سواد واقعی
سواد واقعی
زمانه ایست که بُت ها شایع و حاکم شده اند. در حالی که در بخش اعظم کره خاک زندگی متعارف جریان دارد، در بخش دیگر زندگی غیر متعارف برقرار است. بدین معنی که در بخش اخیر، حاکمیت ایدئولوژی خود را زیرکانه به "دنیای پس از مرگ" گره زده است. چه اگر مانند روال متعارف در حکومت های سکولار، "دنیای زندگان" ملاک قرار گیرد، حاکمیت مجبور است مرتب بابت کوتاهی ها و سوء مدیریت ها پاسخگو بوده و نهایتاً تسلیم اعتراضات شده سکان مدیریت را به دیگری واگذار کند. اما آنجا که پای دنیای پس از مرگ در میان باشد همه دعاوی حاکمیت میتواند علی الظاهر درست باشد زیرا راهی برای راستی آزمائی وجود ندارد. هرگاه قافیه تنگ شود خواهند گفت شهادت برای ما از عسل شیرین تر است! یا اگر جامعه به فقر مفرط و عوامل آن اعتراض کند خواهند گفت کتب مقدسه توصیه کرده اگر در تنگنا قرار گرفتید بفرمائید مهاجرت کنید! یا نمیتوانید مهاجرت کنید، دستکم از اندام های زوج بدن خود مثل کلیه و چشم، یکی را بفروشید، چه عیبی دارد؟ که اغلب، راه حل های پیشنهادی را به گزاره های دنیای پس از مرگ پیوند زده یارای مقابله با آن نباشد. لذا اتکای حاکمیت به این ترفند، لزوماً از سر اعتقاد به دین نبوده بلکه صرفاً ابزاری برای کنترل و عدم پاسخگوئی است.
چنین شیوه ای در جوامعی با سطح بالای سواد عمومی میسر نیست. جالبست نکته آنرا در کتاب سیاست گزاران دوره قاجار اثر خان ملک ساسانی ببینیم. در بخشی از آن، ناصرالدین شاه به چند نفر از محارم که تقاضائی داشتند روی کرده چنین میگوید ".. من از مزایای آزادی مردم و آزادی قلم و زبان اطلاع دارم ولی ملت ایران جاهل است و معنی آزادی را نمیفهمد. تا ملت سواد پیدا نکند آزادی به ضرر ایران است. شما تبلیغات در میان مردم برای درس خواندن و سواد پیدا کردن بکنید که حقوق خودشان را بدانند. وقتی که صحبت قانون میشود، حقوق مرا معین میکنند بدون آنکه تکالیف خودشان را بدانند. شما به مردم چیزهائی یاد بدهید که بدانند وطن یعنی چه. مملکت چه چیز است. اختیارات یک دولت کدام است. که وقتی یک پادشاه خارجی از صدراعظم ما حمایت میکند و ما نتوانیم او را معزول کنیم ملت جوابش را بدهد." البته منظور او در جمله آخر، امین السلطان بوده که حمایت روسیه را داشت.
اما نکته اصلی شاه همانا سواد است و نه صرفاً سواد خواندن و نوشتن بلکه بنظر میرسد منظور او "سواد واقعی" است. او این نکته را طی دیدار از فرنگ بدرستی دریافته بود ولی هرگاه شروع به اصلاحات میکرد بلافاصله به شکست منجر میشد. علت اصلی همانا مخالفت شدید با گسترش سواد و ممانعت از وقوف عامه به حقوق طبیعی خود بود که از سوی همان طبقه ای ابراز میشد که امروز ادامه آن به روشنی دیده میشود. هرچند تعطیل کامل آموزش و پرورش امروز دیگر میسر نیست اما به بهانه های مختلف میتوان آنرا تق و لق کرد. حقوق معلمان را به زیر خط فقر کشاند بطوریکه برای ادامه حیات مجبور به مشاغل دوم و سوم شوند. نمایندگانشان را که خواستار اصلاح این وضعیت وخیم باشند به زندان افکنده از کار اخراج کرد. با تحریفاتی که در کتب درسی مرتباً ایجاد میکنند آنچه را هم که هست متدرجاً بی رمق تر کرده تا بالاخره همان شود که از ابتدا خیال آن داشتند. کار بجائی رسیده که مردم به روزگار قاجار غبطه خورند! البته همواره برای تمشیت امور تعدادی آچار بدست لازم است که ربطی به سواد واقعی ندارد. در بهترین حالت، پیشرفت علمی و فنی که در آنسوی جهان صورت میگیرد ما حتی الامکان از آنها رونوشت گرفته تقلید کرده آنرا بحساب پیشرفت خود میگذاریم!
خلاصه آنکه، فقدان سواد واقعی یعنی همینها که امروز شاهدیم. یعنی بجای کاربرد واژه کمبود، بگوئیم "ناترازی" حال آنکه ناترازی شامل اضافه بودن نیز هست که ربطی به کمبود گاز و برق و آب و غیره ندارد. ادعا شده اگر 100 تا را نابود کردند 1000 تا میسازیم! اما همزمان از تعمیرات و به روز رسانی یک نیروگاه نیمه جان درمانده ایم. یا یکشبه 30000 مگاوات برق خورشیدی آنهم از چین وارد شود تا کمبود برق معجزه وار حل شود. برای رفع آلودگی مزمن هوا نیز از همان کشور 2 میلیارد دلار اتوبوس برقی خریداری کرده که دودزا از آب در میآیند! که اگر دودزا هم نمیبودند، باری، به فسادی دیگر آلوده میبوند. روزدرختکاری 3 نهال غرس میشود یعنی بفکر محیط زیست هستیم، منتها بخش اعظم محیط زیست و جنگلها نابود شده است. سدهای تأمین آب شرب به حجم مرده رسیده و چشمها به آسمان دوخته است. معهذا سیل هم از آسمان ببارد کمبود آب حل نخواهد شد زیرا سفره آبهای زیرزمینی خشکیده صرف افزایش جمعیت بیحساب شده جبرانش هزاران سال طول خواهد کشید! سرزمین نیمه خشک ما هرگز قادر به پشتیبانی از این حجم جمعیت که رندانه بدان دامن زده اند نبوده ونیست! سایر خرابکاری ها قابل جبران باشد این یکی هرگز نیست. براستی کدام دشمن میتوانست چنین تیشه به ریشه ما زند؟


امروز شنبه برابر خوی همیشگی در آغاز بامداد نخست روز نامه داخلی تابناک بسردبیری سردار امیر علی را خواندم همه چیز نشان از امیدواری وآینده درخشان بود!
فرونشست زمین در بسیاری از سرزمین ایران و دهشتناکی پس آیند آن
رانش زمین در بسیاری از شهرها بویژه ساری
هشدار در باره زلزله در تهران بدنبال زلزله دیروز پیرامون تهران
زنگ خطر جنگ در خاور میانه
دلار بالای نود هزار تومان
گرانی و رکود که توان را از مردم گرفته اگر به به آرشیو این روزنامه سر بزنید این سیاهه تا سد هم میرسد
آقای دکتر جستار سواد واقعی همانند جستارهای پیشین تاریخی ومستند ونشان از حقیقت
تلخ روزگار ما را دارد هم اکنون نیز برخی از همان کسان که شما نامبرده اید میخواهند جلوی همه حبل المتین ها وهر گونه آگاهی رسانی را بگیرند پس اگر به ریشه ها واندیشه های بجا مانده از دوره باستان میپردازید
علاجی بکن کز دلم خون نیاید
سرشک از رخم پاک کردن چه حاصل