فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین مطالب

۲ مطلب در دی ۱۳۹۷ ثبت شده است

۲۰
دی

معجزه

    میپرسند معجزه چیست؟  با مفهوم این کلمه بیشتر از طریق مسائل دینی آشنا بوده ایم ولی از لحاظ لغوی به معنای چیزی خارق عادت است و یا انجام دادن کاری است توسط فرد شاخصی که دیگران در انجام آن احساس عجز و ناتوانی کنند.  گاهی هم امروزه در بیان برخی از کارهای بزرگ و استثنائی ابراز میشود مثل اینکه کامپیوتر معجزه قرن بیستم است و امثال آن.  اما اکنون میخواهیم کمی درباره برداشت سنتی از عبارت معجزه و دیدگاه علمی درباره آن بحث کنیم.  

   وقتی سنگی را رها میکنیم بدون استثناء سقوط کرده و روی زمین میافتد.  اما اگر به عوض پائین رفتن، بی هیچ علت دیگری بسمت بالا و دور شدن از جاذبه زمین فرار کرد میگوئیم قطعاً معجزه ای اتفاق افتاده است.  البته چنین امری را تاکنون نه کسی شاهد بوده و نه هیچ خبر موثقی از وقوع آن و مشاهده آن توسط شاهدان مختلف در ادوار گذشته و حال  گزارش شده است.  زیرا چنین چیزی خلاف عقل بوده و اگر هم خبری از آن داده شده باشد آنرا باور نکرده و دروغ تلقی میکنیم.  پرسش اساسی اینجاست : اگر سنگ را رها کنیم چه احتمالی وجود دارد که بسمت بالا پرواز کرده و معجزه ای واقع شود؟  اما قبل از هر چیز بیائیم مبادرت به یک آزمایش ذهنی کنیم.  مثلاً سنگی را که 100 گرم جرم دارد و سقوط آن را مشاهده کرده و محرز میدانیم بیائیم آنرا 10 برابر کوچکتر کرده و آزمایش خود را تکرار کنیم.  اینبار سنگ 10 گرمی را رها میکنیم و بازهم سقوط آن به پائین را ملاحظه میکنیم.  هربار سنگ را 10 برابر کوچکتر کرده و آزمایش را تکرار و تکرار میکنیم.  تا جائی که نهایتاً جرم آن به یک یا چند مولکول تقلیل یابد.  آیا نتیجه همواره یک چیز است؟!  برای درک بیشتر، بهتر است از یک واقعه جالب مثال بزنیم.  در حدود نیم قرن پیش، درست در اوائلی که یک بزرگراه جدید منطقه نواب تهران را به شمال شهر متصل میکرد واقعه جالبی زبانزد مردم شده بود.  در بخشی از جاده که از حوالی تقاطع اوین یا حدود هتل هیلتون آنروزگار میگذشت، اتوموبیل ها در حالت خلاص رو به سربالا میرفتند و رانندگان با شگفتی و اعجاب، آنرا شخصاً تجربه میکردند.  مدتها این معجزه بر سر زبانها بود تا کاشف بعمل آمد که شیب جاده حقیقتاً سرازیریست منتها خطای دید از بابت شیب بندی زمینهای اطراف، احساس سربالائی را به راننده القا میکرد.  اکنون چه میگوئید اگر با نهایت تعجب اعلام کنیم چنین چیزی ممکن بوده و میسر است؟  خودروئی در جاده ای هموار ترمز کرده و در حالت خلاص متوقف است.  راننده پس از پیاده شدن ناگهان مشاهده میکند خودرو خاموش بدون هیچ دلیل دیگری حرکت کرده از او دور میشود. چطور چنین چیزی امکان دارد؟!  موضوع برمیگردد به حرکت تصادفی مولکولها در اثر گرما و به عبارت دیگر "قدم زدن تصادفی".  میدانیم که اتمها و مولکولهای سازنده هر جسمی مدام در اثر گرما در جهات مختلف بصورت تصادفی در جست و خیزند.  در اجسام جامد، در حول و حوش شبکه کریستالی و در اجسام مایع آزادانه تر لغزیده و بهر سو حرکت میکنند.  طبعاً این حرکات بچشم ما دیده نمیشود ولی اولین بار پدیده موسوم به "حرکت براونی" بیانگر چنین واقعیتی بود و سرانجام این انیشتن بود که طی یکی از 3 مقاله مشهور خود آنرا به حرکت تصادفی مولکولها مرتبط کرده و برای اولین بار وجود مولکولها را اثبات کرد.  حال با بازگشت به موضوع خودرو میدانیم که گرما چیزی جز حرکت جنبشی (مکانیکی) مولکولها نیست که در هر لحظه به هر سو روان بوده و با برخورد با یکدیگر مرتباً تغییر جهت میدهند.  لذا در صفحه دیسک ترمز این خودرو در اثر اصطکاک مقدار زیادی گرما تولید شده و جنبش گرمائی این ذرات ریز زیاد است.  با اینکه حرکت آنها تصادفی است اما علی الاصول میتوان تصور کرد که از میان بیشمار حالت های موجود ممکنست در یک لحظه همه این ذرات طوری جهت گیری کنند که حرکت منظمی حول محور چرخ پیدا کرده موجب ایجاد گشتاوری گردد.  اگر چنین شد، خودرو دفعتاً خود به خود حرکت کرده با سرعت زیادی دور شده و ما آنرا معجزه خطاب میکنیم!  حتی لازم هم نیست که دیسک ترمز داغ باشد چه اینکه در دمای معمولی مولکولها و اتمها مداوماً دارای حرکتند و اصولاً گرما چیزی جز این حرکات تصادفی نیست که فقط در صفر مطلق به آرامش مطلق رسیده از جنبش باز می ایستند.  پس میتوان انتظار داشت چنین واقعه ای برای هر خودروئی رخ دهد.  اما احساسمان میگوید که چنین امری اتفاق نیفتاده و نمیافتد و به بداهت عقل هیچگاه هم اتفاق نخواهد افتاد.  

    اکنون با بازگشت به مسأله سنگ متوجه میشویم که اگر فقط یک مولکول از آن را داشته باشیم چه بسا در خلاف جهت جاذبه بالا رفته و اگر هوائی نباشد که با سایر مولکولها برخورد کند، شاید برای همیشه زمین را ترک کند.  آیا این یک معجزه نیست؟  البته که خیر.  زیرا اول اینکه چنین سطح معلومات و اطلاعاتی در گذشته هائی که اعجاز رواج داشته موجود نبوده تا مردم نظری دهند و دوم اینکه اصلاً چیز عجیبی هم نیست چه رسد به معجزه.  اما اگر تعداد مولکولها بیشتر و بیشتر شود چه؟  بعبارت دیگر اگر تعداد ذرات آنقدر زیاد شود که شکل و شمایل سنگ پیدا کند چه؟  باز هم میتوان احتمال داد که پرواز کرده بالا رود؟  عقل متعارف میگوید خیر.  یادآور میشویم که در یک قلوه سنگ 100 گرمی حدود  1024 مولکول وجود دارد که در هر لحظه هر کدام دارای چنب و جوشی بوده بطوریکه اندازه سرعت آنها متفاوت و مهمتر اینکه سمت و سوهای مختلفی را نشانه رفته اند.  البته در یک حجم گاز چون قیود و وابستگی شبکه کریستالی آنگونه که در جامدات وجود دارد غایب است بنابراین تک تک مولکولها آزادی بیشتری داشته و اگر برخوردی بین آنها وجود نمیداشت هریک بسوئی پرواز میکردند.  بهر حال نکته کلیدی اینجاست که با افزایش تعداد جمعیت مولکولها، انواع حالات مختلفی که ممکنست پیش آید بصورت تصاعدی بیشتر و بیشتر میگردد.  همانطور که حدس میزنید، مسأله به آمار و احتمالات مربوط میشود.  در یکی از اولین نوشته های این وبگاه مسأله ای را مطرح کردیم در ارتباط با این سوأل که احتمال اینکه حروف الفبا را بطور شانسی پشت سرهم تایپ کرده و در آخر کتاب سیاست نامه خواجه نظام الملک بیرون بیاید چقدر است؟  برای اینکار میگوئیم غیر از 32 حرف الفبا، تعدادی هم علائم نگارشی مثل نقطه، ویرگول، خط فاصله، فاصله خالی، پرانتز و امثال آن نیز داریم که جمعاً بیش از 150 علامت نمیشود.  فرض کنید سیلوی عظیمی داریم که از هریک از این 150 کاراکتر به تعداد بیشمار در این سیلو ذخیره شده است.  خروجی سیلو دهانه باریکی دارد که در هر وهله فقط یک حرف از آن خارج و بر صفحات سفید کتابی که زیر آنست یک به یک و پشت سرهم نقش میبندد.  یک کتاب متوسط مثل سیاست نامه حدود 300 صفحه دارد و جمعاً حاوی 480000 کاراکتر است.  تعداد کل کتابهای متفاوتی که از این دستگاه چاپ عجیب ممکنست خارج شود  150480000 میباشد که معادل اعشاری و سرراست آن حدود  101000000 میباشد.  عدد اخیر یعنی 1 با یک میلیون صفر جلوی آن!!  درک و هضم چنین عددی مافوق توانائی ذهن است. لذا احتمال اینکه با تایپ شانسی حروف الفبا تصادفاً کتابی مثل کتاب سیاست نامه را تحریر کنیم بسیار بسیار ضعیف است.  بطور مشخص، احتمال مزبور عکس عدد فوق میباشد.   اگر محاسبه مشابه را برای مثال سنگ انجام دهیم که حاوی  1024 ذره است که هریک مثلاً  150 جهت گیری مختلف اتخاذ کند (البته در واقع امر بسیار بیشتر است)، در آنصورت عدد ما  150 بتوان  1024 خواهد رسید که آنقدر بزرگ است که نوشتن معادل اعشاری آن اهمیتی ندارد و حدوداً میشود عدد 1 و اینبار با  1024 صفر جلوی آن!!!  برای درکی از بزرگی این عدد، فرض کنید صفرهای جلوی 1 را چنان ریز و بدنبال هم نوشته ایم که فقط  1 میلیمتر بیشتر جا نگیرد.  در اینصورت بسادگی دیده میشود خط زنجیر صفرها طولی باندازه 100000 سال نوری یا باندازه قطر اطول کهکشان راه شیری ما دارد!  لذا با بازگشت به پرسش ابتدای بحث، احتمال اینکه سنگ رها شود و رو به آسمان رفته معجزه ای واقع شود برابر عکس عدد بزرگی است که در آخر بدست آوردیم.  با کمال تعجب این عدد صفر نیست ولی از هر عددی که بتوانید تصور کنید کوچکتر است.  برای داشتن حسّی از کوچکی، فرض کنید 10 بار یک جفت تاس را پشت هم بریزید و هر 10 بار جفت شش بیاید.  این پدیده باندازه کافی نادر است که همبازی تان شما را به تقلب متهم کند.  چه اینکه در تمام تاریخ بازی تخته نرد چنین اتفاقی نیافتاده است حال آنکه احتمال مزبور 1 از 1016 است که با همه کوچکی هیچ تناسبی با احتمال پرواز سنگ ندارد.  برای مقایسه فرض کنید بجای 10 بار ریختن پشت سرهم تاس، 1024  بار انجام شود و همگی جفت شش (یا هر صورت همسان دیگری) بیاید.  پس جای تعجبی ندارد اگر بگوئیم عملاً محال است.

    از همین دست پدیده ها، رفتار گازهاست که هیچگاه مشاهده نشده که مثلاً در یک ظرف محتوی هوا، یا هر گاز دیگر، ناگهان همه مولکولها در یک سمت ظرف تجمع کرده و باقی ظرف خلاء شود.  چنین امری همانقدر محال است که پرواز سنگ بسمت آسمان.  زیرا آنچه که روی میدهد محتملترین حالت است و در یک گاز حالتی است که بیشترین بینظمی یا پراکندگی اتفاق میافتد.  قبلاً در موضوع "نظم" تا حدودی به این مطلب پرداختیم.  در واقع آنچه ما در دنیای بزرگ مقیاس خود تجربه میکنیم و آنرا نوعی نظم میپنداریم در بطن خود و در دنیای کوچک مقیاس مشحون از بینظمی است.  اما بینظمی به معنای بی قاعدگی نیست.  آنچه در مثال سنگ گفتیم درباره هر جسم دیگری از هر قسم صادق است و لذا اگر دیدید یا شنیدید که شخصی یا حیوانی بدون هیچ ضابطه ای در آسمان قدم میزند به چشمان و گوشهای خود اعتماد نکنید چه اینکه شعبده بازی یا بقول ناصرالدین شاه قاجار "حقه بازی" است.  او طی چند سفری که به فرنگ داشت شاهد تردستی در مجالسی که به افتخارش برپا میشد بود و در خاطراتش از آن به حقه بازی یاد کرده است.  "حقه" در اصل به معنای قوطی یا جعبه ای است که اشیاء قیمتی را در آن نگاه میداشتند.  تردست ها نیز در قدیم بساط  خود را پهن و سر جعیه جادو جنبل خود را میگشادند:  صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد/ بنیاد مکر با فلک حقه باز کرد.  اغلب آنچه در داستانها و اساطیر آمده از همین قسم است و علت رواج این معجزات در گذشته، علاقه وافر و طبیعی مردم به اعجاب و شگفتی است.  کما اینکه همین وضع امروز نیز ادامه دارد زیرا ذهنیت آدمی بسختی تغییر میکند.  امروزه سینما و تلویزیون و بسیاری از سرگرمی های دیگر، جایگزین علاقه سابق شده و از اینرو معجزات کمتر رخ میدهد.  اما اگر حقیقت را بخواهید، عجیبترین شگفتی ها در عرصه علم واقع است که متأسفانه درک و جذب آن برای عامه آسان نیست.  طبیعت خود از بزرگترین عجایب است بطوریکه موضوع زندگی روی کره خاکی و جستجوی بشر در کشف اسرار هستی از جذاب ترین و عمیقترین موضوعات فلسفه است که مطالعه و تأمل در آنرا به همگان توصیه میکنیم.  

  • مرتضی قریب
۰۷
دی

یک روز از زندگی ما چقدر هزینه دارد؟

    صرفنظر از اینکه طی روز چقدر فعالیم و این فعالیت فایده ای هم دارد یا خیر، میخواهیم بدانیم یک روز از زندگی ما چقدر خرج برمیدارد.   طبعاً پاسخ به این پرسش به پارامترهای دیگری نظیر اینکه کجا و چگونه زندگی میکنیم نیز بستگی دارد.  مثلاً برای یک نفر که تک و تنها و بدون کمترین وسیله در قلب جنگلهای آمازون زندگی کند بسیار متفاوت خواهد بود تا برای یک نفر شهر نشین.  نظر باینکه زندگی غالب، زندگی شهر نشینی است فعلاً یک زندگی متوسط شهری را مد نظر قرار میدهیم.

    این هزینه ها در دو گروه کلی طبقه بندی میشود: 1- آنها که برایش پول پرداخت میشود و هزینه به معنای اخص آنست.  2- آنها که بابت آن پولی پرداخت نمیشود ولی هزینه در معنای عام تلقی میشود.

1- هزینه های مستقیم

الف-خورد و خوراک:  طبعاً بخش مهمی از هزینه ها بابت اساسی ترین نیاز بشر یعنی آب و غذاست.  برای تأمین آب معمولاً سدهائی روی رودخانه های دائمی احداث میشود و سپس با لوله های قطور به مرکز تصفیه و میکروب زدائی فرستاده تا پس از سالم سازی بسمت شهر و مخازن زیرزمینی آن فرستاده شده تا انبار شود و از این مراکز توسط لوله کشی شهری بین منازل و مصرف کننده ها پخش شود.  برای ارائه مستمر چنین سرویسی یک سرمایه گذاری هنگفت برای زیر ساخت ها لازمست که معمولاً توسط دولت پرداخت و تدریجاً بصورت حق اشتراک و غیره از مصرف کتتده ها بازپس گرفته میشود.  هزینه های جاری نیز بصورت هزینه آب مصرفی ماهانه از مصرف کننده ها طی قبوض مربوطه گرفته میشود. 

در مورد غذا نیز دامداران و کشاورزان و باغداران بصورت مستمر در تأمین خوراک مردم میکوشند و البته طیف وسیعی از صنایع غذائی در حد فاصل بین مزرعه و مردم قرار دارند تا آنچه در فروشگاه ها عرضه میشود بطور مناسب برای مردم قابل مصرف باشد.  مثلاً گندمی که درو میشود به سیلو ارسال شده تا انبار گردد و بتدریج در اختیار آسیاب قرار گرفته و رهسپار نانوائی شده و نهایتاً بصورت نان پخته شده به مردم عرضه شود.  طبعاً مهندسین زیادی نیز در این مسیر خدمت میکنند از سازنده ماشین آلات کشاورزی گرفته تا سیلو و کارخانه آرد سازی و سیستم توزیع و تعمیر و نگهداری که بنوبه خود وسیع و پیچیده است.  متشابهاً برای هریک از محصولاتی که در فروشگاه به مردم عرضه میشود، طیف وسیعی از تولید کنندگان و خدمت رسانان قرار دارند که هر یک بخشی از پروسه مزبور را تکمیل میکنند.

ب- مسکن و سرپناه:  از دیگر ضروریات زندگی از عصر حجر تاکنون، محلی برای خفتن و آرامش است.  طیف وسیعی از صنایع تولید مصالح ساختمانی از سنگ و گچ و آجر و سیمان گرفته تا آهن و شیشه و چوب و در و پنجره در خدمتند تا خانه ای ساخته و آماده عرضه شود.  بعلاوه طیف وسیعی از کارگر و مهندس و معمار و نقشه کش لازمست که چه در معادن و کوره های ذوب آهن و تولید مصالح و چه در اجرای مراحل بعدی ساخت و ساز حضور داشته تا نهایتاً سرپناهی هر چند کوچک در اختیار شما قرار گیرد.  بخشی از مخارج طیف وسیع صنایع و خدمات یاد شده را شما با پرداخت هزینه خرید مسکن پرداخت میکنید.  این هزینه با اینکه بسیار کلان است اما یک بار برای همیشه است.  آنها که مستأجرند، ماهانه هزینه سرشکن شده یک مسکن طی عمر مفید آنرا پرداخت میکنند که همچنان رقم قابل توجهی میباشد.

ج- پوشاک:  این نیز از ملزومات اصلی زندگی چه برای فقیر و چه برای غنی را تشکیل میدهد.  سرمنشاء پوشاک سنتاً از مزارع پنبه و امثال آن آغاز میشود که امروزه در زندگی مدرن کارخانه های پتروشیمی نیز با تولید الیاف مصنوعی به موازات آن همکاری میکنند.  اینجا نیز، مجدداً، مواد اولیه وارد پروسه های میانی شده تا تبدیل به نخ و پارچه و نسوج دیگر شده و نهایتاً بصورت پوشاک و پتو و امثال آن در اختیار مصرف کننده قرار گیرد.  طیف وسیعی از صنایع جنبی از قبیل صنایع شیمی و رنگرزی در کنار صنایع نساجی و تولید چرم و امثال آن در خدمتند تا محصول تمام شده در اختیار مردم قرار گیرد.  قابل ذکر است که چون غیر از محصول اصلی، توده زیادی سرباره و مواد زائد که دور ریختنی محسوب میشود در کلیه تولیدات بوجود میآید، لذا صنایع و خدمات دیگری باید همواره به موازات صنایع یاد شده حاضر باشند تا بنحو شایسته این مواد را بازیافت یا بنحو مقتضی بصورت پسمان دفع نماید.  امروزه با افزایش جمعیت و افزایش سطح زندگی مدرن، یکی از مهمترین مشکلات بشر همین بخش اخیر است که اغلب از چشمها بدور مانده و یک غفلت عظما در خصوص آن بچشم میخورد.  تبعاتی که رشد بی برنامه و حساب نشده بر محیط زیست وارد میسازد حیرت انگیز بوده و چون اثرات آن با تأخیر ظاهر شده و نسل های آتی را درگیر میسازد مورد غفلت مردم و مسئولین واقع میشود در حالیکه این موارد مهمترین چیزی است که شایسته بیشترین توجه است ولی با تأسف کمترین توجه را جلب میکند.

د- انرژی:  شاید در گذشته های دور این بخش اهمیت چندانی نمیداشت اما امروزه هزینه های پرداختی بابت برق و گرما و سوخت خودروها قابل چشم پوشی نیست و ماهانه بودجه ای برایش باید کنار گذاشته شود.

ه- آموزش:  این نیز نسبتاً جدید است و دستکم آموزش 6 ساله ابتدائی اجباری است.  با اینکه رسماً غیر انتفاعی و لذا باید مجانی باشد اما در عمل مستلزم مخارج، اغلب گزاف، بوده و بویژه برای دوره های عالی هزینه های زیادی را میطلبد.

و- متفرقه:  جامعه مدرن شهری از خدماتی استفاده میکند که اگر هم نباشد بجائی برنمیخورد ولی بهرحال از آنها گریزی هم نیست.  مثلاً مخابرات که یک خرج ثابت ماهانه امروزه برای هر فرد تحمیل میکند که کم هم نیست.  یا بهداشت و درمان که آن نیز با اینکه مستمر نیست ولی بطور متوسط هزینه خود را دارد.  اینها و سایر هزینه ها از قبیل مسافرت و تفریح و ساعات فراغت و امثال آن نیز کلاً مستلزم پرداخت هزینه هائی بطور متوسط در هر ماه است که در خرج های مستقیم مشارکت دارد.

نتیجه 1: هزینه های این بخش چقدر است؟ 

 بنظر میرسد راه سختی وجود دارد تا بتوان این هزینه ها را به دقت برآورد کرده و جمع آنها را تحویل داد.  اما راه ساده تری برای تخمین آن وجود دارد و آن اینکه درآمد ما صرف پرداخت مجموع مخارج یاد شده میشود.  امروز خط فقر در ایران توسط اقتصاددانان حدود 5 میلیون تومان در ماه برای یک خانوار تشخیص داده شده.  یعنی درآخر ماه پولی در بساط خانواده نمیماند و همه آن صرف هزینه های اولیه شده بشرطیکه بدهی بالا نیاورده باشد.  با چنین فرضی و با فرض 5 نفر در خانوار، یکماه از زندگی هر نفر دستکم 1 میلیون تومان خرج برمیدارد و با تقسیم آن بر 30 بخشی از جواب پرسش تیتر اصلی بدست میآید.

2- هزینه های غیر مستقیم

   مردم معمولاً این بخش از هزینه ها را نمیبینند زیرا بطور مستقیم بابت آن چیزی نمیپردازند.  اما واقعیت اینست که چه بخواهیم و چه نخواهیم زندگی و حیات ما و استمرار آن در طی نسل های متوالی مستلزم دست اندازی ها و خرابکاری هائی در طبیعت است که اصلاح آنها مستلزم صرف وقت و انرژی و هزینه است.  گاهی هم با هیچ پولی جبران آنها ممکن نیست.  اینگونه هزینه های ناپیدا، هرچه که جمعیت کره زمین بیشتر میشود و هرچه سطح زندگی و توقع مردم بالاتر میرود بصورت تصاعدی بیشتر و بیشتر میگردد.  تأکید میکنیم تصاعدی!  کما اینکه در دوران جمعیت پراکنده قدیم و رواج ابزارهای دستی و بکارگیری نیروی بدنی انسانی یا حیوانی که تنها منبع انرژی بشمار میرفت چنین نگرانی وجود نداشت.  در زیر به برخی از آنها اشاره میشود:

الف- آب:  با اینکه قبلاً در خصوص آن صحبت شد اما باید دانست که حجم کل آبهای شیرین و قابل استفاده کره زمین مقداریست ثابت و اگر مثلاً از خوش شانسی ما امسال باران فراوانی باریده باشد نباید آنرا به حساب نامحدود بودن منبع آبها تعبیر کنیم.  زیرا این به معنای آنست که در بخش دیگری از زمین باران کمتری باریده.  با بیشتر شدن مصرف و لذا کاهش آبهای در دسترس، رفته رفته ارزش آب بیشتر شده بطوریکه امروزه به کشاورزان توصیه میشود از کشت برخی محصولات خودداری کنند زیرا ارزش آب مصرف شده بیش از ارزش آن محصول در بازار است.  تبعات حاصل از این کمبود و نیز جستجو برای راههای دیگر تولید آب، هزینه های غیر مستقیمی دارد که باید پرداخت شود.  بخش بزرگی از آبهای شیرین در توده یخهای قطب های زمین است، اما آب شدن این یخها مجدداً به اقیانوس بازمیگردد و در دسترس نخواهد بود.  راه دیگر لوله کشی از دریاهای مجاور و استفاده از آب شیرین کن هاست.  اما با این آب، کشاورزی صرفه اقتصادی قبلی را نخواهد داشت ضمن آنکه این روش خود بار اضافه ای را بر محیط زیست تحمیل خواهد کرد.  بطور کلی هیچ عملی در این عالم هستی بدون عکس العمل نخواهد بود.  پندی که باید سرمشق دفترچه کار دولتمردان قرار گیرد.  راههای مشکلتری نیز هست از قبیل اینکه بادی که از روی دریا به خشکی میوزد حاوی رطوبتی هست که میتواند بازیافت شود.  در انتهای سخت این طیف، بعنوان راه حل نهائی، ترکیب اکسیژن با هیدروژن است که ممکنست فقط برای سرنشینان ایستگاه فضائی مقرون بصرفه باشد.  هرچند بخش عمده آب مصرفی اینان نیز از بازیافت فضولات و حتی رطوبت حاوی عرق بدن خودشان در ایستگاه تأمین میشود.  شاید آنها تنها کسانی باشند که قدر واقعی آب را بدانند.  البته زمینیان عزیز زیاد از وضع آب و خوراک خود خوشحال نباشند زیرا چون نیک بنگرید، آب و غذای ما نیز از همان چرخه کذائی تأمین میشود منتها با واسطه های بیشتری.

ب- غذا:  کشاورزی مدرن امروزه بدون صرف مقادیر زیاد انواع آفت کشها و بذل انواع کودهای شیمیائی صورت نمیگیرد چه در غیر اینصورت بازده محصول کاهش یافته و تکافوی دهانهای باز را نمیکند.  این نیز هزینه پنهان خود را دارد که به بهای شسته شدن تدریجی این سموم در آبهای جاری و آلوده شدن رودها و دریاها میگردد.  بحث غذا های ارگانیک در مقابله با این معضل است که بعید است بجائی برسد زیرا بازده کشاورزی صنعتی را ندارد.  تقاضای بیشتر از سوی جمعیت رو به تزاید زمین باعث نابودی جنگلها و عرصه های طبیعی شده که نمونه بارز آن را در آمازون و جنگل های بارانی جنوب شرقی آسیا میبینیم.  از بین رفتن پوشش طبیعی گیاهی اولاً باعث جریان سریع هرز آبها و سیل شده و ضمناً خاک حاصلخیز را نیز شسته با خود میبرد.  ثانیاً مجال کافی به قطرات باران برای فرورفتن در زمین و احیاء آبهای زیرزمینی را نمیدهد چه اینکه برخورد باران با برگهای درختان از سرعت آن کاسته و در روبرو شدن با علفهای زمین در بیخ نباتات جایگزین شده و به راحتی روان نمیشود.  لذا فرصت کافی برای جذب آب در زمین فراهم میآید.  نکته دیگر به صنایع شیر و گاوداری ها برمیگردد که باعث رشد جمعیت گاوها چه برای تولیدات لبنی و چه گوشت میگردد.  امروزه معلوم شده که بخش مهمی از گازهای گلخانه ای ناشی از متان ایجاد شده در پرورش دامهاست.  گازهای گلخانه ای مسؤل اصلی گرم شدن کره زمین شناخته شده است.  

ج- مسکن:  لازمه تولید مسکن، همکاری طیف وسیعی از صنایع است که کارکرد هریک سهمی در هزینه های پنهان دارد.  یکی از اجزاء مهم این بخش معادن و صنایع وابسته است که چه مستقیم در خدمت مسکن و چه غیر مستقیم در استخراج و تولید انواع مواد فلزی و غیر فلزی دست اندر کارند.  آلودگی ناشی از کار این صنایع و فشاری که این بخش بر محیط زیست وارد میسازد و هزینه های پنهان آن امروزه محل بحث بسیاری است.  در برخی کشورها ماده اصلی ساخت و ساز مسکن چوب است که طبعاً از تخریب جنگلها بدست میآید.  هرچند در برخی کشورهای عمده تولید چوب در شمال اروپا برنامه های علمی برای جایگزینی و دوباره کاشت درختان وجود دارد.   

د- انرژی:  شاید مهمترین هزینه پنهان در همین بخش انرژی باشد.  احساس ما اینست که همواره هزینه انرژی، چه بصورت برق یا اشکال دیگر، را ماهانه طبق قبوض دریافتی پرداخت میکنیم.  اما واقعیت چیز دیگریست.  مهمترین منبع انرژی ما نفت و مشتقات آن میباشد.  آنچه را ما میپردازیم، مخارج مربوط به استخراج و پالایش و توزیع است.  در حالیکه میدانیم نفت حاصل میلیونها سال تخمیر نباتات و موجودات زنده تحت فشار لایه های زمین بوده است.  برخلاف سایر منابع تجدید شونده، نفت پس از ته کشیدن چاه های مربوطه تمام میشود و تولید مجدد آن شاید تا میلیونها سال دیگر وفا نکند.  البته سنتز و تولید مصنوعی نفت میسر است اما بهای آن مانند تولید آب از ترکیب هیدروژن و اکسیژن خواهد بود.  منابع ذغال سنگ البته دیرپا تر بوده منتها آلودگی شدید هوا را در پی دارد، مشکل بزرگی که مدتهاست چین با آن روبروست.  نیروگاه های هسته ای در عوض موجب آلودگی هوا نشده ولی از جنبه های دیگری بالقوه آلوده کننده بوده و بهمین سبب سهم جهانی آنها در تولید برق کم و سالهاست حدود 17%  ثابت مانده است.  اما مهمترین منیع انرژی کره زمین که هنوز از آن نام نبرده ایم و هزینه ای نه مستقیم و نه غیر مستقیم بر گرده ما تحمیل نمیکند همانا خورشید تابان است.  در اصل همه اشکال دیگر انرژی از قبیل نفت و چوب و ذغال سنگ و امثال آن از محل انرژی خورشید شکل گرفته و شکل انباشته شده آنست.  همه انواع غذاهائی که مصرف میکنیم نیز به فوتوسنتز خورشید وابسته است.  انرژی باد و هیدروالکتریک نیز از خورشید مایه میگیرد.  در واقع اگر نیک بنگریم اینهمه کارها که بر چهره زمین انجام میشود، سرچشمه آن از خورشید است.  تنها انرژی هسته ایست که مستثناست و سهم آن نسبت به خورشید چیزی به نزدیک صفر است.  

نتیجه 2: هزینه های این بخش چقدر است؟ 

حقیقت اینست که مشکل بتوان در این باره عدد و رقمی بیان کرد.  اما بطور کیفی میدانیم هزینه های پنهان کم نیست و سال به سال مهمتر و گزاف تر هم میشود.  بطوریکه بتدریج برخی از این هزینه ها بصورت هزینه مستقیم در خواهد آمد.  کما اینکه امروزه بحث مالیاتی در بین است بنام مالیات کربن که کشورهائی که سهم بیشتری در رهاسازی گازهای گلخانه ای دارند باید هزینه آنرا پرداخت کنند.  بحث های دیگری در بین است که کارخانه هائی که کارکرد آنها موجب تخریب محیط زیست است تبعات آنرا بگردن گرفته و هزینه های رفع و رجوع مربوطه را تقبل نمایند.  از همین روست که رویکرد های به اصطلاح سبز توصیه و تشویق میگردد.  مثلاً استفاده از خودروهای برقی، با وجودیکه قیمت بیشتری دارند، از تسهیلات مالی دولت ها برخوردار میشوند تا شاید این هزینه های پنهان ولی واقعی کمتر و کمتر گردد.  مسأله مهم دیگر مسأله دفع درست پسمانها و زباله ها بویژه زباله های شهریست که تاکنون آسیب های زیادی را وارد ساخته است.  چنانچه حساب و کتاب درستی در میان باشد، چه بسا هزینه سرانه ای که هریک از ما باید در این بخش بپردازیم بسی بیشتر از هزینه های مستقیم باشد.  سوأل اساسی اینجاست که در عوض اینهمه هزینه تراشی چه چیزی را ما عرضه میداریم؟!  اگر هم چیزی عرضه میداریم برای چیست و برای کیست؟!  فیلسوف بدبین میپرسد اینهمه هزینه تراشی برای چه هدفی و در راستای رسیدن به چه مقصودیست؟  ما در عوض، چه چیزی تحویل میدهیم؟  شاید در حال حاضر بهترین کار این باشد که تا پاسخی برای این پرسش های اساسی پیدا شود، تلاش شود تا دستکم هزینه های ناشی از تبعات حضور ما بر بستر زمین به کمترین مقدار خود تقلیل یابد.  

---------------------------------------------------------------------------------------------

بعدالتحریر:                  چه هزینه ای صرف تولید آدمیزاد شده ؟!

      اکنون یک پرسش بسیار بنیادی پیش میآید و آن اینست که با فرض اینکه آفرینش جهان و بوجود آمدن جهان صرفاً به هدف ظهور آدمیزاد بوده باشد، در اینصورت هزینه ای که دستگاه آفرینش صرف تولید این موجود کرده است حدوداً چقدر میباشد.  دستکم با دانستن حد و حدود این هزینه، بلکه مردم قدر و ارزش خود را بدانند.  در اینجا میخواهیم فقط بصورت کیفی و بسیار اجمالی مراحلی را که طی شده ذکر کنیم و هزینه هائی که از کیسه خلقت شده را برآورد کنیم.

1- بعد انفجار بزرگ در حدود 13.4 میلیارد سال پیش، شکل گیری ستارگان آغاز گردید.  محصول اولیه این اجرام عمدتاً هیدروژن و درصد کمتری هلیوم بوده است.  برخی از این ستارگان بسیار غول آسا بوده اند.

2- ستارگان تدریجاً با گذشت زمان مانند سایر موجودات رو بسمت پیر شدن میروند.  یکی از ستارگان غول آسا پس از گذشت صدها میلیون سال و پیر شدن تدریجی، در آستانه انفجار قرار میگیرد.

3- ستاره مزبور در گوشه ای از آسمان دچار انفجار شدیدی میگردد که آنرا به یک ابر نواختر تبدیل میکند.  طی مدتی کوتاه در اثر برخورد شدید اتمها با یکدیگر، بالاخره اتم های سنگین نیز بوجود میآیند.  امروزه همین عمل متشابهاً در شتابدهنده ای بزرگ انجام میشود و ساخت هر یک اتم سنگین هزینه ای گزاف دربر دارد.

4- طی یک روند میلیارد ساله، بخشی از خاکستر پخش شده در فضا، کم کم در اثر گرانش جمع شده و سامانه خورشیدی متولد میگردد.  تکامل این سامانه خود صدها میلیون سال به درازا میکشد.

5- بخش مرکزی ستاره خورشید را میسازد که مدتها طول میکشد تا کوره آن تحت فشار زیاد روشن شده و آغاز به نورفشانی کند.

6- از سیاراتی که دور خورشید میگردند، یکی در فاصله مناسب است: زمین!

7- صرف مقادیر هنگفت از انرژی خورشید برای تبدیل و تبادلات روی زمین تا ظهور اولین شکل های حیات.

8- تکامل شکل های عالیتر حیات از شکل های ابتدائی با تکیه بر مصرف تابش خورشید.

9- ظهور انسان و آغاز او به بهره برداری از آنچه در مراحل قبلی برای او مهیا شده است.

جمعبندی:  اکنون با مشاهده مجموع انرژی هائی که صرف شده تا انسان ظهور کند و مهمتر از همه زمانهای طولانی که در این پروسه تلف شده و محاسبه ارزش معادل اوقات صرف شده، و موادی که از ابتدا تاکنون در این ارتباط صرف شده، همه و همه هزینه ای را که دستگاه خلقت صرف بوجود آوردن این موجود دوپا کرده به عددهای نجومی بالغ میگرداند.  اما خودمانیم، آیا ارزشش را داشته؟!

 

  • مرتضی قریب