فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین مطالب

خشکسالی و تبعات آن

سه شنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۴۰ ق.ظ

خشکسالی و تبعات آن

  موضوع بالا مدتیست که در رسانه ها بدان پرداخته میشود بدون آنکه به ریشه های آن توجه شود.  اخیراً در کلیپی به نقل از یکی از روزنامه های مشهور آمده است که با این روند مصرف منابع طبیعی، ایران ظرف بیست سال آینده تبدیل به بیابانی بی آب و علف خواهد شد.  اینکه این اتفاق 20 سال دیگر یا کمی دیرتر یا زودتر روی دهد به درستی معلوم نیست، اما آنچه که بنظر نگارنده حتمی و مسجل است همانا این حقیقت است که با این طرز زندگی امروزی بیابانی شدن این کشور قطعی و مسلم است.  

  آنچه در رسانه ها درباره این مصیبت و راههای جلوگیری از آن نوشته میشود تقریباً همگی پرداختن به معلول است و نه علت!  عمده بحث های به اصطلاح علمی در رادیو های دولتی به این میپردازد که بیش از 90% مصرف آب در بخش کشاورزی بوده و فقط 10% سهم مصارف صنعتی و یا شرب میباشد.  و سپس نتیجه میگیرند که کشاورزی امروزی ما در کشور مقدار زیادی از آب را به هدر میدهد.  با این نتیجه گیری شکسته بسته، همه تقصیرات را بگردن کشاورزان  مظلوم میاندازند چون آنها نه بلندگوئی در اختیار دارند و نه توانائی پاسخ دندانشکن به این فرافکنی ها.  شک نیست که با بهره گیری از تکنیک های مدرن میتوان نه تنها مصرف آب کشاورزی را تقلیل داد بلکه ثمر بخشی گیاهان را به ازای واحد سطح افزایش داد.  اما پرداختن به چنین موضوعاتی همگی گمراه کننده و پاک کردن صورت مسأله است.  فرض کنید همین امروز معجزه ای رخ دهد و آن 90% آب سهم کشاورزی به 80% تقلیل یافته و کماکان همان مقدار محصولات کشاورزی و دامی هم تولید شود.  آیا آن 10% صرفه جوئی شده به داد ما خواهد رسید و مشکلات برطرف خواهد شد؟!  خیر!!  چنین تصوری یک توهم است که بدبختانه عده ای آگاهانه یا ناآگاه بدان دامن زده آنرا ترویج میدهند.  مطلبی که کمتر بدان پرداخته میشود و در بحث "کارشناسان" نیز همواره مغفول است اینکه کشاورزی و دامداری و امثال آن برای کره مریخ نیست بلکه برای مصرف آدمهاست.  همان آدمهائی که ادعا میشود معصومانه کمتر از 5% منابع آب را مصرف میکنند.  واقعیت ساده اینست که 100% منابع آب برای آدمهای کشور مصرف میشود.  پس کمبود آب بجهت آدمهاست و نه چیز دیگر.  اما جمعیت کشور به دو دلیل مرتباً آب بیشتری میطلبد و مصرف آن تصاعدی بالا میرود.  یکی از این دو، افزایش سطح رفاه است.  مردم به حق، طالب افزایش سطح رفاه اند و این با افزایش سرانه آب ارتباط مستقیم دارد.  بعنوان مثال، در گذشته های دور اگر مردم سالی یکبار حمام میرفتند اما امروز به استحمام روزانه علاقمندند.  ضمن اینکه گرمابه های قدیمی بصورت خزینه بوده و کمترین دورریز آب هم وجود داشت.  از سوی دیگر رفاه با مصرف مصنوعات صنعتی در ارتباط است و  تولید این کالاها بنوبه خود با مصرف روز افزون آب مرتبط است.  لذا نتیجه میشود که حتی اگر رشد جمعیت صفر هم باشد، مصرف آب، هرچند با شیب ملایم، رو به افزایش است.  دلیل دوم که مهمترین علت افزایش مصرف آب است همانا افزایش دایم جمعیت است.  با اینکه فقط کمتر از 5% مصرف آب سهم شرب مردم است اما آن 95% دیگر هم بابت همین آدمها مصرف میشود.  لذا مادام که سیاست کشور بر محور افزایش جمعیت است اوضاع بطور قطع و یقین همین است و با شیب تندی به فاجعه میرود.  برخی میگویند بسمت بحران میرویم در حالیکه هم اکنون نیز در قلب بحران هستیم و کار از بحران گذشته است.  مسأله فقط مسأله آب به تنهائی نیست.  در حال حاضر جنگل های کشور نیز در حال پاک تراشی است و بزودی همان قطعات کوچک سبز نیز از روی نقشه پاک میشود که بنوبه خود باعث خشکی بیشتر اقلیم و هزار و یک عوارض دیگر است.  آتشسوزی های طبیعی در مناطق جنگلی نیز غیر قابل مهار گشته است زیرا وسایلی برای خاموشی نیست.  در حالی که بزرگترین و گرانترین مجتمع های پتروشیمی کشور در نبود هلیکوپتر آتشنشانی میسوزد چه انتظاری برای حفظ جنگلها میتوان داشت؟ سایر مسائل زیست محیطی بقدر کافی در رسانه ها انعکاس یافته و نیازی به توضیح نیست که عمده دریاچه ها خشک شده، رودخانه های پرآب به گندآب مبدل شده و هوای کشور با ریز گرد ها و انواع آلاینده ها مسموم گردیده است.  طبعاً بخشی را، برای حفظ آبرو، میتوان بر گردن تغییر اقلیم انداخت اما بخش بزرگتر و مهمتر ناشی از سوء مدیریت و سیاست های غلط در همه عرصه هاست.  فعلاً و در حال حاضر تنها منبع امید خود مردم هستند که با عقل و درایتی که دارند حقایق را درک کرده و دستکم با جلوگیری از رشد بی رویه جمعیت، نفت بیشتری بر این آتش خانمانسوز نپاشند.  با اقلیم نیمه خشکی که بر کشور حاکم است گمان نمیرود منابع طبیعی موجود زندگی توأم با رفاه بیش از 30 میلیون را حمایت کند.  بر خلاف اطلاعات غلطی که، آگاهانه یا نادانسته، رسانه های دولتی پخش میکنند رشد جمعیت کشور نه منفی بلکه مثبت و حدود 1% است و این نشانه رشد تصاعدی جمعیت و حرکت بسمت نتایج محتوم مذکور در فوق است.  شاید بعدها در شرایط بهتری که افراد در جایگاه درست خود باشند روزنه ای بسمت بهبود پیدا شود.

  طی مدت کوتاهی که متن بالا در معرض دید بود، دوستانی پرسیدند پس چاره چیست؟ راه عبور از بحران را نیز نشان بده!  و لذا عرض میشود راه حل در داخل متن مذکور است.  از لقمان پرسیدند ادب از که آموخته ای گفت... لذا بنظر میرسد راه چاره در عدم انجام آنچه رندان در این چند دهه اخیر تحت عنوان توسعه انجام داده اند میباشد.  که البته چند اشکال اساسی وجود دارد.  اول اینکه رنود کماکان عمل خویش را انجام میدهند و جز به خود به کسی گوش نمیکنند.  دوم اینکه اگر از فردا ورق برگردد و قرار بر عقلانیت و صرفه عامه باشد باز برای برخی امور، برگشت پذیری مشکل اگر نگوئیم غیر ممکن است.   منابع مالی اختلاس شده شاید قابل بازگشت باشد اما احیای منابع طبیعی به این سادگی نیست چه اینکه موجودی آنها در بازه های زمانی طولانی شکل گرفته اما مصرف و نابودی آنها در کوتاه مدت.  مهمتر از منابع جنگلی پاک تراشی شده، غارت آبهای زیرزمینی بوده است که احیای دوباره آن تقریباً غیرممکنست.  زیرا به مرور لایه های زمین (در اثر خالی شدن آب) بر روی هم فشرده شده و فضائی برای آبگیری مجدد این لایه ها وجود ندارد حتی اگر از آسمان سیل ببارد.  خبرهای مربوط به نشست زمین در جای جای کشور را  اغلب همه شنیده اند.  از زمانهای دور تا این پنجاه شصت سال گذشته یک تعادلی در این رایطه وجود داشته است که بعدها با صنعتی شدن و به صحنه آمدن پمپ های آبیاری این تعادل بر هم خورده است.  معهذا تا قبل از انقلاب، ارگانهای ذیربط محدودیت های خاصی برای حفر چاه و استحصال آبهای زیرزمینی مقرر کرده و برخی از اقلیم ها از کشت و کشاورزی منع شده و برای مراتع و چراگاه ها مقرراتی خاص تدوین گردید تا حتی المقدور این تعادل حفظ گردد.  اما بعداً آنچه که نباید میشد شد و بدینجا رسیدیم که نباید میرسیدیم یعنی مرحله غیر قابل بازگشت!!  مع الوصف آنچه حیرت بر حیرت میافزاید کوشش حکومت برای افزایش هر چه بیشتر جمعیت ( یعنی مصرف کنندگان اصلی آب و همه ذخایر طبیعی) و تسریع در رسیدن از بحران به فاجعه محتوم است بجای جلوگیری یا دستکم تأخیر در بروز آن.  لذا بنظر میرسد مبرم ترین کار همانا قبول موجودیت بحران اما دستکم به تأخیر انداختن فاجعه است.  حقیقت اینست که بنظر میرسد تا نسل های متمادی این کشور بعلت ندانم کاری همچنان در بحران زیست محیطی و تبعات اجتماعی آن بسر خواهد برد.  و حداکثر کاری که بتوان کرد اینکه دستکم از این بدتر نشود.

(مطالب مرتبط: بحث شیزین آب،  رشد و نرخ رشد)

  • مرتضی قریب

جمعیت

خشکسالی

نظرات  (۴)

با چنین تردامنی بس ایمنم از خشک‌سال
بسیار متن جالبی بود اما انتظار داشتیم راهکارهایی که جهت عبور از این بحران به ذهنتان میرسد را هم بیان کنید
پاسخ:
البته راهکار ها مشخص است:  از همه آن اشتباهاتی که در حال ارتکاب هستیم دست برداریم!  ما جای کشور را نمیتوانیم عوض کنیم.  پس باید خود را با شرایط جغرافیائی که در آن واقعیم وفق دهیم.  چگونه؟ همانطور که ذکر شد بنظر میرسد جمعیتی که این زیست بوم قادر به حمایت آن باشد بیش از 30 میلیون نیست.  متأسفانه با ندانم کاری و نشان دادن راه های غلط این جمعیت به بیش از 2 برابر افزایش یافته و بدتر از بد اینکه میگویند چهاراسبه باید بسمت 150 و 200 میلیون حرکت کرد.  توگوئی با این آهنگ رشد، جمعیت در سطح 200 میلیون ثابت میماند و دیگر زیاد نمیشود!  اگر تجربه هند و امثال آن پیش رو نبود میشد گفت ندانم کاری است اما با وجود آن به چنین سیاستی چه میتوان نام نهاد؟!
ســــلام و عرض ادبــــــ

گفته میشود که سیکلون ها در نیمکره شمالی پادساعتگردند و در نیمکره جنوبی ساعتگرد. چــــــــرا؟
پاسخ:
عرض شود که اگر در نیمکره شمالی باشید و جسمی (حتی باد) را بسمت شمال پرتاب کنید، بسمت راست شما یعنی بسمت مشرق متمایل میشود.  و اگر بسمت جنوب پرتاب کنید باز بسمت راست شما (یعنی مغرب) متمایل میشود و از اینرو به قانون دست راست موسوم است.  این ناشی از این حقیقت است که سرعت خطی گردش زمین در عرض های نزدیک خط استوا، ماکزیمم و روی قطبین صفر است.  لذا با کمی تصور متوجه میشوید که در نیمکره جنوبی این قانون به قانون "دست چپ" تبدیل میشود.  البته یادمان  باشد این حرکات در مقیاس بزرگ روی میدهد و در کتب درسی به قانون (یا نیروی) کوریولیس موسوم است.  که راستش را بخواهید هیچ نیروئی وجود ندارد.  عملکرد همان قانون اینرسی است!
ســــــــــــــــپاســـــــــــ بیـــــــــــــــــــکران

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی