فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین مطالب

۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

۲۱
اسفند

نوترونهای سریع

  چند روز پبش با پرسش یکی از دانشجویان بشرح زیر مواجه شدم:

" آیا برای افزایش شار در رأکتور مینیاتوری میتوان از صفحه توریوم شکافت پذیر استفاده کرد یا خیر؟ "

توضیح اینکه رأکتور مینیاتوری یک راأکتور تحقیقاتی کوچک با نوترونهای حرارتی بوده و دارای سوخت با غنای حدود 90% میباشد.    ضمناً توریوم -232 (توریوم طبیعی) نیز مانند اورانیوم-238 با نوترونهای سریع شکافته شده و حدود 2.5 نوترون بطور متوسط ایجاد میکند.  اکنون پرسش اینست که برای کمک به افزایش شار نوترون، بیائیم یک صفحه توریوم کنار قلب بگذاریم تا در اثر شکافت با نوترونهای سریع شار کلی رأکتور افزایش یابد.

نظر شما چیست ؟ میشود یا نمیشود؟ و چرا؟ 

اگر مایلید، نظر خودتان را بنویسید تا منهم بعداً نظر خودم را بگویم.

-----------------------------------------------------------------

پاسخ

و اما بلاخره یکی از خوانندگان حوصله اش سر آمد و گقت کسی اظهار نظر نمیکند، خودت بگو و ما را راحت کن.

گذاردن یک صفحه توریومی ممکنست که بصورت محلی نوترونهای شکافت را قدری در اطراف خودش بیشتر کند اما به لحاظ گلوبال در افزایش شار و نیز قدرت راکتور کمکی نمیکند.  خاطر نشان میکنیم که سطح مقطع شکافت توریوم برای نوترونهای زیر   1MeV صفر است و لذا نوترونهای حرارتی که جمعیت عمده نوترونها را در راکتورهای آبی تشکیل میدهد قادر به ایجاد شکافت در آن نیست!  گهگداری که نوترونهای سریعی خودشان را به محل صفحه توریومی رسانده باشند ممکنست ایجاد شکافت کنند و اندکی شار را بالا ببرد.  همین مطلب عیناً برای U-238 (با اندکی تساهل: اورانیوم طبیعی) صادق است.  تنها اتفاق مهمی که روی میدهد جذب نوترون حرارتی در این مواد بوده که سرانجام به مواد شکافان جدیدی چون U-233 و یاPu-239 میانجامد.  بنابراین شار نوترونهای حرارتی شما نه تنها افزایش نمی یابد بلکه در محل این صفحات دچار دپرسیون میگردد.  بهترین راه برای افزایش شار، بالا بردن آهنگ شکافت و به عبارتی افزایش قدرت راکتور است.  از لحاظ اصولی، مادام که راکتیویته کافی داشته باشید، صرفنظر از کوچکی یا بزرگی راکتور، همواره هر قدرتی امکانپذیر بوده و حد بالای آن توسط امکانات انتقال حرارت مقید میگردد.  اینجا پرسش جدیدی شکل میگیرد که در یک راکتور سریع که فاقد آب یا مواد کند کننده باشد باید علی الاصول بتوانیم با توریوم و یا اورانیوم طبیعی یک سیستم واکنش زنجیری خود-نگهدار بسازیم.  نظر شما چیست؟


  • مرتضی قریب
۱۹
اسفند

گوشت خر !

   گهگاه در رسانه ها اخباری ناخوشآیند منتشر میشود مبنی بر اینکه گوشت خر بجای گوشت گاو یا گوسفند در رستوران هائی عرضه شده است.  این سوء استفاده معمولاً در جاهای دوردست دور از نظارت مسؤلین بهداشتی صورت میگیرد.  احتمالاً از نظر اقتصادی باید چنان به صرفه باشد که آشپز طماع مبادرت به این چنین کارهائی کرده و گوشت خر را بخورد خلق الله بی خبر از همه جا دهد.  مردمی که این اخبار را میشنوند از تصور اینکه خود از قربانیان چنین سوء استفاده هائی بوده باشند برخود میلرزند.  این در حالیست که در آنسوی دنیا در چین، مردم برای سد جوع نه تنها خر و الاغ بلکه سگ و گربه را نیز نوش جان میکنند.  تلاش برای زنده ماندن این جمعیت عظیم چنان اهمیت دارد که بر موش و سوسک و عنکبوت نیز رحم نکرده و خلاصه هر جنبنده ای در معرض خورده شدن این ملت باستانی میباشد.  طرفه آنکه احدی از سوء تغذیه رنج نبرده و در کمال صحت و سلامت، به پیشرفت های اقتصادی خود ادامه میدهند.  متأسفانه علم هم تاکنون دلیل موثقی بر رد این غذاهای حرام نیافته است.  راستی کجای کار اشکال دارد؟!

   اشکال کار در برداشت های ماست.  از کودکی غذای ما عمدتاً از گوشت این دو حیوان زبان بسته یعنی گاو و گوسفند تأمین میشده و ما به مزه آن عادت کرده ایم.  ضمناً همواره در گوش ما خوانده اند که گوشت سایر حیوانات مکروه و بلکه حرام است.  البته استثنائاتی نیز وجود دارد (مثل شتر) که ممنوعیت شرعی ندارد ولی چون زبان و ذهن ما با آن موارد عادت ندارد برای ما همچنان ناخوشایند مینماید.  موضوع، موضوع عادت است.  اگر بر فرض ( که فرض محالی نیست) از دوران کودکی سفره ما با غذاهای حاوی گوشت خر و الاغ رنگین میشد و به آن عادت میکردیم و مثلاً در بزرگسالی خبر سوء استفاده رستورانی از گوشت گاو بجای گوشت خر میشنیدیم قطعاً از شنیدن آن مشمئز شده و قویاً خواستار مجازات متخلف میشدیم.  چرا ؟  چون وی خلاف فرهنگ و قراردادهای اجتماعی ما رفتار کرده و گوشت گاو بخورد مردم داده بود.  چه اینکه در این دیدگاه، گاو حاوی هزاران مسأله میبود و چه بسا کشف اخیر جنون گاوی ما را بر حقانیت خود و صحت عقاید و باورهایمان مصمم تر میساخت.  در یک کلام، ما اسیر باورهای خود-ساخته ایم.  ما در قفس عقاید تحمیلی از دوران طفولیت خود هستیم.  آیا تاکنون به قیافه کودکی که اولین غذاهای دستپخت مادر خود را میخورد نگریسته اید؟  آیا دقت کرده اید که کودک در اولین تجربه های خود ابرو در هم کشیده و طبیعت او غذای تحمیلی را نمیپسندد؟ اما مادر و اطرافیان با تلقین و هزار و یک ترفند به او میقبولانند که این غذا، غذای خوشمزه ای است و باید خواهی نخواهی آنرا نوش جان کند.  و گاهی که کودک دست به ظرف میوه برده و از روی کنجکاوی یا میل باطنی میوه را بر میدارد فوراً با عتاب و خطاب مواجه میشود.  البته منظور از این گفتار این نیست که مثلاً گوشت خر بهتر یا هم ارز گوشت گاو است بلکه منظور،  نسبی بودن عقاید است.  ما نگوئیم بد و میل به ناحق نکنیم/... کار بد مصلحت آنست که مطلق نکنیم.  شاید اساساً مصلحت آنست از خوردن گوشت این حیوانات بیگناه صرفنظر کرده و این عادت ناپسند را یکسره به تاریخ بسپاریم.  بد نیست بدانید که یکی از عوامل مؤثر گرمایش کره زمین گفته میشود متان حاصل از هاضمه همین گاو هاست که تعداد پرشمار آنها در تغییر شیمی اتمسفر کره زمین مؤثر بوده و لذا یکی از راه های نجات زمین دست برداشتن ازعادت بد گوشتخواری میباشد.  عادت بد دیگری که داریم، آزار حیوانات است که در فرهنگ هزار ساله اخیر ما نهادینه شده است.  البته خبر های خوبی نیز شنیده میشود که برخی بجای قربانی کردن حیوانات در مناسبت های خاص، مبادرت به غرس درخت میکنند و چه خوبست فریضه ای برای همه اوقات باشد.

   اکنون با این قیاس منطقی متوجه شدیم که تعالیم دوران کودکی و استمرار آن در دوران نوجوانی و بالندگی چگونه و با چه قدرتی افکار ما را در مورد غذاها شکل میدهد و چگونه از خوب یا بد بودن غذاهائی با تعصب جانبداری کرده و حاضر به تغییر رویه نیستیم در حالیکه آنچه فکر میکردیم خوبست ممکنست متشابهاً بد بوده و خود از آن خبر نداریم.  در شرایطی که به ذائقه مشکل پسند ما چنین از کودکی شکل میدهند پس قیاس کنید که سایر آموزه های ذهنی را با چه سهولت بیشتری در ذهن ما مستقر ساخته اند.  پس با پذیرش این حقیقت و اینکه همین شبهات ممکنست عیناً برای سایر موضوعات ذهنی ما برقرار باشد به مطلب اصلی خود میپردازیم.   باید پذیرفت که رفتار کنونی ما و آنچه در پندار و کردار ما نمود دارد عمدتاً متأثر از القائات دوران کودکی و استمرار آن در تمام دوره زندگی چه از سوی خانواده و چه از سوی مدرسه و سایر بنیانهای فرهنگی میباشد.  ما نیز به نوبه خود این آموزه ها را به نسل های بعدی منتقل کرده و در چرخه مسدودی این فرایند تکرار و تکرار میگردد.  لذا بسیاری از موضوعات دیگر نیز وجود دارد که مانند غذا، خوب بودن و درستی آنها به ما تحمیل شده است.  ذهن ما بتدریج به اعتیاد کشیده شده است.  کدام اعتیاد؟  اینکه آنچه بخورد ذهن ما داده شده بطور یکسویه و تعبدی انجام شده.  البته منظور این نیست که همه این آموزه ها لزوماً نادرست و ناسالم است بلکه منظور این است که صرفنظر از خوب یا بد بودن شان، اغلب آنها تحمیلی است و فرد فرصتی برای تشخیص سره از ناسره نداشته است.  چگونه تشخیص دهد؟  طبعاً کسی که فرصتی برای فکر کردن داشته و بعلاوه دسترسی آزاد به منابع و مراجع غیر تحمیلی داشته و در یک کلام بتواند آزادانه فکر کرده با دیگران مشاوره و مفاهمه کند.  چقدر این امر میسر است؟  طبعاً در شرایط فعلی که توده مردم در اندیشه گذران حداقلی معیشت خوداند نامحتمل مینماید اما از سوی دیگر دسترسی طیف وسیع دانشجویان به اینترنت فرصتی مغتنم برای برون رفت از این چرخه معیوب است، بشرطی که بخواهند.  شک نیست که این دسترسی همواره با اختلالاتی مواجه است ولی برای او که بخواهد همیشه مفری پیدا خواهد شد.  

  خلاصه آنکه، همانطور که در نوشتارهای پیشین نیز بیان شد، امروز بیش از هرزمان دیگری محتاج به تجدید نظر در افکار خود هستیم.  تصور مردم این است که هرآنچه در چنته داریم بی عیب و نقص است در حالیکه بسیاری از آنها محتاج تجدید نظر اساسی است.  پس پر بی ربط نباشد اگر گفته آید که "ذهن ها را باید شست".  راستی در این ایام پایانی سال که رسم خوبی برای خانه تکانی وجود دارد چه عیب دارد همان کار برای محتویات مغز انجام شود.  آیا گردگیری از یک مبل کهنه واجب تر است یا  لایروبی رسوبات کهنه مغز؟  گرد وخاک منزل همه ساله تمیز میشود در حالیکه کثافات مغزی حاصل رسوبات سده ها و هزاره هاست!  آیا مغزی که قرار است هدایتگر ما باشد لیاقتش از یک مبل کهنه کمتر است؟  به راستی که این افکار غلط و آموزه های نادرست است که چنین حال و روزی را بر ما نازل کرده است.  که گر ما خرد داشتیم کجا این سرانجام بد داشتیم.

  • مرتضی قریب