فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین مطالب

ایران در آتش

چهارشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۹، ۰۸:۰۹ ق.ظ

ایران در آتش

     برخی از خوانندگان ما، و چون بازخوردی نداریم شاید عده زیادی، هنوز بر این اعتقاد هستند که دانش تجربی چیز زیادی برای گفتن ندارد و بلکه این مابعدالطبیعه است که پاسخگوی نهائی مکنونات قلبی ماست.  نگفتم پاسخگوی مشکلات ما زیرا دانش روز پاسخ بسیاری را در آستین دارد و اگر من و شما توجهی بدان نداریم، مشکل از ماست و نه کوتاهی دانش.  با اینکه در چند مطلب گذشته، به رویکرد "مابعدالطبیعه" (5 خرداد 1399) پرداخته بودیم، معهذا چون ممکنست عده زیادی هنوز به نتایج آن دلبسته و امیدوار باشند مناسب دیدیم که درباره آن بحث بیشتری داشته باشیم.  در این رابطه، اظهار نظر یکی از خوانندگانی که مشتاقانه این مطالب را پیگیری میکنند عیناً نقل میکنیم:

 

کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست.    اینقدر هست که بانگ جرسى میاید

سرور گرامى دکتر قریب: نمیدانم چرا شما این اندازه به دانش تجربى و  شهودى ارج میگذاریدو با ما بعد الطبیعه سر ستیز دارید علما ! میگویند اثبات شئى نفى ما عدا نمیکند گیریم همه جهان هستى ماده است و بس و بر همه ذرات آن قوانین دانش تجربى و شهودى  -اگر چه شما میدانید که بسیارى از این قوانین هنوز ناگشوده است-   فرمانروا باشد باز هم عقل دور اندیش بدنبال گمشده ایست که آن همان رازآفرینش و آنچه که در پیوند با این راز میباشد  میدانیم که جزم اندیشى در نزد فلاسفه عهد باستان بسیار نادر بوده تا اینکه ادیان توحیدى ظهور مینمایند و علم الهیات از أنها سر بر آورده و قرنها فلسفه دچار انجماد گردید پس از رنسانس که شعار آن لیبرالیسم در تجارت و امانیسم در روابط اجتماعی و سکورلاریزم در سیاست بوده کم کم فلسفه و أزاداندیشى سر از غبار قرنها برآورد و دو باره ما بعدالطبیعه در برابر پیشرفت دانش تجربى بگونه اى نو نه همچون گذشته خود نمائی میکند بارى رنه دکارت که  ریاضى دان بوده و کانت و هایدگر که از نامداران بودند میدیدندکه متافیزیک بدون بنیاد و اساس میباشد نه زبان مشترکى دارند و نه اثبات پذیر است هرسه تلاش کردند که شاید بتوانند مانند ریاضییات براى ما بعدالطبیعه نیز پایه اى بگذارند نشد که نشد حقه مهر بر آن نام و نشان است که بود برخى از انهامثل روسو آنچنان دانش ستیز بود که رهایی را فقط برگشت به قوانین و زندگانى حیوانى و طبیعى میدانستندالبته آزادی اندیشه و ابراز آن تا زمانیکه  بصورت ایدئولوژى و اجبارى نشده بسیار نیکوست ولى میبینیم که اندیشه هاى آزاد مردى همچون روسو بگفته راسل به هیتلر ختم میشود همه این چند خطىکه در بالا آمده در کتابهاى ابتدائی فلسفه آمده و همه آنرا میدانیم اما همه اینها صورت مسئله ما بعدالطبیعه را  پاک نمیکند اگر شما پاسخى بسنده در رد آن دارید بفرمایید!

      راستی ببینیم که این مابعدالطبیعه چه میگوید؟  اخیراً یکی از فیلسوفان سرشناس که همواره در صدا و سیما حضور دارند فرموده اند " آتش جهنم نه از هیزم و امثال آنست بلکه از آتش دلهاست...".  این به مذاق ما ایرانیان دلسوخته بسیار خوش میآید.  اما مسأله اینجاست که هر کس دیگری، فیلسوف هم نباشد، میتواند مدعی عبارتی مشابه آن باشد.  مثلاً بگوید آتش جهنم، آتش مغزهای ناتوان ماست، یا بگوید آتش خشم بینوایان گرسنه در شبانگاهان است، یا عبارات بازهم دلپذیرتری که قلب ما را تکان دهد.  اینها همه تظاهرات مشابه هم از اندیشه متافیزیکی است که همگی در یک چیز مشترکند و آن اینکه دلیلی بر ارجحیت یکی بر دیگری نیست.  همه همتراز هم هستند و برای هیچیک دلیلی وجود ندارد.  اما از همه اینها گذشته، آیا انتقاد بزرگتری را نمیبینید؟  آیا وقتی جای جای جنگل ها و مراتع در آتش میسوزند بهتر نیست از این آتش واقعی دستکم یادی کرده و آتش افروزان را نصیحت کرده برحذر دارید؟  البته که فیلسوف جایگاهی والاتر از این حرفها دارد و وقت خود را نباید بیهوده صرف این دنیا و زخارف آن کند.  مقام وی اجلّ از پرداختن به این چیزهای پیش پا افتاده است!  او سرگرم حل مسائل دنیاهای ناپیداست و فرصتی برای پرداختن به مسائل دنیوی ندارد.  غرض ما سر ستیز با متافیزیک نیست بلکه، همانطور که منتقد گرامی خود اعتراف کرده اند، آبی از آن گرم نمیشود.  البته که پرداختن به متافیزیک بسیار شیرین و سرگرم کننده است.  اما اگر دنبال "راز آفرینش و آنچه در پیوند با این راز میباشد" هستیم، مدتهاست که مرزهای دانش خود بدین مهم اشتغال دارد و بدون سروصدا و بازی با کلمات در صدد درک بیشتر است.  منتها با کشف هر راز، رازهای بیشتری در پیش رو نمایان میشود.  این البته از خصوصیات خوب دانش است که نمیگذارد دانشمندان بیکار بمانند و لذا شغلشان را از دست بدهند.  اما هشدار که این شیرینی متافیزیک مانند شیرینی جاتی است که فرد دیابتی باید از آن پرهیز کند.  اعتیاد به متافیزیک و غرق شدن در مباحث بی انتهای آن، فرد را از واقعیاتی که در اطرافش میگذرد بی  خبر میسازد.  مثل آنست که خانه در آتش باشد و جناب فیلسوف در بیخبری، نگران آتش دلها باشد.   امروز باید نگران آتشی باشیم که بجان محیط زیست ما افتاده و بلکه مهمتر از آن، آتشی که مدتهاست بجان کشور افتاده و در حال نابود کردن هستی ماست.  لابد آنچه هم مصون از آتش بماند، باید نصیب گرگ های به کمین نشسته چشم بادامی شود که مبادا از خوان یغما بی نصیب مانند.  میگویند "اثبات شئ نفی ماعدا نمیکند"، درست است اما یک نتیجه بسیار خطرناک هم بدنبال دارد.  و آن اینکه وقتی در را باز کردید بر روی هر آنچه تخیل میشود، دیگر سنگ بر روی سنگ بند نمیشود.  هرکس میتواند مدعی چیزی شود و شما را پروای آن نیست که آنرا نفی کنید زیرا همه چیز قرار است ممکن باشد (ر.ک. لاادریه، 12 مهر 1398).  تفاوت دانش و برتری آن در همین یک نکته باریک است که چنین اجازه ای نمیدهد و فرد طالب باید سالها دود چراغ بخورد تا چنین قابلیتی را در خود پرورش دهد.  

     در اینجا خوبست مثالی آورده شود.   قرنها کیمیاگران سخت در تلاش بوده اند که فلز بی ارزشی مانند مس را به طلا تبدیل کنند.  بگذریم از اینکه امروزه مس جایگاه والائی در میان فلزات یافته و آفتابه مسی مادر بزرگ ها با قیمت بالائی در بازار فلزات گرانبها به سکه طلا تبدیل میشود.  بهرحال کیمیاگران آن دوران به اتکای یک آموزه غلط متافیزیکی اصرار داشتند که حتماً  مس به طلا تبدیل میشود و قطعاً راهی برای تبدیل آن وجود دارد.  حتی نیوتون، فیزیکدان معروف، نیز در دوره ای از جوانی خود سخت بدین کار مشغول بود تا سرانجام خسته شد و آنرا بکناری نهاد.  و چه خوب شد که به کارهای مفیدتری پرداخت و چه حیف شد آن بخش از جوانی وی که میتوانست بهره بهتری برای جامعه داشته باشد و بیهوده تلف شد.  اما در هر حال این تلاش ها و جانفشانیها چندان هم بی ثمر نبود چون مقدمه ای شد برای دانش شیمی.  رابطه مابعدالطبیعه با دانش مانند رابطه کیمیاگری با شیمی است.  با اینکه از مابعدالطبیعه چیزی بیرون نمیآید ولی بهرحال کوشش کسانی که در این مسیر کوشیده اند نهایتاً به دانش منجر شده.  اگر قرار است به چیزی دست یابید یفرمایید دانش در خدمت شماست.  از سوی دیگر، همانطور که برای آگاهی از سیر تاریخی تحول علوم به مطالعه تاریخ کیمیاگری میپردازیم، پرداختن به متافیزیک برای علاقمندان به سیر تاریخی تحول علم و فلسفه میتواند جذاب و دلپذیر باشد.  گاهی دوستداران متافیزیک از این برخورد ما رنجیده میشوند ولی بدانید که حقیقت از هر چیزی مهمتر است.  متشابهاً همین وضع گاهی در کلاس درس فیزیک بوجود میآید که وقتی با استدلال و استفاده از قوانین بقا ثابت میکنیم حضرت شیخ بهائی نمیتوانسته اند با گرمای یک شمع گرمابه دایر کنند، عده ای را رنجیده خاطر میکند.  در تلاش برای اثبات ماجرا، میگویند شاید گاز متان ناشی از چاه فاضلاب سوخت لازم را فراهم میکرده است.  اما این نیازمند رگولاتور است و بدون آن چاه یکباره منفجر میشود.  ضمن اینکه این مربوط به چاه های قدیمی با مقدار گاز محدود است و قابلیت استفاده مستمر را ندارد.  امروزه در دامداری ها و مجتمع های بزرگ با نصب تأسیساتی برای نگهداری و تخمیر و استفاده از رگولاتور و تأسیسات، تحت نام بیوگاز از متان بوجود آمده در دهات دور افتاده استفاده مفید میشود.  

     نتیجه آنکه تشویق به دانش اندوزی، نفی ادبیات و هنر و موسیقی و تاریخ و حتی متافیزیک نیست.  هر چیزی بجای خود نیکوست.  نکته اینجاست که اگر طالب واقعیت ها هستید، دانش مسیر درست است و متافیزیک چیزی درخور برای عرضه ندارد.  البته این درست است که دانش دقت 100% ندارد کما اینکه غیر ممکن است طول میز تحریر خود را با این دقت بیان کنید.  ولی بهر حال آن اندازه هست که ما را بدین جایگاه رسانده.  اصولاً مقایسه این دو مثل مقایسه ریاضی با سرودن شعر است و هریک کارکرد خود را داراست.  نکته دیگر اینکه در این ایّام آنچه برای ما مهم است دوری از خرافات رایج و پرهیز از جعلیات منتشره و افشای آنهاست.  متأسفانه متافیزیک وسیله ای شده در دست ناشران این امور برای فریب اذهان توده ها.  داستان نحوی و کشتیبان مولانا، تأکیدی بر پرهیز از خیالبافی در محدوده مسائل جدی و حیاتی است.  امروز آنچه مورد نیاز است و آنچه بیش از هر چیز دیگری واجب و ضروری است، نه علم نحو بلکه دانستن شنا برای نجات خود و کشور از منجلاب موجود است.

  • مرتضی قریب

آتش

مابعدالطبیعه

نظرات  (۱)

  • حبیب ابن علی
  • دوست گرامى براین باورم که در نوشته اخیرتان کمى موضوعات از هم گسیخته و آشفته بوده است 

    یکم اینکه آن چیزى که از من آورده اید جند رده و در برخى جایها آن جملات و واژه ها افتاده است بگونه اى که چیزىاز آن نمیتوان برداشت کرد

    دوم شاید از کم دانشى این کمترین است که نتواسته ام حقیقت آنچه را میخواستم بگویم مراد من از طرح ما بعد الطبیعه نفى دانش نیست بلکه  چیزیست که ذهن آدمى در گیر آنست ودوست دارم انرا درسطح بالاترى مورد بحث قرار گیرد

     من بهیچ وجه سر ستیزى با دانش ندارم دلبستگیم به ما بعدالطبیعه با متافیزیک و خرافات هم بگونه اى ژرفتر فرق دارد فیساغورس و تالس در همان هنگام که به سخترین مسائل ریاضى میپرداختند برایشان بعنوان فیلسوف، مابعدالطبیعه مطرح بوده شما بگونه اى به این پدیده پرداخته اید که مانند اینکه بگویم داعش و طالبان زاییده مابعدالطبیعیون است همینگونه مانند آنکه کسى بگوید انیشتین واوپنهایمر…اینها بیگناهان را در هیرو شیما و ناکاراکى کشته اند شما میدانید که راسل و سارتراز همه معاصرین فیلسوفتر و سیاسیتر بودند ولی آن مسایل مابعالطبیعه براى انها هم مطرح بوده دیگر توان تایپ ندارم 

    یک نعره مستانه در اینجا نشنیدیم     ویران شود آن شهر که میخانه ندارد

     

    پاسخ:
    بله گاهی در تبادل افکار ممکنست سوء برداشت هایی بوجود آید.  مباحثی که طرح کردید و سابقاً نیز شمه ای از آنها را در مبحث "مابعدالطبیعه" در این وبلاگ طرح کردیم همه بجای خود دانسته است که موضوعات اساسی متافیزیک است.  همه اینها هنوز به همان صورتی که از دوران کهن مطرح بوده هنوز مطرح است.  اما با یک تفاوت، که به دلیل پیشرفت دانش رویکرد ما نسبت به آنها اکنون بسیار پیشرفت کرده است.  قبلاً نظر دکارت و دیگر فلاسفه را درباره ماهیت روح و شعور برشمردیم و گفتیم که نظر علمی امروز درباره آن چیست.  اگر ما بخواهیم که همچنان در همان محدوده تفکر علمای سابق اظهار نظر کنیم که دیگر مطلب جدیدی برای گفتن نخواهیم داشت و باید همچنان در دوران کهن دور خود بچرخیم.  اما اگر دنبال یافتن حقایق هستیم، دیگر نباید کار به این داشته باشیم که جواب سوأل ما را علم نوین میدهد یا متافیزیک.  ما باید به اصل مطلب توجه کنیم و اگر علم جواب قابل قبولی در آستین دارد بخاطر آنکه از کانال متافیزیک نیامده با آن معارضه نکنیم.  حقیقت، حقیقت است.  البته هنوز بسیاری موضوعات بی پاسخ یا بقول معروف controversial وجود دارد که هر کسی از ظن خود پاسخ میدهد.  موضوع دیگری که در این زمانه برای ما باید بسیار مهم باشد اینکه بعنوان شهروند مسئول، در وهله نخست به حیاتی ترین موضوعاتی که هم جنبه فلسفی و هم جنبه عملی دارد بپردازیم.  توضیح دادیم که در زمانی که گستره وسیع کشور در آتش میسوزد، بحث متافیزیکی اینکه آتش جهنم چگونه است نوعی فرار از مسئولیت است، اگر نگوئیم خودنمائی.  البته عمل درست تر در این رابطه شاید آنست که بحث را رها کرده و به کمک آتش نشانان شتافت.  یا اگر امکانش را ندارید صدای خود را بلند کرده بگوش آنها که مسئولند برسانید.  با فروکش کردن آتش ها، فرصت را مغتنم خواهیم شمرد که در باب هر آنچه در حوزه متافیزیک و فیزیک است بپردازیم.  شعار محوری در لابلای مطالب گذشته فقط یک چیز است: کنار گذاشتن خرافات تحمیلی و پناه بردن به خرد.  رستگاری ما در گرو این شعار است.  و چه بسیار حکیم طوس در این راستا سفارش کرده اند: خرد رهنمای و خرد دلگشای/ خرد دست گیرد به هردو سرای.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی