فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین مطالب

حدّ

پنجشنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۷، ۰۴:۴۰ ب.ظ

حدّ

   در زمان و مکانی زندگی میکنیم که مرور برخی تعاریف اولیه و جایگاه آنها در زندگی امروزی بسیار اهمیت یافته است.  یکی از اینها "حدّ " است که بنظر اغلب ما معنی آن چیز تازه ای نیست و سوژه جدیدی نمیتواند باشد.  با این وجود نقش آن را بسیار دستکم گرفته ایم و زیانی که از این کم توجهی متوجه ما میشود عظیم و باور نکردنی است.   این ضرر و زیان بویژه در جامعه ای که توسط ذهنیت ماقبل تاریخ در قرن 21 اداره میشود صد چندان است.   اکنون با ذکر مثالهائی سعی میشود در زمینه های مختلف مصادیق آن برشمرده شود.

     از نظر تاریخی و نیز ارتباط با فیزیک، مشهور ترین مسأله نزد فلاسفه باستان درباره موضوع پیوستگی بافت مادّه است.  پاره ای از متفکرین باستان چون پارمنیدس (از فلاسفه پیشا سقراطی) معتقد بودند که بر خلاف نظر هراکلیتوس، جهان ساکن و بی حرکت است و در اثبات آن میگفت که خلاء وجود ندارد و اگر چیزی را تقسیم کنیم بین اجزاء خلاء اتفاق میافتد و این ناممکن است.  از این مقدمه نتیجه میگرفت که جهان یک کل یکپارچه و تقسیم ناپذیر بوده و هرگز حرکت نمیکند زیرا محلی برای حرکت وجود ندارد.  خلاف نظریه پارمنیدس به نظریه اتم گرایان انجامید که در رأس آن دموکریتوس واژه اتم، جزء تجزیه ناپذیر، را وضع کرد.  او  معتقد بود که تقسیم مکرر ماده حدی دارد که به اتم ختم میشود.  یادآور میشویم که این نظریه چون سایر نظرات فلاسفه کهن، جنبه حدس و گمانه زنی عقلی داشت چه اینکه امکان بررسی تجربی و به محک آزمایش درآوردن وجود نداشت.  امروزه این نظر اخیر درست از آب درآمده و با اینکه اتم خود قابل تجزیه است ولی همچنان کوچکترین جزء لایتجزاست که خاصیت عنصر اولیه را داراست.  ما باید از این ذهنیت و عادت غلط بکلی دست شوئیم که برای اثبات درست بودن نظر خود، صحت آنرا به نظریات متقدمین و افکار کهنه گذشتگان منتسب کرده با این تصور که گفتار و آثار قدما ملهم از رمز و رازهائی است ماوراء خرد کنونی.  در عوض، درسی که باید  آموخت اینست که آنان چگونه با انتقاد و تعاطی افکار به رشد علم و فلسفه یاری رسانده اند.  ضمناً در آینده پیرامون این دو جهان بینی متضاد بیشتر سخن خواهیم گفت.  یکی با نمایندگی پارمنیدس معتقد به سکون کامل و عدم تغییر و دیگری با نمایندگی هراکلیتوس معتقد به تغییر دائم در کون و مکان.  در هر حال نتیجه اینکه تقسیم ماده و ریز کردن آن " حدّی " دارد.

     در عالم ماشین های محاسباتی، از تراشه ها و ریز تراشه ها استفاده میشود که قدرت و سرعت محاسبات در گرو هرچه کوچکتر کردن آنهاست.  بعبارت دیگر، تکنولوژی در صدد است که هر اندازه مقدور است تعداد بیشتری واحد حافظه در یک تراشه جای دهد.  به لحاظ اصولی، تا کجا این فرآیند امکان پذیر است؟  آیا برای این فشرده سازی حدّی متصور است؟  با توجه به بحث فوق، بنظر میرسد این کوچک سازی نیز بینهایت نباشد.  کوچکترین واحد حافظه، وضعیت یک اتم میتواند باشد، بطوریکه اگر راستگرد بچرخد نماینده 1 و اگر چپگرد باشد نماینده صفر باشد یا چیزی شبیه این.   لذا قدرت و سرعت عملیات محاسباتی دارای "حدّی " است. 

     بشر همواره علاقمند به سفر به دوردستها بوده است.  در گذشته های دور بدنبال آب حیات راضی به خطر و سفر به ظلمات بوده است تا به چشمه ای که آب زندگانی در آن جاری بود دست یافته و عمر جاوید یابد.  در دوران معاصر، اگر به این آرزو نرسید، خود یا ساخته هایش در عوض بر پهنه سامانه خورشیدی سفر کرده و بر جاهائی بسی دورتر از تخیلات اولیه خویش دست یافت.  با این وجود، آرزوی انسان امروزی سفر به اعماق کهکشان و دیدار از تمدن های احتمالی بر گرد ستارگان همسایه است.  نزدیکترین آنها دستکم 4 سال نوری از ما فاصله دارد.  لازمه چنین سفری سرعت بسیار زیاد است.  آیا برای سرعت سفینه ما حدّی وجود دارد؟  متأسفانه سرعت نور در خلاء حدّ اعلای سرعتی است که میتوان بصورت نظری متصور شد چه اینکه در عمل فقط به نزدیکی های آن میتوان دست یافت.  لذا اگر از روش های دیگری نظیر کرم-چاله و امثال آن که در ردیف تخیلی علمی هستند چشم پوشی کنیم، چنین سفر هائی دور از توان ما میباشد.  علت چیست؟  سرعت بینهایت نداریم و سرعت حرکت داری "حدّی " است که به آن سرعت نور میگوئیم.

    با بازگشت به روی زمین و رجعت به زمانهای خیلی دور در گذشته، ذهنیت بشر در خصوص سکونتگاه خود را بررسی میکنیم.  در عصر حجر و زمانهای پیش از آن، دسته جات و گروه های اشتراکی انسانها بسیار پراکنده و دور از هم میزیستند بطوریکه به ندرت با هم برخوردی داشتند.  روزها بدنبال شکار و رفع گرسنگی بوده و شبها بر بستر زمین آرمیده و چشم بر آسمان پر ستاره میدوخت.  کم کم با مشاهده اینکه ستارگان و ماه و خورشید بر گرد منزلگاه او میچرخند وی را به این نتیجه رساند که او در مرکز عالم تنهاست.  از مشاهده اینکه مسافات طولانی را، چه بدنبال شکار و چه بجهت کنجکاوی، طی میکرد و به انتهائی نمیرسید وی را مجاب کرد که منزلگاه او بینهایت بزرگ است.    نه تنها بینهایت بزرگ بلکه امکاناتش نیز نامحدود است و لذا عباراتی مثل "پخش شوید، پراکنده شوید، متکثر شوید" یادگاری از چنین شرایطی است.   امروزه هنوز این عبارت که "هر که دندان دهد نان دهد" در فرهنگ عامه ما بجا مانده و خبر از آن روزگار وسعت و برکت دارد.   اگر از معدود بیانات فلاسفه یونان باستان در باب کرویت زمین چشم پوشی کنیم، عموم مردم تا حدود 500 سال پیش به زمین زیر پای خود بعنوان جزیره ای بینهایت بزرگ و مستوی در مرکز عالم نگاه کرده و محدودیتی احساس نمیشد.  بتدریج با اکتشافات جغرافیائی و اعتلای دانش، معلوم شد که زمین کره ای کوچک در سامانه خورشیدی و کل این مجموعه، نه در مرکز دنیا بلکه در کنج بسیار کوچکی از کهکشان راه شیری و این بنوبه خود پر کاه بیمقداری در انبار کاه بیکران کیهان است.   بنابراین، کمترین نتیجه گیری قطعی و منطقی ما اینست که زمین کره ایست محدود و از نظر گنجایش "حدّی " دارد.  یا متشابهاً بگوئیم که پخش شدن و پراکنده شدن انسانها دارای حدّ است.

     از پاراگراف فوق بلافاصله نتیجه میشود که جمعیت موجودات بر سطح این کره نیز محدود است.  اینجا نظر خود را فقط معطوف به جمعیت انسانها میکنیم.  فرض کنید آنها برای خوراک و سایر لوازم زندگی به امکانات زمینی وابسته نیستند و نیازهای آنان از آسمان میرسد.  در این حالت حدّاکثر جمعیت ممکن روی زمین چقدر خواهد بود؟  این تعداد آنقدر خواهد بود که مثلاً آنها را ایستاده کنار هم کتابی بچینیم، شبیه محتویات قوطی ساردین.  بنابراین کل سطح خشکی های زمین تماماً پوشیده میشود از آدمهای ایستاده و چسبیده کنار هم.  برای کسی که ایراد میگیرد آبها را هم داریم، فرض کنید سطح اقیانوسها را نیز با کشتی پوشانده و آنجا را هم از آدمها پر ساخته و عدد ما 5 برابر شود.  در این حالت تخیلی، آیا جائی برای نسل بعدی که متولد میشوند میماند؟  آیا سطح کره را میتوان کشید و متسع کرد؟  آیا توقع برای فهم این محدودیت توقع زیادی است؟  و اینکه عدد مزبور عددیست متناهی و مغایر با ذهنیت های معیوب؟   بنابراین، صرفاً از نقطه نظر ریاضی، برای جمعیت و گنجایش زمین برای آن  "حدّی " وجود دارد (دیاگرام پیوست).

     در پاراگراف فوق از یک سری فرضیات تخیلی استفاده کردیم صرفاً بدین جهت که فقط نشان دهیم برای جمعیت روی کره زمین یک حدّ نهائی وجود دارد.  فهم این مطلب با آنکه بسیار ساده است ولی عجیب است که کمتر درک میشود.   اکنون شرایط واقعی را در نظر میگیریم و اینکه این انسانها برای آنکه به حیات خود ادامه دهند به کمترین چیزی که نیاز دارند تأمین خورد و خوراک آنان است.  در این راستا هم به کشاورزی نیاز است و هم به تولید دام و طیور.  در مورد صنعت و سایر ملزومات اصلاً حرفی نمیزنیم.  هم کشاورزی و هم دامداری بطرزی ناگسستنی به خاک وابسته است.  حدود یک پنجم مساحت کره زمین را خشکی ها تشکیل میدهد.  آیا این جوابگوی دو مقصود فوق هست؟  با کمال تأسف خیر، که حتی اگر هم بود باز در تحلیل نهائی در اینکه حدّی وجود دارد فرق نمیکرد.  مثلاً در کشور ما اگر کوهستانها و صحاری خشک و امثال آنرا حذف کنیم، بزحمت 10 یا 12% زمین حاصلخیز و قابل استفاده باقی میماند.  تازه با استقرار این الگوهای جدید آب و هوائی ناشی از گرمایش زمین، چه بسا رقم واقعی از اینهم کمتر باشد.  نکته اصلی اینجاست که چون کشاورزی و دامداری وابسته به سطح خاک است بنابراین محصولات مربوطه دارای حدّ است و نمیتواند نامحدود باشد.  گاهی مطرح میشود که تکنولوژی میتواند بهره وری کشاورزی و دامداری را افزایش دهد.  بنظر میرسد این یک فکر انحرافی بوده و منجر به عاقبتی وخیم خواهد شد.  اگر این حرف راست باشد که البته هست، اجازه دهید این افزایش راندمان در خدمت رفاه جمعیت موجود باشد و نه در خدمت جمعیت هردم فزاینده.  نکته مهمی که قبلاً توسط یک اقتصاددان معروف ارائه شده بود اینست که رشد جمعیت متناسب با تصاعد هندسی است در حالیکه رشد کشاورزی و محصولات وابسته با تصاعد حسابی افزایش می یابد.  لذا زمانی میرسد که خوراک کافی برای جمعیت نخواهد بود و بحران فرا میرسد.  اما تکنولوژی در خدمت کشاورزی و دامداری تا حدودی این نقطه بحرانی را به تأخیر میاندازد ولی به هیچ وجه از ظهور محتوم آن جلوگیری نمیکند.  تنها راه پیشگیری، اقدامات فراگیر تنظیم خانواده در سطح ملی و جهانی است.  پس بطور خلاصه، محصولات کشاورزی و افزایش بهره وری آن داری "حدّی " است که نمیتوان و نباید آنرا نادیده گرفت.  

    در بالا بگونه ای به کشاورزی و صنایع وابسته به آن اشاره شد که فقط فاکتور خاک مد نظر قرار گرفته بود.  حقیقت آنست که فاکتور دیگر که بهمان اندازه مهم و حیاتی است آب است.  اگر آب نباشد، آبادی و آبادانی نخواهد بود.  قبلاً  اشاره شد که آب شیرین در دسترس ما از محل بارش و نزولات آسمانی تأمین میشود.  بخشی از آن بصورت سطحی بشکل دریاچه و رودخانه و بخش دیگر بصورت زیرزمینی در دسترس است.  هردو اینها دارای حدّ است و حدّ آنها توسط حدّ بارش ها تعیین میشود.   در شرایطی که جمعیت مصرف کننده کم و در حالت تعادل با میزان بارش ها باشد، هیچ مشکلی پیش نمیآید و سخنی از این مسائل نخواهد بود.  در گذشته ها آبهای زیرزمینی اغلب توسط قنوات استحصال و اگر از چاه استفاده میکردند، برداشت آب توسط سطل بوده است.  بمحض آمدن برق و رواج پمپ های برقی یا موتوری، میزان برداشت آب ناگهان بشدت افزایش یافت.  دربادی امر آبادی و آبادانی توسعه یافت و همگان شاکر و خوشنود شدند اما به چه قیمتی؟  به بهای پائین و پائین تر رفتن مداوم سطح آبهای زیرزمینی.  بطوریکه طی چند دهه اخیر عمق چاه ها مرتباً هر ساله افزایش داده شده.  اما تا کجا؟  حدّ این امر کجاست؟  خرج کمرشکن این کار از کجا تأمین میشود؟  از لحاظ نظری حدّ نهائی این کار تا مرکز زمین است یعنی حدود 6350 کیلومتر.  اما کشاورز آگاه میداند خیلی خیلی قبل از این عمق، چاه به خشکی میرسد.  عمق چاه های کشاورزی معمولاً از چند صدمتر تجاوز نمیکند و بیش از این حد مستلزم تکنولوژی بالا و هزینه گزاف میباشد.   در لایه های با عمق بیش از 1000 متر آبهای ذخیره شده مربوط به دوران های دیرین است که به آبهای فسیلی معروف و حداکثر تا عمق چند هزار متر گستره آنست.  دسترسی به این اعماق مشکل و برداشت ذخیره آن نیز یکبار مصرف محسوب میشود چه اینکه دیگر احیا پذیر نیست.   لایه های غیر قابل نفوذ زمین اجازه نفوذ آب را به اعماق بیشتر نمیدهد و لذا عمق بیشتر لزوماً به معنای دسترسی به آب نیست.  پس نتیجه میشود که دسترسی به آب چه از طریق حفر چاه یا مجاری دیگر دارای "حدّی " است که غفلت از آن مساویست با بحران.

    تنها چیزی که گمان میرود حدّ نداشته باشد خیالات و تصورات است.  دامنه خیال چنان گسترده است که گوئی زمان و مکان نمیشناسد.  شاعران و هنرمندان با اتکا به این ویژگی موفق به خلق آثار پر ارزش و کارهای شگرف شده اند.  اما با کمی تأمل بنظر میرسد این نیز دارای حدّ است.  حدّ آن کجاست؟  حدّ آن محدود است به دانش و مجموعه شنیده ها و دیده های ما.  ماوراء مجموعه دریافت های حواس ما چیزی را نمیتوان متصور شد.  ممکنست بگوئید  اسب شاخدار و دیو سه سر و قالیچه پرنده و امثال آن مصادیقی بر ضد این ادعاست.  اما در پاسخ میگوئیم، اسب را دیده ایم و شاخ را نیز میدانیم چیست و از بهم پیوستن آندو این تصور جدید را میسازیم که البته میدانیم وجود خارجی ندارد.  برای اثبات این مدعا، فرض کنید فردی از بدو تولد فاقد حواس پنجگانه است.  او چگونه میتواند تصور اسب شاخدار را داشته باشد در حالیکه هیچگونه حسّی نه از اسب دارد و نه از شاخ.  بنابراین آنچه ما در خیالات خود میپرورانیم، گو اینکه ممکنست وجود خارجی نداشته باشد، همه بر مبنای دریافت های حسی ماست.  لذا تصورات نیز دارای "حدّی " است و دامنه آن محدود است به دریافت های پیشین ما از دنیای خارج.

     نتیجه:  ملاحظه میشود که دنیای ما دنیای حدّ و حدود است.  در آنچه گذشت سعی شد پاره ای از مصادیقی که در زندگی روزمره سروکار داریم آورده شود.  اگر فقط یک درس از فلسفه آموخته باشیم، خوبست آن یک درس همین باشد.  ما در دنیای محدودیت ها زندگی میکنیم و کیفیت این زندگی بستگی بسیار به درک ما از این محدودیت ها دارد.  مشکلاتی که این روزها گریبان بسیاری را گرفته، در رابطه است با منابع انرژی، منابع آب، گرمایش زمین، تغییرات آب و هوائی، آلودگی هوا و خاک و آب (به استثنای آتش !) و طیف وسیعی از موارد دیگری که به عناوین بالا مرتبط است.  حجم هوای اتمسفر و میزان آب موجود در خشکی ها محدود بوده و از کنترل بشر خارج است.  اما اگر نیک بنگریم موجودی جمعیت زمین قابل کنترل بوده دست خودشان است.  بسیاری از پی آمد های نامطلوب همه مستقیم یا غیر مستقیم از عوارض افزایش شدید جمعیت است.  رشد انفجاری جمعیت عوارض وخیمی بدنبال دارد که هم اکنون شاهد آنیم.  آگاهان به علوم زیستی تعادل و همزیستی با طبیعت را توصیه میکنند.  شوربختانه چون سررشته امور در دست آگاهان نیست، تخریب همچنان به پیش میتازد.  لذا بر دلسوزان فرض است که بهر نحو ممکن با اطلاع رسانی و آگاهی بخشی این روند را متوقف کرده و اجازه ندهند نسل آتی و نسل های بعدی زمین سوخته تحویل بگیرند.

  • مرتضی قریب

حدّ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی