فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین مطالب

کسب مهارت

چهارشنبه, ۹ دی ۱۳۹۴، ۰۲:۰۴ ب.ظ

کسب مهارت های جدید

دوستی در نامه ای خصوصی اظهار گلایه کرده بود که علیرغم علاقه ای که در انتخاب رشته مهندسی هسته ای داشته اند معهذا پاسخ دلگرم کنننده ای از محیط و به ویژه استادان همین رشته دریافت نمیکنند.  البته این دلسردی باعث تأسف است گواینکه بنظر میرسد این نگرش به همه رشته ها تسری پیدا کرده است.  البته این هم درست است که عرضه و تقاضا در بازار دانش آموخته های دانشگاهی دچار عدم تعادل شده و به وضع موجود دامن میزند.  اما همانطور که خود گفتید قرار هم نیست که همه دقیقاً در همان زمینه کارشناسی رسمی خود مشغول کار شوند.  چه بسا بعداً زمینه متفاوت دیگری شما را جذب خود نماید.  تاریخ تفکر علمی پراست از این تغییر مسیر ها.  به عنوان مثال از تاریخ "ریاضی دانان نامی" که این شبها مطالعه میکنم، نمونه میآورم که اغلب ریاضی دانان بزرگ در ابتدا (و یا در تمام عمر) شغل اصلی آنها چیز دیگری بوده.  مثلاً فرما وکیل حقوقی بوده و ریاضی فقط یک سرگرمی بعد کار برایش محسوب میشده.  نیوتون، در بخش مهمی از زندگی خود رئیس ضرابخانه سلطنتی بوده و بسیار هم در این شغل توانا بوده و شبها در بازگشت به خانه به حل مشکلترین مسائل ریاضی مطرح شده میپرداخت.  لایب نیتس نیز در اصل حقوق خوانده بود و ،متأسفانه، بخش بزرگی از اوقات او رسماً به حل دعاوی شاهزادگان پروس میگذشت.  جالب تر از همه، شرح حال خاندان برنولی است که گویا استعداد ریاضی در ژن آنها بوده و ریاضی دانان بزرگی، از جمله دانیل برنولی، از نسل  های متوالی این خاندان برخاست.  نکته جالب اینکه تقریباً بلااستثنا حرفه اصلی که خوانده بودند حقوق یا طب بود.  در کشور خودمان نیز کم نیستند آدمهای مهمی که بعد چند بار زیگزاگ زدن بلاخره به علاقه واقعی خود پرداخته و به آن معروف شدند و البته شما آنها را میشناسید.  بیان این مطلب برای تأیید این روش نیست که چه بسا انتخاب زود هنگام علاقه شخصی هم برای فرد و هم برای جامعه مفیدتر است اما سخن در این است که اگر شکوفا شدن استعدادهای ذاتی کمی هم به درازا بکشد دنیا به آخر نمیرسد.  لازم نیست همه ریاضیدان یا فیزیکدان شوند.  خیلی ها سال آخر پزشکی را رها و شاعر شدند!  ما باید در درجه نخست برای خود مفید باشیم سپس برای دیگران.  اگر سوار هواپیما شده باشید و به دستورات ایمنی پرواز دقت کرده باشید باید اول ماسک اکسیژن را برای خود بکار برید که بعد قادر به عمل مشابه برای طفل کنار دست خود باشید. تا آنجا که سعدی به عنوان حکیمی عمل گرا میگوید:  "عالم که کامرانی و تن پروری کند - او خویشتن گم است، که را رهبری کند!"

  پس نگران تغییر رشته نباشیم چه اینکه خود بخود هرآنگاه ایجاب کند به سراغمان میآید.  حتی نگران تغییر عقیده نیز نباشیم چه آنکه آن چیزی که اصلاً تغییر عقیده نمیدهد سنگ است و موجود جاندار به اعتبار افزایش آگاهی و تجربه حق دارد عقاید خود را جرح و تعدیل کند.  اگر همه دنیا با این رویه مخالف باشند، دستکم ما ایرانی ها که سالی یکبار خانه تکانی میکنیم نباید با آن مخالف باشیم.  همانطور که در پایان هر سال نسبت به ادامه نگاهداری اسباب مستعمل و از رده خارج تجدید نظر میکنیم و فرسوده ها و مخروبه ها را دور میافکنیم چه ایراد دارد در مورد محتویات مغز نیز همانگونه رفتار کنیم.  مگر ارزش ما از میز و صندلی فرسوده کمتراست؟!  خیلی از لوازم روزگاری کارا بوده اما امروز فرسوده شده یا انواع جدیدتر و کاراتر جایشان را گرفته.  البته تبلیغ مدگرائی و مصرف گرائی نیست ولی آیا رضایت میدهید فلان وسیله ازدور خارج شده نیم قرن پیش بیمارستان برای نجات جان شما استفاده شود یا ترجیح میدهید آخرین تکنولوژی روز برایتان استفاده شود؟  پس بیائیم برای محتویات داخل مغز خود نیز اهمیت قائل شده هر چند مدت باز بینی و "خانه تکانی" کنیم.  این کار خود بخود در حیطه علم و تکنولوژی انجام میشود ولی برای مضامین اجتماعی ضرب المثل "خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو" جلوی این مهم را میگیرد.  و البته کمتر کسی هم داوطلب از بین بردن این تابو است.  در آینده به مطالب مورد تقاضای شما نیز خواهیم پرداخت. 

  • مرتضی قریب

نظرات  (۱۰)

بسیار عالی و قابل تامل بود استاد !
پاسخ:
لطفاً به نامه های الکترونیک ارسال شده برای خودتان توجه کنید.  در خصوص پرسشی که کرده بودید!
وإن من الحجار‌ة لما یتفجر‌ منه الأنهار‌
بسیار عالی بود استاد گرانقدر . من خودم در همین دسته هستم و در حال تغییر مسیر. و با خواندن این متن از ازدحام اندیشه های نگران کننده رها شدم. تغییر سرشت طبیعت و لازمه پویایی است. 
جناب یاشا یادم می اید که به دوستی که فرانسوی مینوشت متذکر شدید که زبان پارسی را پاس بدارد . بهتر است به جای عربی به زبان مادری تان بنویسید که برای همه قابل فهم باشد. و یا اینکه عیب دیگران مکن که فرانسه می نویسند !
پاسخ:
درود بر تو خواننده نکته سنج!  با این خوانندگان باریک بین مثل اینکه بیش از اینها باید مواظب گفتار خود باشیم.  ولی نه!!  بگذار حرف دل گفته و نوشته شود با هر آداب و ترتیبی.  اما خودمانیم،  نکته ات وارد است.
سخن‌شناس نِه‌ای دلبرا...
پاسخ:
خوبست گاهی نظر وارده را پذیرا باشیم.  اتفاقاً در این یک مطلب همگی همنظرند که فارسی بگوئیم و فارسی بنویسیم که نظر شما هم قطعاً همین است.  ضمن اینکه حافظ عزیز در مصرع اول همان بیت گفته است: "چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست" و این خواننده هم نگفته شما خطا کردید.  گفت طبق نظر خودت فارسی بگو که ما هم بفهمیم، هر چه باشد ما فارسی زبانیم و قرار نیست عربی دان یا فرانسوی زبان باشیم.  ضمناً انتظار هم نداشته باشیم هرچه از ما صادر میشود سخن اهل دل باشد.  تمام%

1-      من اندیشه و انفعالات نفس خودم را به زبان عربی ننوشتم که قیاس می‌فرمایید با تذکر پیشین من به کامیشای عزیز؛ صرفاً گفتاوردی آوردم از قرآن مثل گفتاورد از هملت یا گفتاوردهای دیگری که عیناً به زبان اصلی نقل کردم (خیلی جالب است که آنها کسی را برنیاشفت) مثلا نیامدم بنویسم: «الکتلة الحرجة مهمة للإنشطارالنووی لأجل أن یمکن التفاعل المتسسل من دون توقف» این می‌شد عربی نوشتن کامنت. کامیشای گرانقدر هم اگر گفتاوردی بجا مثلاً از آناتول فرانس را عیناً به فرانسه نقل می‌کرد، معلوم است که وضع متفاوت بود.

2-      اینکه از بُریده مصراع نقل‌شده از حافظ به‌کلی درگذشتید و بیشتر به اطراف آن پرداختید، مرا یاد نگره‌ روانشناسی گشتالت انداخت؛ به هرحال گفتاورد قرآنی از من صادر نشده که بخواهد مرا «اهل دل» کند یا نکند.

3-      کم‌کم معلوم می‌شود چرا گریزهای فلسفی در این بلاگ «ریگور» لازم را ندارند.

4-      چرا وقتی نوشتم «جرم پرژنی»، «پارامون»، «پارگان‌آوار» و... کسی نیامد بگوید دستت درد نکند فارسی‌نویسی می‌کنی؛ تا از قرآن نقل کردم «مغضوب علیهم» شدم. معلوم است کسانی که با تبدیل «ف» به «پ» می‌خواهند «پارسی را پاس بدارند» چه اندازه با زبان مادری خود آشنایی دارند.

5-      کامیشا کامنت خود را خطاب به من نوشته بود و باتوجه «به عزت عظیم و صحبت قدیم» در پاسخ او سفارشی دوستانه کردم، نه تحکیم. با این حال وقتی حس کردم شاید از من رنجیده باشد، در جایی دیگر خطاب به او نوشتم که بیاید هرچه می‌خواهد دل تنگش به هرخطی که صلاح می‌داند بگوید و از وی رسماً عذرخواهی کردم.

6-      من همه زبان‌هایی که با آنها آشنا هستم را با جان و دل دوست دارم و هریک را اوج تبلور اندیشه‌ انسانی می‌دانم و شکر ایزد که تا این دم مرا از تعصبات ناسیونالیستی به دور نگاه داشته است.

7-      من نقدپذیری را این‌طور فهم نمی‌کنم که «همیشه» یا «گاهی» بیاییم نظرات دیگران را پذیرا باشیم؛ بلکه: «فبشر‌ عباد الذین یستمعون القول فیتبعون أحسنه»

  • ناصر جعفری
  • درود بر استاد عزیز 
    بسیار زیبا بود
  • توحید یوسف زاده
  • عالی بود، استاد بزرگوار عاااااالی
    مرسی که زحمت این مطالب خوب را میگذارید و ما امیدوارتر میشویم.
    سرزنده و سربلند باشید.
     سلام به همه واسه اینکه در رابطه با چشم شستن از دیدگاه نظری به علم هم نظرید(البته این  دیدگاه
    اصلا قابل چشم پوشی نیست) ولی ........
    خواستم در ابتدا از استاد  عزیز بابت این مطلب تشکر کنم و بعد بگم زیاد پیگیر پرداختن به 
    حاشیه نشیم چون این راه خلاف دیدگاه مذکور است .
    سلامی به زیبایی دشت شقایق های سرخ
    سلامی به لطافت گلبرگ رز
    سلامی به قامت ازادگی حر
    و سلامی به صداقت غنچه ی گل
    و با عرض صمیمی ترین سلامها و درود خدمت دکتر قریب عزیز استاد خوش اندیش 
    دکتر واقعا بهتون تبریک می گم بابت داشتن  وبلاگ خوبی که به معنی حقیقی کلمه اوقات فراغت مراجعین رو به نحو احسن به پایانی مملو از دانستنی های جدید ختم می کنه.
    تمام قد به احترامتون می ایستم و عرض می کنم متشکرم دکتر.
    درضمن استاد میشه لطف بفرمایید قدری درمورد عجایب دنیایی که توش هستیم اطلاعتی در وبلاگ عالی تون قرار بدید.مثل مثلث برمودا یوفو و همچنین تولید ماده از نیستی.
    پاسخ:
    ممنون از اظهار لطف شما و سایر دوستان.  همانطور که در بخش اهداف این وبگاه عرض کرده ام ما به مسائل از زاویه دیگری (که چندان رایج نیست) میپردازیم که شما دیدگاه های کمتر شنیده شده (ولی لزوماً نه به معنی درست تر) را هم بشنوید و خود قضاوت کنید.  طبعاً سعی میشود روش علمی را فراراه خود قرار دهیم.  اما در مورد آنچه خواسته بودید باید بگویم حدود 20 سال پیش مقاله مفصلی در این خصوص به روزنامه اطلاعات دادم که در چند شماره چاپ و منتشر شد (تحت عنوان بشقاب پرنده هاو ..).  چشم، سعی میکنم خلاصه ای از آن را در فرصت بعدی برایتان بازگو کنم.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی