میکوفتند تا بالاخره با خُرد شدن چند استخوان متهم به جرم ناکرده اعتراف میکرد.  و طبعاً این اعتراف گیری ها از دید صاحبان قدرت همیشه نشانه پیروزی حق بر باطل بود!

   خلاصه آنکه، اگر منصفانه به داستان گالیله نظر کنیم نمیتوان تنها ارباب دیانت را مقصر دانست.  چه اینکه آنان مسیر خود را طبق نص آیات مقدس دنبال کرده و هنوز میکنند.  جالبست بدانیم که حتی پس از مسافرت به ماه و اینهمه اکتشافات و اختراعات در سده های پیشین، سرانجام در سال 1992 میلادی بالاخره واتیکان پس از بررسی های خود اعلام کرد که گالیله را بخشیده است بدون آنکه حتی یک عذرخواهی ساده از او کرده باشد!  اینجاست که این حقیقت مهم بار دیگر آشکار میگردد که آنچه فساد آفرین است یکی شدن حکومت دین و دنیا و بعبارتی سلطه ارباب دیانت بر حاکمیت سیاسی است و آزمودن مجدد این حقیقت جز تباهی روی تباهی نتیجه دیگری ندارد.  میتوان تصور کرد که اگر تفتیش عقاید و حاکمیت کلیسا همچنان تا امروز ادامه پیدا میکرد چه بسیار مردمان زیر اعترافات اجباری کشته میشدند.  گالیله پیر خوشبختانه رهاشد ولی میتوان تصور کرد چه تعداد استعداد های درخشان و دانشمندان بالقوه که در این معرکه ارباب دیانت نابود میشدند.  خوشبختانه با اینکه این رویه در غرب ادامه نیافت اما بدبختانه امروز در قرن 21 ماشین اعترافات اجباری وارد سرزمین ما شده و با همان جزمیت کلیسا مشغول بکار است.  که اگر جلوی جنایات آن گرفته نشود معلوم نیست در پایان چه کسری از جمعیت کشور نهایتاً جان سالم بدر خواهد برد.  علاج این مفسده، همانطور که پیشتر اشاره شد، جدائی نهاد دین از نهاد سیاست است.  و داروی آن جز آموزش عمومی هیچ نیست.

نظرات  (۶)

رضا قلدر بازرگانان! را به فرنگستان فرستاد که هنگام برگشتن به ایران خرمنی از دانش روز را به ایران بیاوردند وواپس ماندگی ایران راجبران واین خاک ویران را آباد کنند ولی بازرگان از همه آموخته های خود وام گرفت تا وجود خداوند را آزاره ترمودینامیک ثابت ومبحث نجاسات وبول وغایت را بشناساند 

...مرایادداستان آن منجم در گلستان سعدی میاندازد. این کله پوک نمیدانست که خداوندهمه جا حضور دارد حیف از پاریس ووای برما

 

 

 

 

 

 

مرا یاد داستان منجم سعدی میاندازد این مهندس کله پوک نمیدانست که خداوند همه جا حاضراست و تو اورانمیدیدی حیف پاریس وای برما

  • عباس اسد زاده
  • استاد بزرگوار داستان پر درد گالیله غصه پر درد جهالت عوام الناساست که تا امروز غلبه وادامه دارد حضرت امام خمینی فرمودند اقتصاد مال خر است وجای دیگر فرمودند ما اقتصاد شمارا درست می‌کنیم  برق را مجانی... بسیار خوب اقتصاد را اقتصاد دان سروسامان می‌دهد همانطوریکه اتومبیل وامانده ما را باید مکانیک درست کند نه کشاورز وپرستار ازمن به یک اشاره همین!

    این روزها سایه شوم جنگ،آلودگی هوا-که امسال مهمان ناخوانده وخطرناک گرد وخاک نیز به آن اضافه شده-وتورم هستی سوز همراه رکود،ترافیک،فسادوچپاول بیت المان ،فرارمغزهاوبیمغزها،فرارسرمایه و...چنان درد ورنجی برمردم وارد می‌کند که راه هرگونه اندیشه منطقی وآرامش وآسایش وشادی راسلب کرده است بیش از دوهزار سال تفکرات فلسفی وسیاسی وابداع انواع واقسام ایدئولوژی‌ها باب تساهل وتسامح وآزادی وانتخاب هرنوع اندیشه واعتقاد را حکومت‌های دیکتاتوری از انسان گرفته اند انسان کالای مصرفی وبازیچه زوروزر پرستان شده است اگر این ایدئولوژی ها ومارکسیسم ولنینیسم وکاپیتالیست ...نبودند مردم امروزه بهتر زندگی نمیکردند ؟پس ازتاریکی وسترونی قرون وسطی طلیعه رنسانس وعصر روشنگری واندیشمندان وبزرگانی چون گالیله وجان لاک واستوارت میل وروسو وولتراز سوزاندن افراد در تفتیش عقاید به سوزاندن گروهی مردم دروکوره های آدم سوزی دیوانگانی چون هیتلررسیدیم هنوز انسان چون زمان گالیله باید درضمن اقرارزبانی اندیشه واعتقاد قلبی خودرا پنهان کند 

     اندیشه وقلم از اینهمه نابسامانی ودرد ورنج درمیماند وفلسفه ومنطق وتعقل باطل میماند 

     

     

    .

     

    یک فرق بزرگ امروز با زمان گالیله وجوددارد وبسیار هم پر اهمیت است درزمان گالیله اکثریت مردم جاهل به پدیده ها وخرافات بودند ولی امروزه بیشترین مردم به نداشتن ایمان باور دارندواعتقاد به دانش تجربی را پایه قرارمیدهند کاستی آنجاست که امروزه گالیله تنها نیست ولی اینها اندیشه وعمل شایسته وخردمندان راکه در اکثریت هستند را در قل وزنجیر گرفته اند

     ای کاش همه استادان دانش تجربی کمی رویکردبه دانش‌های انسانی داشتند بسیار خرسندم که شما افزون بر دانش فیزیک به دانش‌های انسانی واجتماعی هم نگاه وپژوهشی ژرف دارید میدانید که یکی دیگر از آفات ایدئولوژی نشنیدن وتسامح با دگر اندیشان می‌باشد اگر چه ممکن است اندیشه وباوردگر اندیشان درست نباشد پیش از گالیله سقراط راجام شوکران میدهندو حسنک وزیرومنصورحلاج و ‌قاضی القضات همدانی را بردارکردند داستان حافظ در غزل درهمه دیر مغان نیست چو من شیدائی...رامیدانیدونیز حضرت حافظ میفرمائید

    فلک به مردم نادان دهدزمام مراد     تواهل دانش وفضلی همین گناهت بس

    با پوزش عین القضات همدانی را قاضی...نوشتم

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی