فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین مطالب

آیا کشور آرمانی مصداقی هم دارد؟

شنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۹، ۱۰:۲۲ ب.ظ

آیا کشور آرمانی مصداقی هم دارد؟

     پیرو مطلب اخیر (کشور آرمانی، 7 بهمن 99)، پرسش کرده اند آیا مصداقی هم برایش وجود دارد یا اینکه تخیل صرف است.  باید گفت مشخصاتی که آنجا ذکر کردیم، در حال حاضر بیشترین شباهت با کشورهای حوزه اسکاندیناوی است که به حالت آرمانی نزدیک ترند.  بعنوان نمونه، کشور سوئد که یک کشور پادشاهی و در عین حال دموکراتیک میباشد از جمله این کشورهاست که در این منطقه قرار دارد.  اما در عین حال نکته عجیبی که درباره این کشور وجود دارد اینست که آمار افسردگی و خودکشی نیز در آنجا بطور نسبی بالاست.  باید هردوسوی سکه را دید.  چرا اینطور است؟!.  برخی میگویند آب و هوای همیشه ابری و نیمه روشن آنجا مسئول این پدیده است و فقدان درخشندگی خورشید افسردگی ببار میآورد.  این شاید تا حدی درست باشد.  برخی هم سطح پائین رواج دین و عدم پایبندی محکم دینی مردم را دلیل میزان بالای خودکشی میدانند.  اتفاقاً موفقیت این کشور و همسایگان آن درگرو تساهل دینی و عدم دخالت دین یا هر ایدئولوژی دیگر در شیوه اداره کشور است.  ولی بهرحال اینجا میخواهیم علت مهمتری را ارائه کنیم و آن فقدان "چالش" است!  یعنی وقتی در جامعه ای همه چیز حل شده باشد و دیگر مسأله ای برای برخورد با آن و حل کردن آن وجود نداشته باشد، انگیزه ای هم برای یافتن راه حل های جدید و برخورد با معضلات باقی نخواهد گذارد.  این البته منحصر به توده مردم عادی است و نه طبقات دانشپژوه و فعالین عرصه هنر و ادبیات، که آنها در رشته تخصصی خود چالش های مخصوص خود را داشته و مدام در حال دست و پنجه نرم کردن اند.  مثلاً یک کارمند حسابرس که شغلی مناسب و رفاه کافی داشته که نه دغدغه و نه چالشی در زندگی دارد ممکنست در وسط یا انتهای دوران کاری خود به پوچی رسیده و به نوعی افسردگی مبتلا شود که گهگاه منجر به خودکشی میشود.  این گونه مردم چیزچندانی برای مبارزه پیش رو ندارند و ملالی جز سرکردن زندگانی آسوده ندارند.  مبادا عبارت "مرفهین بی درد" تداعی شود و این بیان ما دستآویزی برای مسئولین کشورهای بلازده شود که با کاربرد آن به مردم بی چاره خود اینگونه القاء کنند که شما با داشتن مشکلات فراوان از مغرب زمینیان خوشبخت ترید و نسل اندر نسل با مشکلاتی که ما برای شما فراهم آورده ایم سرگرم خواهید بود! 

    در دهه های گذشته شاید تلاش برای احقاق حقوق حیوانات از مبارزات مردم شمال اروپا بشمار میرفت چه اینکه حقوق انسانها امری شناخته شده و جا افتاده بشمار میرفت.  امروزه تغییرات اقلیمی شاید از جدی ترین مسائل این کشورها بوده و عده زیادی از مردم را درگیر خود کرده باشد.  با این وجود این ممکنست همه را راضی نکند و خلاء ای بزرگ همچنان در زندگی بسیاری نمایان باشد.  با این شیوه استدلال و ادامه این خط فکری گویا چنین نتیجه گرفته میشود که ما کشورهای اینسوی جهان با داشتن کوهی از معضلات خوشبخت تریم!  ابداً چنین نیست.  اینجا نوع دیگری از بیحاصلی و بیهودگی بروز میکند که بمراتب وحشتناک تر است.  چون خواسته های مردم از پیش پا افتاده ترین تا متعالی ترین، همه به دیوار بلند استبداد برخورد میکند، نافرمانی، تخطی از قانون، و فرار از کشور شیوه های رایج شده و خودسوزی و خودکشی گسترش یافته حتی به کودکان دبستانی نیز رحم نمیکند.  آنجا از نبود مشکلات و چالش برای مبارزه دچار افسردگی میشوند و اینجا از سر استیصال به بن بست میرسند.  

    لذا نتیجه منطقی این نیست که وجود معضلات اجتماعی شیوه ایست مطلوب که باعث اشتغال فکری مردم و دوری از افسردگی گردد.  بلکه نتیجه درست اینست که همواره لازمست آرمانی در افق فکری آحاد جامعه وجود داشته باشد.  بهترین و متعالی ترین انواع آنها، موضوعات اخلاقی، علمی، هنری و فلسفی است.  برای مردم کشورهای بلازده که به نان شب محتاجند و با انواع گرفتاری های اجتماعی دست بگریبانند، مسائل زندگی روزمره مجالی برای اینگونه تفکرات متعالی باقی نمیگذارد.  اینجاست که آرمان مردمان این کشورها به حل چیزهای ابتدائی فروکاهیده شده و افق فکری توده های اکثریت از مسائل پیش پا افتاده فراتر نمیرود.  مسائلی که حتی در کشورهای معمولی نیز صحبتی از آن نیست.  رشد فکری در چنین شرایطی راکد میشود، بویژه اگر راه های ارتباط فرهنگی با دنیای خارج قطع گردد.  

    نتیجه آنکه، از مصادیق نزدیک به کشور آرمانی و مثالهای آن رسیدیم به واژه آرمان و ضرورت برای داشتن آرمان های متعالی برای یک زندگی سعادتمند.  نیل به دستآوردهای مقطعی را نباید با آرمانخواهی اشتباه گرفت.  یکی از میراث های کهن ما ایرانیان که مغفول واقع شده ولی در این رابطه مؤثر میتواند واقع شود همانا تکنیک پیشنهادی زرتشت، پیامبر ایرانی است:  جهان، عرصه نبرد دائمی خیر و شرّ است.  انسان مختار است که یا در سپاه نور و یا در سپاه ظلمت خدمت کند، ولاغیر.  آرمان شما کدام است؟

  • مرتضی قریب

آرمانی

چالش

نظرات  (۱)

  • حبیب ابن علی
  •  

    دوست گرامى این مسأله جبر و اختیار بد جورى ریش مارا گرفته و فکر میکنم هیچوقت هم به نتیجه نخواهد رسید حالا کهمیخواهم در باره انواع حکومتها بنویسم میبینیم که به همین مسأله میرسیم آیا مردم در تعیین سرنوشت  و حکومت خودنقشى دارند و آیا انقلابات اجتناب نا پذیر بوده ادوارد هالت کار مورخ و فیلسوف بزرگ تاریخ معتقد است تاریخ جزء علومانسانى نبوده بلکه آنرا میبایست در حوزه علوم تجربى مورد مطالعه قرارداد و انسانها درتعیین دولتها و سرنوشتشان مخیرمیباشند برخى نقش تصادف را بسیار میدانند در مورد اخیر مثالى میزنند که مردى شبى به رستوران میرود و مشروبفراوانى مینوشد سپس سوار اتومبیلش که ترمزهاى آن تعریفى نداشته میشود در حین رانندگى از سر پیچ تندى که دید کمىداشته مردى که براى خرید سیگار رفته بود را زیر میگذرد و باعث مرگ او میشود حال کند و کاوى بکنبم در این حادثه آیاتقصیر رانده مست بوده  یا تقصیر ترمزها و تعمیر کار …یا تقصیر مرحوم بوده که در شب حادثه سیگارش تمام شده یامسبب اصلى بدى ساخت جاده بوده وغیره ببینید در مورد یک حادثه چه مسائلى مطرح میشود

    آیا انقلاب فرانسه و روسیه و ایران اجتناب نا پذیر بوده آیا این ایده هاى تخیلى و ذهنى افلاطون و هـگل و مارکس بوده کهاز آن استا لینها و مائو ها وغیره سر براورده اند یا بى کفایتیهاى لوئى شانزدهم و نیکلا ى دوم و کرنسکى…

    باور برخى الهیون و فلاسفه و حتى روشنفکران سرنوشت دولتها و انقلابات همچون سر نوشت انسانها تحت نظمى الهى واجبار مطلق از پیش تعیین شده است و ادمیان را در سرنوشت خود و حکومت حاکم بر آنها نقشى نیست البته نفى ایناندیشه و باور چندان سهل و آسان نیست چرا که هرگونه اعتقاد به جبر مطلق و بى اختیارى انسان با عقاب و عذاب موعودپیامبران و الهیون در تضاد بوده و اختیار مطلق نیز با وجود صانع و خالق یکتاى  عالم مغایرت دارد گاه وقتى به سر نوشتکشور خودمان نگاه میکنیم میبینیم مردم در تعیین سرنوشت و انقلابات دخالتى نداشته جزء بعنوان مهره شطر نج بهتریننمونه حمله تازیان و اتراک است که قصه پر غصه اى است انورى چکامه سراى سده ششم هجرى میسراید

    خبرت هست کزین زیروزبر شوم غزان

    نیست یک پى ز خراسان که نشد زیر و زبر

    بر بزرگان زمانه شده خردان سالار

    بر کریمان جهان گشته لئیمان  مهتر

    شاد الا بدر مرگ نبینى مردم

    بکر جزدر شکم مام نبینى دختر

    استاد کرامى کم حوصلگى و بیبضاعتى علمى و فلسفى باعث میشود که از شما در خواست نمایم کمتر وارد مسائل نظرىشده و به نا گفتنیهاى روز بپر دارید

    پاسخ:
    متأسفانه طرز نگارش شما بسیاری را از درک تمامی آنچه میگوئید محروم میسازد و ادامه خطوط طولانی قابل رؤیت برای سایرین نیست.  البته استثنائاً من میبینم و برای نویسنده اصلی سایت مشکلی نیست.  سوأل اصلی دوست گرامی ما درباره جبر و اختیار است که قبلاً در لابلای دروس فلسفه علم رویکرد علم را به این مطلب شرح داده بودیم.  لذا در مطلب یا مطالب بعدی سعی خواهیم کرد در حد وسعت فهم خود از جهان پیرامون آنچه را درباره جبر و اختیار میدانیم بنظر شما و سایر مشکل پسندان برسانیم.  منتها باید دانست آنچه را درباره مسائلی که هنوز در مرزهای دانش است میگوئیم نوعی گمانه زنی و طبعاً اظهار نظر شخصی است.  هرکسی مخیر است در این مرزهای دانش نظر و درک خود را بیان کند و همه متشابهاً میتواند درست باشد.  تنها سنجه قابل اعتماد، فلسفه علم میباشد.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی