فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین مطالب

۲ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است

۲۵
آذر

خورشید و سهم آن در منظومه خورشیدی

  چندی پیش، در جائی، فردی اظهار کرده بود که خورشید در اصل برای آدمیان و ادامه زندگی هدفمند او آفریده شده است.  وی پس از تشکر فراوان از نظام آفرینش علت غائی برای وجود خورشید را همانا تولید نور و گرما برای ادامه حیات مادی و معنوی انسانها بیان کرده بود.  البته، شک نیست که حضور خورشید چه به جهت مرکز گرانش منظومه و چه به جهت تأمین انرژی نقش اساسی را در بوجود آمدن حیات بر این سیاره ایفا کرده و میکند.  اما اکنون کنجکاو میشویم که واقعاً اگر خورشید صرفاً برای ما بوده است با چه کارائی و عملکردی این وظیفه را بر عهده داشته است.  به عبارت دیگر آیا وظیفه مقدسی را که بر عهده داشته است بخوبی انجام داده و میدهد یا غیر از آنست که می پنداشتیم.

یک پرسش اساسی:  چه کسری از انرژی خورشید سهم کره زمین میشود؟

در پاسخ باید گفت، بر خلاف انتظار، سهم اندکی از آن نصیب زمین گردیده و بیشتر آن بلا استفاده رهسپار فضا میگردد.  بنابراین اگر فلسفه وجودی خورشید صرفاً در خدمت تأمین انرژی زمین بوده است باید گفت کارائی بسیار اندکی داشته و دارد.  اکنون علاقمندیم بدانیم این کارائی از این منظر چقدر است.  برای این منظور به یک حساب و کتاب ساده برای اندازه گیری کمی آن میپردازیم:

  خورشید ستاره ای است با شعاع حدود 700،000 کیلومتر و با تولید انرژی با آهنگ  S در واحد زمان که بطور همسانگرد به فضای اطراف تابش میشود.  از سوی دیگر، میزان انرژی دریافتی هر سیاره از خورشید هم به فاصله آن از خورشید، R، و هم به ابعاد سیاره با شعاع r بستگی دارد.  انرژی کل دریافتی هر سیاره، با قرص آن یعنی  PI r2 متناسب بوده (PI= 3.14) و این در حالیست که تراکم انرژی خورشید به نسبت عکس مجذور فاصله یعنی  عکس R 2   کاهش می یابد.  در روابط آتی  r نشان دهنده شعاع سیاره و  R  فاصله آن از مرکز خورشید میباشد.  اندیس ها نیز برای دو سیاره شاخص یعنی زمین و مشتری میباشد.

      

 زمین    :  rE = 6370  Km  ,      RE = 150,000,000 Km                                         


انرژی دریافتی زمین از خورشید :          

  همانطور که ملاحظه میشود، انرژی دریافتی زمین از خورشید متناسب با مجذور نسبت شعاع زمین به فاصله آن از خورشید است.  اما اگر مایل به دانستن اینکه چه کسری از کل انرژی خورشید به زمین میرسد باشیم، فقط کافیست طرفین را بر  S  ،انرژی ساطعه از خورشید، تقسیم کنیم.  به عبارت دیگر، کسر انرژی دریافتی زمین از خورشید و پس از جای گذاری اعداد مربوطه به صورت زیر در میآید:

 

 

 


  همانطور که ملاحظه میشود، سهم دریافتی زمین از خورشید کمتر از یک واحد از میلیارد واحد است.  به زبان ساده تر، اگر خورشید دستگاهی مثلاً با توان یک میلیاد وات باشد، زمین ما با همه عظمت خود فقط کمتر از یک وات دریافت میکند!  این بدان میماند که یک نیروگاه اتمی  1000 مگاوات با همه توان خود کار کرده ولی فقط برقی کمتر از 1 وات را در شبکه وارد کند که بزحمت یک چراغ قوه را نور میدهد و مابقی را در هوا تلف کند! لذا باید پذیرفت که اگر خورشید برای ما آفریده شده است متأسفانه دستگاهی فوق العاده ناکارآست.  چه اینکه باقی انرژی آن یعنی 999،999،999 وات باقیمانده بدون هیچگونه استفاده مهمی رهسپار فضای لایتناهی میشود.  در اینجا ممکن است گفته شود این ادعای بیجائی است چه اینکه سایر سیارات که همگی اعضای خانواده خورشید اند نیز از این سفره پر برکت سهمی دارند و ممکن است جمع دریافتی های آنان مبلغ قابل توجهی شده و تلاش خورشید بی جهت نباشد.  برای این منظور ابتدا سهم دریافتی بزرگترین سیاره یعنی مشتری  را محاسبه میکنیم.  برای سادگی، مقدار آنرا نسبت به سهم دریافتی زمین بدست می آوریم که ببینیم نسبت به زمین چند برابر بیشتر یا کمتر دریافت میکند.  شعاع مشتری 11 برابر زمین ولی فاصله آن 5 برابر دورتر از زمین تا خورشید است.  به عبارت دیگر:


 مشتری     :  rJ = 11 rE ,         RJ = 5 RE


  اکنون با استفاده از همان روابط پیشین مبادرت به محاسبه توان دریافتی مشتری  و سپس با تقسیم به توان دریافتی زمین و نهایتاً جای گذاری اعداد درمیابیم که:




  ملاحظه میشود که آنچه این سیاره غولپیکر دریافت میکند فقط 5 برابر سهم زمین است.  با توجه به مثال پیشین، از یک میلیارد وات توان خورشید فقط 5 وات آن نصیب این بزرگترین مصرف کننده منظومه میشود!  تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.  اگر با حوصله بیشتر سهم دریافتی سایر اعضاء را به دقت حساب کرده و آن را بر مبنای نسبی زمین درج کنیم مقادیر زیر بدست می آید:

  عطارد = 0.9 ، زهره = 1.8 ، زمین = 1.0 ، مریخ = 0.12 ، مشتری = 5.0 ، زحل = 0.88 ، اورانوس = 0.04 ، نپتون = 0.02

با جمع این اعداد، کسر انرژی دریافتی کلیه سیارات منظومه خورشیدی بصورت زیر بدست میآید:

4 x 10-9

نتیجه :  فقط اندکی بیش از یک میلیاردیم تولید انرژی خورشید توسط کل سیارات منظومه خورشیدی دریافت شده و باقی آن، یعنی عملاً تمام آن، بدون هیچگونه استفاده ای رهسپار فضا میگردد.  ضمن اینکه تا نزدیکترین ستاره ای که در فاصله چند سال نوری از ما قرار دارد هیچ توده قابل توجه دیگری وجود ندارد.  خوب است در این معنی اندکی تأمل کنیم.

نکته1:  اینکه سهم زمین با همه اهمیت آن کمتر از یک قسمت از میلیارد قسمت انرژی تولیدی خورشید است ممکن است برای پاره ای  از خوانندگان نگران کننده و حتی دلسرد کننده بنماید، ولی در هر حال واقعیتی است که باید قبول کرد.  ضمن اینکه باید گفت که هدف از ارائه این مطالب تمرینی نیز در کاربست آموزش های دریافتی ماست ولی نتیجه گیری نهائی همچنان برعهده خواننده است.  دوستانی که محتمل میدانند این انرژی تضعیف شده خورشید ممکن است نقشی در تحول کائنات و یا حتی بر خود ما روی زمین داشته باشد باید توجه کنند که همین داستان کم و بیش برای سایر ستارگان و احیاناً منظومه های وابسته به آنان وجود دارد.  نوری که شب ها از ستارگان به چشم ما میآید در واقع همان انرژی تلف شده و تضعیف شده آنان است.  این انرژی چقدر میتواند نسبت به انرژی دریافتی از خورشید مهم باشد درکش چندان مشکل نیست.  کسی چه میداند، شاید هدف این هدررفت نجومی همانا یافتن راه در شب های تاریک ما باشد و یا دستکم شاعرانه کردن شبهای تنهائی ما باشد، البته اگر که آلودگی هوا بگذارد!

نکته 2:  برای اینکه یک درک حسی از نتایج فوق داشته باشید، بیائید فرض کنیم یک بخاری برقی 1  کیلووات معمولی را در صحرا گذاشته باشید و در فاصله 10 کیلومتری از آن بخواهید گرم شوید.  کسر انرژی که از این بخاری دریافت میکنید مشابه همان چیزی است که زمین از خورشید میگیرد!  البته شما گرمائی حس نخواهید کرد ولی تعبیر دیگرش پی بردن به عظمت خورشید است.

  • مرتضی قریب
۰۵
آذر

برنامه ریزی

  مدتی سپری شد بدون آنکه هیچگونه مطلبی درج شود.  بطوریکه برخی دوستان نگران ته کشیدن موضوعات جدید شده و گوشزد کرده اند.  اما حقیقت آن است با وجودیکه از لحاظ شکلی ممکنست موضوعات متنوعی برای طرح وجود داشته باشد ولی از لحاظ محتوا موضوع جدیدی، دستکم برای ما، وجود ندارد و مسائل اساسی کم و بیش همانهاست که بود.  نگاهی گذرا به مشکلات نشان میدهد که اصولاً درک درستی از برنامه ریزی وجود ندارد و چه بسا آنرا موضوعی لوکس و وارداتی و مختص فرهنگ غرب بشمار آورند.  در صورتیکه دستکم در این سرزمین از دوران باستان برنامه ریزی رسم بوده و اسناد تاریخی شاهد این مدعاست.  واژه "برنامه" در حقیقت یک کلمه اصیل فارسی بوده و بعد از حمله اعراب بصورت معرب "برنامج" وارد زبان عرب گردیده است.  با اینکه لفظ برنامه همچنان در زبان ما پایدار مانده است اما شاهد این هستیم که هرچه به زمان حاضر نزدیکتر شده و لزوم برنامه ریزی بیش از پیش حیاتی تر شده، با این وجود بیش از پیش از آن دور شده و حتی در صدد ریشه کنی آن برآمده ایم!  توگوئی فقط زمان حال مهم بوده و آنچه در آینده است مربوط به آیندگان است و ربطی به ما ندارد.  آنها که سنشان مقتضی است به یاد دارند که چگونه ناگهان موضوعی بنام نفت قم بر سر زبانها افتاده موضوع روز گردید.  حدود 50 یا 60 سال پیش کشف شد که زیر بیابانهای نزدیک قم مخازن نفت وجود دارد و با آنکه کارشناسان بین المللی را اعتقاد بر این بود که حجم کوچک آن ارزش اقتصادی ندارد معهذا مهندسین شرکت نفت بر حفر چاه اصرار ورزیدند.  بالاخره هم با تلاش کارشناسان وطنی چاهی حفر و با سربلندی به نفت رسید.  این ماده سیاه با فشار زیاد از دکل حفاری خارج اما متأسفانه تجهیزاتی برای کنترل آن وجود نداشت و شاید تصور میشد که بعداً برای آن فکری خواهد شد.  اما تا این تلاشها بجائی برسد نفت برای مدتها در بیابان سرازیر شده و دریاچه ای از نفت بوجود آورد تا سرانجام موجودی چاه به آخر رسید.  این استخراج حاصلی نداشت جز سیراب کردن بیابانهای مزبور از نفت که البته تدریجاً به اعماق زمین و جایگاه اصلی آن بازگشت.  این رویه مرضیه همچنان در همه شئونات جاری و ساری بوده و امروزه به وفور چشم ها را خیره میسازد.  نمونه مشابه که چندی پیش رسانه ای شد ساخت سدی عظیم در استان فارس بوده که علیرغم هشدار زمین شناسان، درست روی یک گنبد نمکی استوار گشت و پس از افتتاح و مدتی آبگیری جایابی اشتباه آن به اثبات رسید.  با شور شدن آب کارون در پایین دست آن و برهم زدن وضعیت کشاورزی منطقه، اینک به نظر میرسد که با هزینه ای چند برابر ساخت سد باید اقداماتی در رفع وضعیت موجود یا دستکم کاهش تبعات آن بعمل آورد.  خشک شدن دریاچه ارومیه و متشابهاً دریاچه هامون و سایر تالابها و نیز کم شدن آب رودخانه ها و بحران آب و فرونشست دشت ها همه و همه نمونه هائی از عدم درک درست برنامه در این برهه از زمان است.  عده ای بر این عقیده اند که نبود برنامه و عده دیگری که از همه بدبین ترند را عقیده بر این است که وجود برنامه اما برنامه غلط مولود این اوضاع است.  البته بخشی از این مشکلات ممکنست ناشی از اقلیم بوده و آنرا به گردن خشکسالی و امثال آن انداخت ولی در بدترین حالت نیز با داشتن برنامه و برنامه ریزی بلند مدت میتوان آن را پیش بینی و کنترل کرد.  همانطور که در بحث "خشکسالی و تبعات آن" قبلاً ذکر کردیم مصرف بیش از اندازه آب به علت حضور انسان هاست و جمعیت زیاد انسان یعنی فراهم آوردن آب زیاد برای مصرف آنها چه برای شرب، چه برای کشاورزی، چه برای صنعت، و چه برای بهداشت و سایر مصارف.  اینکه امروزه با دادن آدرس غلط برخی سعی در متهم کردن کشاورزی و آبیاری غیر بهینه آن دارند جای بسی تأسف است.  البته روش های نوین آبیاری حاشیه ایمنی ما را چند درصدی افزایش خواهد داد غافل از اینکه رشد جمعیت و نیاز بیشتر به آب بزودی آنرا بی ثمر خواهد ساخت.  حقیقت این است که شما نمیتوانید بیش از آنچه طبیعت بشما ارزانی داشته مصرف کنید.  آنچه بر پهنه این سرزمین بصورت برف و باران می بارد مشخص است و عدد آن را سازمانهای مسئول نیز میدانند.  اگر آنرا بر سرانه مصرف آب تقسیم کنیم حد بالای جمعیت این سرزمین بدست میآید که تا ابد نباید از آن فراتر رفت.  اما این یک حد تخیلی است زیرا فقط انسان تنها موجود این پهنه نیست بلکه جنگل و مرتع و حیوانات و نیز آبی که باید در رودخانه ها جاری باشد نیز باید سهمی داشته باشند.  از این رو عدد کمتری برای حد بالای جمعیت حاصل میشود که وصول به آن کماکان باید در زمان بینهایت واقع شود.  زیرا چنانچه رشد جمعیت مثبتی را در نظر داشته باشیم دیر یا زود از هر حدی که متوقع باشیم گذر خواهیم کرد.  حاصل گفتگو با بسیاری از اهل نظر بر این حقیقت تلخ اذعان دارد که هم اکنون از آن حد متعارف جمعیت نیز عبور کرده ایم.  عقیده بر این است که برای زندگی با آسایش و داشتن یک حاشیه ایمنی مناسب، جمعیتی که با این اقلیم و با این طبیعت سازگار باشد نمیتواند بیش از 30 یا 40 میلیون نفر باشد.  به عبارت دیگر، اکنون که بر طبل افزایش جمعیت کوبیده میشود با عبور از این حد درست مانند ریختن نفت بر آتش است.  اینکه باید یک حاشیه ایمنی داشت یعنی اینکه ظرفیت تولید برق بیش از آن باشد که در بدترین حالت با قطعی آن روبرو شویم.  و یا با بارش یک برف زمستانی و بروز سرما گاز برخی از استانها قطع نگردد.  اما مهمترین حاشیه امن همانا موضوع جمعیت است زیرا نه مقدار اضافی آنرا میتوان از بین برد و نه خیل جمعیت فقیر و بیکار مایه سرافرازی و قدرت است.

  نهایت آنکه مشکلات امروزین ما در یک کلمه و فقط در یک کلمه خلاصه میشود و آن واژه سحرآمیز "برنامه" است.  گرچه دانی که نشنوند بگوی - آنچه دانی زنیکخواهی و پند.

  • مرتضی قریب