فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین مطالب

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دشمن» ثبت شده است

۱۵
فروردين

معماها -15

     برای کنترل جامعه چه باید کرد؟  آیا قانون بتنهائی کافیست؟  چه کسی حق دارد قانون را بنویسد؟  آیا قانون الهی برای اداره جامعه کفایت میکند؟  چرا سرباز زدن جوامع از تبعیت قوانین دینی به رشد و پیشرفت میانجامد؟  چرا آنها که از قانون دینی تبعیت کردند همواره نیازمند جوامع سکولار شده اند؟  صرفنظر از همه اینها، برای کنترل بهینه جامعه خوبست جامعه را ثروتمند ساخت یا آنرا در فقر و فاقه نگاهداشته شادی را در آن ممنوع ساخت؟  به پرسش اخیر میپردازیم.

1- فقر یا ثروت.  حکومتی که میخواهد پشتیبانی اکثریت مردم را داشته باشد در این رابطه چه باید بکند؟  معما اینجاست که آیا تحمیل فقر در جامعه به کنترل بهتر می انجامد یا توزیع عادلانه ثروت موجب هواداری عامه از حکومت میشود؟  هردو نوع وجود دارد و نتایج آن نیز هویداست. 

بنظر میرسد طرح پرسش فوق اندکی سوأل برانگیز باشد چه اینکه علی الاصول حکومت با پشتیبانی عامه بر سر کار میآید و به محض از دست دادن این پشتیبانی، بلافاصله کرسی قدرت را ترک و آنرا باید تحویل گروه جدید که مورد پشتیبانی مردم است بدهد.  این نوع حکومت ها به نظام های مردم سالار یا دموکراتیک موسومند.  لذا بنظر میرسد سوألی که طرح شد مربوط به نظام های غیر دموکراتیک و استبدادی باشد.  این نوع نظام ها برخلاف میل مردم برسر کارند. در این نظام ها آیا فقر توده به کنترل بهتری می انجامد؟

پس باید پرسید در یک نظام استبدادی و طبعاً غیر دموکراتیک، آیا گسترش فقر به حکومت گران کمک میکند؟ یا آنچه در نظام های نرمال معمول است یعنی افزایش ثروت و توزیع عادلانه آن؟  قبلاً دیدیم شدید ترین شکل استبداد در نظام های ایدئولوژیک بروز میکند.  تاریخ نشان داده در نظامهای کمونیستی بنام توزیع عادلانه ثروت، توزیع فقر اجرا شده زیرا که ابزار مؤثر کنترل جامعه ازکار درآمده.  وقتی تمام راه های زندگی مردم به نوعی به مجوز از حکومت ختم شود، نانِ شب مردم گروگان اطاعت از حاکمیت میشود. 

نظام دینی نیز نوعی نظام ایدئولوژیک است و متشابهاً آنچه به او در کنترل جامعه کمک میکند گسترش عامدانه فقر است.  نظام حتی اگر درآمدهای سرشار از فروش نفت و سایر معادن داشته باشد ترجیح میدهد عواید آن در جای دیگری غیر از جامعه خودش هزینه شود.  کجا؟ یکی از محل های این هزینه، گروه های اوباش و گرسنه در خارج مرزهاست تا با پخش پول بتواند آنها را در راستای تحقق خواسته های خود در برون مرز داشته باشد.  حال اگر پای ایدئولوژی نیز در میان باشد که دیگر نور علی نور است زیرا عامل ایدئولوژی چسب محکمتری برای وابستگی این اقشار است که کمبود پول منجر به قطع وابستگی نمیشود.

در صورت به تنگ آمدن مردم و اعتراض، نظام های این چنینی همواره پاسخی یکسان در آستین دارند.  در نظام های کمونیستی واژه "امپریالیسم"، "دشمن خلق" و امثالهم پاسخ حاکمیت است.  اتفاقاً در نظام دینی نیز عیناً واژه "دشمن" بیشترین کاربرد را دارد.  حال آنکه بواقع دشمن مردم کسی جز خودِ حاکمیت نیست.  طُرفه آنکه نظام دینی که مرتب دم از خدا میزند، نزدیکترین پشتیبانان او همین نظام های بی خدا هستند!  شگفت آور است؟  خیر. زیرا تنها موضوع مهم و مطرح همانا استمرار حاکمیت به هر قیمت ممکن است!

2- غم یا شادی.  این نظام ها همانطور که فقر را برای مردم میپسندند، غم و اندوه را هم بجای شادی تجویز میکنند.  بی سبب نیست اگر مردم برای انبساط به بوستان های شهری پناه برند، نظام نیرو پیاده میکند.  چنین نظامی هرگونه شادی مردم را دشمنی با خود تلقی کرده و ترویج غم و اندوه را ابزار مکمل در کنترل جمعیت میداند.  هرگاه از دفع دشمن خارجی ناکام شود برای انتقام، آسان ترین هدف را نشانه میرود.  چه چیزی آسانتر از اعدام مردم بیگناه به بهانه واهی سب النبی و امثالهم یا ساقط کردن هواپیمای مسافربری؟

خلاصه آنکه، مستبد تصور میکند ملقمه فقر و غم و ایجاد وحشت، بهترین ابزار کنترل جامعه در دست اوست.  شاید اینطور باشد!  اما هرچیزی آستانه تحمل خود را دارد.  باید دید این ابزار تا کجا کاربرد دارد؟  گسترش فقر تا کجا میتواند ادامه یابد؟  آیا به پشتیبانی مردم میانجامد؟  طبعاً خیر بویژه که آنها، دارایی خود را در دستان مفسدین ریاکار میبینند.

  • مرتضی قریب
۰۸
فروردين

معماها -11

    دنیای ما آکنده از عبارات دوپهلو و گاه چند پهلوست.  در گذشته هم بوده اما در زمان حاضر بنظر میرسد با شدت بیشتری برقرار است.  مسأله فقط غامض گوئی نیست بلکه گاه خیلی از عبارات روشن و صریح بیان شده ولی به عمق آن که مراجعه میشود میبینید دروغ است، اما دروغی روشن!  کلاً سعی بر این است که واقعیت ها به عکس نمایانده شود.

  1. فرافکنی.  نمونه های فراوانی برای ارائه هست که به یکی از آخرین ها اشاره میکنیم.  هفته پیش، حمله ای تروریستی منسوب به داعش در یک کنسرت در حومه مسکو منجر به چندصد کشته و مجروح شد.  اما رئیس جمهور بجای اشاره به داعش، صراحتاً گفت که تروریست ها عامل اُکرائین بوده اند.  چرا؟  چون موقع فرار بسمت اکرائین فرار کرده اند!  گذشته از اینکه گویا به بلاروس نزدیکتر بوده اند تا به اکرائین، باید پرسید این حرف یعنی چه؟  این دیگر از فرافکنی هم گذشته به مزاح شبیه است.  فرافکنی یعنی اینکه بجای پرداختن به اصل حادثه، کاری کنی که انگار حادثه ربطی به غفلت و سهل انگاری شما نداشته.  پس چه بهتر آنرا گردن دیگری بیاندازیم.  در کلیه نظام های استبدادی یک کلمه هست که حلّال همه مشکلات است.  این کلمه سحرآمیز، "دشمن" است!  پس بجای اینکه بگردیم ببینیم عامل اصلی که بوده یا از کجا آمده یکراست سراغ "دشمن" برویم که منافع جنبی هم دارد. با این بهانه، حملات به اکرائین را میتوان تشدید کرد.  چه نوع حملاتی؟ ساده ترین اهداف، خانه های مردم بلادفاع است که تصاویر آن را در اخبار دیده ایم.  این نیز یکی دیگر از وجوه مشترک همه مستبدین است که نیروی سرکوب متوجه آسانترین اهداف یعنی مردم بلادفاع است!  رئیس سازمان دُول متحد و مسئول اتحادیه اروپا هم از آن بیخبرند چون موقع وقوع حملات رویشان آنسو بوده و ندیده اند!  متشابهاً در جنگ تریاک 2 قرن پیش، بازرسین رشوه گیر دولت چین که در بنادر باید مراقب میبودند، در لحظه تخلیه مواد رویشان را آنسو کرده و راست هم میگفتند که ندیدند!  رشته ای نامرئی اینگونه افراد را که شاید خود نیز بیخبر باشند بهم متصل میکند.

گذشته از فرافکنی، نگاه کنید به نحوه استدلال.  میگوید تروریست ها عامل اکرائین بوده اند چون بدان سمت در حال فرار بوده اند.  این بدان میماند که مثلاً در دوره اقتدار شوروی کمونیستی، اگر فردی صبحگاه بقصد عزیمت بسوی محل کار از خانه خارج شده چندین قدم بسوی شمال رفته تا به خیابان اصلی برسد، فوراً توسط آمرین به معروف دستگیر شود به اتهام اینکه بسمت شمال یعنی شوروی در حرکت بوده!  شاید میخواسته آنجا پناهنده شود؟  شاید هم اگر در جهت عکس به خیابان پائینی میرفت با اتهام مشابه همدستی با اعراب تحت الحمایه روباه پیر روبرو میشد!  پس این نشان میدهد که مستبد برای دستآویز خود به هر چیزی چنگ میزند.  الغریقُ یتشبث بکل حشیش.  او از دروغ های خود پروائی ندارد.  اگر تورم افسار گسیخته مرتب در افزایش است، مدعی است که در حال کاهش است!   در نظام دروغ، گویا همه چیز از مدار NOT عبور میکند. 

گذشته از همه اینها نگاه کنید چه کسانی حمله به کنسرت مسکو را محکوم کرده اند؟  وزیر خارجه دولتی آنرا محکوم کرده که دولت او سخت ترین برخورد را با کنسرت ها نشان داده و حتی آنها که باصطلاح مجوز هم داشته  را بهم زده است!  سیاست بخودی خود آلوده به ریا هست چه رسد در دست ارباب دروغ و تزویر قرار گیرد.  فرافکنی که با تزویر جفت شود محشر بپا میکند.  میگویند باعث تمام نابسامانی ها و مشکلات ما وجود "تحریم"ها بوده.  لذا عده زیادی از ما و سایر کشورها سالها وقت و انرژی صرف کرده "برجام" را میسازند.  که آن نیز البته بخاطر عدم اعتقاد فرو میریزد.  چه اینکه، رئوس نظام تحریم ها را مثبت ارزیابی کرده و آنرا دستآورد و باعث پیشرفت دانسته اند.  بالاخره تحریم ها خوب است یا بد؟  شاید اگر به دفترچه لغت-معنی این نظام مراجعه کرده باشیم، منظور از "دستآورد" تحریم، جز نعمت برای کاسبان تحریم معنا نشده باشد. 

خلاصه آنکه، در فرافکنی اگر سوژه موجودی زنده باشد لفظ دشمن بکار میرود که اغلب هم همینطور است.  اما اگر بی مهری از سوی طبیعت باشد بسته باینکه خشکسالی باشد میگویند تقصیر "تغییر اقلیم" و اگر سیل بیاید باز هم مقصر تغییر اقلیم است!  در واکنش به نابودی جنگلها و فضای سبز میگویند اشکالی ندارد 1 میلیارد درخت میکاریم! توگوئی ادعا هرچه بزرگتر باشد مقبول تر است.  حال چگونه و با چه وسیله ای، جزئیاتی بی اهمیت است که نظام وقتش را نباید بیهوده تلف کند.

 

  • مرتضی قریب
۰۱
فروردين

معماها -9

    در دوران عجیبی بسر میبریم و با معماهای پیچیده و گاه مضحک روبرو میشویم.  در دورانی که خوردن روزه جرم است اما بالا کشیدن هکتارها زمین مرغوب ثروت ملی از مصادیق شکیّات بوده بدان اعتناء نمیشود.  اخیراً گفتگوئی در زمینه مشابه پیش آمد که در زیر نقل میشود.  آن نیز از معماهاست.

  1. همه پُرسی.  چند روز پیش، گزارش کمیته حقیقت یاب سازمان ملل در امور حقوق بشر جمهوری اسلامی  با نتیجه ای قابل انتظار منتشر شد که همه باخبرند.  یکی از شاگردان قدیمی که پس از فراغت از تحصیل، همچنان رشته های الفت را با نگارنده حفظ کرده بود به بهانه خبر،وارد گفتگو شد.  او که رگه هائی از ایمان صادقانه همچنان در دلش زنده و به حفظ نظام دینی علاقمند است، بشدت اظهار بی تابی کرد.  میگفت چگونه شد که دنیا ما را بعنوان تروریست میشناسد؟  هرکجا بخواهیم برویم باید خجل و سرافکنده باشیم و نخواهیم با دیگران حشر و نشر داشته باشیم مبادا مجبور به توضیحاتی باشیم که از حوصله خارج است.  آخر چگونه به دیگران حالی کنیم آنچه میشنوند نه آنگونه است که نشان میدهند؟  چگونه ثابت کنیم که این گزارشات آلوده به اغراض  سیاسی است؟

در ادامه گفت، ما که از متعهدهای قدیمی هستیم خیلی بیش از آنچه مخالفین نظام تظاهر میکنند به "رفراندوم" اعتقاد داریم چرا که میتواند یکبار برای همیشه حساب همه را روشن گرداند.  برخلاف آنچه ناراضیان جلوه میدهند که گویا بیش از 95% مردم از نظام رویگردان هستند، اتفاقاً درست به عکس است و تعجب میکنیم که چرا دستگاه حاکمه کوششی برای بیان حقیقت بخرج نمیدهد؟  این تعلل و از زیر بار وظیفه شانه خالی کردن برای چیست؟ که ناخواسته حق را بجانب مخالفان نشان میدهد.  مگر گذاشتن یک صندوق رأی چه زحمتی دارد؟  چه بار اضافی بر دوش دولت میگذارد؟  آیا تشریفات و خرج یک همه پُرسی بیش از انتخابات عادی ریاست جمهوری یا مجلس است؟  اینجا دیگر نه تبلیغات است و نه بنر و کاغذ است که حرام شود!  ما و یاران همفکر تعهد میکنیم داوطلبانه نگهبان آرا شده نتیجه را هرچه هست پاس داریم.  یگانه راه باطل کردن تبلیغات ناحق سازمان ملل و دشمنان همین صندوق رفراندوم میتواند باشد.  هر صحبت دیگری شود جز شائبه دروغ و تقلب نمیتواند باشد.

اکثریت ملت، همین قشر ساکت و مظلوم هستند که با تمام کمبودها و بی عدالتی ها ساخته اند.  روزی نیست خبر یک اختلاس تازه، یک فساد سازمان داده شده عیان نگردد.  بازتاب این فساد گسترده جز سرشکستی برای ما ندارد.  مگر بازتاب همین اخبار در محافل بین المللی برای نظام و سران آن ایجاد وهن نمیکند؟  آیا روی مسئولین از سنگ پای قزوین هم سخت تر است؟  چه چیز دیگری باید اتفاق افتد تا این اوضاع عوض شود؟  پرسیدم اگر نتیجه رفراندوم باب میل شما در نیآمد چه؟  گفت طبعاً دولت موظف به استعفاست تا در یک شرایط سالم، آنها که معتمد مردم اند جایگزین دولت ضعیف شده افراد سالم بر مسند قرار گیرند.  مگر میزان رأی ملت نبود؟ چه شد؟ 

خوب اگر نظام طفره رفته بگوید این کار قبلاً 45 سال پیش انجام شده مردم نظر خود را یکبار داده اند، آنگاه چه؟! آیا نخواهد گفت کاریست حشو؟ گفت، حقیقت اینست که نظام حاضر یکبار با بیان عبارتی روی کار آمد بخود رسمیت داد که آن عبارت همچنان قابل کاربست است و همان استدلال کماکان صادق است.  " گذشتگان ما چه حقی داشتند برای ما تعیین تکلیف کنند؟"  نسل های تازه که جایگزین نسل قدیمی شده اند کماکان محق هستند این وظیفه را بر دوش حاکمیت گذاشته اجازه ندهند با تعلل بیش از حد خود موجب سرافکندگی بیش از این شود. همین قشر خاموش را که هنوز به آرمانهای دینی خود مهر میورزند چه بسا با بی تدبیری بسمت مخالفین نظام سوق دهند؟ 

  1. دوراهی.  آنچه در بالا رفت درد دل این دوست گرامی و همفکران او بود که این روزها دلش از دست سیستم حاکم خون است.   نظری بود که در این وبگاه سابقه بازتاب نداشت.  آنچه از فحوای سخنان او درک میشود آینده ای تاریک برای کل کشور است که با این خط سیر بنظر میرسد حاکمیت قصد خودکشی دارد.  راه حل این معما، گوش سپردن حاکمیت به دلسوزان نظام است که با برگزاری همه پرسی ثابت کند دروغ نمیگوید و تشنه قدرت نیست! 

خلاصه آنکه، آیا نظام جنایتکار گوش شنوائی دارد یا نه با خودش است، بقول شکسپیر، بودن یا نبودن، مسأله این است.

  • مرتضی قریب
۲۹
آذر

ما و مدار NOT

    در صنعت الکترونیک، مدارات یکپارچه موسوم به IC مورد استفاده اند.  برای فرآیندهای منطقی در جبر بول، اجزاء ساده تری موسوم به GATE وجود دارند از قبیل AND، OR، NAND، و غیره که بعنوان ورودی، یک یا چند سیگنال منطقی (0 یا 1) دریافت کرده در تک خروجی خود حاصل منطقی آنها را بیرون میدهند.  یکی از این اجزاء موسوم به INVERTER است که فقط یک ورودی داشته و در خروجی، معکوس آنرا بیرون داده بعبارتی آنرا NOT میکند و لذا مدار مزبور بهمین نام نیز موسوم است.  اگر ورودی 1 باشد، خروجی 0 و بالعکس، مثل آن است که راست را دروغ و دروغ را راست نماید.  منظور از این مقدمه چیست؟

    مشاهده آنچه در اخبار میگذرد گویای این واقعیت است که شاید برای اولین بار شاهد این حقیقت باشیم که آنچه در دنیای جمادی حاکم است متشابهاً با کمال شگفتی در دنیای پر غل و غش سیاسی نیز جریان دارد.  البته سالهاست در پس زمینه سیاستِ ما چنین جریاناتی وجود داشته منتها امروز نمونه ای کلاسیک از آنرا در دست داریم.

    اخیراً رئیس حفاظت محیط زیست اظهار عقیده فرموده اند که "بعید نیست خشکسالی مملکت کار دشمن باشد!"  با اینکه چنین عقیده ای از سوی خوانندگان عموماً با ریشخند مواجه میشود ولی اتفاقاً باید توجه داد که شاید برای اولین بار باشد که طی این چهاردهه و اندی یکی از مسئولین حرفی را از سر صدق و راستی بیان کرده اند.  چطور؟  رمز این قضیه به فهم زبان رایج سیاسی برمیگردد.  دو دستور زبان در کار است، یکی زبان رایج مردم و یکی دستور زبان رایج مسئولین.

    در دستور زبان رایج سیاسی وقتی مسئولین میگویند یکماهه چند ده هزار واحد مسکونی ارزان قیمت میسازیم یعنی اینکه ساخته نمیشود.  وقتی به تأمین آب شرب شهروندان تشنه لب فلان ولایت در فلان برهه زمانی قول میدهند یعنی انجام نمیشود.  وقتی میگویند با فلان کس که فوت شد کار نداشتیم، یعنی کار داشتیم.  وقتی میگویند کالاها ارزان شد، یعنی گران شد.  وقتی میگویند تورم مهار شد یعنی نشد بلکه بیشتر شد.  ...و قس علیهذا.  معنای حقیقی جملات سیاسیون وقتی آشکار میشود که از مدار NOT عبور کرده و به زبان مردم برگردد.  لذا اگر کسی با این دستور زبان سیاسی آشنا باشد درک درست گفته مسئول حفاظت محیط زیست نیز آسان میشود. 

    ایشان بدرستی اشاره کردند که خشکسالی کار دشمن است.  اما این دشمن کیست؟  او همانا در داخل است و نه به زبان خارجی بلکه بزبان بومی تکلم میکند.  امروز هرکس حتی فاقد هرگونه تخصص علمی نیز متوجه است که دشمن واقعی کیست.  انگشت اتهام را بسوی بیگانگان برون مرز میگیرند که در واقع طبق قاعده ای که گفتیم باید برگردد بسوی متهم اصلی که در داخل بر مصدر تصمیم گیری نشسته است.  اگر از سهم تغییر اقلیم چند ساله اخیر بگذریم، خشکسالی و بسیاری بلایای دیگر محصول تصمیمات عامدانه برای تخریب سرزمینی بنام ایران است.  همانطور که پیشتر هم گفته شد (1402/5/18 و 1401/7/13)، اگر همه قطعات پازل کنار هم چیده شوند بسیار نامحتمل است نتیجه ای جز این حاصل شود که دشمن واقعی در همین سرزمین برسر کار است و هدفی جز تخریب که فقط یکی خشکی و بیابان زائی است ندارد.

خلاصه اینکه، فقط خشکسالی تنها نیست بلکه نابود کردن دریاچه ها، تهی کردن آبهای زیرزمینی و روزمینی، فرو نشست زمین، حجم عظیم جنگل زدائی، آلوده کردن هوا و گسترش سرطان ها، تاراج منابع معدنی و بیغما بردن ثروت ملی، افزایش جمعیت بقصد بیچاره کردن آیندگان و هزاران هزار برنامه های پنهان و آشکار همه و همه کار دشمن و در جهت ستیز آشکار با ایران و ایرانی است.  که نمونه اخیر آن فروش چای آلوده سرطانزا با بهای دلاری و داستان همیشگی است.

 

  • مرتضی قریب