فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین مطالب

موقعیت ما در گیتی

چهارشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۹، ۱۰:۲۵ ق.ظ

موقعیت ما در گیتی

   در مطلب پیشین با پرداختن به سوژه جبر و اختیار به نتایجی رسیدیم که خلاصه آن بشرح زیر است.  دیدیم که در بخش جمادات آنچه حاکم است همانا جبر است که قاعده علت و معلولی نیز از آن نتیجه میشود.  البته استثنائاً در جهان اتم و زیر اتم این قاعده مشاهده نمیشود و شرح آن داده شد.  اما در پهنه جانداران نوعی آزادی کوتاه مدت مشاهده میشود که در مقیاس زمانی گسترده تر، بنظر میرسد سایه ای از جبر ناشی از حوادث گذشته بر روابط حال و آینده انداخته است.  گفتیم که رها شدن از زنجیرهای ذهن و اندیشیدن فارغ از قیود و قالب های زمانه، خود میتواند نشانه ای از اختیار و آزادی باشد که البته برای عده کمی دست میدهد.   پرسشی که در ادامه پیش میآید حاکی از اینست که اصولاً این بحث چه اهمیتی دارد؟  آزادی اراده برای انسان چه دستآوردی میتواند داشته باشد؟ حال آنکه انسان جزئی از دنیای جانداران است و بود و نبود جانداران کمترین تأثیری بر جهان و ساز و کار آن نداشته و نخواهد داشت.  

    خانه ما، زمین، با همه محتویاتی که دارد، نسبت به مقیاس کیهانی چون چوب کوچکی سرگردان در اقیانوس کبیر است.  فرض کنید پسر بچه ای بستنی خود را خورده و چوب آنرا در آبهای ساحلی اقیانوس پرت کرده باشد.  زمین ما به مثابه این چوبک بستنی اسیر امواج اقیانوس کبیر است و انسان و سایر جانوران روی زمین مانند میکروارگانیسم های درون این چوب هستند که از بستر آن تغذیه میکنند.  با اینکه بنظر نومید کننده میآید ولی واقعیت همین است و خوب یا بد از آن گریزی نیست.  از سوئی، فلسفه جبر همواره مستمسکی بدست مستبدین داده که رفتار زورگویانه خود را با آن توجیه کنند.  بویژه، هنگامی که با ایدئولوژی دینی آمیخته شود مؤثر ترین ابزار را در اختیار سیستم حاکمه میگذارد.  مشهور است که خلفای اموی و عباسی همواره به مردم مؤمن و ستم دیده یادآور میشدند که آنچه بر آنان میگذرد چیزی جز خواست ذات باری تعالی نیست.  لذا تأکید میکنیم که دیدگاه فلسفی ارائه شده اینجا هیچ ربطی به توجیه این نگرش ندارد.  

   اجازه دهید اوضاع زمین را از دید یک هوش فرازمینی نقل کنیم که از جایگاه خود در محلی بسیار دور با کمک ابزارهای فوق پیشرفته سیاره زمین را با تمام جزئیات مانیتور میکنند.  گزارش آنان حاکی از وجود موجودی پیشرفته دارد که در بیابان ها و صحاری، ساختمان هائی میسازند 1000 برابر قد و اندازه خودشان که دارای تهویه شگفت انگیزی بوده و ضمناً در میان آتشسوزی های گسترده ابداً صدمه ای نمیبینند.  احتمالاً منظور موریانه ها هستند.  اضافه میکنند که نوع دیگری هم هست که آنها هم سازنده بوده ولی بسیار خرابکارند و مرتب در حال تخریب سطح سیاره خود و زدوخورد دائمی با یکدیگرند.  آنها با یک سری خطوط فرضی (مرزها) مانع رفت و آمد آزاد هم نوعان خود هستند و تخلف را با مجازات پاسخ میدهند.  بنظر میرسد اینجا منظور نوع انسان باشد.  در ادامه توضیح میدهند، که جانور دیگری هم وجود دارد که در جوّ سیاره پرواز میکنند (پرندگان). این نوع اخیر با هوش تر از نوع قبلی است زیرا در مسافرت هایشان خطوط قرمزی وجود نداشته و آزادانه بهرجا بخواهند میروند.  گزارش فرازمینی ها نتیجه میگیرد که این موجودات با همه تفاوتها، در یک خصلت مشترکند و آن اینکه حاصل کار آنها روی این سیاره، خوردن یکدیگر و تولید فضولات است.  برخی حیوانات علفخوارند و برخی گوشتخوار، اما حیوان خرابکار همه انواع دیگر را میخورد.  زنجیره غذائی همه آنها به گیاهان ختم میشود.  گیاهان خود از چه ارتزاق میکنند؟  آنها آب و گاز کربنیک را بکمک نور آفتاب طی یک پروسه شگفت انگیز به کربوهیدرات ها که سر سلسله غذای همه حیوانات است تبدیل میکنند.  محصول فرعی آن اکسیژن است که از آن تنفس میکنند.  آنچه محور اصلی زندگی روی این سیاره است، نور ستاره مرکزی (خورشید) است که بدون آن حیات دوامی نخواهد داشت.  حیوان خرابکار (انسان) در حالی که سایر جانوران را زیر سیطره خود گرفته در عین حال از خرابکاری مداوم در سطح سیاره که خانه خودش است دست بر نمیدارد.  او بجای یک حاکمیت یگانه عقل گرایانه و مرکزی، در حوزه های جغرافیائی محدود به خطوط فرضی حاکمیت های پراکنده ای دارد که مرتب در حال ستیز با یکدیگرند.  درحالی که منابع حیاتی آب و غذا در بعضی از این حوزه ها به پایان رسیده اما سران آنها ابلهانه بر طبل افزایش شدید جمعیت میکوبند تا برتری خود را به رخ همسایگان بکشند.  با این حجم از خرابکاری و روند تصاعدی آن، بعید است آنها آینده روشنی در پیش رو داشته باشند.

   خواندن گزارش فرازمینی ها درباره زمین بسیار نومید کننده است ولی هرچه باشد چون در مرحله بسیار فراتری از هوش هستند لاجرم به بیطرفانه بودن و منصفانه بودن نظریاتشان میتوان اعتماد کرد.  گزارشی که دیگران درباره ما مینویسند میتواند تأمل برانگیز باشد.  اینگونه که از گزارش فرازمینی ها برمیآید، نابودی انسان و جانوران که هیچ، بلکه حذف سیاره زمین نیز کوچکترین خللی در نظم کیهانی ایجاد نخواهد کرد.  لذا بهتر است نکات آنها را جدی گرفته و خود فکری به حال خود بکنیم.  درست است که در اشل کیهانی جز پر کاهی سرگردان در اقیانوس عظیم گیتی نیستیم ولی در هر حال وجودمان در مقیاس زمینی خودمان واقعیتی است گریز ناپذیر.  از منظر فرازمینی، پیشرفت ما زمینی ها نه معنائی دارد و نه اهمیتی.  پیشرفت یعنی زود رسیدن.  زود رسیدن به چه؟  پیش از ما و بعد از ما زمان بینهایت است. این همه عجله برای چیست؟ مگر مسابقه است؟  البته که هست زیرا مناطقی رشد سریع داشته اند و باعث میشود دیگران زور بزنند از قافله عقب نمانند.  امروز چین برای جبران مافات سالهای انقلاب، تخت گاز میرود تا با بلعیدن سوخت های فسیلی دنیا و تبدیل به آلاینده های گازی در مسابقه پیش افتد.  از این منظر اگر منابع زیر زمینی و روی زمینی هدر شد چه باک!  اگر دریا ها از ماهیان و سایر آبزیان تهی شد چه باک!   مهم اینست که کام حکام برآید و در مسابقه اول شد!  راستی اگر آهنگ رشد کمی آرامتر میشد چه میشد؟  اگر رشد پایدار و قابل دوام حاصل میشد چه میشد؟  آیا زمان آن نرسیده که تنظیماتی فراگیر و جهانی تدوین شود و به مرحله اجرا درآید؟  همه اینها انسان خردمند را بفکر فرو میبرد.  واقعاً در این دنیای بی پایان اثر وجودی ما چیست؟   واقعیت ها تلخ اند اما تکنیک هائی هم وجود دارند که میتوان تلخی ها را دور زده آنها را نادیده انگاشت.

تکنیک ها

   منظور ما در اینجا از تکنیک، ترفندی است که ممکنست بخودی خود مستلزم حقیقتی نباشد ولی بهر حال مشکل پیش رو را حل میکند.  در ریاضی به وفور از آن بهره میبرند.  بد نیست به ذکر نمونه ای چند بسنده کنیم:

1- در آئین زرتشت، پیامبر ایرانی، نبرد نور و تاریکی محور اصلی فلسفه او را تشکیل میدهد.  اما گفته بودیم که تاریکی وجود مستقل ندارد و صرفاً نبود نور تلقی میشود.  با اینحال این مانع از آن نیست که این ایده زیبا را نصب العین قرار داده و بعنوان فقط یک تکنیک محور و راهنمای زندگی معنوی خود قرار دهیم.

2- آئین هندو به تناسخ اعتقاد دارد یعنی روح متوفی در چرخه مکرری که برای پالایش نیاز دارد ممکنست گاهی به بدن حیوانات حلول کند و ازاینرو در آئین هندو آزار حیوانات پسندیده نیست.  شاید این تکنیکی بوده که نیاکان آنان ابداع کرده اند تا بدینوسیله آزار حیوانات را منسوخ کرده باشند.  حقیقت امر نیز چیزی جز این نیست که انسانیت بدون به رسمیت شناختن حقوق حیوانات میسر نیست.  درجه تمدن هر جامعه ای را میتوان از تعهد آن بدین موضوع دانست.  هرچه باشد، حیوانات صاحب اصلی این سیاره قبل از پیدایش انسان بوده اند.  این تکنیک نیز در جهت متقاعد کردن انسان به یک هدف عالی در زندگیست.

3- انسان برای استمرار زندگی معنوی خود نیازمند انگیزه است.  او نیازمند دادن معنا به حیات خود است و این میسر نیست مگر بکمک تکنیک.  ایدئولوژی مهمترین انگیزه محسوب میشود چه اینکه تغییر ناپذیر است و از همین رو مستحکم و لذا قابل اتکا و اعتماد است.  از انواع ایدئولوژی ها، ایدئولوژی دینی از همه کهن تر و دیرپا تراست و چون ریشه در گذشته ها دارد مقبول توده هاست.  متشابهاً مکاتب عرفانی و درون نگری همین نقش را ایفا میکنند.  برای بسیاری، انگیزه های دیگری ممکنست مطلوب باشد، مثل انسان گرائی، کمک به همنوع، موفقیت در دانش و فن آوری، تجارت، هنر و امثال آن.  یک محور معنوی، حیات فرد را کانالیزه میکند تا او خود را در راستای آن هدایت کند.  هریک از این انگیزه ها متشابهاً برای معنا بخشی زندگی مؤثر میتواند باشد. 

4- مهمترین فضیلت انسان حس نافرمانی و امتیاز او بر حیوانات است.  نافرمانی لزوماً شورش نیست هرچند آنهم میتواند باشد ولی تکنیکی است که باتکاء آن میتوان احساس آزادی و اختیار کرد.  نافرمانی یعنی استقلال فکری و مقاومت در مقابل تحمیل قالب های سنتی فکر.  نافرمانی یعنی عدم پیروی از تقلید و تکرار مکررات.  بدون حس نافرمانی، افکار متعالی بوجود نمیآیند و انسان از نظر فکری ترقی نخواهد کرد.  این تکنیکی مؤثر در دست انسان مدرن است که ممکنست سایر روش ها را نپسندد.

نتیجه گیری

   همانطور که مشاهده شد، دیدیم که حضور ما در اشل کیهانی جز پر کاهی سرگردان در اقیانوس عظیم گیتی نیست.  درک این واقعیت حاصل نشد مگر به یُمن یافته های علمی و دانش معاصر.  حدود 5 قرن پیش ابداً نه چنین درکی وجود داشت و نه حتی تصوری نزدیک به آن میتوانست در مخیله کسی خطور کند.  جهان آنروزگار به زمین منحصر میشد یعنی مرکز گیتی.  ارزیابی ما از موقعیت و محل زندگی خود در گیتی موجب یأس و نومیدی است.  اینکه وجود و عدم وجود ما علی السویه است.  از آمدنم نیود گردون را سود/ وز رفتن من جاه و جلالش نفزود. یا: زین پیش نبودیم و نبُد هیچ خلل/ زین پس چو نباشیم همان خواهد بود.  گواینکه حقیقت امر بسیار فراتر و دهشتناکتر از گمانه زنی حکیم نیشابور است.  بگذریم، پذیرش این حقیقت هرچند ممکنست تأثرآور باشد لیکن شاید متضمن نکات مثبتی نیز باشد.  اینکه متوجه شویم مشکلاتی که برای خود ساخته ایم چقدر پوچ و بی معناست.  جنگ هائی که برای برتری جوئی شده است چقدر بیهوده بوده اند.  منازعات مذهبی همه ناشی از کوتاهی فکر بوده و هستند.  خانه خود را با تخریب محیط زیست و انفجار جمعیت در حال از دست دادنیم. مواقعی هم هست که ممکنست بدین نتیجه عجیب برسیم که شاید زندگی تحت رژیم های استبدادی چندان هم بد نیست زیرا در اینجا آزادی در چیزهائی که جای دیگر پیش پا افتاده اند به ما توهم آزادی و اختیار را القا میکند.  لحظاتی هست که خود را در زیرپا گذاشتن قیود من درآوردی آزاد و مختار میبینیم.  گاهی درخفا حرفی بزنی که ممنوع است.  یا در ذهن خود به چیزهائی اعتقاد داشته باشی که نباید داشته باشی.  یا چیزی بنوشی یا بخوری که جرم است ولی آزاری به کسی نمیرساند.  یا بانوئی که پنهانی دوچرخه سوار شده و لحظه ای روسری اش عقب رفته خود را از گرما میرهاند.  آزادی و اختیار از نوع دیگری که جای دیگری پیدا نمیشود. بقول سعدی: از دوزخیان پرس که اعراف بهشت است.

 

  • مرتضی قریب

آزادی اراده

جبر و اختیار

نظرات  (۲)

  • حبیب ابن علی
  • نوشته امشب شمارا خواندم جونان همیشه آموزنده و جسورانه بود و آسیب وآزار فراوان به آرامش آدمى میزند میگویند نادانان در زندگانى آرامش و آسایش بیشترى از دانایان دارند 

    آزمودم عقل دور اندیش را       بعد از این دیوانه سازم خویش را

    هست دیوانه که دیوانه نشد.      این عسس رید و در خانه نشد

    دم خواب است و در مستى گوش فرا دادن به پارتیتاى باخ هستم 

    پاسخ:
    متأسفم.  هدف این نبود و نیست که به آرامش خواننده آسیبی وارد شود.  اما چه باید کرد که برخی حقایق خوشآیند نیست!
    اتفاقاً همانطور که عرض شد، یکی از محورهای آرامش موسیقی و هنر است که شما بدان دست آویخته اید.
    تلاش شما مستدام باد.

    شاید اگر کمی به متافیزیک علاقمند و یا معتقد باشیم . تمامی محدودیت ها و ناتوانی بشر در گستره بسیار بزرگ گیتی از بین رفتنی مینماید . اما مسئله این است که تا کنون ادله علمی و محکمی در حمایت از متافیزیک رونمایی نشده . اما اگر چنین باشد خیلی از مسائل دیگر انقدر نومید کننده بنظر نمیرسد.

    پاسخ:
    ابداً لازم نیست ادله محکمی برای حمایت از متافیزیک داشته باشیم.  زندگی ما خود بخود غرق در متافیزیک بوده و هست و خواهد بود.  این علاقه ذاتی انسان به متافیزیک است که از آن گریزی نیست و البته هیچ اشکالی هم ندارد.  مادام که به تفاوت زندگی واقعی از تصورات متافیزیکی واقف باشیم، نه تنها هیچ اشکالی ندارد بلکه اصلاً برای بهداشت روان انسان واجب و ضروری است.  مگر هنگامی که مشغول تماشای یک فیلم در سینما یا تلویزیون هستید فکر میکنید که واقعی است؟  اما در عین حال موجب خرسندی و شادی نیز هست.  فقط باید مواظب بود که تفاوت بین این دو دنیا را درک کرده و لحاظ کرد.  هشدار ما راجع به افراد و نهاد هائی است که دانسته یا نادانسته این دو حوزه را بهم آمیخته و از فواید آن سودها بجیب میزنند!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی