فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین مطالب

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

۲۴
ارديبهشت

افق جدید

  یکی از سوألات بنیادین که همواره پیش روی بشر قرار داشته است مسأله دنیای پس از مرگ بوده است.  از آنجا که بشر خود را در مرکز توجه عالم میپنداشته است، پاسخ به این پرسش در طول تاریخ در مرکز توجهات او قرار داشته است.  بی سبب نیست که اغلب ادیان جهان نیز به نحوی در جهت ارضای این حس کنجکاوی بشر به این مطلب پرداخته اند. چه در پاپیروس های کهن مصریان باستان و چه در حفاری های باستانشناسی در سراسر زمین همواره آثار و علائم این شوق و اشتیاق برای جاودانگی به چشم میخورد.  

  در دوران جدید، پزشکی نوین، به موازات انجام حرفه اصلی خود، در تلاش است تا بدون هیچگونه ادعائی عمر بشر را طولانی تر سازد.  مراجعه به آمار و ارقام در چند صد سال گذشته، تا حد زیادی حکایت از نتیجه بخش بودن این تلاش دارد.  با این وجود، این قدم ها هرچند مثمر ثمر بوده است اما تا جاودانگی هنوز فاصله ای بس طولانی دارد.  اما از سوی دیگر، پیشرفت هائی که در حوزه الکترونیک و هوش مصنوعی صورت گرفته، افق های جدیدی را برای تحقق آرزوهای انسانی گشوده است.  یکی از این پیشرفت ها مربوط به حوزه ارتباط سیگنال های الکتریکی به اعصاب موجود زنده، بویژه انسان است.  اینکه انسان صرفاً با ذهنیت خود قادر به حرکت دست مصنوعی خود باشد و امواج عصبی بتواند همان کاری را که قبلاً با ارگان طبیعی انجام میداده است با ارگان مصنوعی انجام دهد خود نشان دهنده آغاز راهی جدید است.  و این راه جدید راهی نیست جز تحقق آرزوی جاودانگی!  شاید با کمی تخیل بتوان سر نخ هائی برای این خواسته بشر جستجو کرد.

  علم جدید دایر بر اینست که اصولاً هرگونه لذت یا الم نهایتاً در مغز انسان مورد تعبیر و تفسیر قرار میگیرد.  وقتی صدمه ای بر بدن عارض شود، تازه در مغز است که احساس درد روی میدهد.  متشابهاً هرگونه لذت و سرخوشی فقط در درون مغز است که احساس میگردد.  آنان که دچار مرگ مغزی شده اند از هرگونه احساسات انسانی خالی شده اند بطوریکه عملاً جز یک حیات نباتی شباهت دیگری با انسان ندارند.  علاوه بر همه اینها، همه آنچه که به عنوان دوران زندگی یک فرد تلقی میشود، همه و همه جایگاهی جز در درون مغز ندارد.  لذا شاید به زبان دیگر بتوان گفت که انسانیت ما و همه مظاهر آن جملگی در مغز میگذرد.  اگر از مشاهده یک فیلم خوب لذت میبریم، این احساس لذت فقط در مغز انجام میشود.  این روز ها عینک هائی به بازار آمده که شما را وارد یک دنیای مجازی بکلی متفاوت میکند.  گام بعدی، و گام منطقی، اینست که سیستم دیدگانی نیز از سر راه برداشته شده و امواج الکتریکی را مستقیماً وارد مغز ساخت!  در چنین حالتی شما میتوانید بدون آنکه قدم از خانه بیرون گذاشته باشید و حتی بدون آنکه یک گام از محل نشستن خود دور شده باشید، قادر به سفر به دور دنیا باشید.  نه تنها مناظر بدیع و جالب توجه را به رأی العین ببینید بلکه بوی خوش گلهای تازه شکفته را نیز احساس کنید.  بعلاوه، صدای چهچه مرغان نیز گوش شما را نوازش داده و ریزش آبشار را از دوردست شنوا باشید.  همه این دریافت ها را خواهید داشت بدون آنکه از راه معمول خود یعنی از راه چشم و گوش و بینی گذشته باشد.  در چنین صورتی شما ممکن است هیچگونه احساسی از مجازی بودن نداشته باشید چه اینکه آنچه در درون مغز شما میگذرد عیناً همانی است که در زندگی عادی میگذشته است.  با این تفاوت که اکنون ممکن است با یک بدن مجازی قادر به سیر و سلوکی باشید بسیار متفاوت تر و بسیار هیجان انگیز تر از آنچه در زندگی عادی قادر به انجام آن بوده اید.  اگر به چنیین جایگاهی رسیده باشیم افق جدید تری گشوده خواهد شد.

  فرض کنید پس از مرگ بیولوژیک، قادر به حفظ مغز در شرایط مناسبی باشیم.  در این صورت با تغذیه مغز از طریق رگ های اصلی که خون را به مغز میبرد میتوان همچنان حیات بیولوژیک آن را ادامه داد.  اکنون اگر ورودی اعصابی که احساسات پنجگانه را به مغز منتهی میساخت توسط یک شبیه ساز یا سیمولاتور تحریک کنیم بالقوه قادر خواهیم بود حیات احساسی را همچنان در مغز ادامه دهیم.  در چنین حالتی نه تنها هویت فرد همچنان ادامه خواهد یافت بلکه بعلاوه، مرحله دیگری از زندگی آغاز خواهد شد که با اینکه فاقد توده بدنی میباشد اما از لحاظ ادراکی تفاوتی با دنیای پیش از مرگ دنیوی خود ندارد.  چه بسا امکانات جدیدی در این زندگی جدید مهیا شود که قبلاً ممکن نبود.  و مافوق همه اینها اینکه مادام که تغذیه مغز ادامه داشته باشد و مادام که ماشین شبیه ساز کار کند، این زندگی جدید همچنان ادامه خواهد یافت.  در پرده آخر، سناریوئی را میتوان متصور شد که در ساختمانی بزرگ دارای قفسه بندی های متعدد، مغز های بیشماری در درون محیط های محافظ خود قرار گرفته و همه این ها توسط یک شبکه محلی بهم متصل باشند.  در این صورت دوستان و خویشان و بستگان، همچنان در دوره جدید نیز بهم متصلند و مانند گذشته از گفتگو و مراوده با یکدیگر لذت میبرند درست همانگونه که در دوره پیشین داشته اند.  و نه تنها این، بلکه این زیستگاه های الکترونیک محلی خود توسط یک شبکه جهانی در حال تعامل با یکدیگر خواهند بود.  آیا این شروعی برای جاودانگی نیست؟

  • مرتضی قریب
۰۸
ارديبهشت

بحث شیرین آب

  مدتیست که در رسانه ها در خصوص موضوع آب و کمبود مزمن آن در شهر های بزرگ بحث های مفصلی در جریان است.  این بحث ها به ویژه در فصول گرم سال تشدید شده و به اصطلاح داغ میشود و از منظر های مختلف بدان نگریسته میشود.  مثلاً اخیراً در یکی از رسانه های غیر دولتی، از منظر پول های بی حساب و کتابی که تحت عنوان مبارزه با کمبود آب به جیب شرکت های بزرگ سدسازی جاری میشود بدان پرداخته شده است.  رسانه مزبور مدعی است که باید بیشتر به آبهای زیرزمینی پرداخته شود و به فکر استفاده از آن بود، اما چون پول های گزاف در پروژه های بزرگ و بی در و پیکر سدسازی صرف میشود لذا سرمایه ها در مسیر درست هدایت نمیشود.  بدون آنکه بخواهیم وارد صحت و سقم این ادعا شویم، میخواهیم موضوع را از منظر دیگری که هیچگاه بدان پرداخته نمیشود بررسی کنیم.   گو اینکه با انتشار اخبار سدسازی های بی رویه و مثلاً صرف میلیاردها میلیارد پول برای ساختن سدی روی گنبد های نمکی و نهایتاً تباه شدن پول، انرژی، فرصتها، و از همه مهمتر محیط زیست طبیعی چاره ای جز قبول سوء مدیریت شرکت هائی از این دست باقی نمیماند.   

  اما از سوی دیگر، نگاه کنیم که مخازن آبهای زیرزمینی این کشور چقدر است؟  مگر تا کجا میشود این آبها را استخراج کرد و صرف گسترش شهرها کرد؟  آیا مگر آب در زیر زمین تولید میشود و یا احیاناً جن و پری در اعماق زمین با جاد و جنبل برای ما آب میسازند تا بی آب نمانیم ؟!!  واقعیت اینست که آب از هیچ تولید نمیشود و آبهای زیرزمینی همان آبهائی است که زمانی بالای سر ما بوده و پس از بارش و فروروی در زمین، تدریجاً با رسیدن به لایه های نفوذ  ناپذیر زمین جمع شده و به حال خود مانده است.  در زمانهای پیشین، قبل از ظهور موتور پمپ های امروزی، مردم این سرزمین با حفر قنوات به یک شیوه پایدار برای استفاده از آبهای زیرمینی دست یافته بودند.  میزان آبهای زیرزمین هیچگاه کاهش نمی یافت و چشمه های آب همواره برقرار بود.  اما با رواج حفر چاه، بسادگی و با استقرار موتور پمپ های قوی وضع فرق کرد.  در ابتدا متعجب شدیم که چگونه از نعمات زیر پای خود غافل بوده ایم در حالیکه با انتقال آب از داخل چاه دیدیم به چه راحتی شکوفائی ایجاد شده و ثروت و نعمت به ما روی آورده است.  اما کم کم در طی زمان مشاهده شد که سطح آب در چاه مرتباً فروکش میکند و مرتباً باید چاه را عمیق تر کرد.  معهذا نه این و نه حتی تدابیر دولتی در محدود ساختن حفر بی رویه چاهها  نیز ثمر بخش نبود.  در طول مدتی که آب پاک چه از طریق احداث سدها و چه حفر چاهها جریان داشت گمان همگان بر این بود که در رحمت برای همیشه گشوده خواهد بود.  شاید فقط تعداد اندکی بر واقعیات اشراف داشته و میدانسته اند که اوضاع براین روال ادامه نخواهد داشت.  مقصود ما البته بازگشت به گذشته و کنار گذاشتن تکنولوژی نیست بلکه تعامل خردمندانه با آنست.

  امروزه واقعیات، حضور خود را تحمیل کرده است چه خوشمان آید چه بدمان.  واقعیت از روز اول هم معلوم بود منتها پرده پوشی اجازه خودنمائی واقعیات را نمیداد.   فهم مسأله بسیار آسان است و امروز چنین میتوان مثال زد که اگر در بانک یک حساب قرض الحسنه داشته باشید و مرتباً برای مخارج خود از آن برداشت کنید بزودی ته کشیده و به شما چیزی نخواهد رسید.  البته این افلاس دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد!   حتی اگر این حساب هر ماهه سودی هم بشما بدهد حق ندارید بیش از آن مبلغ خرج کنید چه در غیر اینصورت دیر یا زود حسابتان بسته خواهد شد.  فرض کنید منزل ما در بیابان است و تنها منبع استفاده از آب، آب باران است.   فرض کنید روی پشت بام مخزن روبازی داریم که آب باران را در خود ذخیره میکند.  زیر آن نیز شیری برای استفاده وجود دارد.  هر بچه دبستانی میداند که میزان استفاده شما از این منبع نباید بیش از نرخ متوسط بارندگی باشد چه در غیر اینصورت با بحران مواجه خواهید شد.  امروزه با اطلاعات دقیقی که موجود است میزان متوسط نزولات آسمانی برای این سرزمین معلوم است.  با جمعیت فعلی، در حال حاضر در آستانه سر- به- سر شدن میزان بارش با میزان مصرف هستیم.  با افزایش جمعیت (مصرف) و ثابت بودن میزان بارش بزودی بالانس ما منفی خواهد شد.  برخی مخالف این نظر بوده ادعا میکنند کشش مصرف تا جمعیت 100 میلیون نیز فراهم است و لذا برای افزایش جمعیت و طبعاً افزایش مصرف نگرانی وجود ندارد.  به این دسته که فقط زمان حال را مینگرند و دغدغه ای برای فردا و فردا ها ندارند باید گفت که برفرض حرف شما درست،  اما چندی بعد که جمعیت به 100 میلیون رسید آیا ترمزی برای توقف وجود دارد یا خیر؟!  یا اینکه میخواهید در آن موقع قانونی برای تک فرزندی وضع نمائید؟  البته در آن زمان چه کسی مرده و چه کسی زنده و لابد اشکالات را به نام شما نخواهند نوشت و نام شما در زمره نیکان روزگار باقی خواهد ماند.  این روش گذران زندگی و احاله کردن مشکلات به آینده و آیندگان مدتیست باب شده و اثرات مخرب خود را در تمام مسائل زندگی، ازجمله بحران آب بجا گذاشته است.  عده ای چنین توجیه میکنند که عمده مصرف آب در کشاورزی است و با صرفه جوئی میتوان بر بحران غلبه کرد.  توگوئی تولیدات کشاورزی برای دکوراسیون است و نه برای مصرف آدمها و مربوط به جمعیت آنها!!  سوء برداشت دیگری که آگاهانه یا ندانسته ترویج میشود در خصوص رشد جمعیت است (ر.ک. مقاله رشد).  شبهه انداخته اند که منفی است و بشتابید بسمت زاد و ولد بیکران.  در حالیکه اصلاً اینگونه نیست و جمعیت این کشور، مانند اکثر کشورهای در حال توسعه، دایم التزاید در حال افزایش است.  آنچه منفی است نرخ رشد جمعیت است و نه خود رشد.  مطلب، دقیقاً مشابه تورم در این سالهاست که با اینکه تورم خود همچنان وجود دارد، اما سرعت افزایش آن کمی کاسته شده است.  مثلاً تورم سال گذشته 15% بوده در حالیکه تورم سال جاری 10% پیش بینی شده است (براساس اطلاعات دولت).  این به این معنی نیست که امسال قیمتها افزایش نمی یابد بلکه به این معنی است که همچنان گرانی هست اما با شتاب کمتری.  و لذا در بیان اقتصاد دانان گفته میشود که نرخ رشد قیمتها منفی است.  در قبول برخی اطلاعات باید محتاط بود و لذا انتظار میرود کارشناسانی که به رسانه ها دعوت میشوند واقعیات را آنگونه که هست برای مردم مطرح کرده و برای این شبهات روشنگری کنند.  

  برخی خسارات قابل جبران است.  پول های بر باد رفته بالاخره قابل جبران بوده و بهر روی میتوان جلوی ضرر های آتی را بنحوی گرفت.  اما برخی خسارات مطلقاً قابل جبران نیست.  مثلاً اگر جمعیت از 100 به 120 میلیون و بیشتر برسد، اضافه را نمیتوان معدوم ساخت.  در هر فرایندی همواره باید یک حاشیه ایمن اندیشیده شود چه در غیر اینصورت نگاهداری یک پدیده در شرایط لبالب امریست به غایت خطرناک و بحران آفرین.   خانواده ای با دریافتی ماهی 10 میلیون تومان در شرایط حاضر باید دارای زندگی مرفهی باشد.  اما همین خانواده اگر دارای 20 نفر نانخور باشد زندگیش در مرز فقر سپری  خواهد شد.  لذا با داشتن منابع محدود، جمعیت کمتر به معنای آموزش بهتر، خدمات اجتماعی بهتر، سرانه ثروت بیشتر و کیفیت بهتر زندگی خواهد بود.  در گذشته ها کشاورزان با تعداد فرزندان بیشتر، درآمد بیشتری کسب میکردند اما امروزه ماشین آلات جایگزین کارهای یدی شده و تمایل به تعدد فرزندان کمرنگ تر شده است.  ایضاً در امور نظامی نیز تکنولوژی دست برتر را دارد تا تعدد سربازان.  تجربه نشان داده است که نتایج مفید فقط در شرایطی حاصل میشود که برنامه ریزی توسط مردم دانا انجام شود.

  • مرتضی قریب