فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین مطالب

جبر یا اختیار

جمعه, ۴ دی ۱۳۹۴، ۰۳:۱۱ ب.ظ

جبر یا اختیار؟

بعد از ارائه "بحران بزرگ" انتظار بود که دوستان در خصوص مسأله ای که در آن میانه پیش آمد اظهار نظر و راهنمائی فرمایند.  جز یکی دو نفر باقی با سکوت همیشگی برگزار کردند.  البته سکوت همیشه به معنای رضا نیست و چه بسا نمیدانند که از کجا شروع کنند.  زیرا آدمی هست و یک دنیا معما که همه را برجای خود میخکوب کرده و جسارت هرگونه حرکت را سلب کرده.  اما بنا به ضرب المثل چینی که "طولانی ترین راه ها با اولین قدم آغاز میشود" باید از جائی آغاز کرد هرچند با اعتماد کامل قرین نباشد.  باری، در آن مسأله دو مطلب مهم نهفته بود که حیف است شما عزیزان را آگاه نساخت.  یکی صرفاً مربوط به فیزیک و دومی منحصراً درباره فلسفه.  حال هر یک را یکی یکی باز میکنیم:

اصابت بزرگ-سنگ آسمانی به زمین

  یکی از راههای مقابله با برخورد سنگ بزرگ آسمانی انفجار آن است.  همانطور که دوستی دیگر نیز تأیید کرد، انفجار این سنگ آسمانی در مسیر خود نه تنها موجب پیشگیری از برخورد نمیشود بلکه به جای یک برخورد مهیب در یک منطقه خاص موجب فروریزی هزاران هزار قطعات کوچکتر و همچنان کشنده آن در سراسر کره زمین میگردد.  زیرا مجموع انرژی جنبشی این قطعات کوچکتر برابر انرژی جنبشی قطعه بزرگ اصلی خواهد بود.  لذا به نظر میرسد با منفجر ساختن سنگ بزرگ آسمانی با دست خود گستره فاجعه را وسیعتر و پاک کردن حیات از سطح زمین را قطعی تر کرده ایم!   اما صبر کنید.  هنوز نکته ای در این ماجراست که به حساب نیاورده ایم.  نکته همان مطلب آشنای سطح به حجم مذکور در گفتگوهای پیشین ماست.  توصیه میکنیم رد پای این فاکتور هندسی را در موضوعات دیگر نیز بکاوید و ببینید که چه نقش مهمی در همه امور بازی میکند.  اگر کره زمین جوی از خود نمیداشت مطلب همان خواهد بود که گفتیم.  اما اکنون که زمین دارای جو است تفاوت قضیه در این است که قطعات کوچکتر در طی مسیر خود داخل جو  سوخته و انرژی مربوطه جذب اتمسفر زمین میشود.  فقط قطعات  بسیار بزرگ، علیرغم آب رفتن و کوچکتر شدن، در انتهای مسیر خود با زمین اصابت و باعث خرابی میگردند.  اما این خرابی کجا و آن فاجعه کجا.  یادمان هست که همانطور قبلاً گفتیم، اگر جسمی را به قطعات کوچکتر تقسیم کنیم نسبت سطح به حجم مداوماً بیشتر و بیشتر میشود.  چون سوختن سنگ آسمانی، مثل سایر سوختن ها، از سطح آغاز میشود لذا تجزیه سنگ آسمانی به قطعات کوچکتر قطعاً تأثیر مثبت داشته بطوریکه اگر باندازه کافی کوچک باشند هیچ برخورد سختی با زمین اتفاق نخواهد افتاد همانطور که برخی اوقات ناظر سوختن رمانتیک آنها در آسمان شب هستیم.  انرژی عظیم این سنگ بزرگ آسمانی کجا میرود؟!  طبعاً جذب اتمسفر زمین شده و دمای آن را بالا میبرد.  خوشبختانه بزودی دما بواسطه تابش به فضای خارج به حالت اول بازمیگردد.  گو اینکه اگر جرم آسمانی خیلی بزرگ باشد، با وجود اضمحلال در اتمسفر و نجات زمین، بعلت تغییر ترکیب فیزیکی و شیمیائی جو ممکنست تغییراتی از نوع دیگر را باعث شود.  کسانی که مایل به آزمون این سناریو باشند میتوانند با مراجعه به برنامه جالبی که یکی از دوستداران فرستاده و در این وبگاه بارگذاری شده آنرا امتحان کنند.  به این شکل که یکبار با یک سنگ بزرگ چند ده کیلومتری نتایج را ببینند و بار دیگر آن را به قطعات کوچکتر تقسیم و همزمان روی همان مسیر و با همان پارامترها روانه زمین کنند.  لطفاً از نتایج خود مارا مطلع فرمائید.  متأسفانه بشر با این ازدیاد موالیدی که به بار آورده که فراتر از حد تحمل آن است دیگر نیازی به آوار آسمانی ندارد و شوربختانه کسانی نیز دانسته یا نادانسته آن را دامن میزنند.

تقدیر

  بار دیگر سناریوی فوق را مرور کنیم.  اگر این اتفاق هزار سال پیش روی داده بود ممکن بود نسل بشر بهمراه بسیاری از موجودات دیگر از صحنه روزگار منقرض میشد.  احتمالاً اگر بعدها موجودات هوشمند دیگری، شاید با شکل و شمایلی بسیار متفاوت، شانس ظهور و بروز میافتند در تاریخ زمین از این فاجعه نام میبردند.  درست همانگونه که ما از انقراض دایناسورها یاد میکنیم که بالغ بر دویست سال حکومت بر زمین چگونه پس از برخورد جرمی آسمانی حدود 66 میلیون سال پیش از صحنه زمین حذف شدند.  در هزار سال پیش و گذشته های دورتر تنها نامی که به آن داده میشد تقدیر بود و لاغیر.    در گذشته ها و حتی تا همین شصت یا هفتاد سال پیش هیچ و دقیقاً هیچ وسیله ای برای فرار از این اتفاق متصور نبود و شاید از همین رو به آن تقدیر گفته میشد.  یعنی آنچه که مقرر است انجام شود انجام خواهد شد و هیچ ذیروحی توان ایستادگی و مخالفت با آن را ندارد.  آیا معنی تقدیر غیر از این است؟  اما از این عصر تا زمانهای پیش رو اگر چنین سناریوئی کلید بخورد، پیش از آنکه فاجعه به منصه ظهور برسد و بسیار پیشتر از آنکه حتی به نزدیکی زمین برسد جلوی آن گرفته خواهد شد و یا دستکم از تبعات وخیم آن خواهد کاست.  یعنی چیزی که قرار بوده تقدیر باشد دیگر تقدیر نیست (مگر با بازی با کلمات).  معنی دیگرش اینست که یا علی الاصول تقدیری وجود ندارد و اگر هم چنین چیزی باشد بشر (یا هر موجود هوشمند دیگری) قادر به کنترل و هدایت آن در مسیر دیگری است.  سالهای سال فلاسفه و حکما در کتابهای خود با این دوگانگی دست و پنجه نرم میکردند و عده ای معتقد به تقدیر (جبریون یا قدریه) و عده ای، بر عکس، به اختیار (تفویضی ها) اعتقاد داشتند.  هر یک از این دو نحله فلسفی صاحب فلاسفه نامداری بوده که در کتب مربوطه به تفصیل عقاید آنان تشریح گردیده است.  اما چیزی که طی این مثال ثابت میشود اینکه تقدیر خط اصلی طبیعت نیست.  از سوی دیگر، راقم این سطور بنا به شواهد عدیده به نوعی از حتمیت و جبر معتقد است و این اتفاقاً بر خلاف تمایل قلبی اوست.  از روی تجربه دیده ایم که رفتار انسانها، علاوه بر عوامل محیطی، بسیار به تبار و پیشینه آنان بستگی دارد، عواملی که خارج از کنترل و اختیار شخص است.  قدما این نوع وابستگی را به خون نسبت میدادند در حالیکه علم امروز آن را به نام ژن میشناسد.  در آثار حکمای ما نیز بسیار از آن یاد شده کما اینکه "تربیت نا اهل را چون گردکان بر گنبد است".  یعنی همانطور که نمیتوانید گردو را روی گنبد (سطح کروی) بنشانید، متشابهاً فرزندی را که سر سفره پدر نااهل ارتزاق کرده و از آدم فروشی گذران زندگی کرده نمیتوانید تعلیم داده از او انسان مفیدی تربیت کنید حتی اگر تمام علم و حکمت دنیا را به پایش بریزید.  با اینکه چندان به این سخن اعتقادی نیست معذالک در عمل مواردی بر له آن شخصاً به چشم دیده ام که قابل چشم پوشی نیست.  لذا با قید احتیاط باید همچنان دستکم در حیطه انسانی آن را از نظر دور نداشت و شاید هم روزی برای دور زدن آن نیز راهی پیدا شود.  کوتاه سخن آنکه چیزی را همیشگی و وحی منزل نگیریم و موضوعات را در قالب مکانی و زمانی خود تعبیر و تفسیر و یقینیات را به حداقل برسانیم.  البته عده ای احتمالاً این را نمی پسندند ولی چه میشود کرد که راه و رسم علم همین است. 

 

نظرات  (۵)

بیش از یک دهه است که بحث فلسفی نمیکنم؛ علت ساده‌ای دارد: فلسفه از کار و زندگی ما را عقب انداخت. چی گیرمان آمد از آنهمه تارتنک‌بازی در این پهنه؟ هیچ چیز مگر نابود شدن بهترین سالهای جوانی و عقب‌افتادن از همالان و هم‌پالکی‌ها. خب گویا "قدر" این بوده که خارخار سینه ی ریش ما شود این پایگاه؛ خیر است "حُکماً"!

 و اما بعد:

1-      اینکه در این نوشته «قدریون»  کنار «جبریون» آورده شده و علی الظاهر یک نحله واحد تلقی شده‌اند، "حکماً" lapsus memoriae (لغزشِ ویر) است. فرضِ پایه قدریون در بُن با فرض پایه آنکومپاتیبیلیست‌(incompatibiliste)ها یکی است: قدریه فرقه‌ای است که از ایده‌ی "free will/خواست یا اراده آزاد" هواداری می‌کند و پیروان آن درست مثل آنکومپاتیبیلیست‌ها مفهوم "قدر" و مقدرات را با اراده‌ آزاد در تعارض و ناسازگاری می‌بینند و از پذیرفتن آن سر باز می‌زنند. (اینجا و اینجا را ببینید)

2-      به نظر می‌رسد نویسنده به یک نوع incompatibilisme متمایل است.

3-      منطق‌دان‌‌ها یک نوع از مغالطه را باز می‌شناسند که بهhomme de paille  معروف است یا "اپووانتای" یا "مغالطه هماورد پوشالی/straw man fallacy": ابتدا منتقد، نظریه رقیب را تا حد ممکن ساده، سخیف و سهل‌انگارانه توصیف می‌کند و سپس با شمشیر تیز نقد خود بر پیکر از-پیش-بی‌جان این حریف پوشالی ضربه‌های سهمگین وارد می‌کند تا حقانیت موضع خود را به رخ بکشد. با خواندن این مطلب "بی‌اختیار" یاد این مغالطه افتادم.

4-      یک پاساژ خیلی دوست‌داشتنی در هملت هست که من به این جهت آن را دوست دارم که آب پاکی را می‌ریزد روی همه آپوریا (ἀπορία)های هملتی؛ خوش دارم امشب که بدمستی کردم یادی از آن کنم:

Not a whit. We defy augury. There is special providence

in the fall of a sparrow. If it be now, 'tis not to

come; if it be not to come, it will be now; if it be not

now, yet it will come. The readiness is all. Since no

man, of aught he leaves, knows aught, what is't to

leave betimes? Let be. (Hamlet, V. ii. 215-220)

5-      والله هو العلیم العظیم

پاسخ:
عرض شود که اولاً ممنون بابت غلط املائی.  دوم، غرض ما اصلاً تدریس فلسفه نبوده و نیست و از نام گذاری ناراحت نشوید.  این طبقه بندی دیگران بوده و چاره ای نیست.  ما در پی روشن کردن موضوعاتیم به هر نام که بنامید.  منظور از جبریون و قدریه مقابل قرار دادن کلی با تفویضیه بوده حالا هرچه دوست دارید بنامید! مثلاً لاحتمیه و حتمیه.  جزئیات هریک منظور نبوده.  کاش سایر خوانندگان هم اطلاعات وسیع شما را میداشتند که البته کار بر من مشکلتر میشد.  علت اساسی (یا بزرگترین علت) در مورد این نوع سرخوردگی همانا دادن اهمیت درجه اول به محفوظات در آموزشهای اولیه ماست و نه درست فکر کردن و اصولاً فکر کردن.  از این رو محفوظات را با علم یکی گرفته ایم و هر که محفوظات بیشتری داشت به او گفتیم "عالم". در این باره بیشتر حضوری خواهم گفت.

1-      خوب است که از نوشته‌تان دفاع می‌کنید ولی به هرحال قدریون اهل تفویض هستند و نه جبر؛ شایسته‌تر آن است که ترمینولوژی را پریشان نکنیم.

2-      کلیپی از پاساژ هملتیِ یادشده با بازی کنث برانا، شیکسپیرین هم‌روزگار، زیرنویس شد و در اینجا بارگذاری شد؛ این صحنه در متن شیکسپیر شاهکار است و بیانگر نوعی پریپتیا (περιπέτεια) در روان هملت است (بسنجید با پاساژ معروف «بودن یا نبودن»). در اینجا هم برانا تاحدی موفق شده است این پریپتیا را با کاریزمای درخورِ هملت به نمایش بگذارد (هرچند بازی نیکلاس فرل در نقش هوراشیو چنگی به دل نمیزند) ترجمه ارائه‌شده همان ترجمه مهم ادیب سلطانی از هملت است منتها با کمی تغییر.

3-      صوفیِ سرخوش از این دست که کج کرد کلاه / به دو جام دگر آشفته شود دستارش!

پاسخ:
اینبار مجبور شدم به فرهنگ معین مراجعه کنم چون شک کردم.  تحت عنوان "قدر" نوشته شده : "فرمان، حکم، حکم خداوند در مورد بندگان، سرنوشت، تقدیر، ...." یک پاراگراف بزرگ در معنی آن نوشته شده که بد نیست به آن هم سری بزنید.  من از نوشته دفاع نمی کنم از معنی دفاع میکنم و نه هر ترمینولوژی..  بهر حال تشکر.

1-      Φίλος μὲν Σωκράτης, ἀλλὰ φιλτέρα ἀλήθεια. (سُکراتس/سقراط دوستی گرامی است ولی حقیقت بزرگتر است)

2-      دست بر "قضا" انواع دیکسیونرها، فرهنگنامه‌ها و دایرة المعارفها در "اختیار"م است! برای دوستانی که دسترسی ندارند این صفحه‌ها به قرار زیر بارگذاری شد تا آپولوگیا از معانی و ترمینولوژی "مقدر" باشد:

 آ) فرهنگ معین، جلد ششم، صفحه 1441 در اینجا

ب) فرهنگ معین، جلد ششم، صفحه 1442 در اینجا

پ) لغتنامه دهخدا، جلد دهم، صفحه 15398 در اینجا

 حُکماً شما دوجلدی معین در دسترس شماست و برای همین اینها را نیافته‌اید. در ضمن بد نیست این لینک‌ها را هم از نظر بگذرانید:  لینک 1   |   لینک 2

تبصره: در محاورات عادی هنوز هم می‌گوییم مثلا "طرف حریف قدری است"، این sense واژه "قدر" هیچ دخلی به sense "قضا و قدر" ندارد. قدریه معتقدند که انسان در افعال خود "قدر" است (به sense نخست).

3-      The rest is silence!

پاسخ:
ببخشید!! شاید فرهنگ شش جلدی معین دست بنده تقلبی (خرید از بازار سیاه) باشد.  حق کاملاً با جنابعالی است.   خوبست کار مفیدی که در استفاده از همان برنامه خودتان در "آوار های آسمانی" توصیه شده بود دنبال کنید و به این بحث هم خاتمه دهید.
درود بر استاد قریب:
در مورد انفجار سنگ اسمانی فاصله انفجار تا زمین بسیار مهم است. در فیلم های مستند که بدیدم، اگر سنگ از فاصله ای که محاسبه می شود به زمین نزدیک شود، ترکش هایش به زمین اصابت می کند و یکی از راه حل ها تقسیم سنگ به دو تکه است که بنا به اصل بقای اندازه حرکت خطی دو تکه تقریبا مساوی ماندد تولید زوج در میدان مغناطیسی بر خلاف هم حرکت  و از کنار زمین عبور می کنن بدون اینکه تاثیری بر زمین داشته باشند. البته راه های دیگری هم هست که در حال آزمایش و شبیه سازی هستند.
در مورد جبر و اختیار موضوعی است فلسفی که دو طرف دعوا نمی توانند آن را اثبات و یا رد نمایند. این مساله در مورد تداخل یانگ دیده می شود. بر اساس این پدیده دو فوتون از یک چشمه تک فام خارج و از دو شکاف عبور می نمایند. اگر اختلاف فاز مثبت باشد نقاط همرسی روشن و اگر منفی باشد نقاط همرسی تاریک  می شوند. اصل عدم قطعیت در اینجا مشکلی را مطرح می کند. اگر سرعت فوتون ها را یقینا بدانیم عرض شکاف بسیار بزرگتر از چیزی که هست می باید باشد و اگر عرض شکاف رابدانیم  سرعت فوتون باید چندین برابر  سرعت نور می شود. فاینمن در سال 1940 با بیان انتگرال مسیر این تناقض را برطرف نمود. در واقع در انتگرال مسیر یک فوتون یا ذره کوانتومی( نه دو ذره همزمان با هم) تمام مسیرهای ممکن را طی می کند و اختلاف فاز مسیرها در نهایت تاریکی یا روشنی انتهای مسیر را مشخص می کند. در حالیکه در کلاسیک فقط یک مسیر برای ذره محتمل است که در آن انرژی کمینه باشد.
از این رو در انتگرال مسیر هر گونه احتمال و پیشامدی میسر است. با توجه به اینکه جمع احتمال ها یک می شود، قطعا افرادی که مصمم و پراراده هستند پس از n  بار ناکامی بالاخره موفق می شوند. این بستگی به افراد دارد که مسیر زندگی خود را چگونه تعیین کنند. پیشنهاد می کنم فیلم Hitman Agent 47 را ببینید. در این فیلم با استفاده از انقلاب ژنتیکی سربازی بی عاطفه و احساس و برنامه ریزی شده خلق می شود تا برای عملیات تروریستی بدون کوچکترین خطائی انجام وظیفه نماید. ولی جالب است که همین سرباز بی احساس به همراه فرد دیگر در فیلم می گویند که ما با کارهائی که می کنیم تعریف می شویم. این جمله با ساختار موجودی که رفتارش به صورت جبری برای او تعیین شده است بسیار تناقض دارد و کاملا اختیار در آن دیده می شود. یا حتی در فیلم های تخیلی جدید که با تونل زنی کوانتومی به گذشته بر می گردند بیشتر بر این مورد تکیه دارند که چون گذشته تغییر کرده است آینده هم می تواند به نوعی دیگر رخ بدهد که همان تداخل یانگ و یا فلسفه جهان های موازی است.
صحبت در این مقوله بسیار زیاد است و  در اینجا نمی گنجد.
از مطالب زیبای شما بسیار متشکرم.
پاسخ:
با تشکر از اظهار نظر جنابعالی.  همانطور که عرض شد هر چه قطعات حاصله از انفجار جسم اولیه متعدد و کوچکتر باشد شانس نجات از تبعات بد حادثه بیشتر است.  ضمناً بنظر نمیرسد هیچ ارتباطی با میدان مغناطیسی زمین باشد چه اینکه بار الکتریکی خالص آن صفر است.  نتیجه گیری شما برای اجسام باردار درست است.  با این مثالی که در سناریوی مزبور ذکر کردم میخواستم توجه شما را جلب ولی نتیجه گیری را به خودتان واگذار کرده باشم.  به دنبال راهی باشیم که خودمان بفهمیم و خودمان قضاوت کرده و لزوماً بنده و اسیر قیل و قال دیگران نباشیم.  به امید آن روزگار.
درود بر شما:
منظورم حرکت ذره باردار در میدان مغناطیسی زمین نبود. بلکه شبیه حرکت ذره و پادذره تولید شده در تولید زوج و در میدان مغناطیسی، قطعات خرد شده در جهت های خلاف هم حرکت می کنند. ضمنا اگر این دوست عزیز یاشا کلمات دشوار عربی به کار نبرند و مطالب را به زبان شیوای فارسی بنویسند به نظرم بهتر است. زیرا این همه شکایت های دادگستری بیشتر به دلیل به کارگیری کلمات عربی در قراردادها است که چون مردم عادی معانی عربی را به خوبی نمی دانند راه برای شیادان و کلاه برداران باز است.
سپاس
پاسخ:
بله متوجه شدم.  بهر حال اندازه حرکت پایا میماند و چون جسم اولیه حاوی اندازه حرکت بزرگی بوده معمولاً عمده قطعات همان خط سیر را ادامه خواهند داد.  بله البته که باید فارسی را پاس داشت و تلاش خود را کرد.  ایدون باد.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی