فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین مطالب

اصول

سه شنبه, ۶ تیر ۱۳۹۶، ۰۳:۳۳ ب.ظ

اصول

مدتی این مثنوی تأخیر شد.... صاحبدلی پرسید این سستی و فتور از چیست؟ بدو گفتم ای کاش مسأله ما همانا مباحث علمی و فنی میبود همانگونه که تاکنون درباره آن گفتگو کرده ایم.  اما حقیقت آنست که روز به روز این واقعیت آشکارتر میگردد که مبرم ترین وظیفه آنانی که در حوزه فرهنگی تلاش میکنند گشودن سوء تفاهماتی است که غبار هزاران ساله بر آن پاشیده شده است.  مشکل اصلی ما "اصول"  است.  بدون وجود یک زیر بنای درست هیچ بنائی پا نگرفته و هیچ پیشرفتی رخ نخواهد داد.   آیا پرداخت به جزئیات و دقائق در شرایطی که مبانی اولیه بر آب است جایز است؟ طبعاً خیر.   جای خوشبختی است که امروزه به یمن رسانه های مجازی ورود به هر اطلاعاتی زیر انگشتان هر کاربری بوده و بسهولت میسر است.  چنین آگاهی در زبان علمی "اطلاعات" ( information ) نامیده میشود.  سطح بالاتری از آگاهی، "دانش" ( knowledge ) نام دارد که البته تسلط بر آن به این آسانی نیست و سالهای سال تمرین و ممارست مداوم میطلبد.  در مواقعی، بخشی از دانش کاربردی که فنآوری نام دارد قابل خرید و فروش است و شما میتوانید دانش فنی فلان پدیده بزرگ را خریداری و خود تولید کننده آن باشید.  لیکن این هیچگاه جای علم را نمیگیرد.   مهمتر از همه اینها، در سطح بالاتری، نوعی از آگاهی قرار دارد موسوم به "خرد" ( wisdom ) که در بطن خود اخلاقیات و جهان بینی فلسفی را نیز شامل میشود و نقش زیربنا را برای هر بنای فرهنگی از کوچک و بزرگ بازی میکند.  البته گاهی از "داده" ( data) نیز صحبت میشود که شاید شکل اولیه و ساده تر اطلاعات باشد که در سطح نازلتری از آن قرار میگیرد.  در هر حال همه اینها طی چرخه ای یکدیگر را تقویت کرده و ضمناً به مثابه یک فنر مارپیچی و هماهنگ حرکت میکنند.  اگر خردی وجود داشته باشد این حرکت پیش رونده است.  و اگر خردی وجود نداشته باشد ( که معمولاً خرد را در وجه مثبت آن میگیریم)، حرکت کلی، درجا و چه بسا پس رونده باشد.  اینجاست که در اختیار داشتن فنآوری به خودی خود متضمن تعالی یک جامعه نیست کما اینکه بطور شفاف مصادیق آن را امروزه میبینیم.

  بی شک همگان مدعی پای بند بودن به اصول هستند اما منظور ما از اصول، اصولی است که به حرکت پیشرونده در تاریخ منجر شود و نه بازگشت به قرون ماضی.   رویکرد ما در طی تاریخ مانند بسیاری از چیزها مداوماً متحول میشود.  مثلاً در کل تاریخ گذشته بشر، کجا این بحث گرمایش کره زمین مطرح بود؟!  در گذشته تصور بر این بود که زمین به مثابه گستره ای مستوی و بینهایت بزرگ در مرکز کائنات قرار گرفته و بشر دوپا هر غلطی دلش بخواهد میکند.  او هرکجا اراده میکرد میتوانست برود و هر قدر تکثیر میشد مختار بود.  چه اینکه هرکه دندان دهد نان دهد.  در گذشته بحثی از میزان تولید گازکربنیک و گرمایش کره زمین نبود.  بحثی از کم آبی نبود.  بحثی از محیط زیست و حفظ آن نبود.  اما امروز رویکرد ما نسبت به این امور بکلی تغییر کرده و هر فرد عامی نیز آنرا میپذیرد.  در خاورمیانه مشکلات فکری بسی عمیقتر از اینهاست.  جالب اینجاست که با آنکه مردم هرچند نه همه روزه بلکه دستکم هر از چندی گرد و غبار از منزل و وسایل آن می روبند اما کمتر به محفوظات زنگ زده و رسوب گرفته مغز خود میپردازند.  این چالش مهمیست که از همه بر نیاید و مردان نادری چون دکارت و امثالهم بر آن توفیق یافتند.  این یک مسئولیت تاریخی بر دوش این ره یافتگان است که به منزله محرکی ( starter ) ذهن خفته جامعه را بیدار کرده تا یک واکنش زنجیری آغاز شود.  شاید اینگونه بخشی از دین خود را به تاریخ ادا کرده باشند.  

    زندگی سالم در گرو کار و کوشش و تلاش برای افزایش آگاهی ها و البته ارتقاء کمی و کیفی سطح زندگی است.  بیائید فرض کنیم فرد فقیری یکبار بستنی خورده باشد و بیکباره عاشق آن شده باشد.  او خواهد گفت، حاضرم نیمی از عمرم را بدهم تا در باقی عمر فقط بستنی بخورم.  اگر سخن او جدی گرفته شود و غذایش را محدود به بستنی کرده باشیم در طی یکی دو هفته از گفته خود پشیمان شده استغفار میکند البته اگر به حالت مرگ نیفتاده باشد.  همچنین است اوضاع مردی که روی تختی زیر درختان میوه در باغ بزرگی نشسته و با ولع خاصی از میوه ها و فواکه گوناکون باغ برخوردار میشود.  شبها نیز در بستر نرمی در یکی از بیشمار اتاقهای موجود در کوشک مرکز باغ می آرامد.  اما این خوشی چندان نپائیده و بزودی دچار شکم روش و انواع بیماری ها خواهد شد و او را از طمع بیجای خویش پشیمان خواهد ساخت.  عاقبت او همانند همان فقیر طمعکار است که در پی یک خوشی زودگذر، اصول اساسی را نادیده می انگارد.  وی حتی اگر دچار بیماری هم نشود پس از مدت کوتاهی از این طرز زندگی خسته شده خواهان فرار از این باغ عدن میشود.  شاید فقط بیماران روانی طالب چنین زندگی بی هدفی باشند.  حتی در روزگار بشدت مادی ما، ثروتمندان بزرگ دنیا فقط بخشی از اوقات خود را صرف چنین خوشی بی انتهای مالیخولیائی میکنند.  چنین گذران زندگی قطعاً تبعات بدی خواهد داشت.  ای کاش تبعات این نابخردی فقط دامنگیر خودشان میشد و مردم بیگناه در امان میبودند.  در حالیکه این طمع ورزان مقدس نما در وصول به آن جایگاه سرمدی، سایرین را نیز در معرض ترکش های جهل و جنون خود به کشتن میدهند.  بااینکه این طمع ورزان آنقدر صداقت دارند که خود را فدای عقیده میکنند اما دسته دیگری نیز هستند که مردم عادی را به فیض شهادت تشویق ولی خود را با محافظین بسیار از آن محروم میسازند.  این اوضاع و احوالی است که بر بخش بزرگی از خاورمیانه امروز حکمفرماست.  خلاصه آنکه، دلمشغولی مردم متمدن بر سر میلیمتر است اما اینجا مشکل روی کیلومتر است!   و این در حالیست که برای حفظ ظاهر و عقب نماندن از دایره پیشرفت، خود را عاشق میلیمتر و بلکه میکرومتر مینمایانند.  لذا ورود به علوم دقیقه و توقع پیشرفت بدون اصلاح اساس ساختار فکری، توهمی بیش نیست.  

   از دیدگاه فلسفی پرسش میشود علت وجودی ما انسانها در این جهان چیست؟  طبعاً، پاسخ کلی این است : برای زندگی.  طبعاً نهایت آرزوی خیلی این باید باشد که مسئولیتی نداشته و ایام را با خوشی و تفریح بگذرانیم.  اما اگر غایت زندگی این بود، در اینصورت ما اکنون میبایست همچنان در شرایط انسان عصر حجر و با همان سختی و مرارت زندگی میکردیم.  آنچه ما را بدین پایه از رفاه رسانده همانا تلاش مستمر پیشینیان ما الی زمان حاضر در کسب دانش و معرفت و بکارگیری آن برای کاستن مشقات زندگی بوده است.  بنابراین دانش و آگاهی است که ما را به این قدر و مرتبه رسانده و جهل و خرافات است که ما را به عقب میکشاند. البته هستند مصلحین دروغینی که در پنهان رفاه مادی را برای خود طلبیده و در عیان فقر و استغنا را نصب العین قرار داده و آنرا ترویج و تجویز میکنند.  این دنیا را برای خود و آن دنیا را برای خلق الله میخواهند.  باری، وجه معنوی انسان چیز دیگری را نیز طلب میکند که همانا در حوزه خرد میباشد.  جستجوی معنای زندگی و کنکاش در اینکه از کجا آمده ایم و به کجا خواهیم رفت در این مقوله قرار دارد.  بطور مثال امروزه میلیاردها میلیارد صرف ساختن دستگاه های عظیم شتابدهنده و خرج پژوهشگران مرتبط میگردد تا معلوم گردد آن ذره اولیه که سایر ذرات و لذا هستی از آن بوجود آمده چه بوده است.  این در حالیست که معلوم شدن یا نشدن آن هیچگونه تأثیری بر گذران مادی ما ندارد.  همچنین است کارهائی که در زمینه هنر و فلسفه و علوم انسانی انجام میشود و برای تعالی وجه معنوی انسانهاست.  امروز بیش از هر زمان دیگری لازمست خردورزی تشویق و ترویج شود.  نمونه ای از چگونگی کاربست خردورزی مربوط میشود به خبری که اواخر خرداد جاری از رسانه های ملی پخش شد دایر بر بی وفائی افغانها از بابت بستن سد کجکی روی هیرمند و مانع شدن از رسیدن حقآبه مرسوم به پائین دست و بی آبی کشیدن مردم سیستان.  این را همه میشنوند و انگشت حسرت بدندان می گزند ولی از حقیقت آن بی خبرند.   آیا کسی هست که یک لحظه فکر کند همین بی وفائی را، به مراتب شدید تر، خودمان در حق خودمان روا میداریم؟!  مگر زاینده رود را خودمان خشک نکردیم؟  مگر مردمان پائین دست این رودخانه باید مردم کشور دیگری باشند تا فریادشان شنیده شود؟   مگر همین کار را با سد گتوند و امثال آن نکردیم؟  مگر با رودهای دیگر و دریاچه های دیگر داخل سرزمین خودمان نکردیم؟   مگر غارت جنگل های شمال را به رانت خواران واگذار نکردیم؟  و هزاران مگر دیگر.  پس از ماست که بر ماست.  اینها همه و همه عاقبت یک چیز است: عدم پایبندی به اصول.   پرداختن به جزئیات و خود را عاشق پیشرفت نمایاندن در شرایطی که اصول زیر پا گذاشته شده است کار خردمندان نیست و بر طبق همان اصول دود ناشی از تبعات آن به چشم خودمان میرود.   آیا زمان بازگشت به اصول فرا نرسیده؟  با ادامه این روند به کجا میرویم؟

  • مرتضی قریب

اصول

خرد

دانش

نظرات  (۳)

خوب شد این مثنوی تعقیب شد.

ممنون از اینکه وقت می‌گذارید و مطالب درخوری تدارک می‌بینید. و اما بعد:

مطلب جناب آقای دکتر قریب را می‌توان تلاشی در دفاع از فونداسیونالیسم (fondationnalisme) دانست که یکی از دو رویکرد مهم در فلسفه علم و نیز اپیستمولوژی است. اتفاقاً فونداسیونالیسم سابقه‌ای سبیق و قدمتی قدیم دارد و دست‌کم می‌توان آن را تا ارسطو ردیابی کرد. ارسطو که هر رویکرد دیگر در پیشرفت دانش  را به "دور" یا "تسلسل" متهم می‌کرد، یکی از بارزترین فیلسوفان فونداسیونالیست است. دیگر فیلسوف معروف در این رویکرد، دکارت است که ذکر خیر او در همین مطلبی که خواندیم رفته است. او اندیشیدن خود را پایه گرفت (cogito ergo sum → Discours de la méthode). لاک (Locke) هم تجربه را پایه قرار داد و آمپریسیسم را گسترش داد.

"اتو نویرات" فیلسوف علم اتریشی شاید نخستین کسی باشد که با یک تمثیل شایان توجه در برابر این رویکرد موضع گرفت و بدین‌سان رویکرد «آنتی‌-‌فوندانسیونالیسم» را جدیت بخشید. او منطق روش علمی را به یک زورق روی آب تشبیه کرد. ما روی دریا هستیم. زورقی که به آب انداخته‌ایم روزی در موضعی فرسایش می‌گیرد و آب به درون می‌آید. ما ناچاریم برای تعمیر آن روی آب اقدام کنیم چون به خشکی دسترسی نداریم. موقتاً پا را روی قسمتی که هنوز دوما دارد می‌گذاریم و دست بکار تعمیر می‌شویم. این «جایی» که فعلاً به دیده را ترمیم کردیم خود بعدها دچار فرسایش می‌شود و بعد ناچاریم این بار «پای»گاهمان را عوض کنیم و ازقضا شاید به قسمتی اتکا کنیم که دفعه پیش تعمیر شد و این روند همین‌طور می‌گردد. «پای» گاه ثابتی وجود ندارد و اگر می‌خواهیم زورق غرق نشود ناچاریم مدام میان پایگاه‌های موقت گردش کنیم:


There is no way to establish fully secured, neat protocol statements as starting points of the sciences. There is no tabula rasa. We are like sailors who have to rebuild their ship on the open sea, without ever being able to dismantle it in dry-dock and reconstruct it from its best components. (Neurath, 1983. “Philosophical papers, 1913-1946”:p92)


ویلارد کواین، منطقدان و یکی از مهم‌ترین فیلسوفان علم هم روزگار ما، با ایده “epistemological holism” فوندانسیونالیسم را به‌طورجدی به چالش کشید. او این ایده را از ایده نقص تعیّن (under-determination) پییر دووِم (Pierre Duhem) فیزیکدان گسترش داد. بر اساس این ایده، هر  گزاره، اظهار یا باوری  به شبکه‌ای از باورها  و گزاره‌های دیگر همبند است که برخی از آن‌ها را می‌توان فرعی تلقی کرد و بنابراین عنداللزوم با تغییر آن‌ها در برابر نقدهای وارد،  می‌توان باور/گزاره موردنظر را تحت هر شرایطی حمایت و حفظ کرد.

باری، به‌هرروی غرض از مطرح کردن این‌ها، نخست و پیش از همه این بود تا از اینکه دکتر قریب برای نوشتن و ترویج اندیشه وقت می‌گذارند، با «فیدبکی» که از همان جنس وقت گذاشتن باشد، قدرشناسی شده باشد و در مرتبه بعد در حد توان گستره میدان بازی یک اپسیلون افزایش یافته باشد؛ به این امید که دیگرانی هم به میدان آیند و سینرژی بخشند. آمین.


پاسخ:
با تشکر از نظرات شما و سایرین.  علاوه بر سهو قلم، کمی دستکاری هم لازم داشت که انجام شد.  یکی از مزایای زندگانی این جهانی ما همین است که مرتباً جای بهتر و بهتر شدن وجود دارد و کمتر کسی قدر آن را میداند!
ضمن پوزش، پاراگرافی که دچار سهوقلم و جافتادگی شده، در زیر اصلاح می شود:

"اتو نویرات" فیلسوف علم اتریشی شاید نخستین کسی باشد که با یک تمثیل شایان توجه در برابر این رویکرد موضع گرفت و بدین‌سان رویکرد «آنتی‌-‌فوندانسیونالیسم» را جدیت بخشید. او منطق روش علمی را به یک زورق روی آب تشبیه کرد. ما روی دریا هستیم. زورقی که به آب انداخته‌ایم روزی در موضعی فرسایش می‌گیرد و آب به درون می‌آید. ما ناچاریم برای تعمیر آن روی آب اقدام کنیم چون به خشکی دسترسی نداریم. موقتاً پا را روی قسمتی که هنوز دوام دارد می‌گذاریم و دست بکار تعمیر می‌شویم. این «جایی» که فعلاً با اتکا بر آن، قسمت آسیب‌دیده را ترمیم کردیم، خود بعدها دچار فرسایش می‌شود و ناچارمان میکند تا «پای»گاهمان را عوض کنیم و ازقضا شاید به قسمتی اتکا کنیم که دفعه پیش تعمیر شد و این روند همین‌طور می‌گردد. «پای»گاه ثابتی وجود ندارد و اگر می‌خواهیم زورق غرق نشود ناچاریم مدام میان پایگاه‌های موقت گردش کنیم.


  • محمد جواد مظفری وانانی
  • طیب الله انفاسکم استاد.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی