فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی

پایداری سیستم های ناپایدار

شنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۱۰:۵۱ ق.ظ

پایداری سیستم های ناپایدار

   شاید عنوان در بادی امر اشتباه بنظر رسد که سیستم ناپایدار را با پایداری چه کار؟  در واقع موضوع "پایداری سیستم ها" یکی از دروس مهم دانشگاهیست که در تمامی رشته های مهندسی کاربرد دارد.  اما اینجا ارتباط آن را با نظام های سیاسی مورد توجه قرار میدهیم و اینکه دیدگاه علمی در این باره چه دارد بگوید.  ببینیم پارادوکس پایداری یک سیستم ناپایدار چگونه است.  مثال زیر مطلب را روشن میکند.

   مداد یا هرم ناقصی را در نظر بگیرید که با دقت تمام روی مقطع کوچک خود روی زمین قرار گرفته است.  ظاهراً وضعیت پایدار است اما هر لحظه با تلنگری بیم سقوط آن میرود.  چه بسا بال زدن پشه ای اطراف آن منجر به افتادن آن شود.  که اگر سقوط کند به حالت پایدار واقعی در خواهد آمد.  چنین وضعیتی به حالت متاستابل یا فراپایدار موسوم است.  در شیمی و نیز مسائل اتم و هسته اتم هم با موارد مشابهی روبرو هستیم که دانشپژوهان با آن آشنایند. 

  رونوشت مکانیکی این پدیده، در حکومت های فاسد و جنایتکار هم وجود دارد که محل بحث حاضر است.  بعبارت دیگر، این قبیل حکومت ها حکایت همان هرم ناقصی است که بر مقطع بسیار کوچک خود برافراشته و هردم بیم سقوط آن میرود حتی با بال زدن یک پشّه!  چنین حکومت هائی ظاهراً محکم و پایدار بر جای خود ایستاده و دم از فتح الفتوح میزنند حال آنکه از نظر علمی بشدت در معرض سقوط بوده با تلنگری میافتند.  با این تفاصیل آیا چنین نظام هائی واقعاً وجود دارند؟  و اگر هستند چگونه است که برخلاف انتظار به حیات خود ادامه میدهند؟  براستی که این نظام های فاسد کم هم نیستند و علیرغم وجود اعتراضات مردمی برپا ایستاده و با کمال اقتدار ادامه حیات میدهند!  چطور ممکن است سیستمی که با تلنگری میافتد سرسختانه برپا ایستاده باشد و گاه دم از حیات جاوید زند؟!  دلیلش، نکته ایست که در ادامه میآید.

   فرض کنید همین هرم ناقصی که وارونه بر مقطع کوچک خود ایستاده و هردم با لرزش مختصری بیم سقوط آن میرود، پاسبانانی با چوب های بلند اطراف آنرا احاطه کرده مراقبند هرلحظه از هر سو که در معرض افتادن است آنرا در جهت مخالف هُل داده مانع افتادن آن شوند.  این ضربه باعث متمایل شدن هرم به جهات دیگر شده و لذا تعداد زیادی در اطراف این جسم نامتعادل باید مرتباً با صرف انرژی زیاد با ضربات مستمر چوب مانع افتادن ناگزیر آن شوند.  راز پایداری ظاهری حکومت های فاسد تبهکار همین است که گروه چوبدارن بمثابه سازمان های امنیتی و نهاد های سرکوب مداوماً در حال حفظ  نظام اند که لحظه ای غفلت موجب سقوط محتوم آن است.  چنین فعالیتی طبعاً خلاف ناموس طبیعت است و از همین رو مشابه آنرا نمیبینیم زیرا طبیعت وفق "اصل اقل عمل" کار بیهوده نکرده عمل حشو انجام نمیدهد!  چنین مواردی را در دنیای مکانیک نمیبینیم و از امثال ماشین های "جاودانی" خبری نیست، فقط در دنیای ما آدمهاست که میتوان دید چگونه نظام هائی پوشالی بضرب و زور برپا نگاهداشته شده اینگونه جلوه میدهند که قائم بالذات اند.  اما موتور سرکوب کیانند؟  افرادی عادی هستند که یا بواسطه فقر مادّی یا در نتیجه فقر فرهنگی و یا هردو، از فرط استیصال بدین کار تن درداده اند. 

   در نظام های خودکامه، انرژی مزبور همان ثروتی است که از کیسه ملت دزدیده شده خرج نهاد سرکوب میشود تا پایداری جعلی نظام را تضمین کند.  ولی چگونه ممکن است جامعه به چنین امری تن در دهد؟  اساساً این جریانات در شرایطی روی میدهد که حکومتی ضد مردمی برپا باشد و این همان مصداق وارونه بودن هرم حکومت است.  اگر مردم جایگاهی نداشته و ضمناً کشور صاحب معادن معدنی سرشار و منابع نفتی باشد، حکومت آنرا ثروت شخصی گرفته و نظام آنرا، بدون آنکه مردم در چند و چون آن باشند، در خدمت تأمین هزینه های موتور سرکوب و ایجاد جوّ رعب و وحشت صرف میکند.  با اینکه اتکا به مالیات سخت تر است ولی اگر کفگیر به ته دیگ خورده منابع معدنی نایاب شود، نظام مانعی نمیبیند با وضع مالیات و عوارض سنگین جبران مافات کرده به جان سایر اندوخته های مردم هم افتاده حتی به صندوق بازنشستگی و مستمری بگیران رحم نکرده آنها را هم غارت کند.  فراتر از این مرحله، به جان محیط زیست افتاده عصاره آنرا مکیده تفاله آنرا در پرده آخر برای بازماندگان بجا گذارد.  در فرجام، پس از واماندن موتور سرکوب، سردمداران راهی جزایر بهشتی میشوند تا از مواهب غنایم برخوردار و یا موقتاً به آغوش حامیان بیگانه پناه برده خود را در کنف حمایت ایشان قرار دهند.  چه باید کرد؟  آیا باید منتظر نشست تا سوخت موتور سرکوب پایان یابد؟  یا راه دیگری برای نجات از این دور باطل هست؟  آیا باطل السحر سامانه سرکوب، ایجاد رفاه و گسترش دانش و آگاهی نیست؟  همانهائی که نظام مخالف آنهاست؟!

خلاصه آنکه، در نظام فراپایدار هدف، وسیله را توجیه میکند، دروغ قاعده و راستی استثناست.  پایداری ظاهری آنها باتکای موتور سرکوب است و برای اینکه موتور مزبور دچار تردید نشده دستش نلرزد، دشمنان خیالی تولید میشود تا مستمسکی شود برای حبس و اعدام و ایجاد جوّ رعب و وحشت.  برای نیل به هدف هرکاری مباح است و در این رابطه حکومت در مقدس ترین اماکن بمب گذاری میکند تا آنرا بگردن رقبای مذهبی انداخته بهانه ای برای اعدام اسرا شود.  در چنین نظام هائی مردم وسیله اند و سپر حفاظتی برای اعمال شریرانه محسوب میشوند.  زیر پای مسافران هواپیما مهمات حمل میشود با این استدلال که امنیت مهمات مهمتر است.  قطار و کشتی و سایر ملزومات مدنی تابع همین قاعده میشوند که مردم سپر بلا هستند.  حتی اگر لازم باشد هواپیمای مسافری را سرنگون میسازند تا آنرا بگردن دشمن بیاندازند.   بی جهت نیست مدارس و بیمارستانها و حتی اماکن مقدسه برای نقل و انتقالات نظامی استفاده شود تا بازدارندگی ایجاد کرده و احیاناً اگر دشمن مقابله کند قربانیان بنام جنایت علیه بشریت وانمود شوند.  نظام در پاسخ به اعتراضات خواهد گفت اینها همه حوادث طبیعی است که درشتی و نرمی در نیل به قله ها وجود داشته و در راه رسیدن به هدف مقدس امریست عادی.  وسیله بودن مردم در تمامی مراتب زندگی وجه مشخصه همه این نظامهای فراپایدار است.  اکثریت آنها در یک چیز اشتراک دارند و آن تشبث به ایدئولوژی برای ماندن بهر قیمت است. 

نظرات  (۴)

سلام و درود؛

به نظرتون این وسیله بودن برای مردم ما هم صدق می‌کنه؟

مردم که از صحنه کنار رفته اند...

صحنه دست احزاب است

مردم به یکباره جذب احزاب می‌شوند...

نمیشه گفت مغز متفکر تشکل ها هستند؟

جناب آقای دکتر دیکتاتوری از هر نوعش که باشد چه حکومت فردی وموروثی ومذهبی قدسی وغیره خلاف نظم طبیعی ودر تضاد باحقوق اساسی وطبیعی واصول برابری و آزادی انسان است دیکتاتور همهٔ امور مملکت  رابدون بدون استثناء طبق  منافع وقدرت خود ومحارمش اداره می‌کند وهیچگونه حقوق و احترامی برای اتباع کشورش قایل نیست جان ومال وناموس مردم مصون از تعرض وتجاوز اونمیباشد دیکتاتورمتعهد وپاسخگو به اعمال ورفتارخود نیست وملت  همچون امت بمعنی مذهبی آنست امت در جان ومال وناموس واندیشه واعمال ورفتار خود هیچگونه اختیاری ندارد واینهمه توهین به انسانیت وشعور وفهم انسان‌ها است 

 

 

جان ومال وناموس واعمال ورفتار خود هیچگونه اختیاری ندارد 

جناب دکتر قریب راسل کتابی دارد بنام قدرت که پیش از آغاز جنگ دوم جهانی ودر حوالی اوج دیکتاتوری حزب نازی وهیتلر نوشته شده راسل در این کتاب قدرت رادرتمام ابعاد آن مورد کندوکاوقرارداده وآن را از جهت اقتصادی ونظامی وسیاسی ودینی وجاممعه شناسی وفلسفی بررسی می‌کند اگرچه امروز ایرادات جزئی بدان وارد است اما ایده های اصلی آن  بقوت خود باقیست میخواستم پاراگرافهائی از آن را نقل کنم دیدم این کتاب سراسر خواندنی وآموزنده است وبحر را کوزه ریختن است توده های مردم که نه تاریخ میخوانند ونه سیاست ونه جامعه شناسی ونه فلسفه ونه هیچ چیز دیگر معلوم است که دین ومذهب وایدئولوژی های فریبنده دیگر اورا مفتون می‌کند وبه پیروی ازرهبران دینی که خود رانماینده خدا میدانند وسیاست بازان ایدئولوژی زده ودیگر زروزور پرستان وانقلابات میروندومدام با مشتهای گره کرده مرگ بر این وآن میگویند داستان کشور ما وانقلاب ما داستان پر درد وملالیست که دیگر نوشتن بکار ناید میبینید که امروزه همه فریاد میزنند کاشکی اسکندریه پیدا شود 

 

 

جناب دکتر قریب راسل کتابی دارد بنام قدرت که پیش از آغاز جنگ دوم جهانی ودر حوالی اوج دیکتاتوری حزب نازی وهیتلر نوشته شده راسل در این کتاب قدرت رادرتمام ابعاد آن مورد کندوکاوقرارداده وآن را از جهت اقتصادی ونظامی وسیاسی ودینی وجاممعه شناسی وفلسفی بررسی می‌کند اگرچه امروز ایرادات جزئی بدان وارد است اما ایده های اصلی آن  بقوت خود باقیست میخواستم پاراگرافهائی از آن را نقل کنم دیدم این کتاب سراسر خواندنی وآموزنده است وبحر را کوزه ریختن است توده های مردم که نه تاریخ میخوانند ونه سیاست ونه جامعه شناسی ونه فلسفه ونه هیچ چیز دیگر معلوم است که دین ومذهب وایدئولوژی های فریبنده دیگر اورا مفتون می‌کند وبه پیروی ازرهبران دینی که خود رانماینده خدا میدانند وسیاست بازان ایدئولوژی زده ودیگر زروزور پرستان وانقلابات میروندومدام با مشتهای گره کرده مرگ بر این وآن میگویند داستان کشور ما وانقلاب ما داستان پر درد وملالیست که دیگر نوشتن بکار ناید میبینید که امروزه همه فریاد میزنند کاشکی اسکندریه پیدا شود 

 

 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی