فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین مطالب

اخلاق عملی و نظری

جمعه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۸، ۰۵:۵۳ ب.ظ

اخلاق عملی و نظری

     بدون آنکه وارد تعریفات کلاسیک و پیچیده گوئی های فلاسفه دراین باب شویم، بنا به تقاضای تنی چند از خوانندگان کمی روشنگری لازمست.  در یکی دو بحث قبلی سخن از اخلاق طبیعی و مزایای آن رفت بدون آنکه مصادیق آن ذکر شود.  جمله ای درباره بت پرستی گفتیم و بحث آنرا به آینده واگذاشتیم.  اکنون هردو را که بهم مرتبطند و به نوعی اساس تفکر ما بدان وابسته است در زیر بطور خلاصه به محل بحث میگذاریم.  ناگفته نماند که هردو سوژه در گرو موضوع مهم آموزش است که این روزها جامعه ما سخت تشنه آنست.  

       آیا دروغ خوبست یا بد؟  دزدی خوبست یا بد؟  معیار خوب و بد بودن چیست؟  آیا اخلاق نسبی است یا مطلق؟  مبنای حسن و قبح چیست؟  آیا اخلاق از عالم بالا نازل شده یا ساخته و پرداخته خودمان است؟  اینها از جمله تردیدهائی بود که خواننده ای ذیل مطلب "چرخه درست کدام است؟" مطرح کرده بود.  حقیقتی که همواره بر آن تأکید داشته ایم و معمولاً فراموش میکنیم دو نکته مهم است: 1- حیات انسان و تاریخ او نه محصول یک یا دو هزار سال گذشته بلکه حاصل میلیونها سال تحول و تطور است.  2- قوه فکر انسان همواره در کار بوده و شیوه استدلال او فقط به دوران جدید محدود نمیشود.  منتها قوه عاقله او متناسب با تکنولوژی بالا نرفته است و چه بسا آدمهائی باشند که سوار لامبورگینی میشوند اما هنوز مغزشان در حد و اندازه انسان نئاندرتال است.  لذا در سرتاسر بررسی های خود باید این دو نکته مهم را پیش نظر داشته و ظهور ساخته های مدرن ما را به اشتباه نیاندازد.  

     دروغ ناپسند است و ادیان آنرا از یافته های خود میدانند.  در حالیکه اینگونه نیست و برای درک آن بد نیست به مثالی متوسل شویم.  فرض کنید بر عرصه سیاره زمین فقط 5 نفر زندگی میکنند، آنهم دور از یکدیگر  هر کدام در یک قاره.  در اینصورت "دروغ" چه معنائی میتواند داشته باشد؟  هیچ!  متشابهاً "راستی" هم لفظی بی معنا خواهد بود چه اینکه وقتی ارتباطی بین افراد نباشد این عبارات فاقد معنا خواهد بود.   میتوان تصور کرد که این وضعیتی حاکم در دوران نخستین بوده که تراکم انسان بسیار کم بوده است.  به محض آنکه افراد در جوار یکدیگر قرار میگیرند این عبارات مفهوم می یابد.  "دزدی" نیز همین وضع را دارد.  جامعه آنرا ناپسند میداند نه بخاطر آنکه خداوند آنرا دوست ندارد بلکه بسبب آنکه جامعه هزینه کمتری میپردازد.  چگونه؟  اگر به روش ریاضی تابع "هزینه" ای تعریف کنیم که فاکتورهای روابط انسانی را در خود داشته باشد، جامعه ای در حالت طبیعی و پایدار خود بسر خواهد برد که تابع مزبور کمینه گردد.  هر جامعه چه در شرق چه در غرب، چه در شمال چه در جنوب، از ابتدا تاکنون، به روش سعی و خطا به این نتیجه رسیده است که پرهیز از دروغ و دزدی بهترین رویه برای کمینه کردن هزینه است و باعث آرامش مردم میشود.  تصورش ساده است که در غیر اینصورت، همگان باید شبانروز در تب و تاب حفظ اموال خود باشند که خود شامل حال جناب دزد نیز هست.  جامعه در این شرایط در یکی از سطوح برانگیخته بحران بسر میبرد و هزینه زیادی میپردازد که غیر طبیعی است.  بدان میماند که هرمی را از رأس تیز بر زمین گذاشته و مرتب با صرف انرژی بخواهید مانع از افتادن آن باشید.  حالت پایه و طبیعی جامعه همانا با اخلاق طبیعی میسر است که در اصطلاح علمای اخلاق با کاربست "اخلاق حسنه" میسر است.  یعنی مجموعه خُلق و خوئی که تابع هزینه را کمینه کند.  اخلاق طبیعی نیازی به آسمان و موجودات آسمانی ندارد (همانطور که سیر نور نیازی به اثیر ندارد!) زیرا آنچه دارد از دستآوردهای خودش است.  در طی زمان، پیامبران و مصلحین اجتماعی تکرار کننده همین رویه بوده اند و چیز تازه ای نیفزوده اند.  آنها در بهترین حالت، مروج همین اخلاق بوده اند.  هرجا قاعده هست، البته استثناء نیز هست و دروغگوئی بعنوان ابزاری برای پیش افتادن شخصی استعمال میشود هرچند به زیان دیگران تمام شود.  اخلاق نیازی به این دین یا آن دین ندارد چه در همین دوران قبایل بدوی دور از تمدنی وجود دارند که اگر نزدشان روید بعنوان مهمان از شما پذیرائی کرده و شب بهترین جای خواب را تعارف میکنند.  آنها با شما بخوبی رفتار میکنند بدون آنکه کلمه ای از دین بگوششان خورده باشد.  در حقیقت چکیده اخلاق همان عبارت معروف قدیمی است که میگوید " در حق دیگران همان کن که دوست داری در حقت کنند".  شکلهای دیگری هم دارد که "همسایه ات را دوست بدار آن چنانکه میخواهی دوستت بدارند".  لذا آنچه زیر نام انسانیت میشناسیم در واقع همه و همه ساخته و پرداخته خود انسان است و جوامع مدرن امروزی آنرا تحت "حقوق بشر" نام نهاده اند و شرقی و غربی و غیره ندارد زیرا سرچشمه آن از انسان است.  امروزه این اخلاق طبیعی لابلای قوانین مدون کشورها جای گرفته و بیش از هر زمان دیگری هویت انسانی را به رسمیت میشناسد.  مسائل زناشوئی نیز از همین دست است.  مثلاً مردم به تجربه از قدیم دریافته بودند که ریسک ازدواج با نزدیکان همخون بالاست و ممکنست نتایج خوبی به بار نیاورد که البته امروز تحت عنوان ژنتیک پذیرفته شده است.  ادیان این قاعده را فورموله کرده و بنام دین ارائه کرده اند.  اما قطعیتی وجود ندارد جه اینکه فراعنه مصر برای حفظ خون پادشاهی با خواهران خود ازدواج کرده و آسمان به زمین نمیآمده است.  ادیان معمولاً سنن جا افتاده پیشین را با سربرگ خودشان مجدد نسخه پیچی کرده روانه بازار میکنند.  در اغلب ادیان مشهور رد پای سنت های قبلی به وضوح نمایان است و شخص خردمند به روشنی تشخیص میدهد.  

      بت پرستی از کی و از کجا پیدا شد؟  طی تاریخ، سوءتفاهمات زیادی درباره مراسم مذهبی پیشینیان بوجود آمد و باور های دروغی را رایج ساخت.  یکی از آنها "بت پرستی" است.  مگر بت قابل پرستیدن است؟ منظور ما از پرستیدن چیست؟  پیشینیان هرقدر هم که عقب افتاده بودند، آنقدر شعور داشتند که سنگ یا چوبی را سازنده جهان ندانند.  در بالا گفتیم که شعور متوسط انسان کم نبوده است.  گاهی ما برای تأیید سبک تفکر خودمان، نسبت دروغ به سبک فکری قدما میدهیم تا آنها را باطل و خود را برحق جلوه دهیم.  هم اکنون در سرزمین های سرخپوستان شکلک های بزرگی از چوب درختان برپا میکنند و به یاد نیاکان بدان احترام میکنند.  در شبه جزیره عربستان که غالباً چوب نایاب بوده، مجسمه هائی از سنگ بدین منظور میساختند.  گاهی هم سنگی که ساده و بیشکل بود و اغلب نزدیک خانه اشان بود هر روز بعنوان تیمن دستی بر آن کشیده و آرزوی درآمدی خوب برای آنروز میکردند.  تفصیل این سنت در کتاب الاصنام ابن کلبی آمده که شرحی بر انواع بت های پیش از اسلام است.  امروز وقتی تسبیح ساخته شده از سنگ را در دست میچرخانیم یا انگشتری از سنگ عقیق (گاهی با دعائی حکاکی بر آن) بر دست میکنیم کما بیش همان فکر و ذکر را در سر میپرورانیم.  بسیار بعید است که کسی، چه امروز و چه آنروز، سنگی یا چوبی را خالق جهان بداند.  منطقاً بسیار بعید است که بگوئیم مردم بت میپرستیده اند. چه بسا آیندگان، اقبال زیادی را که حجاج به سنگ سیاهی در مکه نشان میدهند حاکی از بت پرستی امروز ما بدانند.  قدما نیک میدانستند که این مجسمه ها جان ندارند تا حرکتی داشته باشند چه رسد خلق جهان.  احترام آنها چیزی مشابه احترام ما به مجسمه بزرگان درگذشته و یا قاب عکس پدربزرگ و مادر بزرگ روی پیشخوان است.  اتفاقاً دلیلی که بر این امر داریم از همان منابع متقن مذهبی است که بت پرستی را مذموم شناخته.

  در داستان ابراهیم خلیل آمده است که وی در فرصتی که اهالی شهر به بیرون رفته بودند، همه بت ها به جز بت بزرگ را شکست و تبر را در دست او میگذارد.  اهالی در بازگشت که او را در بتخانه تنها می یابند وی را متهم به تخریب میکنند.  اما او با اشاره به بت بزرگ میگوید کار اوست.  اما هیچکس حرف او را باور نکرده اعتراض میکنند مگر او زنده است که تکلم کند؟  از اینجا داستان به نتیجه اخلاقی خود میرسد که ابراهیم آنانرا به راه راست و یگانگی خالق جهان ارشاد میکند.  در حالیکه همین متن به روشنی گواه آنست که این بیچارگان خود از ابتدا باور داشتند که مجسمه ها حتی حرکت نمیکنند چه رسد خلق جهان و اینکه شایسته عبادت باشند.  جای تأمل است که ابراهیم با این ارتکاب عظیم همچنان زنده میماند در حالی که امروز پاره کردن فقط گوشه عکسی از بت بزرگ در یکی از میادین شهر مجازاتی شدید دارد.  ناظر بیطرف لاجرم به نتیجه میرسد که بت پرستان انسان ترند.  

     امروزه اصطلاح "بت" معنی عام تری پیدا کرده و به هر آنچه که برای جذب مردم بکار میرود گفته میشود.  هر آنچه جنبه تقدس افراطی پیدا کند بطوریکه روبروی عقلانیت قرار گیرد نوعی بت تلقی میشود.  مسجد و کنیسه و کلیسا که از مصالح ساختمانی ساخته میشوند همگی دست ساخت بشر است و کارکردی بیش از آنچه برایش تدارک شده ندارد.  این ابنیه امروزه کارکردی تبلیغاتی پیدا کرده کما اینکه میبینیم رقابتی در هرچه بزرگتر ساختن مسجد بین رؤسای ترکیه و روسیه وجود دارد!  بسیاری از چیزها معنی اولیه خود را از دست داده و در عوض در دست دولت ها در جهت تحکیم سیاست های انسداد آزادی بکار میرود.  خانه اصلی خدا نیز مقداری سنگ و خاک است و طبق تاریخ چند بار توسط سیل شسته شده و چندین بار نیز در اختلافات قبیله ای ویران شده است.  اخیراً نیز کوچکترین موجود میکروسکوپی دنیا باعث تعطیلی بزرگترین مرکز معنوی دنیا شده.  بنظر میرسد اکنون زمان برای تجدید نظر در افکار و زدودن مهملات فرا رسیده باشد.  امروز نوعی بت پرستی جدید هزاران هزار بار خطرناکتر از خطرناکترین ویروس دنیا حاکم شده است.  خطر اصلی، وجود این ویروس به درازنای تاریخ است.  آیا زمان عمل فرا نرسیده؟!

    "پرستش" نیز از کلماتیست که مورد سوء استفاده واقع شده است.  در لغت به معنی تیمار است و پرستار که کارش مراقبت از بیمار است از همین ریشه است.  ایرانیان باستان به آتش پرستی متهم میشدند تا شیوه تفکرشان زیر سوأل برده شود.   آتش پرست یعنی کسی که مراقب آتش مقدس است تا خاموش نشود.  زیرا در اعصار گذشته تولید آتش کار آسانی نبود و لذا پس از ایجاد آتش، بسیار مراقب بودند تا همچنان برقرار بماند و دیگران هم بتوانند آتش خود را از آن برگیرند.  ضمن اینکه آتش نقش مهمی در زندگی داشته و مقام آن با اهمیت برق امروز قابل مقایسه است.  پس عبادت آتش نیز دروغی بوده تا بدینوسیله آئین جدید، خود را برتر نشان دهد.  ضمناً عبادت از ریشه "عبد" است به معنی برده و بردگی که عرب برای اظهار ارادت به بت قبیله خود، خودش را برده آن بت معرفی میکرده است.  نام های زیادی با پیشوند عبد یا غلام آغاز میشود که استفاده آن برای ما ایرانیان قبیح است و مایه شرمساری.  ایرانیان باستان ضمن اعتقاد به اهورامزدا بعنوان خالق هستی و منبع نیکی، به دوگانگی خیر و شرّ معتقد بوده اند.  یعنی در مقابل هر امر خیر، متشابهاً امر شرّی وجود دارد و دائم بین این دو ستیز است.  زیبائی این فلسفه را امروز در جهان علم بعنوان حقیقتی شاهدیم که در برابر هر ذرّه ماّدی در جهان هستی، ضد ذره ای مخالف آن وجود دارد که به محض رویاروئی نابود میشوند.  البته نباید زیاده روی کرده و این تقارن زیبا را وحی مُِنزل تلقی کرد.  مثلاً در مورد دوگانگی نور و تاریکی، امروز میدانیم که هردو یک چیزند و تاریکی امر مستقلی نبوده و فقدان نور  تلقی میشود.  در حالیکه خیر و شرّ موجودیت مستقل دارند.  مردم باستان انسان را مختار و هدف متعالی انسان را آبادانی زمین و پشتیبانی از نیروهای خیر میدانسته اند.

      در رقابت های سیاسی، تبلیغات امریست قابل درک چه اینکه هرکس مایل به احراز بالاترین پست سیاسی بوده تا در سایه آن از مزایای دنیوی آن برخوردار شود.  در جریان این رقابت ها، تهمت و افترا و دروغ و پشت هم اندازی به قصد غلبه بر رقیب امریست عادی و شناخته شده.  اما آنچه قابل درک نیست، موضوع تبلیغات در امر دین و امور معنوی است.  هدف از آن چیست؟  میگویند آباد کردن آخرت مردم و سعادت اخروی آنان.  اگر مردم مقاومت کرده نپذیرند چه؟  اینجاست که معلوم میشود اهداف مادّی مد نظر است والا از نظر منطقی چه اجباری باید باشد.  با شمشیر شکم طرف را سفره میکنند چون نخواست آخرتش آباد شود.  این کم نیست و بعنوان جریمه زن و فرزندش به بردگی برده میشوند تا درس عبرتی باشد برای آنها که مانع سعادت اخروی اند.  در زمانه ای که منطق و استدلال اساس کارهاست، این تناقضات چگونه توجیه میشود.  نسل حاضر در پیچ و خم این تناقضات اسیر و گرفتار است و استمداد میطلبد.  با عنایت به نزدیکی نوروز و سنت پسندیده خانه تکانی، یکبار برای همیشه خود را از خرافات و مهملات رها کنید.  سعادت آتی در گرو طرد جعلیات و پناه بردن به اخلاق طبیعی است.  گویا مولانا نیز همین نظر را داشته و گفته:

نه مسلمانم نه ترسا نه یهود       سر به حکم عقل می آرم فرود

 

  • مرتضی قریب

بت

دروغ

پرستش

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی