فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین مطالب

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «هنجار» ثبت شده است

۲۶
فروردين

معماها -18

    دیدیم که یکی از مهمترین مشکلات ما در اینسوی کره زمین، پاگذاشتن روی شواهد و بی توجهی به عقل است.  اگر به دقت سلسله علل بررسی شود نهایتاً ریشه این مشکل را در آزمندی و طمع برای کسب ثروت و قدرت خواهیم دید.  همه راه ها معمولاً به یکجا ختم میشود: پول!  دوای این درد جز آموزش درست و تدوین قوانین بدست نخبگان و دادن سررشته امور به نمایندگان منتخب نیست.  از موادی که بافت اصلی قانون را تشکیل میدهد، هنجارهاست. همه مدعی هنجارها هستند، اما چه کسی راست میگوید و چه کسی دروغ؟

  1. هنجار.  هنجار عبارت از الگوهائی است که روابط اجتماعی را تنظیم میکند و اکثریت جامعه خود را بدان پایبند میدانند.  شکستن هنجارها را جامعه نمی پسندد و لذا اگر هنجار به قانون تبدیل شده باشد، شکستن آن با برخورد قانونی مواجه میشود.  اکنون علیرغم خطر گسترش جنگ و متعاقباً تشدید بحران اقتصادی که جامعه را به حد ورشکستگی رسانده باید دید آیا طرح مجدد "حجاب" بعنوان هنجار و راهی کردن نیروی نظامی در خیابانها برای برخورد با "ناهنجاری" عملی عاقلانه و در خور تحسین است؟

ابتدا بهتر است معمائی دیگر را مطرح ساخت.  واقعاً انسان در میماند که این چه معمائی است که از یکسو در صدد محو یک قوم تاریخی هستند، اما از سوی دیگر آداب دینی همان قوم را که اقتباس کرده سرلوحه کار خویش قرار داده، مردم خود را بخاطر عدم رعایت آنها سرکوب کنند؟!  یکی از این آداب مسأله موی زن و حجاب بوده است (1402/12/21).  این معما هرگز حل نشده است.  بنظر میرسد چنین رویه شگفت آوری فقط از یک نظام دینی تمامیت خواه ساخته باشد. 

تحمیل کنندگان این رویه مدعی اند حجاب یک هنجار است و عدم رعایت آن موجب فساد جامعه میشود.  اما واقعیت حاکی از این است که پیش از وقوع انقلاب اسلامی 1357، هنجار جامعه، آزادی پوشش بود و فسادی که اکنون هست در آن دوره نبود.  چنانکه انقلابیون اسلامی و رؤسای آن همه از پرورش یافتگان آن دوران هستند!  اتفاقاً نظر غالب حضرات حوزه های دینی هم تآکید همین واقعیت است که دینداری جامعه آن روزگار بسی بیش از امروز بوده است.  پس اگر غیر از این باشد، آیا جوشش انقلاب 1357 حاصل یک جامعه فاسد بود؟

لذا این که میگویند حجاب یک هنجار است خود محل تردید است.  زیرا همانطور که در تعریف گفته شد، "هنجار" الگوهائی است که مردم خود انتخاب میکنند که البته در طول زمان میتواند تغییر کند.  هنجارها و قوانین را مردم مشخص میکنند و نه یک فرد.  اهمیت نقش مردم، خود هنجاری طبیعی و جهانی است.  آنها که هنجارها و قوانین را یک رشته موضوعات از پیش مدون شده و اغلب دلبخواه منافع گروهی خودشان فرض میکنند، خود دچار یک "ناهنجاری" بزرگ هستند.  سبب این ناهنجاری، مردم را برای دین و نه دین را برای مردم خواستن است.

  1. منطق ارسطوئی.  طبق ساده ترین اصول منطق، کل همواره بزرگتر از جزء است و جزء نمیتواند از کل پیشی بگیرد.  فرض بگیریم مکشوف شدن مو گناه است.  اما طبق همان ضوابط، آیا دزدی و اختلاس از مال مردم، گناه بزرگتری نیست؟  و آیا ارتکاب قتل، گناه بزرگتری از هردو نیست؟ و بالاخره در صدر لیست همه گناهان، آیا دروغ گناه عظیمتری از همه اینها نیست؟ چه اینکه طبق همان تعلیمات، دروغگو دشمن خداست و سزای دشمن خدا هم معلوم.  که اگر قرار بر اجرای این کیفر باشد، از طبقه حاکمه نظام چیزی باقی نمیماند!  دروغ چنان در ارکان نظام دینی رسوخ کرده که با شستن دروغ، کل نظام شسته خواهد شد.

چون منطق کار نمیکند، حماقت حاکم میشود.  معمای دیگر اینست که چرا نظام دینی که در کار حریف خود ناکام میماند، سرکوب ضعیف ترین بخش جامعه، به زعم خودش، را سرلوحه کار قرار میدهد؟  اینکار، بچه لجوج و سرکشی را تداعی میکند که هنگام استیصال، اسباب بازی های خود را پاره میکند.  رهبران ضعیف از همین قسم اند که با مردم خود سرِ لج داشته، مخالف خواسته های مردم پا فشرده و جنگ را نعمت بدانند.

خلاصه آنکه، برای فهم آنچه میگذرد از عقل کاری ساخته نیست، شاید بهتر باشد برای یکدست شدن یکسره کنار گذاشته شود!

 

  • مرتضی قریب
۲۰
مهر

لباس جدید پادشاه

    در دنیای متعارف رسم بر اینست از اشتباهات درس گرفته شود و سعی بر آن باشد که راه های تکرار آن مسدود شود.  بعلاوه، دولتها، اندیشمندان، و شهروندان مسئول در دنیای متعارف همواره در تلاش برای یافتن راه هائی برای بهتر کردن زندگی و کاهش آلام انسانی باشند.  جای تعجبی هم ندارد که جز این نباید باشد و منطق زندگی همین را حکم میکند. اما گویا بموازات، دنیای دیگری هم هست بنام دنیای حرف یا دنیای نامتعارف که از دنیای واقعی فقط رنگ و لعابی دارد.  تفاوت در اینست که در دنیای مزبور منطق جایگاهی نداشته و امور بر روال دیگری است که عقل متعارف یکسره با آن ناآشناست.

    اخیراً در ادامه پافشاری نظام بر مبانی نادرست پیشین، دختر جوان دیگری در مترو دچار ضرب و جرح شده به حالت اغما رفته است.  اینجا هدف، بازخوانی وقایع اتفاقیه که همه میدانند نیست بلکه منظور نتیجه گیری کلی از شیوه تفکر غلطی است که بمدت چهل و اندی سال جز ویرانی و ترور و وحشت مطلقاً نتیجه دیگری نداشته است.  اصولاً موضوع، مسأله زیرپا نهاده شدن اصول کلی منطق در اغلب امور است که با هیچ سیستمی همخوانی ندارد.  در حادثه اخیر، مقامات رسمی مدعی اند فشارش افتاده و خودش غش کرده.  شاید هم واقعاً راست باشد!  اما زیر فشار امنیتی بردن خانواده چه معنائی دارد؟  اعترافات اجباری گرفتن و ممنوعیت آنها از عیادت فرزند چه نقشی دارد؟  تهدید دوستان نزدیک و همکلاسی ها چه دلیلی دارد؟  محاصره امنیتی بیمارستان چه لزومی دارد؟  جلوگیری از کار خبرنگاران و تهدید آنان چه جایگاهی دارد؟  بایکوت اخبار مستقل چرا؟  عجبا افرادی در دنیا همه روزه در حین مسافرت دچار افت فشار خون شده غش میکنند ولی برای هیچیک چنین بگیر و ببند امنیتی صورت نمیگیرد؟  براستی منطق پشت این قضایا چیست؟

   سال پیش حدوداً در همین ایام به بهانه حفظ عفاف، دختر جوان دیگری را راهی دیار خاموشان کرده، دو خبرنگار بجرم نشر خبر آن یکسال است همچنان در بازداشتند.  نه تنها این، بلکه برای اثبات درستی کار خود چندصد بیگناه دیگر را مقتول و هزاران نفر دیگر را زخمی یا زندانی یا از حقوق شهروندی محروم ساختند.   در حالیکه بجای این همه خشونت، بطور ساده و متعارف باید اشتباه خود را بگردن گرفته و فرد خاطی را مؤاخذه میکردند.  چرا اینکار را نکرده و نمیکنند؟ چون قرار نیست چنین سیستمی یک نظام متعارف باشد.  کجای دنیا عفاف چنین هزینه های سنگینی دارد؟  حال آنکه در یک نظام بشدت فاسد و تبهکار، "عفاف" بهانه ای بیش نیست که اخبار تباهی ها و مفاسد سران آن از حد شیاع گذشته است.  لذا "عفاف" کمترین ارتباطی نداشته و ندارد.  شاید ادعا شود متعارف همین است و باقی دنیاست که غیرمتعارف است یا تعریف رایج از متعارف اشتباه بوده باصطلاح، این "دشمن" است که مغرضانه غلط اندازی میکند.  صد البته همواره میتوان ادعا کرد که من متعارف هستم و دیگران اند که نامتعارفند.  در حرف البته همه چیز میتواند درست باشد اما در عمل، داوری این امر بعهده عقل همگانی و تجربه تاریخی بشر است.

    آنچه میتواند یک ملاک عملی باشد همانا "هنجار" است.  هنجار همان پیروی از "عقل متعارف" است که متضمن کاربست خِرد و اخلاق در کلیه امور است.  که اگر ایندو در کار باشند، پیشرفت مادّی و معنوی در کارها نمایان میشود.  قبلاً در بحث اخلاق طبیعی اشاره کردیم که اخلاق بطور طبیعی با انسان متولد میشود و ربطی به نژاد یا بود و نبود ادیان ندارد.  اگر اکثریت آحاد مردم از نحوه اجرای امور در جامعه ای که این هنجار در آن جاری باشد راضی باشند، در اینصورت بنظر میرسد عقل متعارف در آن جامعه جاری و ساری باشد.

    تجربه عینی میتواند بهترین راهنمای شناخت باشد.  براستی چه میتوان گفت درباره نظامی که برندگان صلح نوبل آن یا آواره یا در حبس و تحت شکنجه اند ولی در عین حال ادعای عفاف او سقف آسمان را سوراخ کرده است؟  آیا این از دید عقل متعارف هنجار است یا ناهنجاری؟  شاید گفته شود این سازمان نوبل است که ناهنجار بوده با هماهنگی با دشمن منظوری جز تشویش اذهان عمومی در قبال نظامی بهنجار را ندارد.  بعبارت دیگر دنیای نامتعارف و نابکار در مقابل جامعه ای متعارف که حق خود را میجوید کارشکنی میکند.  اینجاست که تجربه عینی کارساز است و خرسندی یا عدم خرسندی مردم آن جامعه باید ملاک قرار گیرد و اینکه بنظر قاطبه آنان هنجار و ناهنجار کدام اند.  از سوی دیگر باید پرسید آنها که تفکر غربی را از اساس ناهنجار میدانند خود در قبال آن چه رفتاری دارند؟  اگر از دموکراسی و حقوق بشر و امثال آن بعنوان تفکرات غرب بد میگویند پس چرا از سایر دستآوردهای تفکر غربی مثل اتوموبیل و موبایل و انواع وسایل مدرن دست نمیشویند بلکه حریصانه در اخذ آن از یکدیگر سبقت میجویند؟!

    داستان معروف "لباس جدید پادشاه" نوشته نویسنده دانمارکی را شاید اغلب خوانده باشند.  چند نفر حقه باز، پادشاه آزمند، ظالم، و متوهم را به داشتن لباسی جدید تحریک میکنند با این خاصیت که احمق ها لباس را نمیبینند.  خلاصه در چندین نوبت پول های کلانی میگیرند و در روز جشن، لباسی را که از این پارچه سحرآمیز دوخته بودند بر تن او میکنند.  یعنی او را لخت و عور راهی بار عام کرده در دل بر حماقت او میخندند.  پادشاه هم چون خود را احمق نمیداند بتصور اینکه ملبس به لباس سحر آمیز است خوشنود راهی میشود.  مردم هم که داستان را شنیده بودند به روی خود نیاورده برایش دست میزنند.  اما ناگاه پسرکی ناغافل فریاد میزند پادشاه چرا عریان است؟  و باقی داستان که میگویند پایان خوشی داشت و پادشاه پسرک درستکار را مورد عنایت قرار داده از رفتار ستمکارانه خود دست کشیده راه راست را اختیار کرد.

    اما در داستان واقعی ما نه تنها کسی که حرف حق را میزند پاداش نمیگیرد بلکه او یکسره حذف میشود.  پادشاه نیز به رفتار ظالمانه خود همچنان ادامه داده و بلکه اجازه میدهد هرساله لباسی جدید بهمین سبک برای او تهیه شده با شنیدن صدای بَه بَه اطرافیان متملق و حقه باز، آنان را بیش از پیش برخوردار ساخته و خود در توهم بیشتر غرق شود.  پایان داستانهای واقعی چنین است که اگر مستبد به صرافت افتاده خود هم بخواهد تغییر رویه دهد این حقه بازان حرفه ای اطراف وی هستند که چنین اجازه ای به او نداده نخواهند گذاشت در منافع شان خللی ایجاد گردد.

   اما این منافعی که برخوردار میشوند چیست؟  در یک کلمه، هرآنچه قابل نقد باشد!  اگر نفت موجود باشد تا قطره آخر را بلعیده کوچکترین سودی برای صاحبان اصلی آن نخواهند گذاشت.  بدون نفت امکان ادامه حیات هست اما بدون آب چطور؟ بدون آب قطعاً مشکل اگر نگوئیم غیر ممکن است.  بجز نفت، سایر منابع بویژه آبهای فسیل شده زیرزمینی نیز به هبا و هدر رفته که اگر سیل هم از آسمان ببارد جبران نخواهد شد.  کنار هم قرار دادن سایر قطعات پازل نشان میدهد که غیر از غارت ثروت ملی، نقشه هستی بر باد دهی برای تخریب کامل سرزمین در دست اجراست.  توگوئی کشور در تصرف بیگانه است.  چه باید شود؟  یک راه صلح آمیز در داخل، تشکیل نهادی حول آرمانهای ملی که در اصطلاح حزب گفته میشود.  و در سطح بین الملل، تشکیل "شورای ملل متحد" که ملتها مستقیماً صدای خود را بشنوند (1402/5/30) میباشد.

   در دنیای نامتعارف همه چیز عجیب و غیر عادی است.  دنیای مزبور دنیای معجزات عجیب و غریب نیز هست.  مثلاً کسی که طبق تعریف نجس بوده است ناگهان با خواندن وردی یا دعائی طیب و طاهر شده اموالش که بر او حرام بود یکباره حلال میشود.  یا عمل منافی عفتی که طبق تعریف، گناه کبیره و مستوجب کیفر است ناگاه با خواندن وردی به ثواب ناب بدل میشود!  ضمناً با عبارت سحرآمیز و رایج "در این شرایط حساس کنونی" میتوان اعتراضات را به یکباره خاموش ساخت.

    معادل مکانیکی "پادشاه با لباس جدید" عبارت است از یک ماشین مولد برق با توان چندین و چند هزار گیگا ولت-آمپر که خروجی آن وارد شوره زاری شده، برق بیهوده در زمین تلف شود.  این به معنای واقعی استهلاک است و لاغیر.  بعبارت دیگر یعنی پوچی و هدر رفت منابع سرزمینی که اختیارش در دست مستبد است.  او بمنزله ماشینی است که ورودی آن انرژی های نجییب، زور بازوی کارگران، هنر هنرمندان، فکر اندیشمندان و متخصصین، و البته ثروت های خدادادی است.  اما در خروجی، همه اینها به زباله تبدیل شده دور ریخته میشود.  شوربختانه مصادیق این ستاره های درخشان را شاهدیم.

 

  • مرتضی قریب
۱۱
دی

اهمیت ذکر واحد در مسائل

  این روزها که به ایام امتحانات نزدیک میشویم بار دیگر با پدیده آشنائی روبرو میشویم که همواره بلافاصله بعد از تمام شدن امتحانات تکرار میگردد.  اغلب دیده میشود که دانشجو پس از امتحان به استاد مراجعه و اعتراض میکند : "من که جواب سوأل را درآورده بودم و فقط واحدش را ننوشتم و یا اشتباه نوشتم" و با این استدلال درخواست میکند که نمره ای را که نگرفته است و یا کامل نگرفته است بطور تام و تمام دریافت کند.  با اینکه در این موارد استاد ممکن است ارفاق کرده و کوتاه بیاید ولی واقعیت این است که دانشجو نمره کامل این سوأل را باید از دست بدهد تا یاد بگیرد که همواره و همواره اعداد و نتایج خود را با ذکر واحد همراه نماید.  نتیجه ای که باید با واحد بیان شود ولی همراه نباشد بی فایده بوده و بلکه، گاهی، میتواند مرگ آور باشد.  برای نمونه توجه خواننده را به کلیپی که چندی پیش بدستم رسید جلب میکنم:

چگونه زیر 1 دقیقه بخوابیم ؟

  " دکتر آندرو ویل از دانشگاه هاروارد روش جدیدی برای این امر ابداع کرده که به کمک آن همه بیخواب ها میتوانند در کمتر از 1 دقیقه به خواب روند.  این تکنیک که به 4-7-8  موسوم است به مهارت خاصی نیاز ندارد.  فقط کافیست ابتدا به مدت 4 ثانیه از راه بینی تنفس و سپس نفس را به مدت 7 ثانیه حبس کنید.  در انتها عمل بازدم را به مدت 8 ثانیه از راه دهان انجام دهید.  آزاد شدن مواد شیمیائی آرام بخش در مغز موجب آمادگی بدن برای خواب میشود"


  حال تصور کنید که فرد بی خواب، از روی شتابزدگی، زمان های مربوطه را، بجای ثانیه، دقیقه فهمیده باشد.  برای 4 دقیقه تنفس مشکلی پیش نخواهد آمد اما وقتی 7 دقیقه آنرا حبس کند البته که به خواب خواهد رفت اما یک خواب ابدی و بی پایان!  گو اینکه این مثالی تخیلی بوده اما واقعاً یک اشتباه به ظاهر کوچک در واحد زمان یا سایر موارد میتواند به نتایجی وخیم بیانجامد.  اگر حوادث هواپیمائی را دنبال کرده باشید مواردی را خواهید یافت که اشتباهاتی کوچک توسط خلبان و درک نادرست وی از واحد ها به سقوط فاجعه بار هواپیما انجامیده است.  این امر بطور کلی در دیگر حیطه های زندگی نیز جریان دارد و نشانه غفلت ما از جزئیات به ظاهر پیش پا افتاده است.  درج واحد و یکای مناسب در جلوی اعداد بخشی از موضوع کلی تر اطلاع رسانی است که متأسفانه در فرهنگ ما جایگاه شایسته خود را هنوز پیدا نکرده است.  سالهای سال بود که خیابان های پایتخت ( و لابد سایر شهرستانها) نام و نشان درست و حسابی نداشت و فاقد علائم راهنمائی کننده بود بطوریکه رفتن از محلی به محل دیگر میبایست از روی حافظه و یا احتمالاً از روی غریزه صورت میگرفت.  خوشبختانه در سالهای اخیر به این مطلب توجه کافی شده و علائم رانندگی، بویژه در بزرگراه ها، بهبود نسبی یافته است.  اما کماکان هنوز کار بیشتری برای انجام در جاده های برون شهری لازمست.  برای نهادینه شدن امر اطلاع رسانی باید از پائین ترین مقاطع تحصیلی شروع کرده و اهمیت آنرا همه ساله و همواره گوشزد دانش آموزان و دانشجویان کرد.  اگر از ابتدا فرد یاد بگیرد که کار را درست و کامل انجام دهد دیگر نه تنها شاهد ارائه نتایج مغلوط  در دروس دانش آموزان نخواهیم بود بلکه شاهد رفتارهای ناهنجار و گسترش روزافزون آن نیز نخواهیم بود.  دانش آموزی که میبیند اولیاء وی برای بردن و آوردن او خودروی خود را دوبله جلوی درب مدرسه گذاشته و به ناراحتی دیگران وقعی نمیگذارند قطعاً به محض سوار شدن و در حال عزیمت به خانه این شیوه غلط را به پدر و مادر خود گوشزد خواهد کرد.  اما اگر این آموزش های اساسی در مدرسه به کودکان داده نشده و در آنها نهادینه نشده باشد، او نیز همین رفتارها را در بزرگسالی در پیش گرفته و این چرخه معیوب همچنان ادامه خواهد یافت.

  همانگونه که کودکان رفتار بزرگسالان را تقلید میکنند، در مقیاس بزرگتر نیز، فرودستان به فرادستان خود اقتدا کرده و رفتار آنان را سرمشق قرار میدهند.  همانگونه که در نوشته های قبلی اشاره شد، به نوعی این چرخه معیوب باید گسسته و اصلاح شود.  مطمئن ترین روش در حال حاضر  به نظر میرسد که آموزش صحیح است.  پرداختن به حفظیات و غفلت از آموزش های اساسی در مدارس و مراکز علمی باعث دورتر شدن پیاپی نسل های آتی از هنجارها میگردد.

  • مرتضی قریب