فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین مطالب

احساسات و عقل

جمعه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۴، ۱۱:۲۶ ق.ظ

احساسات یا عقل

در فاصله انتشار چند نوشته قبلی، در خصوص پدیده های ناشناخته، برخی دوستان اظهار عقیده کردند که واقعاً در قبال این گفتار های ضد و نقیض چه باید بکنند و عملاً خود را مستأصل میبینند.  میگویند شما که میگوئید این چیزها واقعی نیست پس چگونه است که اینهمه مجلات معروف آنها را بعنوان رویدادهای واقعی معرفی میکنند.  از اینها گذشته کتابهای متعددی توسط آدمهای شناخته شده بین المللی این وقایع را با ذکر جزئیات و زمان وقوع و حتی نقل قول های شاهدان عینی در کتابهای خود نقل میکنند و بعید است که اینهمه آدم بخواهند دروغ بنویسند.  یعنی شما میگوئید اینها همه دروغ است ؟!!  پس دیگر به چه کسی میتوان اعتماد کرد؟  این که میشود همان تئوری توطئه که سعی میکنید آنرا رد کنید؟؟

  در پاسخ باید گفت که اولاً بسیاری از نادرستی های آکادمیک ممکنست از روی عمد نباشد و صرفاً معلول استنباط نادرست اشخاص است.  ضمن اینکه اگر در انتها قرار باشد فقط به یک چیز اعتماد کرد آن یک چیز همانا وجدان خودتان باید باشد.  البته در این مقام لازمست تجربه زیادی داشته باشید و بقول معروف سرد و گرم چشیده روزگار بوده با اصول علم آشنا باشید.  اما چه میتوان کرد که اکثریت قریب باتفاق کسانی که مشتاق دانستن حقایق هستند هنوز در حال سپری کردن دوره نوجوانی و جوانی خود هستند و فرصت کافی برای کسب تجربه نداشته اند.  اشتباه نشود که منظور ما فقط گذر زمان نیست.  چه بسیار پیران کهنسالی که حتی تا دم مرگ نیز از معنی و مقصود زندگانی هیچ نفهمیده و همچنان در جهل مرکب درجا زده اند.  به سواد خواندن و نوشتن نیز ارتباط مستقیمی ندارد چه بسا پیران باسوادی که حکم فسیل های زنده ای را دارند که از جایگاه طبیعی خود از قرون ماضی و هزاره های گذشته  بریده و  پس از عبور از تونل زمان به زمان معاصر منتقل شده اند.   همینجا اجمالاً بگوئیم که در گذشته های دور، مهارت خواندن و نوشتن امری نادر بوده که دارنده آن در جامعه، فردی شاخص تلقی شده و مورد احترام همگانی قرار داشت.  در جامعه ایران به این افراد اصطلاحاً ملا هم میگفته اند یعنی کسی که میتواند بخواند و بنویسد.   البته در روزگار ما اطفال دبستانی نیز از عهده این مهم برآمده و به یمن قانون سوادآموزی، همه مجبور به کسب این حداقل ها هستند.  مطلب را سبک نه انگاریم زیرا همین مهارت اولیه در خواندن و نوشتن در روزگاری بسیار دور شعبده و جادو تلقی شده و دارنده آن حائز مقامی بالا در جامعه خویش بود.  در واقع در هزاره های دور این فقط کاهنان معابد بودند که خواندن و نوشتن در انحصار آنان بود.  برای لحظه ای تصور کنید که به چهارهزار سال پیش بازگشته اید و در یک معبد مصری شاهد انجام مراسم روحانی هستید.  با کمال تعجب شاهد این خواهید بود که کاهن بزرگ از روی یک پاپیروس شکل های عجیب و غریبی را که برای حضار نامفهوم است مرور کرده و با صدای بلند میخواند.  بله، خواندن و نوشتن امری مقدس و طبعاً در انحصار گروهی کوچک از روحانیون بود.  رد پای این قداست حتی امروز نیز در ادبیات ما دیده میشود از قبیل اینکه میگوئیم آینده من بر لوح محفوظ "نوشته" شده و اصلاً کلمه "سرنوشت" نیز از همینجا پیدا شده که آینده محتوم فرد در شکل یک نوشته (و طبعاً مقدس) در جائی نگهداری میشود.  امروزه میتوان همه این اطلاعات را بسهولت بصورت کلامی روی نوار صوتی ضبط و نگهداری کنیم ولی چه کنیم که در آن ایام هنوز فن آوری و تکنولوژی رشد امروزی را نداشته و طبعاً ضبط مغناطیسی بصورت امری قدسی در نیامد زیرا در آن ایام وجود خارجی نداشت و اگر وجود میداشت چه بسا آن نیز مانند امر نگارش به تاریخ ما افزوده و جایگاهی ماورائی میافت.  هنوز گاهی در ادبیات ملل لفظ "کتاب" دلالت بر کتاب مقدس دارد چه اینکه نوشته را امری قدسی  پنداشته و آنرا فقط شایسته متون دینی میدانستند.  از حق نگذریم، اختراع خط یکی از نقاط عطف تاریخ تمدن است و انتقال افکار بدون آن میسر نبوده است.

  بهر حال امروزه خواندن و نوشتن دیگر امری ماورائی نیست زیرا از انحصار خارج و در دسترس همگان است.  با این وجود هنوز آن رد پاهای باستانی در متن جامعه بچشم میخورد و مثلاً آنچه در قالب کتاب منتشر میشود مورد استناد مردم واقع شده و میگویند فلان مطلب ادعائی در بهمان کتاب منتشر شده و نتیجه میگیرند که باید واقعیت داشته باشد.  مردم گمان دارند که آنچه منتشر میشود حتماً باید درست باشد که اجازه داده اند منتشر شود.  این مطلب نه تنها درست نیست بلکه اتفاقاً بسیاری از متونی که درست بوده و برای آگاهی مردم ضروریست گاهی اجازه نشر نمی یابد.  پس باید دانست که لزوماً با خواندن فله ای کتابهای موجود در بازار شانسی برای وصول حقیقت نیست.  اینجاست که راهنمائی باتجربه ها راهگشا خواهد بود و اینکه رسانه ها گاهی مردم را به کتاب خوانی دعوت میکنند باید قید کتاب خوب را هم اضافه کنند.  در این رابطه باید از آنها که فکر میکنیم دانش بیشتری دارند کمک بخواهیم.  اگر هم این قبیل افراد در دسترس نیستند، باری، پایگاه های اطلاع رسانی بین المللی فعلاً در دسترس بوده و  خوشبختانه بیش از آنچه تصور کنید و برای شما قابل هضم باشد اطلاعات عرضه میکنند.  متأسفانه از خلال گفتگوهائی که از رسانه ها میشنویم اینطور استنباط میشود که عده ای خط و نشان کشیده و میخواهند این تنها روزنه تنفسی را نیز مسدود کنند و اگر تابحال عمل نشده به دلیل نبود ابزار لازم بوده است.  اما اگر بسلامتی این تنها روزنه هم بسته شود آنگاه، همانطور که در ابتدا عرض شد،  باید به یگانه مایملک باقیمانده خود رجوع کنید که همانا وجدان شخصی خودتان است.  اینجاست که مهمترین سلاح شما بکار میآید و آن همانا سلاح شک و تردید است که در مطالب قبلی شرح دادیم (البته بهتر است در همه حال دم دست شما باشد).  هر گزاره ای که به ذهن شما ورود میکند باید از این فیلتر عبورش دهید.  این یک فیلتر شخصی است و مانند فیلتر های دولتی برای تحمیل چیزی به دیگری نیست.  لذا اگر موضوع مربوطه مانند پازل با سایر بخشهای دانشی شما جفت و جور شد، قبولش کنید والا در قرنطینه نگاهداشته و نهایتاً پس از انقضای مهلتی بدورش افکنید.  ضمن اینکه در مورد آنچه هم که از گذشته ها دارید تعصبی بخرج ندهید و اگر در آتیه لازم شود که بخشی از این اطلاعات به روز شود مقاومتی بخرج ندهید.

  عزیزان!  دانش های گذشتگان، با تمام احترامی که برای بنیان گذارانش قائلیم، مربوط به زمانه خودشان بوده و لذا دارای تاریخ مصرف برای همان روزگاران است.  این به هیچ وجه به معنای کوچک شمردن بزرگان نیست!  ما هنوز برای معلمین دبستان خود احترام قائلیم گو اینکه دیگر خودمان را محدود به اطلاعات دریافتی در آن دوران نمیکنیم بلکه موظفیم که به دانش روز تکیه و از دستآوردهای آن استفاده کنیم.  لذا در استفاده از دانش های قدیمی باید با قید احتیاط برخورد کرده و به راحتی تسلیم هرآنچه در کتب گذشتگان آمده است نشده و آن را ابدی و ازلی نپنداشت.  مسأله مخالفت با آن آموزه ها نیست بلکه درک این نکته است که آنچه آنها گفته اند، در بهترین حالت خود، مناسب برای حال و هوای آن دوران بوده است.  مثل اینست که ما امروزه برای کشتیرانی متکی به اطلاعات بطلمیوس بوده از یافته های قدما استفاده کنیم.  با اطلاعی که از زندگی جلال الدین بلخی داریم اطمینان داریم که اگر امروز سر از گور برمیداشت و امکان صحبت پیدا میکرد، قطعاً در برخی اشعار خود تجدید نظر کرده و مثلاً دیگر نمیگفت "پای استدلالیان چوبین بود..." بلکه با مشاهده آنچه نتایج استدلال و کاربرد عقل در زندگی امروزی به بار آورده نظر خود را تغییر میداد.  بویژه اگر میدید چگونه آن استرالیائی در مسابقه دو با پای مصنوعی از همه دوندگان سالم پیشی میگیرد!  شاید اگر ما هم در آن دوران میزیستیم با او در ناکارائی عقل همعقیده میشدیم زیرا دنیا را پر از پرسش های بی جواب می یافتیم که عقل راهی بدان نداشت.  در چنین شرایطی شهود راضی کننده تر از عقل مینماید.  البته رأی حکمای گذشته در خصوص اخلاق و حکمت عملی تا حد زیادی همچنان معتبر است کما اینکه آموزه های شیخ اجل سعدی میتواند با مختصر اصلاحاتی همچنان چراغ راه جامعه امروزی باشد زیرا که نفس بشر از ابتدای تاریخ خود تاکنون همواره متمایل به نیکی بوده و هیچگاه خللی در جهتگیری آن رخ نداده است.  هر آموزگاری در هر دوره ای از تاریخ که ظهور کرده متشابهاً خود را موظف به نشر نیکی ها دانسته است و جامعه زمان خود را بدانها توصیه کرده است.

  امروزه بیش از هر زمان دیگری به استفاده از عقل محتاجیم و ضرورت آن بویژه در جوامع عقب افتاده بیش از پیش احساس میشود.  این ضرورت با بهره گیری از علوم انسانی و ادبیات هیچگونه تضادی نداشته و به معنی مقابله با احساسات و آنچه دایره هنر و فرهنگ است نیست.  ما همانقدر از خواندن رمان ماشین زمان ج.اچ.ولز لذت میبریم که از کتاب بینوایان ویکتور هوگو و بسیاری دیگر.  توصیه میشود آنچه را هم در حوزه پدیده های ناشناخته از قبیل بشقاب پرنده، مثلث برمودا، ..و امثالهم هست با همان دیدگاه بخوانیم و لذت ببریم بدون آنکه بی جهت وزنی بیش از حد معمول برایشان قائل گردیم.  یکی از مشکلات امروز جوامع خلط پدیده های غیر واقعی با مسائل واقعی است که منجر به بروز بحران هائی گردیده است.  اکسیر اعظم برای حل آنها آموزش درست است.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی