فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین مطالب

انسانیت بزبان ساده

دوشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۹، ۰۵:۰۸ ب.ظ

انسانیت بزبان ساده

     نگاهی به تعداد کسانی که مطلب "مابعدالطبیعه" را برای خواندن انتخاب کرده اند حاکی از اینست که اینگونه مطالب چندان به مذاق خوانندگان این دوره و زمانه خوش نمی آید.  با اینکه سعی بلیغ شده بود که این مسائل بنیادی به ساده ترین صورت ارائه شود، با این وجود از تعداد کم مراجعه کنندگان به این مطلب کاملاً آشکار است که حتی شکل ساده آن نیز این روزها خریدار ندارد.  میگویند، مطالب اگر با شکل همراه باشد بهتر جلب توجه میکند که البته حرفیست درست ولی درباره مسائل نظری کمی مشکل.  عده بیشتری طالب موضوعات روز هستند که چون در جاهای دیگر، عده زیادی بدانها میپردازند ما در آن ورود نمیکنیم.  در عوض، موضوعات مهمی هم هست که دیگران کمتر بدان میپردازند ولی چون اهمیت بنیادی در ریشه های مشکلات ما دارد شایسته توجه بیشتر است.  اینبار نیز به یکی از آنها از دیدگاه فلسفی میپردازیم.   راستی، وقتی میگوئیم "انسانیت" یعنی چه؟

     از معنای ظاهری این عبارت معلومست که درباره "انسان" و خصوصیات ویژه او صحبت میشود.  اما چیزی که عموماً از شنیدن آن به ذهن متبادر میشود معنای خاص آن است که حکایت از صفات حمیده آدمی دارد.  بعلاوه، بطور ضمنی فرض بر اینست که انسان که اشرف مخلوقات است دارای کمال احساسات  پسندیده است و در جهان مخلوقات، صفات انسانی، بهترین و بالاترین رتبه را داراست.  بطوریکه هرگاه و هرجا بخواهند دیگران را به کارهای نیک توصیه کنند عموماً از عبارات "انسان باشید"، "انسانی رفتار کنید"، "انسانیت را مد نظر داشته باشید"، و امثال آن استفاده میکنند.  اما این صفات حمیده چیست؟  آنها معمولاً با این اسامی همراه است: احساسات رقیق، صفا، صمیمیت، صداقت، وفای به عهد، نوع دوستی، احترام به دیگران، گذشت و فداکاری و امثال آنها.  معمولاً در بیان انسانیت هیچگاه هوش عقلی انسان ملاک نیست بلکه فقط نظر به احساسات روانی و رفتاری است.  حال میخواهیم ببینیم اگر مصداق انسانیت با عبارات بالا تعریف شده باشد آیا واقعاً انسان شایسته این مقام هست یا خیر. 

     اگر انسان با حیوانات مقایسه شود، متوجه میشویم که حیوانات، برخلاف تصور رایج، بیشتر شایستگی این مقام را دارند.  انسان و حیوان هردو برای زنده ماندن نیازمند کشتن و خوردن دیگر حیوانات هستند.  اما انسان با گیاهخواری هم میتواند زندگی کند و چه بسا زندگی سالمتری هم داشته باشد.  اتفاقاً وضع دندانها و سیستم هاضمه انسان با گیاهخواری ملازمت بیشتری دارد.  حتی اگر بنا بر گوشتخواری هم باشد، هیچ حیوان درّنده ای مانند انسان رفتار نمیکند.  حیوان فقط بقدر سدّ جوع و حداکثر یکی دو وعده غذائی خود شکار میکند و به محض سیر شدن، دست از کشتن حیوان دیگر برمیدارد.  آیا انسان هم همینطور است؟  او حتی حیوانات دیگر را استثمار کرده و در تولید انبوه آنها را برای غذای بیشتر برای خود پرورش میدهد.  او البته نامش را اهلی کردن و صنعت دامداری میگذارد.  به این هم بسنده نکرده و در نگاهداری آنها چه در مرغداری ها و چه دامداری های صنعتی چنان در فضای تنگ و غیر طبیعی آنها را کنار هم میچیند که هر بیننده دل رحمی با مشاهده آن دست از گوشتخواری برمیدارد.  لذا اگر درندگی ملاک باشد، انسان از هر موجود دیگری درنده تر است و با اینکه نیازی به گوشتخواری ندارد، اکثریت حیوانات را دریده است.  البته بطور متمدنانه و بهداشتی در سلاخ خانه های قانونی و شرعی.  شاعر میپرسد: انصاف بده، کدام خونخوارتریم؟  با اینکه حیوانات گوشتخوار فقط بواسطه طبیعتشان مجبور به شکارند، گاه فیلم های حیات وحش صحنه هائی از انسانیت این درندگان را ضبط کرده که چطور یوز پلنگ تیزدندان بعد از بچنگ آوردن بچه آهوی شیرخوار بمحض دیدن مادر نگران در صد قدمی، دست از او شسته و در عین گرسنگی خود و بچه هایش او را روانه مادرش کرده.  البته ما آدمها نام آنرا غریزه میگذاریم زیرا به تصور ما حیوانات ذیشعور نبوده و دارای هیچگونه احساساتی نیستند.  و صد البته انسانیت فقط لایق مقام شامخ اشرف مخلوقات است که هر آنچه بر بستر کره ارض آشکار و نهان است فقط و فقط برای او و فقط او آفریده شده است.   مکرر در فیلم های مستند دیده شده که درندگانی مثل ببر و پلنگ که از کوچکی با انسان بزرگ شده و غذا از دست او خورده اند، بعد از بزرگسالی و رهائی در  حیات وحش ناتوان از شکار هستند.  از اینرو، مربیان مجبورند طی یک دوره آموزشی نحوه شکار کردن را به آنها یاد دهند که خود قادر به سد جوع بوده و از گرسنگی تلف نشوند.  مردم عادتاً به این درندگان میگویند "وحشی" در حالیکه واقعیت های جدید نشان از آن دارد که آنها ذاتاً اینگونه نیستند و در طفولیت از مادر خود شکار را یاد گرفته و آنرا راهی برای رفع گرسنگی یافته اند.  شاید لازم باشد وحشی را بار دیگر تعریف کنیم.  با وجود همه اینها، برخلاف تصور رایج، همه چیز حاکی از استعداد حیوانات برای تربیت و یادگیری است.

      مکرر در سیرک ها و صحنه های نمایشی، استفاده از حیوانات اهلی و "وحشی" را در اجرای نمایش ها دیده ایم که چگونه بدقت و با مهارت آموخته های خود را بدون نقص اجرا میکنند.  البته نحوه بهتری هم در آموزش و استخدام حیوانات در کمک به انسان وجود دارد.  سگ ها که قبلاً برای پاسبانی و حراست گله استفاده میشد، امروزه برای یافتن مواد قاچاق در فرودگاه ها تعلیم میبیند.  این حیوان در کار خود هرگز دروغ نمیگوید و برای لقمه ای غذا ریاکاری نشان نمیدهد.  هرآنچه در فکرش هست همانست که در رفتارش متجلی است.  این حیوان برای کمک به نابینایان و ناتوان ها نیز آموزش دیده و تربیت میشود.  او در خدمت به نابینا کاملاً صمیمی و صادق است و در انجام مسئولیت خود ذره ای قصور نشان نمیدهد.  در گذرگاه های خطرناک حتی حاضر است جانش را فدای مخدوم خود کند.  در وفای به عهد و صداقت این حیوان داستانها فراوان است و فقط به ذکر یک فقره که بسیار مشهور است بسنده میکنیم.  در جریان جنگ اول جهانی، در یکی از کشورهای اروپائی که سربازان به جبهه اعزام میشدند، سرباز جوانی همراه سگ خود به ایستگاه قطار آمده و پس از خداحافظی از سگ و همراهانش، سوار قطار شده و با دیگر سربازان به جبهه اعزام میشود.  اما سگ در ایستگاه میماند و بستگان سرباز هرکار میکنند به خانه بر نمیگردد.  به ناچار او را به حال خود رها میکنند و او تنها آنجا میماند.  روزها و شب ها میگذرد و او در انتظار بازگشت دوست خود از جای تکان نمیخورد.  عابران که کم کم از وضع او آگاه میشوند آب و نانی در اختیارش میگذارند تا تلف نشود.  سالها میگذرد و جنگ تمام میشود ولی سگ وفادار همچنان برجای خود استوار میماند.  گویا سرباز در جنگ کشته میشود و بازگشتی در کار نیست اما سگ او بی اعتنا به وقایع اطراف بر سر پیمان خود همچنان منتظر میماند تا سرانجام در همانجا میمیرد.  مردم قدرشناس به پاس این فداکاری لوحه یادبودی در همان محل برپا کرده و خاطره آن را که زبانزد همگان شده حفظ میکنند.  آیا در مصادیق انسانیت که در چند پاراگراف قبلی برشمردیم چیزی برتر از این یافت میشود؟  باری، شنیده شده که موش های صحرائی نیز نوع دیگری آموزش دیده و استخدام شده اند.  آنها یا بویائی قوی خود، البته پس از تعلیم و تمرین و ممارست، محل مین های بجا مانده از جنگ را پیدا میکنند.  نکته اینجاست که در کار حیوانات و وظیفه ای که برعهده گرفته اند جائی برای طفره رفتن وجود ندارد.  حیوانات کم و بیش همه تربیت پذیرند و حتی بوفالو را هم که تربیت ناپذیرترین میپندارند چنان تربیت کرده اند که همراه مربی خود وارد نمایشگاه بزرگی از کریستال شده بدون تنه زدن و شکستن اشیاء چیده شده از در دیگر به آرامی خارج میشود.  بله، گرگ زاده عاقبت گرگ میشود زیرا تحت توجهات مادرش است و نه تحت توجهات بنده و شما.   اینکه مشاهده میشود آینده یک کشور بسوی خیر و صلاح متمایل نمیشود برای اینست که اولیای بیسواد، پرورش دهنده فرزندان بیسواد و آنها بنوبه خود پرورش دهندگان آیندگان بیسواد و جاهل خواهند بود. وجود سیستم آموزش و پرورشی که خطوط اصلی آن توسط جاهلان ترسیم شود نتیجه چندان متفاوتی با جامعه قبلی با اولیای بیسواد ندارد.   یعنی در جامعه ای با آحاد افراد فهیم و با سواد چنانچه برنامه آموزش و پرورش آن توسط گروهی جاهل ترسیم و تحمیل شود، نتیجه ای جز آینده ای تاریک ندارد.   گونه انسان این شانس را داشته است که خود را از میان سایر جانوران برکشیده و متمایز سازد و با کمک تعلیم و تربیت این تمایز را آشکار و آشکارتر سازد.  اما این برتری نمیتواند و منطقاً نباید مستمسکی باشد برای استثمار و نابودی سایر جانوران.  کره زمین فقط برای گونه انسان نیست.  توصیه میشود در این ارتباط، فیلم بسیار آموزنده "سیاره میمون ها" ( The Planet of Apes) را تماشا کرده به دقائق آن توجه کنید.  

     در نوع دوستی نیز بنظر نمیرسد، انسان گوی سبقت از حیوان ربوده باشد.  فیلم های مستندی که در رسانه ها دیده میشود و تحقیقات محققین بخوبی نشان از این امر دارد.  فیل ها در گروه خانوادگی خود پشتیبان یکدیگر بوده و بزرگترها از گروه در مقابل دشمنان حمایت میکنند.  جالبست که در مواجهه با جسد مردگان خود نوعی رقّت احساسات نشان میدهند.  نمیدانیم در مغز بزرگ آنها چه میگذرد ولی اشتباه بزرگی است که مانند دکارت و سایر پیشینیان تصور کنیم حیوانات فاقد احساسات هستند.  حیوانات نه تنها نوع دوست هستند بلکه در حمایت از گونه های دیگر نیز، در شرایط خاص، گوی سبقت از انسان ربوده اند.  مکرر دیده شده که ماده سگی، توله های یتیم حیوان دیگری را شیر داده مواظبت میکند.  یا ماده شیری همان را در حق توله های سگ میکند.  یا حتی گربه ای، در کنار شیر دادن به بچه های خود از جوجه اردک های تازه از تخم سر درآورده بی سرپرست در پر و بال خود مواظبت کند.  داستان تاریخ تأسیس شهر رم حکایت از شیر دادن ماده گرگی به رموس و رومولوس و بزرگ کردن آنها دارد.  از اخبار حدود 60 سال پیش، شنیده بودیم که در جنگلی دور افتاده در هندوستان، بچه ای توسط گرگ ها بزرگ شده و با آنها زندگی میکرد.  این یکی واقعیت داشت.  اما چیزی که هرگز شنیده نشده اینکه متشابهاً زنی از سینه خود حیوانی را شیر داده در کنار بچه خود بزرگ کرده باشد.  

     در زمینه همزیستی با محیط طبیعی زیست نیز شاهد تفاوت هائی هستیم.  جانوران در یک هارمونی با محیط زیست خود اند و وجود انواع مختلف جانوران در جوار یکدیگر باعث استقرار تعادلی شده که بخودی خود صدمه دامنه داری بر زیست کره وارد نمیسازد.  این صحیح است که گاهی انبوه ملخ ها هجوم آورده و باغ ها و مزارع را نابود میسازند، اما گنجشک ها و سارها و سایر پرندگان کوچک هم هستند که دمار از روزگار آنها در میآورند.  بی اختیار یاد برنامه مائو در مطلب "از کوزه همان برون تراود، 99/1/17" میافتیم که او برای حفظ غلات و آن چند دانه ای که این گنجشک های معصوم میخوردند، دستور کشتار سراسری آنها را  صادر کرد.  و آن شد که اینبار ملخ ها و سایر آفاتی که بخشی از غذای این زبان بسته ها را تشکیل میداد آمدند که انتقام سختی از او و امت در صحنه او گرفتند.  متعاقباً قحطی بوجود آمده در دهه پنجاه میلادی که بسیار مشهور است، سبب مرگ میلیونها شهروند چینی شد.  آیا رهبران جامعه از این اقدامات خودسرانه درس میگیرند؟  مستبدین کمتر درس میگیرند که اگر درس بگیرند که دیگر مستبد نیستند.  شما نمیتوانید اشتباه یک مستبد را به او یادآوری کنید مگر دست از جان شسته باشید.  آناتول فرانس این معنی را کمی نرم تر و عمومی تر بیان کرده: "هرگز سعی نکنید غلط و اشتباه کسی را به رُخش بکشید که در اینصورت شما را محکوم میکنند که با تمام مقدسات عالم دشمنی میکنید!"

      در این زمینه اخیر، یعنی دست اندازی به طبیعت و نابودی محیط زیست، مقایسه انسان و حیوان به هیچ وجه قابل مقایسه نیست.  خساراتی که امروز ما خود در سطح ملی شاهد آن هستیم فراتر از هر تصور دیگری است.  گناه ما فقط انقراض حیوانات بومی این خطه نیست بلکه گستره وسیعی شامل دریاچه ها و رودخانه ها و جنگل ها و آبهای زیرزمینی و خاک و هوا و خلاصه همه چیز را دربر میگیرد.  دو عامل مهم بیشترین تأثیر را داشته است.  سطح نازل سواد تصمیم گیرندگان و دوم، آهنگ بالای رشد جمعیت در عدم تناسب با منابع موجود.  خوشبختانه در این عامل دوم گویا مردم به خود آمده و متوجه شده اند که این تنها خودشان هستند که باید بفکر خودشان باشند و توصیه های خانه خراب کن اولیای امور را اعتناء نکنند.  توگوئی یک برنامه ریزی دقیق برای محو آب و آبادانی در جریان است.  بهرحال تا فکر درستی حاکم نشود، خرابی ها با سرعت فزاینده ای در حال "پیشرفت" است.

نتیجه:  

    از آنچه گفته شد و قرار شد انسانیت را بزبان ساده شرح دهیم، اکنون خود نتیجه گیری کنید که انسانیت یعنی چه.  در این مقام از اینکه تعداد معدودی اهل خرد با ویژگی های معقول در جامعه هستند نباید دچار خطا شد.  همواره سطح متوسط ملاک ارزیابی هاست.  بنابراین باید از استثناء ها چشم پوشی کرده و سطح متوسط را ملاک قرار داد.  یکی از نتایج بحث حاضر توجه بدین امر است که هرگز فریب عبارات دلکش و خوش منظر را نخورد.  سالهای سال است بما تلقین میشود که افکار و رفتار ما انسانی است و انسانیت از آن میبارد.  اگر منظور مصادیقی باشد که قبلاً بیان شد، معلوم میشود چقدر بخطا رفته ایم.  در سایر زمینه ها نیز در معرض فریب خوردن بوده و ملتفت نبوده ایم.   باید یکجا به خود آمده و واقعیت را دریافت.  برتراند راسل عبارت جالبی دارد که : " هرچه منطق نادرست تر باشد، نتایجی که از آن گرفته میشود دلکش تر است!".  منظور اینست که توده ها معمولاً فریب جملات بزرگان و برخی منادیان دروغین اخلاق را میخورند.  انسان اسیر منطق های بی معنی و غلط است!  انسان همواره اسیر قالب ها بوده است و در مواردی باید قالب ها شکسته و از پوسته آن خارج شد.  مثال معمای 9 نقطه متحدالفاصله که 3 ردیف 3 نقطه ای را تشکیل داده بسیار آموزنده است.  میبایست با عبور 4 خط مستقیم که بیش از یک بار از این نقاط عبور نکرده، همه آنها را بهم متصل کرد.  تنها و تنها راه حل این مسأله و بسیاری از مسائل زندگی در برون رفت از مشکلات، بیرون آمدن از قالب هاست.

  • مرتضی قریب

انسانیت

حیوانیت

نظرات  (۲)

مطالب بسیار شیرین و جذاب بود و جای بحثی نداشت.واقعا لذت بردم.

  • حبیب ابن علی
  • انسانیت زیر مهمیز تبلیغات و سیاست

    اگر آدمیت بدین بى دمیست      دمى کو که ننگم از این آدمیست

    چند ماهییست که بروز کورونا و مرگ جرج فلوید افزون بر اینکه زندگانى روزانه و اقتصاد مردم جهان را مورد تهدید قرار داده نخبگان و روشنفکران را نیز از خواب خرگوشى و رخوتى که آنان را فر گرفته بود بیرون آورد به روشنى پیداست  که در گسترش جهانى کرونا کشور چین - اگر نگوییم عمداً- چه نقش ویرانگرى داشته است دولت چین بسادگى میتوانست هم زمان با مبارزه حیرت انگیز و موفق خود در داخل چین بهمه کشورهاى جهان در باره این ویروس مرگبار آگاهیهاى پیشگیرانه را داده و تجریبیات خود را منتقل نماید همچنین در مرگ آن سیاهپوست بیگناه که بهیچوچه سزاوار چنین دیو خویی نبود و آن پلیس آدم خوار با آگاهى از نبودن کیفر سزاوار بعمد اورا خفه کرد ولى چرامرگ یکنفر که بسیار هم دردناک بود اینهمه جهان را تکان داد آیا آمریکاییان حزب دموکرات و بویژه اروپاییان با مرگ جرج فلوید فهمیدند که در جهان چه میگذرد چرا براى پدر و مادر پناهجو که همراه پنج فرزند خود  در دریاى مدیترانه غرق شدند اشکى ر یخته نشد سازمانهاى بین المللى شمارپناهجویان کشته شده  فقط در دریاى مدیترانه را در سال گذشته میلادى بیشتر از ده هزار نفر به آگاهى رسانده  است همین نزدیک گوشمان چهارده افغانى در یک پژو نا بود میشوند 

    أگر بخواهى این سیاهه را دنبال کنى أنرا پایانى نیست جرا در اینگونه موارد اشکى جارى نمیشود و خارى به بیاد آنان بر گورشان کسى نمیگذار؟ 

    آیا زندگانى امروز ما ایده آل است اگر نیست آیا سیر حرکت بسوى ایده آلها حرکت میکند از روزگاران بسیار دور همه اندیشه فلاسفه و پیامبران و دانشمندان ایجاد جامعه اى امن و مرفه و ازاد ودادگستر براى انسانها بوده است هیهات که بجایی نرسیدیم جناب دکتر غریب من بیش از ده صفحه مطلب فلسفى و تاریخى و اجتماعى نوشته بودم که شما مورد سنجش قرار دهید ولى نمیدانم که چرا اینقدر در تایپ کردن کا هل هستم فعلاً یکى از شاهکارهاى شعر معاصر ایران یعنى ایه هاى زمینى تقدیم میکنم  

    أنگاه خورشید سرد شد

    وبرکت از زمانها رفت…?

    پاسخ:
    ما همواره علاقمند به شنیدن نظرات بویژه شما و سایر خوانندگان هستیم.  محافظه کاری چندان گسترده است که کسی را یارای حرف زدن نیست.  همکاری داشتیم که چنان در این راه پیشرفته بود که گاهی دوستان بشوخی از او میخواستند نامش را روی کاغذ بنویسد، از ترس پرهیز میکرد.  بهرحال آماده ایم مطلب شما را بهر صورت ممکن دریافت و خود آنرا تایپ و در این محل منتشر کنیم.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی