فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین مطالب

طرح نو

جمعه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۷، ۰۲:۳۸ ب.ظ

طرح نو

     نقدی بر مطلب گذشته شد که چرا آنجا طرحی برای برون رفت از مشکلات پیش رو داده نشد و اگر طرحی وجود دارد چرا کسی آنرا پیش نمیکشد.  اگر هم قرار است ما پیدا کنیم، پس چگونه باید پیدا کنیم؟  در مطلب زیر سعی خواهد شد دراین باره بحث شود.  یک نکته را بطور کلی درباره بیشتر مسائل، چه در حوزه انسانی و چه دنیای فیزیکی، میتوان گفت و آن اینکه راه حل ها معمولاً در صورت مسأله مستتر است.  بدین معنا که با تحلیل مسأله و واکاوی آن و شکستن آن به بخش های کوچکتر و ساده تر تدریجاً چگونگی دست یافتن به حل مسأله از دل آن هویدا میشود.  بی جهت نیست که در پزشکی میگویند تشخیص، نیمی از درمان است.  یعنی تحلیل مسأله به یافتن راه حل آن کمک میکند.  تحلیل درست هر مسأله، خود بخود انواع راه حل های ممکن را پیش رو نمایان میسازد و هنر در اینست که مناسبترین آنرا بتوان انتخاب کرد.  

    اینکه در رفع معضلات فعلی چه باید کرد را تقریباً همه میدانند و کمترین چیزی که همه میدانند اینکه چه نباید کرد و جمله مشهور لقمان حکیم به ذهن متبادر میشود که از او پرسیدند "ادب از که آموختی؟ گفت از بی ادبان".  طبقه درس خوانده و فهمیده از مدتها پیش با مشاهده نتایج امور و عملکرد اسف بار سررشته داران امور زودتر از همه بدین نتیجه رسیده است که راه درست و مسیر صحیح در خلاف جهتی است که دست اندرکاران در پیش گرفته و بدیگران تحمیل میکنند.  رسانه ها و گروه های زیادی امروزه درگیر این مسائل هستند و علاقمندان در صورت تمایل میتوانند به بحث های آنان ورود پیدا کنند.  امروز بیش از هر زمانی روشن است که فساد و ریا و دروغ و تبه کاری و ورشکستگی و سرشکستگی تمام ارکان اداره جامعه را در بر گرفته و مردم در بن بستی عجیب گرفتارند.  اینرا همه میدانند و جای بحث ندارد.  اما بحثی که اینجا از دیدگاه علمی بدنبال آنیم بحثی اصولی و عمیق است که در جای دیگر کمتر بدان پرداخته میشود.  موضوع ما اصول است، اصولی که با تبعیت از آن تغییر قابل ملاحظه ای را در تفکرات و  بدنبال آن در رفتارها بوجود میآورد بویژه که رفتارها از باورها ناشی میشود.  جامعه شناسان و روانشناسان باید به آسیب شناسی مغز مردم این خطه از کره زمین پرداخته و ببینند چه شده که افکار عمومی اینگونه جامد و متصلب باقی مانده است.  چرا همچنان یک نظام ماقبل تاریخی مبتنی بر رابطه شبان و گوسفندان برقرار است آنچنانکه نظام  بدنام ارباب و رعیتی پیش او روسفید است.  چه اینکه آنجا ارباب چیزکی هم به رعیت میداد که او دوام آورد و نه اینکه رعیت روزی خود از سطل زباله طلب کند.  اینها و بسیاری دیگر، معضلاتی هستند که توجه و درمان فوری را مطالبه میکند.  وضعیت شکننده دردمندان حل فوری مشکلات را طلب میکند.  سیاستمدارن، هم دردها را میدانند و هم راه حل ها را میشناسند و معمای پیچیده ای وجود ندارد زیرا راه حل ها کاملاً روشن است.   اما آنچه که اینجا مهم است اینکه ببینیم با وجود روشن بودن راه ها، چرا نه تنها پیشرفتی حاصل نمیشود بلکه همچنان در حال پسرفتیم.  دستکم دو عنصر اساسی قابل ذکر است.  یکی اینکه منافع سر رشته داران امور در گرو تداوم این اوضاع است و دودیگر آنکه در نظام فکری آحاد جامعه کاستی ها و عیوب ریشه داری پنهان است که بطور تاریخی با شیوه تفکر عقلی سر ستیز داشته و درک حقایق را پیچیده اگر نگوئیم ناممکن مینماید.  ضمن اینکه رویه حاضر هرگونه سوء استفاده از احساسات توده ها را ساده و آسان مینماید.  خاطر نشان میشود که تبلیغات دولتی دایر بر اینست که شیوه نقد بر مبنای تفکر عقلی شیوه ایست ناپسند و برگرفته از تمدن غربی و لذا نباید از آن پیروی شود.   این در حالیست که در زمانی نه چندان دور اوضاع همین اروپای غربی تحت سیطره همین نوع از عقاید و توهماتی که در جامعه ما حاکم است بوده و بسی رقّت بار و ترحم انگیزتر از شرایط فعلی ما بود.  و اوضاع آن زمانی سامان گرفت که از حدود 5 قرن پیش، شیوه عقلی را در پیش گرفت.  با اینکه تقلید همواره مذموم است اما عقل اختراع غرب نیست که تفکر عقلی ممنوع و مذموم باشد.  بارقه هائی از تفکر عقلی از زمان های بسیار کهن در شرق و غرب عالم هرجا که انسانی بوده وجود داشته است.  دو آفت بزرگ کوشندگان این نوع از تفکر را در جامعه ما ترسانده و از حرکت باز داشته است.  یکی اتهام "سیاه نمائی" و دیگری انگ "جاسوس غرب" بودن.  از اثر این دو آفت، عقلائی که هنوز پای بست وطن اند و هجرت نکرده اند، دم فروبسته و گوشه عافیت اختیار و میدان را به مجامله گویان  واگذارده اند.  در یک رویکرد طبیعی، جامعه مدنی خود بخود به این ناهنجاری ها واکنش نشان داده و دیر یا زود به دستآوردهای خود نایل خواهد شد.  اما در رویکردی اساسی تر، و در سطحی عمیقتر که منظور ما در این مقال است، اصلاح نگرش جامعه بسمت نگرشی پرسشگرایانه و موافق موازین عقلی از اهمیت بیشتری برخوردار بوده چه اینکه بدون آن، هر دستآوردی هر چقدر عالی که حاصل شود لرزان و موقتی بوده و دیر یا زود بدون پایه های نظری قوی با شکست مواجه خواهد شد.  ساختمانهای رفیع نیازمند پی ریزی های عمیق و قوی و محکم است.  همگان ساختمان را میبینند ولی پی را نمیبینند.   متشابهاً جامعه ای متعالی و پایدار، در گرو ترویج اصول صحیح و نقد پذیر و باورهای انسانی در بین آحاد آن جامعه است.   باورهای غلط، مانند پایه های سستی است که هر از گاهی ساختمان بالای آن فرومیریزد.   ساختمانی که روی پی شفته و کاهگل بنا شده را نمیتوان بلند مرتبه ساخت.  عدم توجه به تغییر باورها و نگرش ها هر یک گام به جلو را با دو گام به عقب جبران و ضایع خواهد ساخت.  از منظر علمی چه باید کرد که این عقب گردهای تاریخی روی ندهد و جامعه را دچار این چرخه های معیوب  مزمن آنچنانکه امروز دچار است نسازد.  

   هر رویکرد اساسی نیازمند یک تغییر اساسی در باورهاست و نیازمند یک خانه تکانی مفصل در صندوق خانه ذهن است.  یک تکنیک اینست که از پی آمد های منفی و ناخوش درس گرفته و به نفع خود و دیگران استفاده کنیم.  اگر نظریه ای در دست نداریم دستکم با مشاهده نتایج وخیم کارهای راهنمایان دروغین درس گرقته راه درست را انتخاب کنیم.  باید از هر شکست یا اتفاق بد بتوان بنوعی برای پیشرفت آتی سود برد.  مثلاً اگر محکوم به حبسیم، دستکم چند جلد کتاب هائی را که فرصت خواندن آن نکردیم با خود به محبس برده بلکه زمان را بیهوده به هدر نداده باشیم.  یا تنهائی مطلق تحمیلی را با تمرکز ذهن و مراقبه به وسیله ای برای تقویت ذهن بدل سازیم.  اصل اساسی که طبیعت بما درس میدهد این حقیقت است که تغییر، بنیاد و اساس عالم است.  همه چیز در معرض تغییر و تبدیل و تبدل است.  آنچه را هم که بعنوان ثابت و پایدار مشاهده میکنیم بستگی به مقیاس زمانی آن دارد.  مثلاً در طبیعت عناصری مانند اورانیوم وجود دارد که بنظر پایدار میرسد لیکن در واقع نیمه عمر بسیار بلندی داشته و ناپایدار است.  حتی بر مبنای یک تئوری که اثبات نشده، عناصر موسوم به پایدار نیز احتمالاً ناپایدارند چه اینکه بر مبنای این نظریه، پروتون با نیمه عمری بزرگتر از 1040 سال ناپایدار بوده و تجزیه پذیر است!   لذا باید پذیرفت که بسیاری از رسوبات فکری که غالباً تحت عنوان سنت آنها را پذیرفته ایم قابل بحث و تفسیر بوده و چه بسا دور ریختنی و زائدند.  شگفت آنکه بسیاری از آنچه تعبداً پذیرفته ایم ناصواب و چه بسا زیان آور است.  وجود تعصبات در دست طایفه ای خاص بعنوان اهرمی اساسی و مهم در راه کسب مال و مکنت و اعتبار برای خود و تبلیغ بد بودن دنیای مادی برای مردم استفاده میشود.  که بهترین روش برای دور نگاهداشتن توده ها از حقوق خود، قلب واقعیت ها و تضعیف سیستماتیک ذهن هاست بطوریکه اکثریت، خود خواهان و پذیرای سرنوشت نامبارک خود باشد.  ناصحان از گذشته ها این واقعیت ها را دیده و از آن نالان بوده مردم را توجه میدادند.   مثلاً در جائی سعدی میفرماید:

خرما نتوان خورد از این خار که کشتیم    دیبا نتوان کرد از این پشم که رشتیم

 . . . . . . . . . 

پیری و جوانی پی هم چون شب و روزند     ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم

در جائی دیگر نیز متعصبین و ظاهر بینان را اندرز داده که مراد از نزول کتب مقدسه (نقل به مضمون) تحصیل خوی نیکوست و نه نیکو خواندن و نیکو حفظ کردن نوشته ها.  امروز بیش از هر زمان دیگر زمان تجدید نظر در صندوق خانه ذهن است.  قدیمی ها به یاد دارند که پشت بام خانه ها اغلب کاهگلی بود و سالی یکبار پیش از فصل بارندگی کوبیده میشد تا مانع نفوذ آب شود.  حال ببینید اگر بجای اینکار، صاحبخانه هر سال یک لایه کاهگل برای محکم کاری اضافه میکرد چه میشد!  پیداست که پس از چند سال این رسوبات که ابتدا حکم محافظ را داشته رویهم تلنبار و تبدیل به آوار شده بر سر ساکنین خراب میشد.  منشاء اغلب مشکلات، ریشه در جهل و نادانی توده ها دارد و طایفه ای که از این شرایط نفع میبرند در تداوم این امر و در به ابتذال کشاندن باورها و سنت ها اهتمام کلی دارند.   طبعاً مانند سایر امور باید از افراط و تفریط دوری کرد چه اینکه نیل به این حقیقت که عمده باورهای ما نادرست و بلکه زیان آور بوده ممکنست ناامید کننده باشد.  لذا پس از اولین قدم ها و شک و تردید، لازمست به تحقیق و بحث های موشکافانه مبادرت کرده تا احیاناً به پوچی و پوچ گرائی نیانجامد.  بحث و تحقیق باعث ورزش ذهن است و عملکرد آنرا افزایش میدهد درست بهمان شکل که وزنه برداری موجب تقویت عضلات میشود.  نبود روحیه پرسشگری موجب باطل ماندن مغز و تعطیل آن میشود.   در جوامع استبداد زده، عمداً چراغ پرسشگری را خاموش میکنند تا در تاریکی به خواسته های خود برسند.     

     طرح نوئی که در ابتدای مقال آمده ناظر بر این پیشنهاد است که برای بهبود حال و روز خود و جامعه ای که در آن بسر میبرید بکاری نو دست برید.  برای تغییرات اساسی لازمست پرسشگری بعنوان یک اصل عمومی ترویج و تشویق گردد.  طرح های بزرگ همه اغلب از سوأل آغاز میشود.  سوأل از خود و سوأل از دیگران.  گهگاه در خلوت خود باید از آنچه باورهای اساسی هست تحقیق و تفحص کرد که آیا همچنان اعتبار دارد یا خیر.  فیلسوف معروف، دکارت، به نوعی از همین پله اول، ساختمان جدیدی را بنا نهاد.  همین پرسش های اولیه بود که منجر به عصر روشنگری گردید.  نشر چنین پرسش هائی موجب بسط و ترویج این روحیه در میان دیگران شده و آنها نیز  دلگرم شده پی میبرند که این پرسش ها دغدغه خود آنها نیز بوده ولی ترس یا حجب و حیای بیجا مانع از ابراز آن بوده.  کوتاه سخن آنکه در کنار و به موازات همه ابزارهای دیگری که برای تغییر و بهبود جامعه وجود دارد و یا در جریان میباشد، ابزار "پرسشگری" وسیله ای قدرتمند است که در لایه هائی عمیقتر کار کرده و تغییرات مثبت بوجود آمده در لایه های سطحی را دوام و قوام میبخشد.   بنظر میرسد شرط لازم برای هرگونه تحول و پیشرفت، برانگیزش ذهن ها با پیش کشیدن پرسش های اساسی درباره امور اساسی و اصلاحات اساسی و خانه تکانی در حوزه ذهنیات است.  این رویه مخالف سایر رویه های موازی نیست.

  • مرتضی قریب

تغییر

طرح نو

نظرات  (۳)

  • یاشـــــــــــا
  • چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
    از آنجا که تعلیماتی که جوانان امروز در کودکی دیده اند عدم پرسشگری و پذیرفتن دربست مفاهیم تعالی بخش بوده لذا رواج روحیه پرسشگری کمی سخت مینماید اما ناممکن نیست. مشکل اساسی دیگری که وجود دارد ریسک پرسشگری در جامعه ای است که قدرت از آن تندرویان واپسگراست و لذا پرهزینه بودن منش پرسشگری در رفتار جامعه موجبات رسوخ بیشتر افکار و تدواوم وضع موجود است. در این بین ضرورت وجود یک الگو و سرمشق برجسته در هدایت دیگران در منش درست و به کار گیری ذهن ها به شدت به چشم میاید 

    پاسخ:
    بله کاملاً درست است و شاید در مطالب بعدی بدان اشاره کنیم.  اما مطلبی که هست اینکه خود ما نیز اندکی اهل حساب و کتاب باشیم و بویژه با ریاضیات قهر نباشیم.  مثلاً اینکه امروز وضع اقتصادی مردم باین درجه از فلاکت افتاده ناشی از چیست.  مثلاً فرض کنید امروز هر نفر ایرانی 100 تومان در راه خدا بمن عاجز کمک کند.  خوب، با توجه به جمعیت ایران صد ضربدر 80 میلیون میکند بعبارت 8 میلیارد تومان!  پول بسیار خوبی است و برای من مفلس بسیار کارساز و در عین حال هیچ فشاری برای هیچکس نیست زیرا حتی یک گدا نیز براحتی از خیر صد تومان میگذرد ( چه بسا اگر باو بدهی نگیرد و بسمتت پرت کند).  اما مشکل مملکت ما از آنجا آغاز میشود که من نوعی اختلاس کننده به این مبلغ راضی نیست و در حد چند هزار میلیارد او را راضی میکند.  یعنی یک درجه بزرگی هزار برابر تا اینجا.  از سوی دیگر بمیمنت و مبارکی فقط یکنفر نیست بلکه هزاران تن بیش!   یعنی مختلسین محترم بسیار متعددند و لذا یک فاکتور با درجه بزرگی 1000 نیز اینجا پدیدار میشود.  پس نتیجه را باید در میلیون ضرب کنیم.  قبلاً که 100 تومان کسی را ناراحت نمیکرد اکنون نفری 100 میلیون تومان به آحاد مردم ضربه وارد میشود که جز ناک اوت نتیجه دیگری در بر ندارد.  بنابراین این وضع اقتصادی تعجبی ندارد.  میپرسید چرا ادامه دارد؟  طبعاً اوضاع سیاسی حاکم به گونه ای هست که اجازه دوام چنین امری را میدهد.  ادامه چرا ها برعهده خودتان.
    قوانین نیازمند بازنگری هستند هر چند که مشکل بیشتر از اجرا کنندگان قانون و ناظران بر اجرای قانون است که به نظر میاد که همگی خفته باشند 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی