فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین مطالب

۱۲ مطلب در اسفند ۱۴۰۲ ثبت شده است

۰۵
اسفند

حکومت آرمانی -12

    اکنون به مروری مختصر از آنچه در حوزه استبداد میگذرد میپردازیم.  چیزی که مستبدان جبار از گذر تاریخ آموخته اند این است که توده ها به قدرت گردن مینهند.  منتها به محض آنکه مستبد علائمی از مهربانی را نشان دهد آنرا ضعف مستبد تلقی کرده و نه تنها تحت تأثیر قرار نمیگیرند بلکه متمایل میشوند بر علیه او بشورند.  بعلاوه، چون مفاهیم دینی سازش ناپذیرند، و خیلی راحت میتوان روان افراد را به انقیاد درآورد، مستبد در حکومت دینی میداند که از راه تلقین میتواند توده ها را متقاعد کند.  هرچند این نیز حدی دارد.

    مستبد میداند که توده ها از طریق منطق تحت تأثیر قرار نمیگیرند اما با بکار گیری احساسات بهتر میتوان افکار آنها را در اختیار گرفت.  مؤثرترین راه تحت تأثیر قرار دادن توده ها، اجرای مراسم عزاداری و به غلیان درآوردن احساسات آنهاست.  بی جهت نیست که نظام دینی آرزو دارد تمام ایام سال عزاداری باشد!  یکی از این مراسم تعزیه است که در ماه خاصی از سال انجام میشود.  پس باقی اوقات چه کنند؟  راه انداختن مراسم تشییع جنازه در شهرها برای کشیدن مردم به میدان.  هسته مرکزی توجه نظام دینی بر دنیای مردگان متمرکز است، البته برای توجه مردم و نه برای خواص!

    مؤثر ترین راه برای تحریک قوه تخیل توده ها، اجرای نمایشات مانند تعزیه و مداحی و امثال آن است.  بعلاوه، در بالای منابر میتوان معجزات و خرق عادت را در قالب داستانهای شگفت انگیز گنجانده و مثلاً یک جنایت در اعماق تاریخ را چنان عمده کرد که شنوندگان، هزاران جنایت را که در دوره خود و با چشم خود دیده اند ندیده انگارند و مرتکبان آنرا در کنار خود نبینند.  سوء استفاده از جنازه مردگان و سوار کردن منویّات خود روی تابوت مردگان از اصول اساسی نظام دینی است.  توده واقعیات را نمیبیند ولی داستانها را باور میکند.  مستبد تمام جنایات خود را انکار میکند و از اینکه اسناد محرمانه ارتکاب جنایات او و قشون آتش باختیارِ لو رفته او انتشار عمومی پیدا کند باکی ندارد.  چرا که با یک کلمه بخیال خود همه را مجاب میکند: "دشمن".  هرچند گذشت زمان بسیاری از توهمات را زدوده است.

    علت موفقیت ادیان در انقیاد فکر توده ها، همانا القاء تعصب به باورمندان است و دشمن پنداشتن کسانی که ایمان آنها را ندارند یا حاضر به پذیرش عقاید آنان نیستند.  ریشه سنگ دلی و قساوت قلب در دین در همین جاست که مستبد را در حکومت دینی قادر میسازد اراذل و اوباش را زیر عنوان آتش باختیار بسیج کند.  بی شک گسترش فقر و استیصال افراد، عامل دیگری برای فروش وجدان به مستبد است.  مستبد روانشناسی توده ها را نیک میداند و نیک بهره برداری میکند.

    بنابراین همه مسیر ها مجدد برمیگردد به فرهنگ توده و توضیحاتی که قبلاً اشاره شد.  نظام استبداد دینی، تمام کوشش خود را بعمل میآورد تا مردم را با فرهنگ اصیل تاریخی خود بیگانه ساخته و بجای آن، مجموعه ای از بدآموزی ها را زیر نام فرهنگ دینی بر مردم تحمیل کند.  گوستاو لوبون معتقد است که "سرنوشت ملت ها را نه حکومت ها بلکه خصلت های ایشان رقم میزند".  یعنی در عمق جامعه، هنوز فرهنگ توده هاست که فعال مایشاء است. 

   قدرت واقعی فرهنگ در "کتاب" است، ببینیم جایگاه آن کجاست.  یک لیست حقوقی اخیراً از 81 سازمان دولتی منتشر شده که در صدرش سازمان انرژی اتمی با دستمزد حداقلی 58 و حداکثری 181 میلیون تومان ماهانه قرار دارد.  بدنبالش شرکت های خودرو سازی و سپس شرکت نفت و سایر ادارات هستند.  ولی نکته غم انگیز و عبرت آموز انتهای لیست است که کتابخانه ها با حداقلی 8 و حداکثری 29 میلیون قرار دارند.  یعنی کتاب، اولویت آخر در نظام دینی است!  با توجه به میزان متوسط مطالعه حدود چند دقیقه شاید تعجبی هم ندارد.  آیا جایگاه کتاب و کتاب خوانی گویای ماهیت فرهنگی این نظام نیست؟  نظامی که هیئت حاکمه اش شاید همان چند دقیقه را هم صرف نکرده باشند.  نمونه بیشمار است.  نگاه کنید به از رو خواندن انگلیسی و عربی وزیر خارجه اش که در همه دنیا لایق ترین فرد در این پست گمارده میشود که ویترین و آبروی حکومت است.  یا دعای تحویل رئیس سینمائی و سواد عمومی نمایندگان که نام معروفترین موزه دنیا را نمیدانند.  از چنین امامزاده ای چه معجزی انتظار است؟  نظام را قبول ندارید بازهم رأی دهید!  این منتخبین قرار است چه خدمتی کنند؟  خلاصه آنکه، بموازات هر تلاشی برای تغییر اوضاع، مبادا پرداختن به فرهنگ فراموش شود. نه اینکه تا ظهور فرهنگ آرمانی دست بر دست گذاشت. بلکه تلاش مستمر برای رسوب زدائی ذهن و بازگشت به اصول در همه حال در جریان باشد. آنچه خود داشت زبیگانه تمنا میکرد.

  • مرتضی قریب
۰۳
اسفند

حکومت آرمانی -11

    گاهی درباره نام ها و عناوین باید تأملی دوباره کرد.  عناوینی مثل دموکراسی، سوسیالیسم، سرمایه داری، و امثالهم ذهن را در چارچوب هائی مقید میسازد.  این اسامی و عناوین نباید ذهن را از تفکر آزاد و هدف اصلی دور سازد.  حال آنکه آنچه در جامعه مشاهده میشود، تمایل مردم برای گِرد شدن حول عناوین است.  اما آیا عنوان بتنهائی کفایت میکند؟

    وقتی صحبت از دموکراسی است، همه خود را طرفدار و سرسپرده آن میدانند.  حتی خونریز ترین مستبدین نیز ادعای دموکرات بودن دارند تا آنجا که در تعریف دموکراسی میگویند: رفتار من!  با آنکه مستبد آگاهانه دروغ میگوید اما پیروان ساده لوح او همین ادعاها را تکرار کرده تصور میکنند به صِرف حرف، ادعای آنان فعلیت پیدا میکند.  گاه جامعه روشنفکری نیز دچار همین سوء فهم است.  تصور میکنند اگر کشوری تابلوی "سوسیالیزم" را بر سردر خود نصب کرده باشد، قطعاً کارش درست است و پیروی بی چون و چرا از رهبرش واجب عینی است.  چه بسا لازم هم نباشد این عنوان مربوط به امروز باشد، کافیست سالها پیش چنین بوده باشد و تصور میکنند همین بر حقانیت او کفایت میکند.

    با مشاهده اخبار رقابت های حزبی که در این ایام در پاکستان در جریان است، تصور همگانی بر اینست که دموکراسی در سیاست پاکستان برقرار است.  اتفاقاً ممکن است انتخابات هم سالم و بدون تقلب انجام شده باشد.  منتها باید پرسید این آیا همان حکومت آرمانی یا دستکم نزدیک به آن است که در مخیله داشتیم؟  آیا به صِرف تقلید ضوابطی از غرب میتوان امید به فعلیت مفهوم دموکراسی داشت؟  نگاهی به وضع جامعه و روابط درونی آن ما را دچار تردید میکند.  شاید در ظاهر این گامی به پیش باشد ولی با آنچه که باید باشد یک دنیا فاصله دارد.  نیک میدانیم تشریفات دموکراسی و مراسم انتخابات در کشورهای استبدادی فقط حفظ ظواهر و بیشتر به قصد نمایش و فریب افکار عمومی چه در داخل و چه در غرب است.  مستبد اگر باندازه سرِ سوزنی صداقت میداشت، این ریاکاری را کنار میگذاشت.  قره قوش این امتیاز را داشت که عدالت را به شیوه خود و بی پرده به نمایش میگذاشت.  او هرچه بود خودش بود و ادعای دموکراسی نداشت!

    با بازگشت به مثال پاکستان باید این امتیاز را به او داد که بالاخره مسأله احزاب و انتخابات آزاد است.  اما اینکه حکومت، بدون دخالت نظامیان باشد جای شک دارد.  بیائید فرض کنید در افغانستانِ طالبانی نیز تعیین رهبر بشیوه دموکراتیک باشد.  کجای کار خراب است؟  ایدئولوژی!  همانطور که پیش تر اشاره شد، با حضور فعال ایدئولوژی در جامعه و بویژه دخالت آن در امر حکومت، امید به حکومت نرمال هم محال است.  علی الخصوص آنجا که نهاد دین خود یک تنه عهده دار حکومت باشد و ایدئولوژی دینی اساس حکومت قرار گیرد.  زیرا از آن مفهوم لایتغیر حاصل است و محصول نهائی جز تحجُر نیست.  البته این امر دارای طیف است و حکومت دینی انتهای این طیف است.  لذا تعالی انسان در هیچیک از اَشکال آن میسر نیست.

    واقعیت این است که دموکراسی های غربی هم دارای طیف اند.  در واقع سرشت طبیعت بگونه ای است که اجازه نمیدهد شما همه امتیازات مثبت را یکجا داشته باشید.  لاجرم در جوامع آزاد نیز عده ای ناراضی خواهند بود.  مثلاً طبق قانون اساسی آمریکا داشتن اسلحه مجاز است که اجازه میدهد مردم درموقع لزوم از دموکراسی خود دفاع کنند.  منتها با سوء استفاده و حوادثی که اتفاق افتاده بخشی از مردم، ناراضی و خواهان اصلاح قانون اند.  نیک که بنگریم شاید نیاز کشورهای استبداد زده شرق به قانون حمل آزاد اسلحه خیلی حیاتی تر باشد.  کما اینکه پیروزی آزادیخواهان در بثمر رساندن مشروطه در سایه سنت قدیمی مالکیت آزاد اسلحه اتفاق افتاد.  چیزی که امروز همه حسرت آن را میخورند.

    حال که صحبت از مشروطه شد، بسیاری از روشنفکران را عقیده بر این است که با پیروزی مشروطه، کشور صاحب دموکراسی شد.  پس چرا این چنین شد؟  علت به جزئیاتی که تاکنون گفته ایم بر میگردد.  اِشکال عمده همانا حاکمیت ایدئولوژی دینی در اذهان بود که مستبدین با اتکا به احکام دینی و در دست داشتن زمام ذهنیت توده بالاخره آن شد که امروز شاهدیم.  طُرفه آنکه یگانه اثر مثبتِ آمدن حکومت دینی در این چند دهه اخیر زایل شدن مشکل فوق است و به همین دلیل به آینده کشور میتوان امید بسیار داشت.  بشرطی که هرکس سهم خود را انجام داده و فضای نومیدی را شکست داد.

خلاصه آنکه، اسیر عناوین نباید شد. مردم دنیا اسیر سیاستمدارانی اند که در غرب صرفاً در پی کسب رأی و حفظ کرسی و در شرق استبداد زده، مرهون عنایات مستبدِ مادام العمرند.  مردم دنیا خود بفریاد خود رسند، که کمکی از غیر نیست!

  • مرتضی قریب