فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین مطالب

بومی سازی

چهارشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۲۰ ب.ظ


بومی سازی

این روز ها این اصطلاح زیاد به گوش میرسد و بویژه در محیط های رسانه ای بحث های دامنه دار بر سر اینکه علم را چگونه بومی کنند در گرفته است.  فعلاً بیشترین تلاش روی علوم انسانی متمرکز است و احتمالاً علوم دقیقه در نوبت بعدی قرار دارد.  واژه "بومی" در اصل صفت نسبی است برای "بوم"  یعنی محل.  و بومی کردن یعنی مثل اهالی محل درآوردن.  حال ببینیم میتوان در این زمینه کمکی برای هرچه روشن تر شدن موضوع انجام داد یا خیر؟.  تلاش خود را خواهیم کرد.   

  در گذشته ها شاهد نمونه هائی موفق در زمینه بومی سازی برای دامداری و کشاورزی بوده ایم.  مثلاً گاو نژاد هولشتاین که به شیر دهی فراوان معروفیت داشت به ایران آوردند و بومی شد.  یعنی به اقلیم این مملکت خو گرفت و در اینجا زادوولد کرد ولی همچنان خاصیت اصلی خود را حفظ کرده و به تولید شیر فراوان ادامه داد.  متشابهاً در زمینه کشاورزی نیز انواع بذر های پربازده و مقاوم در برابر آفات به ایران آورده و اصطلاحاً بومی شد.  نسل های بعدی این نباتات همچنان همان اصالت خوب خود را حفظ و کشت آنها به کشاورزان توصیه گردید.  اگر این اقدامات در ایران موثر واقع نمیشد و مثلاً بذر های وارداتی در آب و هوای این کشور انتظار لازم را برآورده نمیساخت بومی سازی آنها به نتیجه نمیرسید و تلاش مزبور متوقف میشد.  صد البته، برعکس، نباتاتی هم از ایران به دیگر کشورها رفته و در آنجا بومی سازی شد (مثل انار و زعفران).  همانطور که گاهی بومی سازی به شکست میانجامید گاهی هم موفقیت آمیز بوده و نتیجه حتی از اصل خود نیز بهتر از آب در میآید.  جالب اینکه تنباکو، گوجه فرنگی، و ذرت از جمله نباتات وارداتی از قاره آمریکاست که در کشور ما و بسیاری جاهای دیگر بومی شده و اتفاقاً بهتر از نوع اولیه از آب درآمده.   لذا، اصطلاح بومی سازی در اموری مانند کشاورزی و دامداری بکار رفته و میرود و کاملاً جاافتاده و بهرحال قابل فهم است. 

  اما در تکنولوژی چه انتظاری داریم؟  مثلاً سالها پیش اتوموبیل "هیلمن-هانتر"  را از کشور دیگری وارد و آنرا بومی کرده پیکان نام نهادیم.  خوب این یعنی چه؟!  آیا با آب و هوای اینجا خو گرفت؟  و یا به زبان محلی صحبت کرد؟  تنها تفاوت مهم آن بود که این یکی از سمت راست خیابان حرکت میکرد و نه مثل جدش از سمت چپ.  اگر تکنولوژی آن را هم ارتقاء داده بودیم باز نمیشد به آن بومی سازی اطلاق کرد.  گو اینکه برخی مشخصات پیش پا افتاده مثل حرکت برف پاکن میبایست عوض میشد و مطابق استاندارد داخلی میشد که نشد.  در هر حال همه این تغییرات چه خوب چه بد از نوع فنی است و اگر در جهت بهبود صورت گیرد میگویند آن را ارتقاء داده ایم و نه بومی!  نهایت امر آنست که گفته شود کارخانه فلان اتوموبیل را در کشور دایر و با نیروی انسانی بومی آنرا اداره میکنیم.  بهر روی این انتقال تکنولوژی از جائی به جای دیگر مشابه بومی سازی در دامداری و کشاورزی نیست و تنها باید آن را انتقال تکنولوژی  نامید و نه هیچ چیز دیگر.

  اما در زمینه علوم چطور؟  مثلاً ریاضیات را در نظر آوریم که در همه جای دنیا ریاضی است.  آیا کارکرد و خصوصیات ریاضی در جاهای مختلف، مختلف است؟  طبعاً پاسخ منفی است.  شمارش اعداد طبیعی همواره صعودی و هر بار یکی اضافه میشود.  منتهی نام های اعداد بین فارسی زبانان و زبانهای لاتین متفاوت است.  ریاضیدانان دنیا با هر مذهب و عقیده  همه در ارتقاء این علم سهیم بوده اند و لی مراد هیچکدام بومی سازی نبود.  بیائید یک لحظه فرض کنیم ریاضیات را در ایران بومی کرده ایم.  ببینیم چه دستآوردی داشته است؟    آیا برای آن علائم فارسی قرار داده ایم ؟  که باز هم مفهوم آن تغییری نکرده است.  مثلاً به جای علامت  2 فرنگی،  علامت 4 فارسی را قرار دهیم.  معهذا همچنان دو واحد بعلاوه دو واحد چهار واحد است بهر نام و علامت که بنامید.  لذا با تغییر اسامی نیز دستآوردی نخواهیم داشت.  آیا ریاضیات جدیدی خلق کرده ایم؟  اگر چنین باشد آن نیز درجای خود ریاضی بوده و زهی سعادت که سهمی در توسعه این علم داشته ایم.  عزیزان!  بهترین دستآورد ما شراکت هرچه بیشتر در توسعه علم و فن آوری است نه بازی با کلمات!   

  در علوم دیگر نیز وضع از همین قرار است.  قانون اینرسی در فیزیک را چه نیوتون انگلیسی کشف کرده باشد چه فلان دانشمند اسلامی و یا بهمان حکیم یونانی همه یک معنی میدهد و مسیحی و اسلامی و عربی و یونانی و ... ندارد.  علم یک موضوع یگانه است و تلاش علمی تلاشی است سیستماتیک برای کشف شبکه ترتب حوادث عالم.  همین!   آقای عبدالسلام برنده جایزه نوبل فیزیک در زمینه اتحاد نیرو ها، هیچگاه ادعای فیزیک اسلامی نکرد و یا ادعای بومی کردن علم در کشور مادری خود را نداشت.  تقسیم بندی علم به این یا آن دین کاربردی ندارد چه اینکه اگر موضوع ما علمی واقعی باشد که تاج سر همه والا فقط سرگذشتی است تاریخی ولاغیر.  البته گاهی رسم است که به علت خاستگاه آن، بگوئیم علم غربی یا علم شرقی یا ریاضی هندی و امثال آن.  اما به هیچ وجه به معنی اختصاصی بودن (بومی بودن!) آن به یک قلمرو خاص نیست بلکه از نظر تاریخی سیر تحول علم در قلمرو خاصی منظور بوده است و بهتر است مثلاً بگوئیم سیر تحول علم در غرب و نه علم غربی.  مثلاً چون دنیا ایده رقم صفر (تهی) را از هند اقتباس کرده بگوئیم ریاضیات هندی شده؟!  خلاصه مطلب اینکه "بومی بازی" میکنیم و نه بومی سازی!

  اما در زمینه علوم انسانی حرف و حدیث بسیار است.  اگر بپذیریم که انسان موجودی یگانه است، در این صورت موضوع علوم انسانی نیز مثل فیزیک و ریاضی علمی واحد بوده و شرقی و غربی ندارد (البته جز بخش هائی که خارج از چارچوب علمی بوده و مد نظر ما نیست).  اما اگر منظورمان طرز تکلم و السنه ای که انسان مناطق مختلف تکلم میکنند باشد در این صورت ممکن است ادعا شود برای هر زبان، انسان متفاوت و علوم انسانی متفاوت داریم.  ولی صاحبنظران با این نظر موافق نبوده میگویند برای آن راهکار دیگری است و آن "علم گرامر" یا رشته زبان شناسی است که این مقصود را فراهم میآورد.  متشابهاً برای تفاوت در فرهنگ و ادبیات نیز رشته های مرتبط بوجود آمده که موضوع آن بررسی و مطالعه فرهنگ و ادبیات ملل است.  ولی اگر خصوصیات اصلی انسان از دیدگاه آنچه انسان را متمایز کرده مد نظر باشد این خصوصیات تقریباً در همه جا مشترک بوده و به رنگ پوست و مو ..و سایر عوارض بستگی ندارد.  دیر زمانی، این تفاوت ها دامن زده میشد و دلایلی هم بر له آن ارائه میشد که اغلب بر جنبه های فرعی انسان دلالت داشت.  اما آن خصوصیات بسیار اساسی که انسان را انسان کرده و عملاً در همه انسانها مشترک است ربط زیادی به دین و فرهنگ و شرقی و غربی ندارد.  همه انسانها آزادی را دوست داشته از حبس و شکنجه رنج میبرند.  همه از دوستی و مودت لذت برده و از جنگ و پریشانی نفرت دارند.  و قس علیهذا.  البته نوع تربیت و تداوم تربیت زیر یک فرهنگ خاص  این خصوصیات را کمی شدید یا ضعیف میکند و از همین روست که به تعامل بین  فرهنگ ها و گفتگوی بین تمدن ها توصیه شده تا در صورت لزوم جوامع انسانی با درک اختالاف ها بتوانند فاصله ها را اصلاح کنند.

  و بالاخره در زمینه هنر نیز شاید نتوان برای بومی سازی مستمسکی محکم پیدا نمود.  از هر چه بگذریم، هنر به مثابه جریان سیالی است که بین فرهنگ ها و ملل جریان دارد.  شما میتوانید آنرا بپذیرید یا نپذیرید.  اگر هنری مورد علاقه بود میتوانید آن را بخرید و یا سعی کنید یاد بگیرید و خود آن را تجربه کنید و یا ...  .  راستش نهایت آنکه آن را بدزدید!  چینی ها هیچگاه فوت و فن لعابکاری و سرامیک سازی خود را به خارجی ها بروز نمی دادند.  اما بالاخره از آنجا که هیچ رازی برای ابد پنهان نمیماند، دیگرانی آن به لطایف الحیل یاد گرفته به کشور خود انتقال دادند (یا اگر بخواهید "بومی" کردند!).  مهم نفس عمل است زیر هر نام که بخواهد باشد.  شاید تا حدودی هنر نیز با تکنولوژی مشترکاتی داشته باشد و لذا همان نتیجه گیری هائی که قبلاً برشمردیم اینجا هم صادق باشد.

  نتیجه:  چه با کاربرد عبارت "بومی سازی" موافق باشیم چه نباشیم آنچه مهم است نفس عمل است.  در یک کلمه، بیائید آنجه را خوبست، هر کجا هست، اقتباس کنیم و آنچه را هم باعث بهتر شدن آن میشود (و به عقلمان میرسد) بدان اضافه کنیم.   آنچه را برای خود خوب و مفید میدانیم برای دیگران هم بخواهیم بدون آنکه تحمیل باشد.  در راه کسب علم و فن آوری شعار و شعارزدگی سم قاتل است.  محتوا را بر شکل ارجح بدانیم. 

  • مرتضی قریب

نظرات  (۵)

  • محمد جواد مظفری وانانی
  • ضمن عرض سلام. چنانچه همه ما مثل مردمان تمام دنیا منافع ملی را بر منافع شخصی ترجیح میدادیم دچار اینهمه تشتت آراء نمیشدیم که عده ای تحت عناوینی مانند بومی سازی بخواهند موج سواری کرده و به منافع نامشروع خود برسند و از آب کره بگیرند. البته فکر نمیکنم تصمیم گیران به اینگونه سایتها و مقالات بهایی بدهند که انگار تصمیمات در یک اتاق بسته صورت میگرد که به جهان بیرون و جامعه علمی و دانشگاهی راهی ندارد. متشکر از اینهمه مطالب علمی، ادبی و فرهنگی و آینده نگری جنابعالی.
    پاسخ:
    ضمن تشکر، البته بنظر میرسد سوء تفاهم ها و سوء برداشت ها در مقولات دیگر نیز اشاعه دارد.  روزنامه ها و رسانه ها مؤثر ترین محیط برای بیان افکار مختلف است اگر درست عمل شود.

    ومن آیاته خلق السماوات والأر‌ض واختلاف ألسنتکم وألوانکم

    اختلاف عقل‌ها در اصل بود

    سلام بر استاد عزیز

    در رابطه با به اصطلاح "علوم انسانی" ابعاد قضیه  گونه‌گون و بسیار پیچیده است. مثلا در فلسفه اتفاقا شرقی و غربی و استوایی و شمالی و جنوبی و هلنیستیک و ... مطرح می‌شود و ملاحت آن هم به همین است. مثلا راسل به خود زحمت داده است و کتابی دارد زیر عنوان "A History of Western Philosophy" یا جمله معروف وایتهد که وجه ممیزه فلسفه اروپایی را چنین توصیف می‌کند:

    “The safest general characterization of the European philosophical tradition is that it consists of a series of footnotes to Plato.”

     

    اینجا عرصه ای است که فی المثال در آن صحبت از”Arabic logic”  می‌شود. نباید فریب واژه‌ی "علوم" را در اصطلاح "علوم انسانی" خورد. ملاحظه مشابهی در خصوص زبان وجو دارد. نمونه‌وار در فارسی ضرب المثل "مار در آستین پروراندن" را داریم که همگی با بار معنایی منفی آن آشناییم. در یونانی کافی است عصای آسکله‌پیوس (Ράβδος του Ασκληπιού/Rod of Asclepius) را یاد کنیم که نماد شفا و دوا ست. این اختلاف زبان اختلاف فرهنگ است اختلاف اندیشه است، هر اندیشه‌ای لزوما اندیشه‌ی "علمی" نیست. اندیشه‌های فلسفی، اندیشه‌های هنری، اندیشه‌های سیاسی و... هر کدام در دیسکور ویژسته‌ی خود شکل می‌گیرند: همه چیز علم نیست و علم هم همه چیز نیست؛ لزومی ندارد هر کونتربیوسیونی (یا آنطور که شما تعبیر کرد ه اید "شراکت") کونتربیوسیون "علمی" باشد. ما در این جهان خود را با واقعیتی روبرو می‌بینیم که علم تنها یکی از پُرشمار هموندهای تشکیل‌دهنده آن است.

    وجعلناکم شعوبا وقبائل لتعار‌فوا إن أکر‌مکم عند الله أتقاکم

    والله هو العلی العلیم.

    پاسخ:
    با تشکر از راهنمائی شما.  البته خودتان گفتید "فلسفه" که امروزه دیگر از علم جدا شده.  منظور از علوم انسانی مثل "جامعه شناسی"،"روانشناسی"،...و امثالهم است که مشاهده، آزمایش، و روش های علمی در آن دخیل است.  و اینکه چقدر زندگی انسان به علوم وابسته است یا سایر به خودتان واگذار میکنم.
    اینکه وجه تمایز "علم" با "نه علم" و "شبه علم" در مشاهده و آزمایش است اظهاری است فلسفی که می توان در آن اختلاف کرد (چنانچه اتفاقا فیلسوفان علم در آن اختلاف کرده اند) مثلا کارل پوپر، یکی از فیلسوفان نامدار علم، وجه تمایز "علم" با "نه علم" را در "ابطالپذیری" می داند و نه آزمایش یا مشاهده. چه اینکه آزمایش و مشاهده فی المثل در یک تولید هنری هم دخیل است. در زندگی انسانها علم، فلسفه، هنر و ادبیات... همگی اهمیت والایی دارند و هیچکدام ماهیتا بر دیگری رجحان ندارند. اگر تعریف پوزیتویستهای منطقی از علم را ملاک بگیریم جامعه شناسی، روانشناسی، و امثالهم در اساس هیچکدام "علمی" نیستند. حالا هرچقدر هم می خواهند از یک شاخه علمی (مثلا آمار) برای تبیین گزاره های خود کمک بگیرند، این ماهیت گزاره های آنها را علمی نمی کند. ولی مثلا روانپزشکی ماهیتا با گزاره های علمی سروکار دارد یا مثلا فیزیک یا شیمی. علوم انسانی (که فلسفه هم جزئی از آنست) و هنر و مانند اینها را نمی توان و ای بسا نباید زیر تیغ ملاک سنجش گزاره های "علمی" گرفت. به نظر من علم زدگی همانقدر غیرانسانی است که علم گریزی، هردو دو روی یک سکه اند. والله أعلم بحقایق الأمور.
    درود
    مطلب بسیار خوبی است و در نوع خود جالب هم بود. از دکتر قریب بابت این مطلب زیبا تشکر می کنم.
    با سلام و عرض ادب 
    به نظر بنده اگر واژه بومی سازی را برای تکنولوژی (مثلا هسته ای )به کار میبرند منظورشان این است که متخصصین داخلی به این تکنولوژی دست یافتند (بدون آموزش توسط متخصصینی که در خارج از ایران قبلا به این تکنولوژی رسیده بودند)
    مثلا طرح غنی سازی 20درصد توسط شهید شهریاری 
    پاسخ:
    با تشکر.  البته در این مباحث اختلاف آرا زیاد است.  امید که در آتیه با استفاده از نظرات شما مطلبی درج کنم.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی